دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

جورج کلی George Kelly

جورج کلی George Kelly
جورج کلی George Kelly

كلمات كليدي : جورج كلي، سازه گرايي، نظريه سازه شخصي، سازه هاي شناختي، نگرش زودباور

نویسنده : مصطفي همداني

جورج کلی در سال 1905 در ایالت کانزاس آمریکا به دنیا آمد.[1] والدین او که عقاید مذهبی خاصی داشتند به او که تنها فرزند خانواده بود محبت و رسیدگی زیادی می‌کردند. او در 13سالگی به دبیرستانی در شهر ویچیتا رفت و در سال 1926 مدرک لیسانس خود را در فیزیک و ریاضیات از کالج پارک واقع در شهر پارک‌ویل، ایالت میسوری دریافت کرد. اما علاقه او از علوم به مسایل اجتماعی تغییر یافت.

کلی مدت کوتاهی در مقام مهندس کار کرد و بعد در یک کالج کارگری در مینیاپولیس به شغل معلمی پرداخت. بعداً ‌در انجمن بانکداران آمریکا آموزگار شد و درس‌های شهروندی را به مهاجران می‌آموخت. وی سپس وارد دوره فوق‌لیسانس شد و مدرک خود را در جامعه‌شناسی تربیتی از دانشگاه کانزاس واقع در شهر لارنس دریافت کرد. کلی پیشنهاد کاری را در کالجی واقع در ایالت آیووا قبول کرد و درس‌های مختلفی را در آنجا تدریس کرد.[2]

آموزش حرفه‌ای کلی در سال 1929 که موفق به دریافت بورسی از دانشگاه ادینبورگ واقع در اسکاتلند شد تغییر کرد. در طول سالی که او آنجا بود، مدرک لیسانس خود را در آموزش و پرورش دریافت کرد و به روان‌شناسی علاقمند شد. او برای تحصیل در دوره دکترا در دانشگاه ایالتی آیووا به ایالت متحده برگشت و در سال 1931 دکترای خود را گرفت.

طی جنگ جهانی دوم، کلی به نیروی دریایی آمریکا پیوست و به‌عنوان روان‌شناس در اداره پزشکی و جراحی واقع در واشنگتن‌ دی.سی به خدمت مشغول شد. زمانی که جنگ در سال 1945 خاتمه یافت، به مدت یک سال در دانشگاه مریلند تدریس کرد و بعد به عضویت هیئت علمی دانشگاه ایالتی اوهایو درآمد و در آنجا به مدت 19 سال به تدریس، اصلاح کردن نظریه شخصیت خود، و اجرای پژوهش مشغول شد.

کلی همچنین در دانشگاه‌های سرتاسر دنیا درباره نحوه‌ای که نظریه سازه شخصی او را می‌توان برای حل کردن تنش‌های بین‌المللی به کار برد، سخنرانی‌هایی ایراد کرد. در سال 1965 مقام استادی را در دانشگاه براندیز پذیرفت ولی پس از مدت کوتاهی در سال 1966 درگذشت.

کلی در شکل‌گیری حرفه روان‌شناسی بالینی در طول رشد سریع آن بعد از جنگ جهانی دوم نیروی عمده‌ای بود. او چندین مقام باافتخار را در این رشته کسب کرد که ریاست بخش بالینی و مشاوره انجمن روان‌شناسی آمریکا و ریاست هیأت مدیره آزمایندگان در روان‌شناسی حرفه‌ای از آن جمله بودند.[3]

مکتب روان‌شناختی کلی

او در کلاس‌های درس روان‌شناسی نمی‌فهمید فِلِشی که محرک را به پاسخ وصل می‌کرد برای چه بود؛ او هیچگاه آن را درک نکرد! این رفتارگرایی سنتی که رویکردی آزمایشی به روان‌شناسی داشت نتوانست علاقه وی را برانگیزد. کلی روان‌کاوی را نیز بررسی کرد. او چنین نوشت: «یادم نمی‌آید که کدام یک از کتاب‌های فروید را سعی داشتم بخوانم، ولی این احساس ناباوری را به یاد می‌آورم که هر کسی می‌توانست چنین مطالب بی‌معنایی را بنویسد و خیلی کمتر آن را منتشر کند.»[4]

جرج کلی را مهم‌ترین و مشهورترین فرد در زمینه روانشناسی شناختی (Cognitive Psychology) می‌دانند. این مکتب بر اساس این واقعیت نضج گرفته که انسان موجودی برخوردار از قابلیت تفکر است.[5] اما برخی معتقدند روان‌شناسی شناختی بعد از نظریه کلی به وجود آمد، نظریه او تأثیر ناچیزی بر این جنبش داشت. نظریه کلی را در بهترین حالت می‌توان پیش‌درآمد روان‌شناسی شناختی امروزی دانست.[6] اما به هرحال این مطلب مسلم است که جرج کلی در تلاش برای گشودن راه‌ تازه‌ای برای تبیین فرایندهای روان‌شناختی در برابر رفتارگرایی حاکم، فرانظریه‌ای پیشنهاد کرد که خود، آن را سازه‌گرایی نامید.[7]

دانشمندان و مکاتب موثر و متاثر از کلی

برخی منابع الهامْ‌بخش، که در تکوین مفاهیم اساسی نظریه کلی [در شخصیت‌شناسی] مؤثر واقع شده‌اند، دیالتیک هگلی، پدیدارشناسی و به‌ویژه عمل‌گرایی دیویی هستند. تأثیر هگل در مفهوم سازه‌های دو قطبی جرج کلی مشهود است، و تأثیر دیویی بر کلی بسیار عمیق است و این امر را می‌توان از موضع محوری مفهوم "پیش‌بینی" در معرفت‌شناسی کلی دریافت.[8]

نظریات ابتکاری کلی بر دیدگاه‌های روان‌شناسان نسل خود و نسل‌های بعد، تأثیر و نفوذ فراوانی برجای نهاده،[9] که تاثیر او در زمینه مکتب‌شناختی، از آن جمله است.

نظریه‌ها و مفاهیم کلی

کلی را بیشتر به عنوان یک شخصیت‌شناس می‌شناسند. برخی[10] از رویکرد او تعبیر به رویکرد پدیدارشناسانه به شخصیت می‌کنند و برخی نیز تعبیر به "مکتب پدیدارشناسی" کرده‌اند،[11] و البته این مکتب، زیرمجموعه مکتب شناخت‌گرایی خواهد بود.

1) نظریه سازه شخصی(Personal Construct Theory) ؛ کلی نظریه شخصیت بی‌نظیری را به وجود آورد که از نظریه‌های دیگر به دست نیامده یا بر آن‌ها متکی نیست. این نظریه از اطلاعات کاربست بالینی وی پدیدار شده[12] و به نظریه سازه‌های شخصی شهرت دارد. این نظریه به شکل علمی، در قالب یک اصل موضوع اساسی و 11 اصل تبعی ارایه شده است.[13]

بر اساس دیدگاه سازه‌گرا، آدمی دسترسی مستقیم به واقعیت ندارد، بلکه سازه‌های وی همواره میان او و واقعیت حایل می‌شود. و ذهن نه چون آینه‌ای منفعل بلکه چون منبع فعالی است که به ادراک‌ها، مفاهیم، احساسات و سایر امور روانی ما شکل می‌بخشد.[14]

کلی معتقد بود هر کسی یک رشته سازه‌های شناختی (Cognitive Constructs) را درباره محیط به وجود می‌آورد. یعنی ما رویدادها و روابط اجتماعی زندگی خود را طبق یک سیستم یا الگو تعبیر کرده و سازمان می‌دهیم و بر اساس این الگو درباره خودمان و افراد دیگر و رویدادها پیش‌بینی‌هایی کرده و از این پیش‌بینی‌ها برای هدایت کردن پاسخ‌ها و اعمالمان استفاده می‌کنیم. [15] بنابراین، او معتقد بود برای شناختن شخصیت ابتدا باید الگوهای و سازه‌های شخصی او را بشناسیم،[16] و هرچه این دیدگاه‌ها (نظام‌های سازه‌ای) که به کار می‌بریم بیشتر به هم شبیه باشند، از نظر روانی بیشتر شبیه به هم خواهیم بود. بر مبنای این اصل کلی، او یازده اصل پیرو را مطرح می‌کند: ساخت، فردیت، سازمان، دوگانگی، انتخاب، گستره، تجربه، نوسان، جامعه‌طلبی، تجزیه، اشتراک.[17]

2) آزمون خزانه سازه نقش؛ کلی برای برملا کردن سازه‌هایی که در مورد افراد مهم در زندگی خود به کار می‌بریم آزمون خزانه سازه نقش(REP) [18] را ابداع کرد.[19]

3) انسان سالم از نظر کلی؛ کلی روان‌شناس بالینی بوده و از نظر او انسان سالم چهار صفت دارد:

الف) خود را مطلق نمی‌د‌اند و دوست دارد اعتبار ادراکات خود را دیگران نقد و بررسی کنند و مدام خود را مورد مداقه قرار می‌دهد.

ب) اگر به نادرستی سازه‌های ذهنی خود واقف شود قدرت تغییر و به دورافکنی اشتباهات را دارد.

ج) طالب رشد، تکامل و یادگیری تجربه‌های نو است.

د) ظرفیت ایفای نقش‌های پیچیده در جامعه را دارد و دیدگاه افراد مقابل خود یعنی بین افراد جامعه را هم درک می‌کند.[20]

4) بیماری روانی؛ دیدگاه کلی درباره اختلالات روانی با اکثر روان‌شناسان دیگر متفاوت است! و اختلال روانی را عبارت از استفاده از سازه‌های ذهنی نادرستی می‌داند که ناکارآمدی آن‌ها به اثبات رسیده است و بیماری روانی را ناکارآمدی سیستم سازه‌ای ذهن انسان می‌داند.[21]

5) دیدگاه انسان‌شناختی؛ نظر کلی درباره انسان چنین است: بشری که پیشرفت او در کنترل و پیش‌بینی وقایع جهان اطرافش با روشنی و عظمت می‌درخشد،‌ شامل همه انسان‌های اطراف ماست که در زندگی روزمره می‌بینیم! اهداف و مقاصد انسان‌های معمولی هم در اساس با دانشمندانی یکی است. فرضیه اصلی کلی این است که هر فرد از اصل یک دانشمند(Scientist) است.[22]

کلی خاطرنشان می‌کند که روان‌شناسان خود را انسان منطقی و دانشمند دانسته اما آزمودنی‌های خود را به صورتی در نظر می‌گیرند که عملکرد منطقی ندارند، با همه نوع سایق‌های متضاد برانگیخته می‌شوند یا قربانی نیروهای ناهشیار هستند.[23] اما از نظر کلی، هیچ تفاوت ساختاری بین مردم عادی و دانشمندان نیست؛ و هریک از ما همانند دانشمندان که نظریه‌ها و فرضیه‌هایی را می‌‌سازند الگوهای خود را می‌آفرینیم و جهان را چون آنان که با انجام دادن آزمایش‌هایی در آزمایشگاه نظریه خود را آزمایش می‌کنند، در چارچوب همین الگو درک می‌کنیم.[24]

نظریه شخصیت کلی با انکار جبرگرایی تاریخی، برداشت خوشبینانه و حتی دلپذیری از ماهیت انسان ارایه می‌دهد. کلی انسان‌ها را به صورت موجوداتی منطقی در نظر داشت که قادرند سازه‌هایی را تشکیل دهند تا از طریق آن‌ها دنیا را در نظر بگیرند. او معتقد بود که ما خالق سرنوشت خود هستیم نه قربانی آن و می‌توانیم در صورت لزوم با اصلاح کردن سازه‌های قدیمی و تشکیل دادن سازه‌های جدید تغییر کنیم. ما متعهد نیستیم مسیری را دنبال کنیم که در کودکی یا نوجوانی تعیین شده است و رویدادهای گذشته تعیین‌کننده رفتار زمان حال ما نیستند. ما اسیر تجربیات جنسی اولیه، یا طرد والدین نیستیم و تحت کنترل نیروهای زیستی غریزی یا ناهشیار نیز قرار نداریم.[25]

6) ایجاد تغییر در رویکرد اثبات‌گرایی مبتنی بر پارادایم نیوتنی؛[26] سازه‌گرایی در تقابل با اثبات‌گرایی قرار دارد که بر اساس آن، امور واقع در دسترس مسقیم فرد در نظر گرفته می‌شود. فرانزلا (1988) اظهار می‌کند که نظریه سازه‌های شخصی، معارضه‌ای اساسی با برداشت نیوتنی از علم را در قلمرو روان‌شناسی فراهم آورده است. طبق نظر فرانزلا، کلی دیدگاه نیوتنی را به این نحو زیر سوال قرار داد که نشان داد ما در علم مشغول بر هم انباشتن ذرات واقعیت‌های کشت شده نیستیم که گمان کنیم از این انباشت به حقیقت نایل می‌شویم. به طور مشابه، وارن اظهار می‌کند که فرانظریه کلی، در طرد اثبات‌گرایی، با تحولات اخیر در معرفت‌شناسی هماهنگ بوده است.

در مباحث معرفت‌شناختی معاصر، این نکته گاه بر حسب نقشی که مدل‌ها و الگوهای علمی (Paradigm) در علم بازی می‌کنند مطرح شده و گاه از حیث جنبه‌های سیاسی و اجتماعی حاکم بر فضاهای علمی مورد نظر قرار گرفته است. طبق نظر فایرابند (Paul Karl Feyrabend)، نکته کلیدی در فهم کار علمی، نظم و قانون نیست، بلکه هرج و مرج تئوریک (Theoretical Anarchism) است. او استدلال کرده است که چیزی به نام "روش" معین برای علم وجود ندارد، بلکه در قلمرو علم، به کارگیری هر روشی رواست. آنچه فایرابند کوشیده است نشان دهد این است که مهم‌ترین منبع مؤثر بر علم، در فضاهای فرهنگی و اجتماعی قرار دارد نه در روشی از پیش تعبیه شده در پیکره علم. مشابهت کلی در این مورد را آن دانسته‌اند که وی افراد آدمی را همچون دانشمندان در نظر می‌گیرد که دست‌اندکار تفسیر چیزهایی هستند که می‌خواهند آن‌ها را مطالعه و بررسی کنند. به عبارت دیگر، مشاهده یا رفتار فارغ از سازه‌های تفسیرکننده وجود ندارد، که این نوعی رویکرد تفهمی به علوم انسانی است.

روش تحقیق کلی

· روش مصاحبه بر اساس "نگرش زودباور"؛ روش اصلی ارزیابی کلی، مصاحبه بود. او چنین نوشت: «اگر نمی‌دانید که در ذهن یک نفر چه می‌گذرد، از او بپرسید؛ ممکن است به شما بگوید!» کلی با اختیار کردن چیزی که آن را "نگرش زودباور" نامید اظهارات درمان‌جو را در سطح ارزش ظاهری آن قبول داشت و معتقد بود که این بهترین راه برای مشخص کردن سازه‌های فرد است. او همچنین می‌دانست که امکان دارد فرد عمداً‌ دروغ بگوید یا رویدادهای بیان‌شده را تحریف کند. با این حال، آنچه درمان‌جو می‌گوید باید محترم شمرده شود، حتی اگر کاملاً آن را باور نکنیم.[27]

· انتقادات وارده بر مبانی روش‌شناختی کلی؛[28] اشکال شده است که دیدگاه وی روی جنبه‌های عقلانی و منطقی عملکرد انسان تمرکز دارد و به جنبه هیجانی توجهی نکرده است. برداشت کلی از انسان به صورت وجودی که حال و آینده را به طور منطقی می‌سازد، با تجربیات روزمره روان‌شناسان بالینی که نمونه‌های افراطی رفتار انسان را شاهد هستند نمی‌خواند. به نظر می‌رسد که موجود منطقی کلی، آرمانی و انتزاعی است نه واقعی.

اشکال روش‌شناختی دوم این است که همان‌طور که برداشت‌ زیگموند فروید از شخصیت، از رویارویی او با بیماران روان‌رنجور طبقه متوسط اهل وین به دست آمد که نمونه‌ای تحریف شده و نابیانگر را از ماهیت انسان به او ارایه دادند، دیدگاه کلی نیز (چون برخی دیگر روان‌شناسان) عمدتاً به جوانان شمال مرکزی امریکا محدود بود که در جریان روشن کردن سیستم سازه‌ای بودند تا به آن‌ها کمک کند با زندگی دانشگاهی کنار بیایند.

مقاله

نویسنده مصطفي همداني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اضطراب و راه درمان آن

اضطراب و راه درمان آن

اضطراب حالتي است که شخص سکونت و آرامش خود را از دست مي‌دهد و به تلاطم مي‌افتد.
Powered by TayaCMS