دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

روحانیون و کشف حجاب

No image
روحانیون و کشف حجاب

كلمات كليدي : تاريخ، كشف حجاب، رضاخان، روحانيون

نویسنده : سعيده سلطاني مقدم

هر چند حافظه جمعی، مقطع تاریخی 17 دی‌ماه را به عنوان روز کشف حجاب به یاد سپرده است؛ اما کشف حجاب در ایران از تاریخ 17 دی‌ماه 1314 آغاز نشد، بلکه در این تاریخ با توجه به زمینه‌های قبلی رسمیت یافت. جریان کشف حجاب پیش از آن‌ که زمینه‌های داخلی داشته باشد، دارای ریشه خارجی است. در حقیقت تاثیرگذاری فرهنگ و آداب و رسوم غربی به اسم تجددخواهی در میان ایرانیان خصوصا در میان آن‌هایی که هر چند برای مدتی کوتاه افکار و زندگی غربی را تجربه کرده بودند، در ایجاد زمینه و پیشبرد این جریان تاثیر عمده‌ای داشته است. بعد از مسافرت رضاشاه به ترکیه کلاه لبه‌دار تبدیل به کلاه‌شاپو گردید و در همین زمان حضور زنان بی‌حجاب در محافل و مجالس به اتفاق همسرانشان خصوصا برای کارکنان دولت جنبه اجبار به خود گرفت.، صدرالاشراف خاطرات خود را در مورد مسافرت رضاشاه به ترکیه و تعویض کلاه می‌نویسد: بعد از مسافرت به ترکیه رضاشاه اظهار داشت، ما باید صورتا و سنتا غربی شویم و باید در قدم اول کلاه‌ها تبدیل به شاپو بشود، بعد از تبدیل کلاه پهلوی به کلاه فرنگی بود که شاه به وزرا اعلام کرد که شروع به رفع حجاب زن‌ها نمایند و چون برای عامه مردم یک دفعه مشکل بود، اقدام به بی‌حجابی کنند، شاه خطاب به وزرا و معاونین به آن‌ها اعلام کرد که شما وزرا و معاونین پیش قدم شوید و هفته‌ای یک شب با خانم‌های خود در کلوپ ایران مجتمع شوید.[1]

اولین واکنش‌های روحانیون

حقیقت آن است که اوج این توجهات را می‌توان زمان تصدی رضاخان به امر حکومت به شمار آورد، چرا که تا پیش از او هیچ یک از شاهان و درباریان نتوانستند به صراحت ارزش‌های دینی و فرهنگی این ملت را زیر پا بگذارند؛ ولی رضاخان از همان آغاز حکومت به مبارزه با این ارزش‌ها پرداخت و مخالفت اقشار مختلف از مردم و روحانیت را برانگیخت. از جمله تحریر کتاب کوچکی از "محمدحسن بن افضل‌الله حائری مازندرانی" به نام "حجاب" که دو سال بعد از به قدرت رسیدن رضاخان و درج اخبار بی‌حجابی در مصر و ترکیه به چاپ رسید و نویسنده کتاب در آن به رد دلایل عقب‌افتادگی زنان محجبه پرداخته و این چنین آورده بود: این مردان هستند که برای بی‌حجابی تلاش می‌کنند و زنان راغب نیستند و این حجاب بهترین مانع است، برای خودکشی، بی‌خانمانی و امراض بی‌علاج و اخلاق پست و شقاوت ابدی.[2]

اقدامات رضاخان در تضعیف روحانیت

رضاشاه پس از به دست گرفتن قدرت، سیاستی را در دستور کار خود قرار دارد که مبتنی بر مدرن‌سازی جامعه و مذهب‌زدایی بود؛ لذا برای جلوگیری از موانعی که سد راه اجرای این سیاست‌ها بود، کوشید تا موقعیت و نفوذ روحانیت را در میان مردم تضعیف کند؛ از این رو با وضع قوانین عرفی عملا روحانیون را در محدودیت قرار داد و این محدودیت به قول پیترآوری یعنی ازدواج، طلاق، شهادت انتقال املاک را در برمی‌گرفت. این قلمرو به تدربج از حیطه روحانیت خارج و به محاکم عرفی سپرده شد. از نظر آموزشی نیز گسترش و توسعه سیستم آموزشی نوین منجر به تضعیف مکتبخانه‌ها شد که توسط روحانیون اداره می‌شد. با طرح اتحاد لباسها و ایجاد موسسه وعظ و خطابه، مبارزه با این قشر شتاب بیشتری یافت و حتی تعداد آنها را کاهش داد، رضا شاه بعد از اجرای طرح متحدالشکل شدن لباس‌ها با اعلام کشف حجاب علنا به مبارزه همه جانبه با سنت‌های اجتماعی و مذهبی مردم برخاست. او روحانیت را به عنوان سازمان‌دهنده مقاومت اجتماعی رویاروی خود دید، در این هنگام اکثر روحانیون با طرح مزبور مخالف بودند و از آن میان برخی مخالفت خود را در سطح علنی و گسترده ابراز نمودند. بخش اصلی این مخالفت‌ها به قبل از رسمی شدن طرح به دلیل جو خفقان فرصتی برای اعلام مخالفت علنی نیافت و چنانچه مخالفت‌هایی نیز نمود یافته باشد، آن چنان وسیع نبوده و مدارک مستندی از آن در دست نیست.[3]

اعتراض روحانیون به ورود زنان دربار به حرم حضرت معصومه(س)

اگر چه تا پیش از اعلام رسمی کشف حجاب در هر کجا که عوامل و خصوصا خانواده دربار بدون حجاب کامل در مناطق مختلف حضور می‌یافتند، باز هم بسیاری از روحانیون دست به اعتراض می‌زدند و حتی به زندان و تبعید رهسپار شدند؛ ولی به طور کلی آغاز این واکنش‌ها را می‌توان از زمانی که روزنامه‌ها همگام با ندای آزادی‌خواهی سردمداران مقاله‌هایی در باب نجات از اسارت چاپ می‌کردند، به شمار آورد. چنانچه در 17 تیرماه 1305 و با فعالیت‌های فرهنگی جمعیت نسوان حضور زنان به طور عادی و مستمر در مجالس مشترک با مردان تبلیغ گردید که باعث اعتراض علمای سرشناس تهران آقایان سید حسن مدرس، آیت‌الله فیروزآبادی، سید محمد بهبهانی و میرزا هاشم آشتیانی گردید و اقدام بعدی مراجع و علما به روزهای نخست فروردین 1306 که مصادف با 27 رمضان بود، بازمی‌گردد که در این تاریخ زنان زیادی به همراه همشر شاه و با نقشه تعیین شده به شهر قم عزیمت نمودند و با حجابی نامناسب در حرم حضرت معصومه(س) جای گرفتند. در این میان یکی از وعاظ به همراه شیخ محمدتقی بافقی به شکل حجاب خانم‌ها اعتراض کرده و به آنان دستور دادند تا هر چه زودتر رواق را ترک کنند. شاه نیز در تاریخ 28 رمضان با عده‌ای قشون و صاحب منصب به قم هجوم آورد و پس از ضرب و شتم روحانیون رییس نظمیه را هم به دلیل عدم کفایت و فرار وعاظ توبیخ کرد. شیخ محمدتقی بافقی نیز توسط رضاشاه دستگیر و به تهران آورده شد.

رساله‌هایی در مخالفت با کشف حجاب

اقدامات و مخالفت‌های علنی روحانیون ادامه یافت و چند رساله و کتاب نیز توسط آنان منتشر شد که از آن میان می‌توان به رساله "وسیله‌العفاف" اشاره کرد که در روزهای نخست 1307 منشر شد. این رساله که توسط "حاج‌شیخ نجفی‌جیلانی" جمع‌آوری و به چاپ رسید علاوه بر طرح دلایلی جهت وجوب حجاب به ثبت سخنان و نظرات دانشمند عربی مخالف فساد و فحشا پرداخته بود و نیز دو رساله "الحجاب" که توسط شیخ محمدکاظم و نیز سید فاضل هاشمی تالیف شد.[4]

جشن شیراز و واقعه مسجد گوهرشاد

نخستین واکنش جدی روحانیت علیه طرح حجاب‌زدایی از شیراز آغاز شد. در جشنی که با حضور "حکمت" وزیر معارف در مدرسه شاهپور برگزار شده بود. در این جشن عده‌ای از دختران جوان بر روی صحنه ظاهر شده به ناگاه حجاب خود را برداشتند و به پایکوبی پرداختند. این حادثه حتی اعتراض عده‌ای از حاضرین جلسه را نیز برانگیخت. فردای آن روز در مسجد وکیل شیراز اجتماعی توسط روحانی مبارز "سید حسام‌الدین فال‌اسیری" برپاشد. وی در این سخنرانی به انتقاد از عملکرد رژیم پرداخته و مردم را هشدار داد که مواظب توطئه‌ها باشند. به دنبال این سخنرانی او را بلافاصله دستگیر و محبوس ساختند. پس از دستگیری فال اسیری روحانیون حوزه علمیه مشهد به اعتراض برخاسته و در منزل یکی از روحانیون طراز اول آیت‌الله شیخ‌‌یونس‌ اردبیلی جلسه‌ای برگزار کردند تا علیه طرح قریب‌الوقوع رضاشاه اعتراض کنند. آنها پس از مشورت تصمیم گرفتند، نماینده‌ای جهت گفتگوی مستقیم با رضاشاه به تهران اعزام کنند تا بلکه بتوانند او را از اجرای این طرح که با شرع مبین مغایرت داشت منصرف کنند. یکی از روحانیون مبارز به نام آیت‌الله‌ حاج‌آقا‌حسین قمی از مراجع عظام برای این ماموریت انتخاب و به تهران اعزام شد، وی پس از عزیمت به تهران در حرم حضرت عبدالعظیم بازداشت و ممنوع‌الملاقات شد. به دنبال این حادثه روحانیت مشهد در مسجد گوهرشاد گرد آمده، مردم را به اعتراض علیه این عملکرد رژیم فراخواندند. عوامل رژیم نیز این حرکت را به طرز وحشیانه‌ای سرکوب کردند به دنبال آن تعدادی از روحانیون طراز اول حوزه علمیه مشهد دستگیر شدند و به شدت از فعالیت‌های آنها جلوگیری شد به طوری‌که این حوزه که مرکز مقاومت علیه طرح کشف حجاب بود، از هم پاشید و مدارس دینی تخریب شد و حکومت نظامی در مشهد سایه سیاه خود را پهن کرد. پس از این ماجرا بیشتر روحانیونی که در این قضیه دخیل بودند یا مخفی شدند و یا ایران را به سوی نجف ترک کردند؛ اما عده‌ای از محکومین نظامی همچنان در زندان بودند تا پس از شهریور 1320 در مجلس دوره سیزدهم مورد سوال و اعتراض واقع شد که دولت ناچار همگی را آزاد کرد؛ اما روحانی سرشناس "آیت‌الله آقازاده" فرزند مرحوم آخوند خراسانی یک از بنیان‌گذران مشروطیت در سال 1316 توسط پزشک احمدی از مزدوران رضاشاه با آمپول هوا به شهادت رسید.[5] در قم آیت‌الله حائری که موضعی بی‌طرفانه در امور داشت از سوی روحانیون و دیگر طبقات سخت تحت فشار قرار گرفت به گونه‌ای که میرزا مهدی بروجردی که عملا مدیریت حوزه علمیه را بر عهده داشت، تهدید کرد که نامه‌ای را با امضای وی علیه اقدامات دولت انتشار خواهد داد. سرانجام آیت‌الله حائری تلگراف معروف خود را در تاریخ 11 تیر 1314 خطاب به رضاشاه نگاشت. در ادامه این ماجرا رژیم تعدادی از روحانیون را به جرم تحریک آیت‌الله حائری تبعید کرد. رضاشاه با سفر به قم و برخورد شدید با رییس حوزه علمیه نشان داد که در اجرای مقاصد خود بسیار مصمم است. آیت‌الله کاشانی نیز از روحانیون سرشناسی بود که با لحنی تند به رضاخان اعتراض می‌کند. از دیگر روحانیون صاحب نام این دوره امام جمعه تهران "حاج سیدمحمد" بود که در پی مخالفت با کشف حجاب محبوبیت خاصی در تهران و ایران پیدا کرد؛ زیرا که گفته بود اگر کشته شوم عیالم را بدون حجاب در مجلس جشن بی‌حجابی نخواهم برد.[6] ‌"حجه‌الاسلام سیدابولحسن طالقانی" هم به علت اعتراض به اقدامات ضد اسلامی به ویژه کشف حجاب مکررا به زندان افتاد و یا تبعید گردید. سید محمود طالقانی فرزند او که در این ایام طلبه‌ای پر شور بود، در سال 1318 در درگیری با پاسبانی که به اجبار قصد برداشتن چادر زنی را داشت به زندان افتاد.[7]

با سرکوب قیام گوهرشاد روحانیون در تنگنای بیشتری قرار گرفتند، بعد از اعلام رسمی کشف حجاب آنان را مجبور به سکوت کردند و دیگر فرصتی برای بیان آشکار مخالفت‌های خود نیافتند. تنها مورد استثنا مخالفت‌های روحانیون ولایات بود که البته مخالفت‌هایشان بازتابی فراتر از همان ناحیه نداشت و از سوی ماموران ولایت نیز به شدت با آنان برخورد می‌شد. تنها پس از شهریور 1320 بود که با تبعید رضاخان فرصتی پدید آمد، تا روحانیون موضع خود را در قبال این طرح آشکار کنند و فتاوایی دال بر لزوم حجاب و تحریم بی‌حجابی منتشر نمایند، دو فتوای "حاج ‌حسین‌آقا بروجردی" و "حاج‌ سید محمدتقی خوانساری" که دال بر لزوم حجاب و تحریم بی‌حجابی بود از نمونه فتاوایی است که در آن روزها منشر گردید و تاثیر خود را در جامعه ایران گذارد. این فتاوا و نظایر آنها که در کتب عملیه مجتهدین وارد شده بود، مردم را بیشتر به وظایفشان آشنا کرد و در واقع پاسخی بود به کسانی که لزوم حجاب را مطابق شرع نمی‌دانستند. در واقع این فتواها حساسیت جامعه را نسبت به حجاب و ضرورت رعایت آن برانگیخت و در بازگشت حجاب بعد از خروج اجباری رضاشاه از کشور نقش بارزی ایفا نمود.[8]

مقاله

نویسنده سعيده سلطاني مقدم
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

سعید نفیسی

No image

خاندان مسعودی

No image

هادی هدایتی

No image

خاندان بهنیا

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS