دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

راز غیبت

در روایتی آمده است: روزی ابن عباس خدمت حضرت مولا امیرالمؤمنین(ع) عرض می‌کند: یا امیرالمؤمنین مگر ذوالفقارت کُند شده یا اینکه بازویت خسته شده‌ است، چرا در کنج خانه‌ نشسته‌ای؟ حقّت را گرفته‌اند و دست به هیچ اقدامی نمی‌زنی؟
راز غیبت
راز غیبت

نویسنده: ابراهیم رمضانی

در روایتی آمده است: روزی ابن عباس خدمت حضرت مولا امیرالمؤمنین(ع) عرض می‌کند: یا امیرالمؤمنین مگر ذوالفقارت کُند شده یا اینکه بازویت خسته شده‌ است، چرا در کنج خانه‌ نشسته‌ای؟ حقّت را گرفته‌اند و دست به هیچ اقدامی نمی‌زنی؟

امام مهدی(ع) چرا غایب است و علّت و جهتش چیست؟ پاسخ این مسئله بسیار مشکل است زیرا که مسئله‌ای عقلی نیست تا با براهین عقلی پاسخ داده شود و نیز عرفی هم نیست تا عرف و عقلا آن را درک کنند، بلکه این موضوع تعبّدی است و باید پاسخ آن از منابع وحی؛ رسول خدا و اهل بیت طاهرینش(ع) اخذ شود. وقتی که به اخبار آل محمد(ع) مراجعه می‌کنیم می‌بینیم که اختلاف نظر بسیار در این‌باره وجود دارد. حال شماری از روایت‌ها را بررسی می‌کنیم تا ببینیم کدام دیدگاه مناسب است تا بدان روی آورد.

روایت‌ها دلیل غیبت را شش دسته دانسته‌اند:

1. خوف و ترس؛ شماری از اخبار دلالت دارد که خوف و ترس باعث غیبت مهدی(ع) است که از این جمله است:

حضرت امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا فرمود، آن شخص [امام مهدی(ع)]باید غایب شود. شخصی سؤال کرد برای چه یا رسول‌الله؟ فرمود: خوف قتل وی در میان است.

روایت‌های زیادی بدین معنا وارد شده است.

چرا امامان دیگر نمی‌ترسیدند؟

رسول خدا(ص) در این خصوص می‌فرماید:

حضرت مهدی از ذریه من خواهد آمد، تمامی جبّاران و ستم‌گران و شاهان عالم را خواهد کشت و فقط یک قدرت حکم ‌فرما خواهد بود.

خلفا و سلاطین هم می‌خواستند او را از بین ببرند، لذا بیشتر از ترس اینکه این امامان مبادا مهدی(ع) باشند آنان را اذیت یا شهید می‌کردند.

منصور دوانیقی ـ خلیفه عباسی ـ حضرت صادق(ع) را چندین مرتبه آزار داد، ولی روزی آن حضرت را احضار کرد و بعد از آنکه صحبت‌هایشان تمام شد گفت: یا اباعبدالله، یک سؤال از تو می‌پرسم، راستش را به من بگو. امام صادق(ع) فرمود: من به هیچ کس دروغ نگفته و نمی‌گویم چه رسد به تو. پرسید آیا مهدی موعود تو هستی؟ فرمودند: نه. سؤال کرد: پس کیست؟ جواب داد: ششمین از فرزندان من خواهد بود. باز پرسید: آیا در زمان من می‌آید؟ گفت: نه. دوباره سؤال کرد: آیا در زمان فرزند من خواهد آمد؟ فرمود: نه. سپس حضرت را آزاد کرد.

از این حدیث آشکار می‌شود که حاکمان می‌ترسیدند مبادا امام معاصرشان حضرت مهدی(ع) باشد، و بر اساس ترس دشمنان را قلع و قمع می‌کردند. البته چنان در خبرها به طور پیوسته نهمین فرزند امام حسین(ع) امام موعود معرفی شد و نشانه‌های آن حضرت مشخص شد که امام موعود در وجود یک نفر تجلی پیدا کرد.

لذا هر خلیفه و پادشاه در کمین بود تا او را بکشد. بنابراین بر امام مهدی(ع) لازم و واجب بود که به خاطر وجوب حفظ نفس، آن هم نفس شریفی که جهان به وجودش بستگی دارد، غایب باشد. در اخبار بسیاری رسیده که:

اگر حجّت خدا بر روی زمین نباشد زمین اهلش را فرو می‌برد.

پس ترس حضرت مهدی(ع) به خاطر جان خودش نیست، بلکه تقیه امام(ع) برای حفظ مصلحت کل عالم است. به همین دلیل ذکر نام آن حضرت از جانب شرع مطّهر ممنوع شده است. پس غایب بودن و تصرفش در باطن جهان آفرینش ضروری‌ترین واجب است

2. فرار از بیعت؛ از اهل بیت(ع) نقل شده است که امام مهدی(ع) برای اینکه مشغول‌الذمه کسی نباشد و کسی با او بیعت نکند تا در نتیجه وامدار کسی نباشد، از نظرها پنهان شده است.

حضرت امام صادق(ع) فرمودند: صاحب این امر ـ حضرت مهدی(ع) ـ ولادتش از این خلق روی زمین پنهان است تا اینکه وقتی که ظهور می‌کند هیچ کس بیعت و پیمانی در گردن وی نداشته باشد. خدای تعالی در یک شب فرج حضرت مهدی(ع) را عملی می‌کند.[1]

یازده روایت دیگر از ابی‌بصیر و دوازده روایت از جمیل و سیزده روایت از هشام بن سالم و چهارده روایت از حسن بن فضال و هفت روایت از اسحاق بن یعقوب به این معنا نقل شده است که حضرت مهدی(ع) خود می‌فرماید: پدران من هرکدام به گونه‌ای بیعت اصحاب و حتی افراد سرکش زمان خود را بر گردن داشتند ولی من خروج و ظهور می‌کنم در حالی که بیعت هیچ‌کس از سرکشان و طاغوت‌ها بر گردنم نیست.

3. تطابق با سایر پیامبران؛ سدیر گوید: حضرت امام صادق(ع) فرمود:
قائم ما غیبتی دارد که مدتش طولانی است. گفتم: یابن رسول‌الله این غیبت طولانی برای چیست؟ فرمود: همانا خدای عزّوجلّ ابا دارد از اینکه سنّت‌های پیغمبران(ع) در غیبت‌هایشان را در مورد امام قائم جاری نکند و برای امام(ع) چاره‌ای نیست جز اینکه دوره غیبت‌هایشان را سپری کند. خدای عزّوجلّ می‌فرماید: «البته شما قطعاً سنت‌های پیشینیان را خواهید گذراند»[2].[3]


4. اتمام نقمت بر کافران؛ وجود امام(ع) برای کافران نقمت است و وقتی که ظهور می‌کند تمامی کافران را می‌کشد و نابود می‌کند مگر کسانی که ایمان بیاورند. هنگامی که امام(ع) ظهور می‌کند باید در اصلاب کفّار، مؤمنی نباشد چنان‌که شیوه ائمه اطهار(ع) چنین بود، زیرا ایشان گویا می‌دیدند که مؤمنی در اصلاب کافران وجود دارد.

ابراهیم کرخی می‌گوید: خدمت امام صادق(ع) عرض کردم: چرا امیرالمؤمنین(ع) در مرحله اول با مخالفان خود نجنگید و خانه‌نشین شد؟ فرمود: به دلیل آیه شریفه‌ای که می‌فرماید: «اگر زایل و برطرف شوند البته عذاب می‌کنیم کافران را به عذاب دردناک». عرض کردم: مراد از تزایل و زایل شدن چیست؟ فرمود: ودیعه‌ها مؤمنین هستند در صلب کافران (یعنی در صلب این کافران نطفه‌هایی وجود دارد که آنها مؤمن خواهند بود و برای اینکه این مؤمنین، پیش از تولد کشته و نابود نشوند علی(ع) دست به ذوالفقار نبرد و کفّار را نکشت). فرمود: همین‌طور، قائم آل‌محمد(ص) هرگز ظاهر نمی‌شود تا اینکه امانت‌های خدای عزّ و جلّ از صلب کفّار خارج شوند. وقتی که آنان خارج شدند، حضرت مهدی(ع) ظهور می‌کند. از دشمنان خدا بر هر کس که ظاهر شود و در برابرش بایستد و قد علم کند، همه را می‌کشد و زمین را از لوث وجود کفّار پاک می‌کند و عدل و داد را در روی زمین گسترش می‌دهد.

خانه‌نشینی امام علی‌(ع)

در روایتی آمده است: روزی ابن عباس خدمت حضرت مولا امیرالمؤمنین(ع) عرض می‌کند: یا امیرالمؤمنین مگر ذوالفقارت کُند شده یا اینکه بازویت خسته شده‌ است، چرا در کنج خانه‌ نشسته‌ای؟ حقّت را گرفته‌اند و دست به هیچ اقدامی نمی‌زنی؟ فرمود: «ابن عباس صبر کن خواهی دید که نه ذوالفقار کُند شده و نه بازویم خسته شده است، باید صبر کرد»[4]. ابن عباس می‌گوید، همین طور در انتظار بودم و روزشماری می‌کردم به قدری که سرانجام مأیوس شدم. با خود فکر کردم دیگر امیرالمؤمنین(ع) به میدان جنگ نخواهد رفت، زیرا که حاضر نیست در لشکر مخالفان شرکت کند، قدرت را هم که از او گرفته‌اند. تقریباً نزدیک بیست و پنج سال گذشت و من به کلّی قضیه را فراموش کرده بودم تا اینکه حضرت به خلافت ظاهری رسید و جنگ صفّین پیش آمد و به طرف صفّین می‌رفتیم. در بین راه امیرالمؤمنین بالای یک تپّه‌ای سوار اسب شد و به من فرمود:

ابن عباس همراه من بیا. خدمتش رفتم، آن حضرت خطاب به مردم دست بلند کرد و فرمود: «آیا کسی هست مرا یاری کند؟» ناگهان چهار هزار جوان خود را از اسب‌ها پایین افکندند و شمشیرها را از نیام کشیدند و عرض کردند: یا امیرالمؤمنین تا رگ‌های گردنمان حرکت کند و خون در رگ‌های ما جریان داشته باشد دست از یاری‌ات برنمی‌داریم و در رکابت جان فشانی می‌کنیم.

امیرالمؤمنین(ع) فرمود: این افراد را در چه سنّی می‌بینی؟ ابن عباس می‌گوید، به آن جوانان نظری انداختم و پاسخ دادم: اینها را در سنین بیست تا بیست‌وپنج سالگی می‌بینم. حضرت فرمود: «ابن عباس، اگر آن روز ذوالفقار کند نشده بود این جوان‌مردان مؤمن به حقیقت فداکار در صلب پدرها یا در رحم مادرها از بین می‌رفتند؛ آیا حیف نبود چنین مردان با ایمان و با فضیلتی به کلّی نابود می‌شدند؟»[5]

از این روایت معلوم می‌شود که آن بزرگوار در موقع برپایی غوغا در خانه‌اش گویا با چشم بصیرت مؤمنان را در اصلاب پدرانشان می‌دید. وی دست بر روی دست گذاشت تا اینکه ریسمان بر گردنش بستند و برای بیعت به طرف مسجد بردند. این چهار هزار نفر نمونه‌ای بودند از میلیون‌ها مؤمنی که آن بزرگوار در اصلاب پدران می‌دید.

امام حسین(ع) در کربلا کسی را که مؤمنی در صلبش بود نمی‌کشت. روایت شده است: همانا حضرت حسین(ع) بعضی از اهل کوفه را در حمله‌هایی که در کربلا به آنها داشت نمی‌کشت با اینکه می‌توانست آنان را بکشد و بعضی دیگر را می‌کشت. درباره این قضیه از آن حضرت سؤال شد. پاسخ داد: «در صلب آن کسانی که نمی‌کشم از اهل ایمان می‌بینم».[6]

حضرت امام زین‌العابدین(ع) می‌فرماید: «دیدم در روز عاشورا کسی نیزه‌ای به پدر بزرگوارم زد، ولی پدرم عکس‌العملی نشان نداد و او را نکشت. وقتی که امامت به من منتقل شد، دانستم که یکی از دوستان ما در صلب او بوده‌ است».[7]

ولادت مؤمنانی که در صلب کافران‌اند

ائمه طاهرین(ع) برای حفظ مؤمنان و ذریه آنان خانه‌نشین شدند و در میدان جنگ کسی را که مؤمنی در صلبش بود نمی‌کشتند که همین خود یکی از حکمت‌ها و فلسفه‌های غیبت حضرت مهدی(ع) است. اگر آن حضرت ظهور کند برای کافران نقمت است، باید تمامی آنان را بکشد و زمین را از لوث وجودشان پاک گرداند. لذا در غیبت باقی است تا مؤمنان از اصلاب کفّار خارج شده و دیگر مؤمنی در صلب هیچ کافری نباشد.

آیه شریفه «و لا یلدوا إلاّ فاجراً کفّارا؛[8] و نزایند جز گنهکار ناسپاس»، در خصوص زمان حضرت نوح(ع) هم هست. آن حضرت می‌دید که دیگر نطفه مؤمنان در صلب آن کافران نیست آن وقت نفرین کرد و حضرت پروردگار ـ جلّ جلاله ـ هم مستجاب نمود و آن طوفان عجیب واقع شد و تمام کافران را نابود کرد.

امام صادق(ع) در تفسیر آیه «و کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات و الأرض[9]؛ و بدین گونه بنمایانیم به ابراهیم ملکوت آسمان‌ها و زمین را»، فرمودند: «زمانی که حضرت ابراهیم(ع) اعماق آسمان‌ها و زمین را دید، متوجه شد یک نفر زنا می‌کند. نفرین کرد و آن شخص مُرد و تا سه نفر زانی را نفرین کرد و هر سه مَردند.

خدای عزّ و جّل به سوی ابراهیم وحی فرستاد: ای ابراهیم دعای تو مستجاب است، پس نفرین نکن به بندگان من، همانا من بندگانم را سه طایفه آفریدم:

1. بنده‌ای که فقط مرا می‌پرستد و هیچ شریک برای من نمی‌گیرد، او را ثواب و پاداش خوب می‌دهم.

2. بنده‌ای که غیر مرا می‌پرستد آن هم از من فوت نمی‌شود.

3. بنده‌ای که غیر مرا می‌پرستد اما من از صلب او یک خدا پرست بیرون می‌آورم».[10]

5. امتحان و آزمایش مردم؛ از فلسفه غیبت آن حضرت امتحان مردم است تا مردم آزمایش شوند و مؤمنان بر دین مقدس اسلام و عقاید حقّه‌اش باقی بمانند و منافقان و مخالفان واضح و آشکار گردند.

زراره می‌گوید، شنیدم حضرت صادق(ع) می‌فرمود: «حضرت مهدی(ع) پیش از قیام و ظهورش غیبتی دارد. عرض کردم: برای چه؟ فرمود، می‌ترسد و به شکم و گردن خود اشاره کرد. (یعنی دشمنان او را می‌کشند یا شکمش را می‌شکافند یا گردنش را می‌زنند) سپس فرمود: وی همان کسی است که مورد انتظار مردم است که عده‌ای در ولادتش شک دارند. برخی می‌گویند: وقتی که پدرش از دنیا رفت، او هم مرد و پدرش ابتر بود (یعنی فرزندی نداشت). بعضی دیگر می‌گویند دو سال پیش از وفات پدرش متولّد شد. غیبت وی به این علت است که خدای عزّوجلّ دوست دارد که خلق عالم را امتحان و آزمایش کند و در این هنگام اهل باطل که می‌خواهند مردم را گمراه کنند در دل‌های مردم شکّ و تردید می‌کنند».[11]

ابن ابی یعفور می‌گوید: شنیدم حضرت امام صادق(ع) می‌فرمود: «وای به حال سرکشان عرب از حادثه‌ای که نزدیک است». (ابن ابی یعفور می‌دانست که مراد از حادثه نزدیک، امر ظهور حضرت مهدی(ع) است) پرسیدم: جانم به فدایت، چقدر از عرب با حضرت قائم(ع) هستند؟ فرمود: «افراد اندکی». عرض کردم: کسانی که خود را متّصف به امر تشیع می‌کنند بسیارند. فرمود: «مردم باید پاک و خالص شوند و از هم تمیز داده شده، غربال شوند و مردم بسیاری از غربال خارج شوند».

در روایت ابن مسلم از آن حضرت(ع) درباره علایم ظهور آمده است:

این پیش‌آمدها بعد از غیبت طولانی واقع می‌شود تا اینکه خدای مردم را آزمایش کند و معلوم کند چه کسانی در پنهانی‌ها مطیع خدا هستند و به خدا ایمان دارند.

کسانی که در آزمایشگاه الهی خوب از امتحان درآیند مقام بسیار والا و ارجمندی دارند.

این خود یکی از آموزشگاه‌هایی است که مردم را کار آزموده می‌کند و مقام علمی آنان را بالا می‌برد و مسلمانان خود دارای شخصیت بزرگی خواهند شد. وحشتی در دل کافران می‌افکنند تا اینکه بسیاری از کفّار مسلمان می‌شوند و اسلام با غیبت امام مهدی(ع) هم رونق می‌گیرد.


6. رشد عقل‌ها؛ از حکمت‌های غیبت امام مهدی(ع) این است که مسلمانان در باورها، اندیشه‌ها و فقه اسلام، خودکفا می‌شوند و قدرت علمی اسلام را پیشرفت می‌دهند و با بهره‌گیری از روش‌ها و فرمایش‌های بزرگان اهل بیت(ع) قدرت و نیروی علمی اسلام را بالا می‌برند تا اینکه اسلام برای همیشه آماده پذیرش انسان‌های کامل خواهد شد.

حضرت امام سجاد(ع) به ابوخالد کابلی فرمود: «ای اباخالد مردم زمان غیبت حضرت مهدی(ع) که قائل به امامت آن بزرگوار هستند و انتظار ظهورش را می‌کشند، بر مردم همه زمان‌ها برتری دارند، زیرا خدای تعالی به ایشان به اندازه‌ای عقل، فهم و شناخت داده است که غیبت آن حضرت نزد ایشان به منزله مشاهده و عیان است و خدا ایشان را همانند کسانی قرار داده است که در رکاب پیغمبر خدا(ص) با شمشیر جهاد می‌کردند (و اینان مقامشان مانند مجاهدان بدر و احد است) ایشانند که حقیقتاً خالص از هر شکّ و شبهه هستند و اینها شیعیان راستین ما و مبلغّان دین و دعوت کنندگان دین خدا هستند؛ هم در پنهانی و هم آشکارا».[12]

شیعیان در زمان غیبت با علم، فکر و اندیشه، دین اسلام را تبلیغ می‌کنند و با وجود اینکه دستشان از دامن پر برکت و پر فیض امامشان کوتاه است، باز هم مشغول فعّالیت در راه دین مقدّس اسلام هستند، و از فیض تبلیغ دین و حفظ ارکان اسلام برخوردار می‌شوند و یکی دیگر از فضیلت‌های زمان غیبت را که انتظار فرج و گشایش کار ائمه دین حق است درک می‌کنند. رسول خدا(ص) ایشان را برادران خود خوانده است که اگر امام(ع) غایب نمی‌بود این فضیلت‌ها و برتری‌ها به دست نمی‌آمد.

از حضرت باقر(ع) نقل شده است: روزی رسول خدا(ص) در جمع اصحابش فرمود: «پروردگارا، برادرانم را به من بنمایان» یارانی که در اطرافش بودند گفتند: مگر ما برادران شما نیستیم یا رسول‌الله؟ فرمود: «نه، همانا شما اصحاب من هستید و برادران من کسانی هستند که در آخرالزمان خواهند آمد و به من ایمان می‌آورند در حالی که مرا ندیده‌اند. ولی خدای تعالی ایشان را به من شناساند به نام خودشان و نام پدرانشان پیش از آنکه از صلب پدران و رحم مادران خارج شوند. ایشان با سختی بسیار شدید بر دین خود باقی می‌مانند مانند کسی که خار قتاد را با دست خود در تارکی شب بتراشد یا مانند کسی که آتش در کف دست خود نگه دارد. آنان چراغ‌های نوردهنده و روشن‌کننده تاریکی‌های گمراهی هستند. خدا هم از هر فتنه تاریک طوفانی آنان را نجات می‌دهد. چنین اشخاصی برادران پیغمبر خدایند که با عقل، فکر و اندیشه کامل در راه حق کوشش می‌کنند و خود را پیرو امام غایب می‌دانند و با کمال سرسختی در دین خود استوار بلکه اسلام را در دنیا ترویج و در راه اسلام جان‌بازی می‌کنند».[13]


7. افشای اسرار توسط شیعیان؛ افشاگری شیعیان از جمله چیزهایی است که دلیل غیبت شمرده شده است، زیرا اینها نمی‌توانستند از نقل اسراری که ائمه طاهرین برایشان بیان می‌کردند و یا معجزات محرمانه‌ای که انجام می‌دادند، خودداری کنند. بلکه افشا می‌کردند و باعث زحمت و گرفتاری امامان(ع) می‌شدند و گاهی به قتل و شهادت آن بزرگواران منجر می‌شد.

بزنطی از حضرت ثامن الحجج، علی بن موسی‌الرضا(ع) نقل می‌کند:

اگر عالمان (امامان و پیشوایان بر حق) کسانی را می‌یافتند که با آنها سخن گویند و آنان نیز اسرار و مطالب محرمانه ایشان را کتمان کنند، البته حدیث‌ها می‌گفتند و حکمت و علم‌های تازه را برای شما پخش می‌کردند و لیکن شما مبتلا و گرفتار افشاگری شدید هستید و هر چه دیدید یا شنیدید پخش می‌کنید و شما مردمی هستید که ما را در قلب‌ خود دوست دارید و محبّت قلبی شما ثابت است ولی کار شما با دل‌هایتان مخالفت دارد.[14]

ابوبصیر می‌گوید: خدمت حضرت صادق(ع) عرض کردم: آیا برای امر فرج یعنی ظهور دولت حقّه حضرت مهدی(ع) زمان معینی نیست تا به آن وقت منتهی شود، تا بدن‌های ما آرامش یابد؟ آن بزرگوار فرمود: زمان معینی داشت و لکن شما افشاگری کردید و مطالب محرمانه را پخش کردید. خدا نیز آن مدّت را به تأخیر انداخت.[15]

از این حدیث‌ها به دست می‌آید افشاگری شیعه یکی از دلیل‌های غیبت است. چه بسا این دلیل از مصداق‌های دلیل اوّل ـ خوف قتل و تقیه ـ باشد.


8. غیبت از اسرار؛ تمامی این دلیل‌ها، علت، سبب و فلسفه غیبت آن حضرت هستند و علاوه بر اینها حکمت‌های زیادی دارد که از تیررس فکر ما دور است و نمی‌توانیم آنها را درک کنیم و ائمه اطهار(ع) هم برای ما بیان نکرده‌اند، زیرا ما ظرفیت آن را نداشته‌ایم که آنها را بفهمیم. همین بی ظرفیتی باعث انحراف یا ارتداد می‌شود. لذا مصلحت نبود که امامان آنها را بیان کنند.

عبدالله بن فضل هاشمی گوید: شنیدم حضرت امام صادق(ع) می‌فرمود: «صاحب امر غیبتی دارد که ناچار باید واقع شود. در آن غیبت هر کسی که بر باطل است به شک می‌افتد (یعنی این اختلاف‌هایی که درباره آن حضرت وجود دارد، بعضی از اصل آن را انکار نموده و بعضی گفتند امام متولد شده ولی از دنیا رفته است. بعضی ادّعای دروغین مهدویت کردند و ...) عرض کردم: فدای شما گردم، برای چه باید آن حضرت غایب شود؟

فرمود: ما از طرف خدا مأذون نیستیم آن را برای شما بیان کنیم. عرض کردم: وجه حکمت غیبت آن حضرت چیست؟ فرمود: وجه حکمتش همان وجه حکمت غیبت حجّت‌های خدای تعالی است (چنان‌که خضر، یوسف، یونس و دیگران و حضرت امام زین‌العابدین(ع) مدّتی از زمان خود را در غیبت به سر بردند) حکمت غیبت حضرت مهدی(ع) بیان نمی‌شود مگر بعد از آنکه آن بزرگوار ظهور کند، هم چنانکه حکمت‌ کارهایی که حضرت خضر پیغمبر انجام داد مانند شکستن کشتی، روی آب دریا و کشتن یک پسربچه بی‌گناه و ساختن دیوار برای حضرت موسی(ع) آشکار نشد مگر پس از آنکه بنا شد از هم جدا شوند.[16]

    پی نوشت:
  • [1]. علامه مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 96، ح 15.
  • [2]. سوره انشقاق (84)، آیات 19 و 84.
  • [3]. بحارالانوار، ج 52، ص 90، ح 3.
  • [4]. سوره فتح(48)، آیه 25.
  • [5]. بحارالانوار، ج 52، ص 97، ح 19.
  • [6].علامه عسکری، سید مرتضی، معانی السبطین، ج 52، ج 2، ح 17.
  • [7]. همان.
  • [8]. سوره نوح(71)، آیه 27.
  • [9]. سوره انعام(6)، آیه 75.
  • [10]. بحارالانوار، ج 12، ص61، ح 6.
  • [11]. همان، ج 51، ص 95، ح 10.
  • [12]. همان، ج 52، ص 122، ح 4.
  • [13]. همان.
  • [14]. همان، ص 110.
  • [15]. همان، ص 117، ح 40.
  • [16]. همان، ص 91، ح 4.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS