کعبه، مظهر مساوات
یکی از مهمترین نمودهای جهان شمولی اسلام و دعوت فراگیر و ندای جهانی آن در باره کعبه، حج است که اعلام و فراخوان جهانی در باره آن از همان هنگام ساخت کعبه، به طور یکسان متوجه همه مردم بوده است: «وأذّن فی الناس بالحج یأتوک رجالا و علی کل ضامر یأتین من کل فجّ عمیق». کعبه، بنیانی الهی برای همه مردم در گسترة تاریخ است، بی آنکه ویژة کسی، قومی یا عصر یا اقلیمی باشد. از این رو شهری و روستایی، متمدن و صحرانشین، دور و نزدیک، غابر و قادم، همه باید همسان و همتای هم از آن بهره مند شوند: «جعلناه للناس سواء العاکف فیه و الباد»؛ بنابراین کعبه و مسجدالحرام نمونه بارز مساوات مردمی است.
خدای سبحان برای تعلیم و تمرین برابری و تساوی و تبلور آن، همگان را به سرزمین مساوات فراخوانده و به طواف در اطراف کعبهای که نسبت به همگان یکسان است: «سواء العاکف فیه والباد»، دعوت کرده است. پس آن که بر گرد کعبه و محور مساوات میگردد، باید هر گونه امتیاز فردی و نژادی را از خود بزداید و دیگر نژادها و قومها را چون نژاد و قوم خود بداند و همان گونه که از طواف بر گرد خانه پاک: «طهرا بیتی للطائفین والعاکفین والرکع السجود»، درس طهارت میآموزد، رهاورد او از حضور در تجلیگاه برابری، باید آموختن مساوات باشد به گونهای که نه فردی را بر فردی و نه نژادی را بر نژادی راجح نداند مگر بر مدار تقوا که فضیلتی معنوی است، نه مادی.
کعبه، مرجع همه انسانها
کعبه، مرجع و بازگشتگاه عموم مردم و مأمن توده انسانهاست: «و إذ جعلنا البیت مثابه للناس و أمنا». چنان که از تعبیر «للناس» ظاهر است، خدای سبحان آن را ویژه مسلمانان نساخت. «ثاب» به معنای رجع و «مثاب» و «مثابه» به معنای مرجع است. تای مثابه، تای مبالغه است؛ یعنی این خانه، مرجع مکرر مردم است. مرجع، جایی را گویند که انسان از آنجا آمده و به آنجا بازمیگردد. بر این اساس، وطن اصلی مردم کعبه است و وقتی انسان به زیارت کعبه میرود، گویا به اصل خود رجوع کرده است؛ بنابراین کعبه مظهر فطرت است و حالت اصلی انسانها رجوع به کعبه است و کسی که از کعبه منصرف است، از حالت اصلی خود برگشته است.
از آنجا که هر مسلمانی با کعبه در ارتباط مستمر است؛ چنان که بهترین حالت و اقتضای ادب اسلامی در نشستن، رو به کعبه بودن است: «خیر المجالس ما استقبل به القبله»، و رسول اکرم صلیالله علیه وآله وسلم نیز این گونه مینشستند، میتوان استظهار کرد که معنای دیگر مثاب این است که کعبه مرجع انسانها در همه لحظات شبانه روز است.
محور قیام و مقاومت
کعبه، محور قیام و مقاومت و پایداری توده انسانها برای امتثال دستور حق و پرهیز از باطل و ستیز با ظلم و جور است: «جعلالله الکعبه البیت الحرام قیاما للناس». مراد از قیام در اینجا همان است که در آیه شریفه «قل انما أعظکم بواحده أن تقوموا لله» آمده است. «قیام» در این آیه به معنای مقاومت و استقامت است، نه بر پا خاستن و راست کردن بدن. در برابر آن، «قعود» به معنای درماندگی و خواری و ستم پذیری قرار دارد.
محور اصلی دین، قیام و جهاد است؛ آن گونه که هیچ گاه قعود و درماندگی گرد آن را نمیگیرد: «لقد أرسلنا رسلنا بالبینات وأنزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط». تکیهگاه این قیام و ستون این مقاومت و پایه این استقامت که عامل قیام مردم و مقاومت انها در برابر جباران فرومایه است، قوام کعبه و حیات و ادامه امر آن است؛ چنان که امام صادق علیهالسلام فرمود: «تا زمانی که کعبه برپاست، دین نیز پایدار است: لایزال الدین قائما ما قامت الکعبه». کعبه از همین رو که مایه قیام و قوام مردم است، در میان زمین نهاده شده تا تکلیف برای اهل خاور و باختر به یکسان باشد.
حیات کعبه، حیات دین است و با حیات دین مردم زندهاند و با خراب شدن و انهدام و ترک کعبه، دین میمیرد و با مرگ دین، مردم نیز خواهند مرد. کعبه برای دین خداوند به مثابه استخوان ستون فقرات انسان است که اگر نیرومند و سالم باشد، مقاومت و ایستادن و رفتن و شتاب گرفتن وی در رسیدن به مغفرت الهی و پیشی گرفتن در امور خیر امکانپذیر است؛ اما اگر این استخوان ناتوان و سست باشد، ایستادن وی ناممکن و استقامت او ناشدنی و سرعت و پیشی گرفتن و دیگر امور متوقف بر قیام او محال است.
بر همین اساس، امیر مؤمنان امام علی علیهالسلام فرمود: «خدا را در مورد خانه پروردگارتان در نظر بگیرید. تا زمانی که باقی هستید، آن را خالی مگذارید. پس اگر این خانه وانهاده شود، مهلت داده نشوید: و اللهالله فی بیت ربکم! لا تخلوه ما بقیتم فانه ان ترک لم تناظروا»؛ زیرا ترک خانه خدا و وانهادن آن، به منزله فروریختن ستونی است که کسی هم که بدان تکیه داده، با آن سقوط میکند. اگر خانه خدا مهجور واقع شد، ارتباط با مرکز اقتدار بریده میشود و با قطع این ارتباط، قیام به «قسط» و مقاومت دربرابر «قسط» (ستم و بیداد)
غیر ممکن میگردد و در این صورت، خیر دنیا و آخرت رخت بربسته و بازداشته میشود؛ زیرا کعبه، عامل قیام مردم برای دین و معاششان است. از همین رو رسول خدا صلیالله علیه وآله وسلم فرمود: «هر کس خواهان دنیا و آخرت است، باید این خانه (کعبه) را قصد کند و او را امام و مقتدای خویش قرار دهد و در جستجوی آن روانه شود: من اراد دنیا وآخره، فلیؤم هذا البیت». یکی از مهمترین نمودهای پیشوا گرفتن کعبه، انجام حج با آداب و مناسک پرشکوه آن است.
مبنای همه این سخنان آیه شریفه «جعلالله الکعبه البیت الحرام قیاماً للناس» است. از این رو امام زمان، قائم آل محمد علیهمالسلام نیز در آغاز قیام جهانی خود، بر محور قیام و قوام جوامع انسانی، یعنی کعبه، تکیه زده، یاران آن حضرت به حضور وی میشتابند؛ چنان که امام باقر علیهالسلام فرمود: «...اذا تشبه الرجال بالنساء و النساء بالرجال... و أکل الربا... فعند ذلک خروج قائمنا. فإذا خرج أسند ظهره الی الکعبه واجتمع الیه ثلاث مائه و ثلاثهه عشر رجلا...»
نکته: قرآن کریم، هم کعبه و شئون وابسته به آن را عامل قیام معرفی کرده و هم از تواناییهای اقتصادی به عنوان عامل قیام یاد کرده است: «ولا تؤتوا السفهاء أموالکم التی جعلالله لکم قیاما»؛ بنابراین برای امت اسلامی هم مسئله اعتقادی و امر عبادی کعبه و حج و عمره عامل قیام و قوام جامعه است و هم اقتصاد که امری مادی است، لیکن در فرهنگ قرآن، این دو همتای هم نیست، بلکه هماره اعتقاد، اصل و زیربناست و اقتصاد، فرع و روبنا، و در صورت تزاحم، اصل بر فرع مقدم است. از این رو نه مشکل محاصره شعب ابیطالب در جلوگیری از پذیرش و گسترش اسلام در سالهای نخست ظهور آن، بر مسلمانان معتقد اثر گذاشت و نه محاصره اقتصادی کنونی غرب غارتگر در مهار بیداری اسلامی اثر میگذارد.
خانه آزاد و محور آزادی
کعبه، بنایی عتیق است: «و لیطوفوا بالبیت العتیق» که تحت تملک و سلطه هیچ کس نبوده و در گستره تاریخ از تطاول طاغوتیان و تناول مالکان و تداول دولتمردان مصون مانده و از قید سلطه و مالکیت بشری و اختصاص به شخص، گروه، قوم و نژاد یا دولت و حکومت، عتیق و آزاد بوده و هست؛ چنان که امام باقر علیهالسلام درباره راز وصف کعبه به «عتیق» فرمود: «هو بیت حر عتیق من الناس لم یملکه أحد». خدای سبحان از آغاز، این خانه را به کسی غیر از خود نسبت نداد: «طهرا بیتی». بنیانگذار کعبه نیز بدین جهت که آن را به فرمان خداوند بنا نهاد، آن را مالک نشد؛ از این رو آن را تنها به خدای تعالی نسبت داد و عرض کرد: «ربنا إنی أسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم».
پس کعبه همچنان که بر اثر قدمت تاریخی و نفاست خود «عتیق»، یعنی ارزشمند و سابقهدار است، به خاطر رها بودن آن از چنگ سلطه هر مالک و آزادی آن از قهر هر سلطانی نیز «عتیق» خوانده میشود. طواف بر گرد چنین بنایی، درس آزادی و حریت میدهد و انسان را از هر بردگی جز بندگی خدای سبحان میرهاند و این بندگی، یگانه فضیلت انسان است. همچنین رساندن قربانی به «بیت عتیق» و ذبح آن در محدوده حرم: «هدیاً بالغ الکعبه»، «ثم محلها الی البیت العتیق»، درس آزادی از تعلقات میدهد. کسانی به زیارت چنین بنایی نائل میشوند که نه مملوک و برده آز و حرص درونی خود و نه بنده مستعمران و مستثمران بیرونی باشند؛ چنان که معمار آن، حضرت ابراهیم علیهالسلام هم از آز آزرها معصوم و هم از حرص هوسها مصون بود؛ زیرا بردگی، با طواف بر مدار آزادگی سازگار نیست؛ بنابراین جز کسانی که خود را از چنگ قدرت زورمداران گردنفراز رهانیدهاند، بر گرد این خانه طواف راستین نمیکنند و آن را به حقیقت قبله خویش قرار نمیدهند و جز آزادگان رسته از بند هواهای سرکش روی دل و روح خود را به سوی آن برنمی گردانند. چنین رویکردی به کعبه، انسان را فرشتهمنش کرده و او را از شهوت و غضب و رذایل اخلاقی آزاد میکند:
تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک
برگ توت است که گشتهست به تدریج اطلس
آن که بر گرد خانه «آزاد» طواف میکند، کسی را به بندگی نمیگیرد؛ همان گونه که خود نیز بنده کسی جز خداوند نمیشود. چنان که امیر مؤمنان علیهالسلام فرمود: «بنده دیگری مباش؛ زیرا خداوند تو را آزاد آفرید: لاتکن عبد غیرک و قد جعلکالله حرا».
مدار پاکی و مطاف پاکان
پیراستن کعبه از هر شرک و آلودگی و تنزیه آن از غبار طغیان و تمرد، همچون دستور تأسیس آن، به فرمان وحی الهی بود: «و طهر بیتی للطائفین والقائمین والرکع السجود». حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام مأمور شدند تا کعبه را از هر پلیدی و آلودگی پیراسته ساخته و از هر شرک و زشتی پاک کنند: «و عهدنا الی إبراهیم و اسمعیل أن طهرا بیتی للطائفین و العاکفین و الرّکّع السجود». آنان نیز متعهد شدند که بیتالحرام را به نحو دفع و رفع تطهیر کنند؛ یعنی هم آثار شرک بر جا مانده از دیگران را از آن ازاله کنند و هم نگذارند که آثار شرک و انحراف جدید در آن رسوخ کرده و نمایان شود.
تأمین طهارت کعبه در آغاز به حضرت ابراهیم علیهالسلام به عنوان مسئول اصلی تأسیس آن ارجاع شد: «طهر بیتی» و در مرحله بقا به حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام واگذار شد: «طهّرا بیتی». سر دستور تطهیر قبل از وجود و راز افراد خطاب و نیز سر دستور تطهیر بعد از وجود و راز تثنیه خطاب، این است که طهارت، پایه کعبه است و وجود پایه، هم در حال حدوث بنا و هم در مرحله بقای آن ضروری است و هرگز بنا بدون پایه به وجود نمیآید یا اگر پایه ویران شد، بنا باقی نمیماند. حذف متعلق اوامر یاد شده نشان عموم است؛ یعنی باید حریم کعبه از درون و بیرون و فضای حرم آن، که پیوسته و وابسته به آن است، از هر رجس و رجز باطنی یا ظاهری، خواه فقهی یا طبی، پاک شود.
با این میثاق الهی بر طهارت، اولا، تنها پاکان شایسته و عهده دار اداره کعبهاند: «و ما کانوا أولیاءه ان أولیاؤه الا المتقون» و مشرکان بر اساس «انما المشرکون نجَس» حق ورود به حرم امن آن را ندارند. ثانیا هیچ مجالی برای پلیدی و آلودگی شرک و مشرک، و زشتی و لوث بت و روث بت پرستی باقی نمیماند. از همین رو نخستین اقدام اسلام پس از پیروزی بر الحاد و بت پرستی، تطهیر کعبه به دستور رسول اکرم صلیالله علیه وآله وسلم به دست امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیهالسلام از لوث بتها و آلودگی وثنیت بود؛ بنابر این اگر بعد از حضرت خلیل و ذبیح علیهماالسلام کعبه به دست صنادید جاهلی مجددا بتکده شد، به دست توانای نبوی صلیالله علیه وآله وسلم و بازوی قدرتمند علوی علیهالسلام دوباره تطهیر شد و اگر زمانی به رجس تحجر و رجز تعضیه دین ملوث شد، با حضور مردم متدین و متعهد و منتظر واقعی فرج اهل بیت نبوت علیهمالسلام تنزیه خواهد شد.
همان گونه که قرآن کریم در کتابی است «مکنون» که جز پاکان بر ظاهر و باطن آن دست نسایند، حقیقت و سر کعبه پاک را نیز به دو سبب، دستهای آلوده لمس نمیکنند و ناپاک معنوی قبل از توبه توفیق دسترسی به آن را ندارد و جز پاکان بر گرد آن طواف نمیکنند و در شئون گوناگون زندگی خود آن را فراروی خویش قرار نمیدهند که طیب از آن طیب است؛ همچنان که خبیث از آن خبیث. نخست به سبب حجرالأسودی که در آن است و به منزله دست راست خدایی است که هر دو دست بی دستی او راست است. دوم بدان سبب که دو شخصیت بزرگ دینی و نبوی مسئول تطهیر آن شدند و مقصود از آن دستور، تنها تطهیر از آلودگی ظاهری نیست.
آیه شریفه «وعهدنا الی ابراهیم و اسمعیل أن طهرا بیتی للطائفین و العاکفین و الرکع السجود»، صغرای قیاسی است که کبرای کلی آن در آیه «لمسجد أسس علی التقوی من أول یوم أحق أن تقوم فیه. فیه رجال یحبون أن یتطهروا والله یحب المطهرین» آمده است. گرچه این آیه درباره مسجد قباست، اما یک اصل کلی است که بارزترین مصداق آن کعبه و مسجدالحرام است؛ زیرا همه مساجد فروعات کعبه است و به پاس احترام کعبه محترم است؛ زیرا هر مسجدی یک محراب دارد که به منزله چهره آن است و این چهره به سمت کعبه متوجه است: «فوَلّوا وجوهکم شطره».
توضیح اینکه در اسلام امور فراوانی به استقبال مشروط است، به گونهای که حیات و ممات هر مسلمان به قبله بستگی و پیوند دارد، لیکن ستون دین نماز است و مسجد هر چند برای اهدافی دیگر نیز ساخته میشود، لیکن مهمترین هدف احداث مسجد، اقامه نماز در آن است که به قبله مشروط است. از این رو همه مساجد دارای جهتی معین است که مواجه کعبه است. با این تحلیل، همه مساجد متوجه امالمساجد است که در امالقری تأسیس شده است. البته قبله رسمی همه مسلمانان عالم همان بعدی است که کعبه در آن است. مسجدالحرام در جوار کعبه است و به لحاظ کعبه مورد توجه همه نماز گزاران است. مکه نیز امالقری، یعنی هم از جهت مادی اصل همه شهرها و روستاهاست و هم به لحاظ معنوی، که مسئله قبله نیز از این قبیل است.
به هر تقدیر، در ذیل آیه شریفه مذکور وظیفه اهل مسجد بیان شد: «فیه رجال یحبون أن یتطهروا» و اگر کسی طاهر شد، محبوب خداست: «والله یحب المطهرین» و اگر کسی محبوب خدا شد، مجرای فیض حق شده و خدای سبحان در مقام فعل، کارهای خود را به دست او اجرا میکند. خدای سبحان با صراحت درباره کعبه میفرماید: این کعبه بر طهارت بنا نهاده شد: «أن طهّرا بیتی». با توجه به این نکته که تعلیق حکم بر وصف، مشعر به علیت آن وصف است، از اینکه فرمود: «این خانه را برای طواف کنندگان، معتکفان و نمازگزاران پاک کنید» استفاده میشود که نمازگزار ناپاک در حقیقت به کعبه رو نکرده است و اگر طواف کنندهای ناپاک برگردد، معلوم میشود به دور کعبه، طواف راستین نکرده است؛ زیرا بدون طهارت نمیتوان به سر و حقیقت بیتالله الحرام نائل شد؛ چنان که بدون طهارت نمیتوان معارف قرآن را دریافت.
همچنان که قرآن کریم آئینه بی زنگاری است که بیننده، سیمای زیبا یا زشت خود را در آن میبیند، کعبه نیز آئینه بی غباری است که بیننده چهره زیبا یا زشت خود را در آن مینگرد. از این رو ناپاکانی که به رجس شرک آلوده شده و به لوث طغیان و تمرد تن داده بودند، هرگز نمیتوانستند کعبه را به عنوان بیت خدایی که منزه از حلول در مکان و مبرای از حصر در زمان و مقدس از نیاز و مسبح از حاجت به چیزی یا کسی است، ادراک کنند و در حریم آن به نماز، توفیق یابند؛ از این رو قرآن کریم از «عبادت» آنها در مدار پاکترین پایگاههای عبادی به «سوت کشیدن و کف زدن» تعبیر میکند: «و ما کان صلاتهم عند البیت الا مکاء وتصدیه».
پایه گذاری کعبه بر توحید محض
بنیانگذاری و تعیین ابعاد و شکل کعبه به هدایت خدای سبحان بود: «و اذ بوّأنا لابراهیم مکان البیت أن لا تشرک بی شیئا». این آیه بدین معناست که جایگاه کعبه و تعیین مکان و هندسه تأسیس آن، ضمن رعایت موضع خاص که با هدایت الهی معین شد، بر مبنای توحید صرف است که هیچ شرکی، اعم از شرک جلی و خفی، آن را آلوده نمیسازد.
از آنجا که «هر اثر جلوه مؤثر است و هر مؤثر در اثر خویش متجلی است»، هر وصف ممتازی که درباره شخصیت برجسته دو پیامآور بزرگ وحی الهی و دو بنیانگذار کعبه، یعنی خلیل و ذبیح علیهماالسلام در نقل آمده باشد، برای ترسیم خطوط چهره معنوی کعبه سندی گویاست و به مثابه شرح مصالح ساختمان کعبه است؛ بنابراین همان طور که حضرت ابراهیم علیهالسلام یهودی یا نصرانی نبود، بلکه حنیف، میانهرو، مسلم، موحد و منقاد محض بود و در توحید ذوب شد و از گزند هر گونه شرک معصوم بود، میتوان اوصاف اعتدال و توحید و انقیاد را هندسه کعبه دانست؛ چنان که در بنای کعبه، خلوص و صفای معماران، ظهور خاص داشت و هندسه آن با قداست «خلوص» آمیخته بود. از این رو هر کس به حضرت ابراهیم نزدیکتر و سزاوارتر باشد، به پاسداری از کعبه و معماری صوری و معنوی آن شایستهتر است و آن گروه غیر از پیروان راستین عصر آن حضرت پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه وآله وسلم و مؤمنان ناباند که نه گرایش به یهودیت و نه میل به ترسایی داشته و نه منحرف از اعتدال عقیده و خلق و عمل صالحاند و نه مبتلای به شرک اعتقادی، اخلاقی و عملی. بر پایه همین نکته که اثر جلوه مؤثر است و اوصاف مؤثر در اثر ظهور خاص دارد، بنیان مسجد قبا بر شالوده و پایه تقوا و رضوان الهی است و مسجد ضرار که بر پایه شرک تأسیس شده، بر پرتگاه و در سراشیبی آتش دوزخ است.
به هر تقدیر، کعبه با این هندسه الهی موضوع و متعلق احکام و فروع فقهی بسیار و از جمله حج شده است که همه آنها در گرو اخلاق صحیح و آن اخلاق صحیح مرهون عقیده سالم توحیدی است و همان گونه که توحید، شجره طوبا و تقوا یکی از میوههای آن است، کعبهای نیز که بر اساس توحید ناب (منزه از هر شرک) بنیان نهاده شده، اصل همه بنیانهایی است که بر شالوده تقوا تأسیس شده است. از جمله آن بناها مسجد قباست که بر پایه تقوا تأسیس شد و از فروع این اصل و از میوههای آن بذر است.
نمونهای از تجلی این توحید ناب در موحدان راستین، چنین نقل شد: در مکه به امام سجاد علیهالسلام خبر رسید که موقوفات ویژهای که در مدینه، تحت سرپرستی ایشان بوده، غصب شده است. برخی از همراهان، به آن حضرت پیشنهاد کردند که در این باره نزد ولیدبن عبدالملک ـ خلیفه وقت که در آن سال به مکه آمده بود ـ شکایت کند؛ فرمود: من در کنار کعبه، از صاحب این خانه دنیا نمیخواهم، چه رسد که در باره دنیا به غیرخدا پناه ببرم: «أفی حرمالله أسأل غیرالله عز وجل؟ انی آنف اذ أسأل الدنیا خالقها فکیف أسأل مخلوقا مثلی؟»
برترین معبد و منشأ حرکت
همچنان که هیچ چیز در پیشگاه خداوند محبوبتر از اسلام متمثل در کعبه نیست، هیچ بقعهای هم در زمین برای خدای سبحان محبوبتر ازکعبه نیست؛ از این رو امام صادق علیهالسلام فرمود: «خداوند از هر چیز، چیزی را برگزید و از زمین جایگاه کعبه را اختیار کرد: إنالله اختار من کل شی ء شیئا و اختار من الأرض موضع الکعبه». در صدر اسلام تفکر اسرائیلی همراه با رسوب تعصب جاهلی به دست افرادی چون کعبالأحبار مانند بیماری واگیردار منتشر میشد و عترت طاهرین علیهمالسلام که همتای قرآن کریماند، در کمال صلابت به طرد و قدح و ابطال آن همت میگماردند که نمونهای از آن در اینجا ذکر میشود:
زراره میگوید: من در کنار امام باقر علیهالسلام در برابر کعبه نشسته بودم. آن حضرت فرمود: «نگاه به کعبه عبادت است.» عاصم بن عمر به آن حضرت عرض کرد: کعبالأحبار میگفت: «کعبه هر بامداد برای بیتالمقدس سجده میکند!» امام فرمود: «تو در باره گفته کعب چه میگویی؟» عاصم گفت: «کعب درست گفت!» امام فرمود: «تو و کعبالأحبار هر دو دروغ گفتید.» زراره میگوید: آن حضرت غضبناک شد و من هرگز ندیده بودم که امام غیر از عاصم، دیگری را چنین تکذیب کرده باشد. آنگاه حضرت فرمود: «خداوند هیچ سرزمینی را محبوبتر از کعبه نیافرید: ما خلقالله عز وجل بقعه فی الأرض أحب الیه منها». پس با دست به کعبه اشاره کرد و فرمود: «هیچ سرزمینی نزد خداوند گرامیتر از کعبه نیست: و لا أکرم علیالله منها...» خدای سبحان بیتالمقدس را، با همه قداستی که دارد، به خود اسناد نداده و تنها درباره کعبه فرموده است: «بیتی». البته گرچه کعبه از جهتی به مردم نیز اسناد داده شده؛ «وضع للناس»، لیکن چنین اسنادی که با «لام» همراه است، بدین معناست که کعبه به لحاظ تشریع، معبد و قبله و مطاف مردم قرار داده شده است.
منشأ برکت
کعبه منشأ برکات فراوان و وسیله هدایت جهانیان است: «ان أول بیت وضع للناس للذی ببکه مبارکا وهدی للعالمین». خدای سبحان خود ثابت و دائم و خیر او که جهانشمول است، در اطراف کعبه، فراوانتر و پایدارتر است. از این رو فرمود: «مبارکا». مبارک، شیء ثابت و بادوام را گویند. استمرار عبادت در اطراف کعبه به گونهای که جز به هنگام نماز جماعت، لحظهای طواف بر گرد آن قطع نمیشود و ثواب مضاعف عبادت و نیز آمرزش گناهان در کنار کعبه، از نشانههای «مبارک» بودن آن دانسته شده است، لیکن ظاهرا هیچ دلیلی بر تقیید این برکت وجود ندارد.
همه گستره زمین سجدهگاه است: «جعلت لی الأرض مسجدا وطهورا» و انسان از دیرباز خدای سبحان را در هر گوشهای از زمین میپرستیده است؛ اما نخستین جایگاهی که برای عبادت جمعی و پرستش گروهی اختصاص یافت، کعبه است: «ان أول بیت وضع للناس للذی ببکه مبارکا وهدی للعالمین». کعبه با این سابقه مقدس و این پیشینه مبارک بر بیتالمقدس شرف تقدم یافت و قبله جهانیان شد و با استدلال به همین پیشینه، به هنگام نزول وحی الهی در باره تغییر قبله از بیتالمقدس به کعبه معظمه، به اعتراض یهودیان بر اسلام که به قداست و قدمت بیتالمقدس استناد جستند، پاسخ داده شد که: کعبه مطهر، نخستین و کهنترین خانهای است که برای مردم بنیان نهاده شده است.
شاید از همین روست که کعبه را «بیت عتیق» نیز خوانده اند؛ زیرا «عتیق» به چیزی اطلاق میشود که قدیم و نفیس باشد و به چیزی که قدمت ندارد و یا قدیمی باشد، اما از نفاست و قداست بهرهای نداشته باشد، عتیق نمیگویند. البته همانگونه که مدار کرامت در نظام انسانی الهی، تقواست و نه جز آن، محور قداست در پدیدههای مادی و نظام بیرون از انسان، همچون زمانها و مکانها و مانند آن نیز تجلی امری الهی، همچون نزول وحی در آنجا و گسترش وحی از آنجاست، و این امر الهی یگانه موجب قداست کعبه است که به انضمام قدمت تاریخی کعبه آن را به «بیت عتیق» مبدل میسازد.
توضیح اینکه حرمت حرم و مکه به کعبه است و حرمت کعبه به وحی الهی و انسان کامل و معصومی است که بر اثر پیوند با خدای سبحان، خلیفه تام او و گیرنده وحی، اعم از وحی تشریعی، تسدیدی و ملاحم غیبی است. حرمت کلام و کتاب الهی، یعنی قرآن حکیم نیز به حرمت متکلم و کاتب آن، یعنی خداوند سبحان است؛ چنان که حرمت خلیفه، یعنی انسان کامل به مستخلف عنه، یعنی خداوند حکیم است. حرمت خدای تعالی بالذات است و بر اساس این اصل که هر شی ء بالعرض باید به بالذات منتهی شود، حرمت او مرجع منحصر به فرد همه حرمتهای یاد شده است؛ بنابر این همه امور مزبور، یعنی نزول وحی و هبوط کتاب آسمانی و وجود انسان کامل، که قلب مطهر او مهبط وحی است، سهم تعیینکننده در قداست کعبه دارند؛ چنان که معماری آن بیت عتیق و کیفیت تطهیر آن از لوث وثنیت و معصیت در حد خود تعیینکننده قداست کعبه است.
تأسیس پایههای کعبه بر خلوص ناب
ساختن کعبه و بالا بردن پایههای آن، عبادتی خالصانه از حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام بود؛ به گونهای که این کار را فقط برای خداوند کردند و از احدی خواهان پاداش و سپاسی نبودند: «وإذ یرفع إبراهیم القواعد من البیت وإسمعیل ربنا تقبل منا انک أنت السمیع العلیم». این خلوص تنها در دعای لفظی آنان نبود، بلکه هم در قلب و جان آنان پنهان و نهفته، و هم در قالب و بر زبان آنها آشکار و پیدا بود؛ زیرا کسی که با قلب سلیم به پیشگاه پروردگار خود رفت، قلب مبارک و گرامی وی را هیچ نیتی جز خدا دست نخواهد سود، و آن که گفت: «ای پدر! فرمانی را که بدان مأمور شدی، به انجام رسان که مرا از شکیبایان خواهی یافت: یا أبت افعل ما تؤمر ستجدنی انشاءالله من الصابرین»، پاکی ضمیرش را آنچه با خلوص منافات دارد، نخواهد آلود.
پایههای کعبه بر اساس خلوص بالا برده شد و به سبب تقوای معمار و بنا مورد پذیرش خداوند قرار گرفت و چون هندسه کعبه بر توحید، و آبادی آن بر تقوا و خلوص استوار شده، از شرف نسبت به خدای سبحان «بیتالله» برخوردار گشته و شجره طوبایی شده که میوههای آن در سراسر گیتی به صورت مساجد و مشاهد مشرفهای درآمده که به اذن خداوند رفیع گشته و سرشار از نام و یاد اوست: «فی بیوت أذنالله أن ترفع ویذکر فیها اسمه».