دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

استعاره ی انسان مدارانه یا تشخیص personification

No image
استعاره ی انسان مدارانه یا تشخیص personification

كلمات كليدي : بلاغت فارسي، بيان، استعاره، استعاره¬ي انسان مدارانه، تشخيص، انسان نگاري، ادبيات فارسي

نویسنده : اعظم بابایی

استعاره‌ی انسان‌مدارانه یا انسان‌انگاری یا تشخیص، معادل (personification) یعنی بخشیدن صفات و خصایص انسانی به اشیاء و مظاهر طبیعت و موجودات غیر ذی‌روح یا امور انتزاعی؛ به این معنی که شاعر، برای آنها خصوصیت انسانی تصور کند و صفت یا اعمال یا احساس‌های انسانی را به آنها نسبت دهد با این ترتیب به آنها حس و حرکت بخشد.[1]

یکی از زیباترین گونه‌های صور خیال در شعر، تصرفی است که ذهن در اشیاء و عناصر بی‌جان طبیعت می‌کند و از رهگذر نیروی تخیل خویش بدان‌ها حرکت و جنبش می‌بخشد و در نتیجه هنگامی که از دریچه‌ی چشم او به طبیعت و اشیا می‌نگریم همه چیز در برابر ما سرشار از زندگی و حرکت و حیات است و این مسئله‌ی ویژه‌ی شعر نیست، در بسیاری از تعبیرات مردم عادی نیز می‌توان نشانه‌های این‌گونه تصرف در طبیعت و اشیا را جستجو کرد. اما در هر کسی این استعداد حد و مرزی دارد. بسیاری از شاعران هستند که طبیعت را وصف
می‌کنند، اما کمتر کسانی از آنها می‌توانند این وصف را با حرکت و حیات همراه کنند، از جمله شاعرانی که از تشخیص بسیار بهره برده، منوچهری دامغانی (متوفی 432هجری. قمری) است.[2]

تشخیص که نوعی اسناد مجازی و از مباحث فن بیان است، در ادبیات فارسی و عربی، همچنان که در ادبیات سایر ملل، به فراوانی به کار می‌رود و در ادبیات غرب از دیر باز به آن پرداخته شده است.

در بلاغت غربی اصطلاح (personification) یا انسان‌انگاری به‌عنوان فصلی جداگانه همیشه مورد تحقیق و بررسی بوده است. اما در کتب بلاغی عربی و فارسی اصطلاح ویژه‌ای به‌عنوان تشخیص یا انسان‌مداری وجود نداشته است و واژه‌ی «تشخیص» هم معادل واژه‌ی اروپایی آن است که بعضی از ناقدان معاصر عرب در برابر آن نهاده‌اند. با این حال بسیاری از خصوصیات این اصطلاح با تعریف‌هایی که قدمای بلاغت برای یکی از انواع استعاره، معروف به استعاره مکنیه داده‌اند، قابل تطبیق است.[3]

استعاره‌ی مکنیٌه عبارت است از مشبه + یکی از ملائمات مشبه‌به؛ مثل ترکیب (کنگره‌ی عرش)، مشبه‌‌به محذوف در این ترکیب قصر است که یکی از ملائمات آن یعنی کنگره آمده است. هرگاه در استعاره‌ی مکنیه، مشبه‌به انسان باشد و به جای ذکر آن یکی از اعضا و یا متعلقات انسان ذکر شود ما با تشخیص مواجه‌ایم؛[4] مثل:

ناگهان گهواره‌ی بی‌جنبش شب را

دست گرم نغمه‌ای جنباند

نادر نادر‌پور

بنابراین نبودن اصطلاح «تشخیص» به معنای وجود نداشتن مصداق آن در ادبیات فارسی نیست و اگر به شواهد استعاره‌ی مکنیٌه، در کتب بلاغی دقت کنیم درمی‌یابیم که در اغلب موارد منظور آنها از استعاره‌ی مکنیه یا بالکنایه، تشخیص بوده است.

بین استعاره‌ی مکنیٌه و تشخیص می‌توان چنین حکمی جاری کرد: هر تشخیصی استعاره‌ی مکنیه است؛ اما هر استعاره‌ی ‌مکنیٌه‌ای، لزوما تشخیص نیست. اغلب استعاره‌های مکنیٌه به صورت اضافی به کار می‌روند که در دستور زبان به آنها «اضافه‌ی استعاری» می‌گویند و ارزش بلاغی و زیبایی‌شناسی در آنها کم‌رنگ‌تر است.[5]مثل:

چو راست کرد تو را گوشمال پنجه‌ی عشق

به زخمه‌ای که غمت می‌زند ز راه نرو

هوشنگ ابتهاج

از طرف دیگر تشخیص جزء ذات ادبیات است و در ادبیات فرقی میان جاندار و بی‌جان نیست. استفاده هنری از تشخیص به شعر حیات و پویایی می‌بخشد. اما این نوع استعاره به کلی با استعاره‌ی مبتنی بر تشبیه تفاوت دارد، چون عبارت است از آفرینش و تشخص بخشیدن به عناصر طبیعت و انتقال دادن آنها به دنیای زنده و متحرک.[6]

نمونه‌هایی از تشخیص[7]

باغ سلام می‌کند، سرو قیام می‌کند

سبزه پیاده می‌رود، غنچه سوار می‌رسد

مولوی

*****

ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد

چشم نرگس به شقایق نگران خواهدشد

حافظ

*****

بعد از تو ما به قبرستان روی آوردیم/ و مرگ، زیر چادر مادر بزرگ نفس
می‌کشید/ و مرگ روی آن ضریح مقدس نشسته بود.

فروغ فرخزاد؛(ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اصوات

اصوات

اصوات برای بیان حالات روحی، احساسات و عواطف گوینده از جمله تحسین، شادی، تعجب، رنج، تنبیه‌، بیم، امید، آگاهی، خشم، تنفّر، تمسخر، توهین، اعتراض، تحقیر و نیز برای راندن و خواندن حیوانات به کار می‌روند.
No image

شطحیّات

No image

دستور زبان

No image

حدیث نفس soliloquy

No image

ادبیّت Litreariness

پر بازدیدترین ها

No image

برجسته‌سازی

No image

براعت استهلال

No image

رئالیسم

No image

ادبیات غنایی

اصوات

اصوات

اصوات برای بیان حالات روحی، احساسات و عواطف گوینده از جمله تحسین، شادی، تعجب، رنج، تنبیه‌، بیم، امید، آگاهی، خشم، تنفّر، تمسخر، توهین، اعتراض، تحقیر و نیز برای راندن و خواندن حیوانات به کار می‌روند.
Powered by TayaCMS