چگونگی تشکیل فرقه و شناخت اعتقادات پیروان آن و شأن اجتماعی فرقه از مباحث مهم در مورد فرق و مذاهب میباشد. کتب فرق و مقالات با اشاره به این مسائل ما را با تاریخ گذشته در مورد مذاهب آشنا میکند در این مقاله کوتاه به بررسی فرقه جناحیه میپردازیم. فرقه جناحیه در تضاد و تزاحم با فرق دیگر و پیروانشان مراحل مختلفی را پیموده است که خود این موارد به شناخت بیشتر در جناحیه کمک میکند.
ترور ابوهاشم زمینه فرقه سازی
هاشمیه فرقه ایست بر ضد امویان و سلطه حاکم و از سوئی وامدار و برگرفته شده از کیسانیه میباشد، فرقهای که ضربات سهمگینی بر پیکر امویان وارد آورد.[1] به همین دلیل هاشمیه در بین فرق سده اول هجری از شأن والای اجتماعی برخوردار بود و مورد توجه جدی دیگر سران و رهبران و یا دیگر افرادی که در سر فکر فرقه سازی را پرورانده بودند، قرار داشت و از سویی هاشمیه به عنوان قدرتی در برابر امویان ایشان را به فکر تخریب هاشمیه کشاند و عملیات فروپاشی هاشمیه توسط امویان با نقشه ترور ابوهاشم عبدالله بن محمد رهبر هاشمیه اجرا شد.[2] با انجام موفقیت آمیز ترور ابوهاشم بنی امیه به اهدافی چند نائل گشت. همچنین با این عمل پیامدهایی بروز یافت:
1. هاشمیه به عنوان قدرتی در برابر امویان از بین رفت.
2. فرقه سازی بعد از ابوهاشم.
3. تفرقه و عدم وحدت بر ضد بنی امیه.
علت فرقه سازی بعد از فروپاشی هاشمیه با توجه به زمینهای که هاشمیه در اجتماع بوجود آورده بود میتواند عدم تعیین جانشین در این فرقه سازی بزند و خود را جانشین ابوهاشم و فرقه خود را در استمرار هاشمیه بگنجاند.
فرق ادعائی [3]
از جمله فرقی که بعد از قتل ابوهاشم ظهور یافت عبارتند از حربیه و جناحیه و راوندیه و بیانیه و عدهای از غلات که قائل به مهدویت و غیبت ابوهاشم شدند. علاوه بر اینکه فرزندان ابوهاشم در مسیر امامت و وصایت صاحب ادعا بودند. رهبران این فرق با ادعای وصایت از ابوهاشم مردم را به خود دعوت میکردند که این رهبران و جانشینان عبارتند از:
1. محمد بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب.
2. عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر ذی الجناحین.
3. علی بن محمد بن الحنیفه.
4. حسن بن علی بن محمد بن الحنیفه.
5. عبدالله بن عمرو بن حرب الکندی.
6. بیان سمعان التمیمی.
جناحیه
فرقهای با وصایت ادعائی از ابوهاشم برای عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر ذی الجناحین است رهبر این فرقه از نوادگان جعفر طیار از یاران پیامبر (ص) است او که ملقب به ذی الجناحین است که خداوند در عوض دو دستانش که در پیکار در راه خدا اعطاء نمود به او دو بال در بهشت عنایت میکند و شاید از این جهت به این فرقه جناحیه میگویند.
عدهای قائلاند که این فرقه بخاطر اینکه پایبند به احکام نبودند و دلیلشان لفظ خاصی در آیه شریفه (جناح) و برداشت و تفسیر نامطلوب از آیه شریفه بود منسوب به جناحیه شدند[4] و آیه این است:
لَیسَ عَلی الذینَ آمَنوا و عَمِلوا الصالحات جُناحٌ فیما طعموا إذا ما اتَّقوا...[5]
بر آنان که ایمان آوردند و نیکوکار شدند باکی (گناهی) نیست در آنچه خوردهاند هنگامی که تقوا داشته باشند...
این قوم ایمان و عمل صالح را شرط جواز هر کار دیگر میدانند و بر آنها دیگر گناهی نمیشمرند و در تاویل این آیه گفتهاند هر کس به امام برسد و او را بشناسد دیگر گناهی برای او در تمام آنچه بخورد نیست: زیرا به کمال رسیده است و هیچ عملی بعد از رسیدن به کمال مضر نیست[6] در حالیکه این تفسیر به رای باطل نه با شان نزول آیه و روایات در این زمینه میسازد و نه با اصول مذهب فریقین.
کیفیت ادعای وصایت
هنگام مرگ ابوهاشم در سال 99هـ ق [7] عبدالله بن معاویه کودک و صغیر بوده است و این شبهه وجود داشته که چگونه ابوهاشم امامت را به صغیری وصیت نموده است؟ جناحیه در جواب قائل است که ابوهاشم وصایت در مورد عبدالله را به فردی به نام صالح بن مدرک میکند تا عبدالله بعد از بلوغ امام و جانشین باشد.[8]
اختلاف شدید در امامت بین فرقه جناحیه و طرفداران محمد بن علی بن عباس بر سر جانشینی از ابوهاشم اختلاف شدید و نزاع بوده است و هر کدام وصایت را برای رهبر خود ادعا مینموده ولی بر مدرکی متقن و محکم استشهاد نمیکردند.[9]
شکست سیاسی
اختلاف شدید بین طرفداران جناحیه و طرفداران عباسیه (راوندیه) در جانشینی از ابوهاشم کار را به جائی رساند که از این نزاع خسته شدند و به حکم و شهادت حکم رضایت دادند. با شهادت شخصی به نام ابی ریاح که به نظر ایشان مرد صالحی بود نزاع فیصله یافت و او به نفع بنی العباس شهادت به وصایت از ابوهاشم داد و با این حکم جناحیه و طرفداران عبدالله بن معاویه ضربه و شکست سیاسی را تجربه میکرد و جناحیه تا حدی از هم فروپاشید.[10]
بُرد سیاسی جناحیه
فرقه جناحیه در طول مدتی که به استمرار راه خود ادامه میداد با دو اقبال روبرو شد که به نحوی بر پیروان آن افزود اکنون به هر دو نمونه اشاره میکنیم:
1. هنگامی که پیروان عبدالله بن عمر بن حرب کندی از فرقه حربیه بخاطر نادانی و عدم دیانت او به خدعه و نیرنگش در جانشینی از ابوهاشم پی بردند و در این مسئولیت او را لایق ندیدند و صلاحیت جانشینی کندی را از ابوهاشم رد کردند و بیعت خود با او را نقض کرده به فرقه جناحیه پیوستند و عبدالله بن معاویه را در این مقام صادق و لائق دانستند.[11]
2. مغیره بن سعید به یارانش وانمود کرد که محمد بن عبدالله بن الحسن مهدی قائم است و این فرقه با کشته شدن محمد بن عبدالله به کذب و دروغ پردازیهای مغیره پی برد و به یکباره از مغیریه جدا شدند و از او بیزاری جستند و به دنبال انتخاب امامی برای خود از کوفه به مدینه رفتند که عبدالله بن معاویه راملاقات کردند و او این شکست خوردگان را به امامت خودش فرا خواند و با این عمل بر پیروانش افزود و به اعتبار جناحیه کمک کرد.[12]
اعتقادات منسوب به عبدالله بن معاویه و فرقه جناحیه
آنچه از اعتقادات که به عبدالله منسوب است عقائدی افراطی و غلو آمیز است و بالتبع فرقه جناحیه نیز از غلو بیبهره نیست مانند:
1. ادعای امامت و دعوت به خویش بعد از امیرالمومنین علی(ع) و فرزندانش (حسنین و ابن حنیفه و ابوهاشم).
2. طبق نظر پیروانش او ادعای ربوبیت نمود.
3. روح خدا را در آدم سپس در فرزندش شیث و سپس در انسانها دانست.
4. در بین خودشان به افرادی برتر از جبرئیل و میکائیل و رسول الله (ص) قائلاند.
5. معتقد هستند که نمیمیرند.
6. هر کس به نهایت درجه در دین برسد به ملکوت برده میشود و مدعی هستند که با ملکوتیان هر صبح و شام در ارتباط هستند.[13]
7. رهبر فرقه قائل به تناسخ ارواح است و ثواب و عقاب را در اشخاص (از بنیآدم و حیوانات) متناسخ میداند.
8. روح خدا را به قاعده تناسخ در خود ادعا میکرد.
9. ادعای حلول و ربوبیت و نبوت مینمود.
10-مدعی آگاهی بر غیب بود.[14]
11- مدعی است که به هر مومنی وحی میشود به دلیل تأویلی که از این سه آیه استنتاج کرده است: [15]
ا. هیچ کس جز به فرمان خدا نخواهد مرد...[16]
در این مورد گفتهاند که به اذن الله یعنی به وحی خداوند.
ب. پروردگارت به زنبور وحی (الهام) کرد که...[17]
در این مورد گفتهاند که اگر وحی به زنبور جائز است وحی به ما اولویت دارد
ج. (و یاد کن) آنگاه که به حواریون وحی کردم...[18]
در این مورد قائل شدهاند که خودشان حواریون میباشند.
سقوط جناحیه و استمرار آن در فرقه حارثیه
از جمله کسانی که از اصحاب عبدالله بن معاویه بشمار میرفته عبدالله بن حارث بوده است و خود جز گروه جناحیه بود، تا اینکه با سقوط جناحیه بعد از کشته شدن عبدالله بن معاویه به امر ابومسلم خراسانی، عدهای از طرفداران عبدالله بن معاویه به انتخاب جانشین برای رهبر فقید خویش دست زدند و رهبر منتخب این عده کسی نبود جز زندیق زادهای که عبدالله بن حارث نام داشت. به این ترتیب فرقه حارثیه از دامن سقوط یافته جناحیه بوجود آمد و به همان عقاید افراطی و غلو آمیز به نحوه دیگری ادامه دادند.[19]
مرگی همراه غلو
بعد از مرگ عبدالله عدهای طرفدارانش در او غلو کردند و مرگ او را منکر شده و قائل شدند که او زنده است و نمیمیرد و در آینده با سپاهی از مردان بنی هاشم خواهد آمد و عدهای او را مهدی موعود دانستند.[20]