دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

پور داود، ابراهیم Poure Davoud, Ibrahim

No image
پور داود، ابراهیم Poure Davoud, Ibrahim

كلمات كليدي : پورداود، گاتﻫا، يشتﻫا، پوراندختﻧامه، روزنامه¬ي رستاخيز

نویسنده : مجيد طامه

حاجی داود، پور باقر، نوهﻯ محمد حسین رشتی، در سپیده دم بیستم بهمن‌ماه 1264 شمسی، 28 جمادی الاولی 1303 قمری برابر با پنج مارس 1886 میلادی، از دختر حاج ملاحسن خمامی، یکی از مجتهدان نامدار رشت، در محلهﻯ سبزه میدان شهر خرم و سرسبز رشت، صاحب فرزند پسری شد که به یمن نام "ابراهیم خلیل" که حاجی داود در سفر مکه تحت تاثیر آن نام قرار گرفته بود، او را ابراهیم نام نهاد.[1]

پورداود آموزشﻫای مقدماتی را از شش سالگی در مکتبﺧانهﺍی که پدرش به منظور تعلیم و تربیت فرزندان خود دایر کرده بود زیر نظر ملایی "میرزا محمدعلی"نام آغاز کرد، و بعد در مدرسهﻯ حاجی حسن به مدیریت سید عبدالرحیم خلخالی به آموختن مقدمات عربی پرداخت. پورداود از همان کودکی طبعی موزون داشت و پس از آشنایی با علوم دینی و تاریخ تشیع اندکﺍندک به نوحهﺳرایی و مرثیهﺳازی پرداخت و رفقایش در مدرسهﻯ طلاب به وی تخلص «لسان» دادند.[2]

مهاجرت به تهران

پورداود در سن 20 سالگی با برادرش سلیمان و استادش عبدالرحیم خلخالی برای ادامهﻯ تحصیل و درک محضر اساتید آگاهﺗر به تهران آمد. در تهران، در محضر میرزا محمدحسینﺧان سلطان الفلاسفه به فراگیری طب قدیم پرداخت.

تحصیل در خارج کشور

دیری نگذشت که ماندن در تهران و پیمودن راهی هموار و آسان را با طبع پرشور و کوشای خود ناسازگار دید و ناچار به رغم میل خانوادهﺍش راه بیرون از کشور را در پیش گرفت. طب قدیم را رها کرد، چند ماهی در مدرسهﻯ آلیانس، فرانسه خواند و سپس عازم بیروت شد.[3]

ابراهیم در مدرسهﻯ لائیک بیروت به آموختن زبان و ادبیات فرانسه پرداخت و در همانﺟا نام پورداود را برای خود برگزید، در حالیﻛه برادرانش نام داودزاده بر خود نهادند. و در همین شهر با محمدعلی جمالزاده و دکتر مهدی ملکﺯاده آشنا شد که این آشنایی و دوستی آنﻫا تا پایان مرگ پورداود ادامه یافت. پس از دو سال و نیم اقامت در بیروت از راه استانبول و طرابوزان، برای دیدار خانوادهﻯ خود، وارد ایران شد؛ اما بیش از چند هفته در ایران نماند و در 13 شعبان 1328 قمری، 28 مرداد 1289 برابر با بیستم اوت 1910 میلادی از راه باکو و وین، رهسپار فرانسه شد.[4]

آشنایی با علامه قزوینی و اقدام به انتشار روزنامه

پس از تحصیل علوم مقدماتی، در دانشگاه پاریس در رشتهﻯ حقوق ثبت‌نام کرد. در همینﺟا بود که با زنده یاد علامه قزوینی آشنا شد، و دوستی آنان تا پایان عمر علامه قزوینی پایدار ماند. در پاریس با مرحوم قزوینی و تنی چند از ایرانیان ساکن فرانسه انجمن پاریس را برپا کرد. همﺯمان با جنگ جهانی اول در جمادیﺍلاولی 1332 هجری قمری با یاری علامه قزوینی، اشرفﺯاده تبریزی، مهدی ملکﺯاده و دیگران روزنامهﺍی با نام ایرانشهر را منتشر کرد؛ اما با اوجﮔیری جنگ در همان سال اول روزنامه تعطیل شد.[5]

در سال 1294 شمسی (1915 میلادی) به بغداد رفت و به انتشار روزنامهﻯ دیگری بهﻧام «رستاخیز» یا «رستخیز» پرداخت، که انتشار آن نیز دیری نپایید. محور مطالب هر دو روزنامه بزرگداشت ایران و مخالفت با حضور بیگانگان به ویژه روسﻫا و انگلیسیﻫا در ایران و دعوت جوانان به شورش بود. پس از چندی عراق را که اکنون به اشغال انگلیسیﻫا درآمده بود ترک کرد و به کرمانشاه و بعد به قصر شیرین و از آنجا دوباره به بغداد رفت.[6]

پس از مدتی بار دیگر راه اروپا را در پیش گرفت و قصد داشت برای ادامهﻯ کار و مطالعه به سویس برود. پس، از طریق کشورهای بالکان به برلین رهسپار شد و بر آن بود که از آلمان نیز گذشته به سویس برود؛ اما از آلمان اجازهﻯ خروج نیافت. در این ایام با سید حسن تقیﺯاده آشنا شد. سفر آلمان و همﻧشینی با تقیﺯاده و آشنایی با خاورشناسان نامور و بلندپایهﻯ آلمانی که در کانون ایرانیان فاضل و مجمع نویسندگان روزنامه کاوه، که به مدیریت تقیﺯاده منتشر میﺷد، آمد و شد داشتند پورداود را از عالم شعر و تخیل به تحصیل و تحقیق در رشتهﺍی انداخت که تا پایان زندگی هشتاد و سه سالهﺍش، مایه الفت و دلگرمی او بود.[7]

ازدواج با خانمی از کشور آلمان و مهاجرت به هند

پورداود در شهریور ماه 1299 شمسی با دختر یک دندانﭘزشک آلمانی بهﻧام ارنی ازدواج کرد و در تیرماه 1301 یگانه فرزندش پوراندخت زاده شد. در سال 1303 به ایران بازگشت و در 26 مهرماه سال 1304 خورشیدی به دعوت پارسیان هند از طریق بغداد و بصره، به همراه خانواده خود، رهسپار دیار هند شد. و در آنجا با آشنایی بیشتر به برخی منابع سنتی آیین ایران باستان، مطالعات علمی خود را تکمیل کرد و به انتشار بخشی از ادبیات مزدیسنا پرداخت و نیز یک سلسله سخنرانی در باب ایران و تمدن کهن آن ایراد کرد که در کتابی به نام خرمشاه گرداوری شده است.[8]

بازگشت به اروپا و اوج‌گیری مطالعات و تحقیقات پورداود

پورداود در سال 1307 بار دیگر به اروپا بازگشت و کار مطالعهﻯ فرهنگ کهن ایران را با کوشش افزونﺗری دنبال کرد و کار تفسیر جلد دوم یشتﻫا و خرده اوستا و بخش نخستین یسنا را به انجام رسانید. در سال 1311 بنا به دعوت "رابیندرانات تاگور" برای تدریس در دانشگاه ویسوبهارتی به هندوستان رفت و تا سال 1312 در آنجا به تدریس فرهنگ و تمدن ایران باستان سرگرم بود و در همین دوران صد بند از اشعار تاگور را از زبان بنگالی به فارسی برگرداند. همﭼنین در همین ایام بود که از جانب زرتشتیان هند برای دیدن مراسم یزشن، که غیر زرتشتیان اجازهﻯ حضور در آن را ندارند، دعوت شد. [9]

رفتن مجدد به آلمان و بازگشت به وطن

در فروردین 1313 از بمبئی به آلمان بازگشت و کار تفسیر اوستا را ادامه داد؛ اما در سال 1316 دولت ایران مانع از فرستادن پول از ایران به خارج شد و او هرچند هنوز کارش نیمه تمام بود ناچار به تهران بازگشت. در ششم اردیبهشت 1316 شمسی وارد تهران شد و بلافاصله در دانشگاه تهران با سمت استادی به تدریس پرداخت که این تدریس تا سال 1343 ادامه داشت.

در سال 1324 شمسی دانشگاه تهران، به پاس خدمات فرهنگی و علمی-ادبی وی شصتمین سال تولد وی را جشن گرفت و به همین مناسبت، یادنامهﺍی مشتمل بر شرح احوال و آثار وی به کوشش دکتر محمد معین در دو جلد به زبان فارسی و زبانﻫای اروپایی منتشر شد.[10]

در سال 1339 شمسی در بیست و پنجمین کنگرهﻯ خاورشناسان که در مسکو تشکیل گردید، پورداود ریاست هیات نمایندگی ایران را به عهده داشت. در سال 1342 در بیست و ششمین کنگرهﻯ خاورشناسان که اینﺑار در دهلی تشکیل یافته بود، برای چهارمینﺑار به هندوستان دعوت شد. در این کنگره علاوه بر ریاست هیات ایرانی، به ریاست شعبه ایرانﺷناسی آن نیز برگزیده شد. در سال 1343 دانشگاه دهلی، با برپایی جشنی باشکوه به مناسبت هشتادمین سال تولد وی، دکترای افتخاری آن دانشگاه را به وی تقدیم داشت. در سال 1344 به عضویت آکادمی جهانی «هنر و دانش ورل» انتخاب شد. در همان سال، واتیکان به پاس مقام علمی و فرهنگی و خدمات انسانﺩوستانه وی نشان بینﺍلمللی شوالیه سن سیلوستر را به وی اعطا کرد. در سال 1345 دولت هند، نشان تاگور را که بزرگترین نشان علمی و فرهنگی آن دولت بهﺷمار میﺭود، و تا آن زمان تنها 4 تن از دانشمندان نامدار جهان موفق به دریافت آن شده بودند، را به استاد تقدیم داشت.[11]

متد علمی استاد پورداود در پژوهشها

پورداود در بکار بردن روش تحقیق به شیوهﻯ جدید، در میان معاصران خود کم نظیر است. در تحقیق و تتبع، تا آنجا که ممکن بوده، عنان قلم را رها کرده است که هرچه بیشتر و کاملﺗر در موضوع مورد بحث بنویسد و ژرف بینی کند و مساله را از همهﻯ جهات روشن سازد. نکتهﻯ مهم و قابل توجه دیگری که در سراسر تاریخ فعالیت فرهنگی پورداود بهﭼشم میﺧورد، دقت وسواسﺁمیز اوست در ذکر منابع و ماخذ تحقیقات تا آنجا که گاه تعداد منابع مورد مراجعه او برای تدوین یک جلد کتاب از سیصد جلد متجاوز میﺷود و او این امر را به مثابهﻯ اصلی در کار خود میﺷمارد.[12]

آثار پورداود

آثار و تحقیقات اساسی و مهم پورداود را در سه قسمت باید خلاصه کرد: یکی ترجمهﻯ بخشﻫای اوستاست. دیگر، بررسیﻫا و پژوهشﻫایی است که دربارهﻯ کلمات، تعابیر و اصطلاحات اوستا مبتنی بر آثار باستانﺷناسی و متون تاریخی و کتب خارجی مدون ساخته و در آغاز و انجام گزارشﻫای اوستا به چاپ رسیده است و آنﻫا گواه وسعت اطلاعات و نشان دهندهﻯ طریقهﻯ او در تحقیقات باستانی است. سوم، مقالاتی است که دربارهﻯ گیاهان و جانوران و جنگﺍفزارها و سابقهﻯ استعمال و رواج آنﻫا در ایران باستان و یا مقدمهﻫایی که بر کتابﻫای دیگران مربوط به تحقیقات ایرانی نوشت و در سه کتاب فرهنگ ایران باستان، هرمزدنامه و آناهیتا انتشار داد.[13]

فهرست برخی از آثار استاد بدین ترتیب است: گاتﻫا (بمبئی، 1305)، یشتﻫا، جلد اول (بمبئی، 1307)، یشتﻫا، جلد دوم (بمبئی، 1310)، خرده اوستا (بمبئی، 1310)، یسنا، جلد اول (بمبئی، 1312)، یسنا، جلد دوم (تهران، 1337)، گاتﻫا، دومین گزارش بخش نخست با متن اوستایی (بمبئی 1329)، یادداشتﻫای گاتﻫا (تهران، 1336)، ویسپرد (تهران، 1340)، ایرانشاه (بمبئی، 1304)، خرمشاه (بمبئی، 1305)، سوشیانس (بمبئی، 1306)، پوراندختﻧامه (بمبئی، 1306)، گفت و شنود پارسی (بمبئی،1312)، فرهنگ ایران باستان (تهران، 1326)، هرمزدنامه (تهران، 1331)، آناهیتا (تهران، 1343)، خوزستان ما (تهران، 1343)، یزدگرد شهریار (بمبئی، 1933م/1312ش)، بیژن و منیژه (تهران، 1344)، فریدون (تهران، 1346)، زینﺍبزار (تهران، 1347).[14]

بازنشستگی، بیماری در آخر عمر و وفات

سرانجام وی پس از 27 سال تدریس در سال 1343 بازنشسته شد و عنوان استاد ممتاز دانشگاه را یافت. پس از بازنشستگی پیوسته مشغول تحقیق و نگارش مقاله و کتاب بود. پورداود در اواسط سال 1345 بهﻋلت عارضهﻯ سیاتیک زمینﮔیر شد. سرانجام در بامداد روز یکشنبه 26 آبان ماه 1347 بعلت سکتهﻯ قلبی چشم از جهان فرو بست. به وصیت استاد پیکرش در آرامگاه خانوادگی آن خاندان، در کنار پدرش در رشت به خاک سپرده شد.[15]

مقاله

نویسنده مجيد طامه
جایگاه در درختواره ادیان غیرابراهیمی - زردشتی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

جهی Jahi

اُشو  Osho

اُشو Osho

No image

آیین کنفوسیوس

No image

امشاسپندان amshaspandan

No image

بودیسم

Powered by TayaCMS