یکی از عوامل مهم در انحراف فرق کلامی عدم درک صحیح از حقائق و معارف دینی است. حوزه دین و شریعت، حوزهای کاملا تخصصی است و هرگونه عقیده و حکم در شریعت علاوه بر اینکه باید مأخوذ از صاحب شریعت باشد و صدورش از دین قطعی باشد در دلالت نیز باید در محدوده معین شرعی با اجتهاد و تخصص صحیح گام برداشت و از غیر آن اجتناب کرد. درحالی که برداشت نادرست از اسناد دینی با اکتفاء به ادعای فهم عقل که به "اجتهاد در رأی" میکشاند فعالیت اجتهادی تمام فرق منحرف کلامی است. ساده انگاری مطالب دینی و سهل انگاری امر اجتهاد در اسناد و متون دینی و عدم تخصص لازم برای اجتهاد عناصر و علل خطرآفرین برای رشد عقاید کفر آمیز است. فرقی که درون مناطق اسلامی از صدر اسلام تا کنون از مسیر اصلی اسلام ناب خارج شدهاند همگی در این سه عنصر مشترک هستند.
کیالیه
این فرقه به لحاظ عقائد خاص خود از فرق غلات محسوب میشوند. چون بانی این فرقه مدعی امامت و سپس مهدویت بود. [1]
رهبر فرقه کیالیه
احمد بن کیال که به او احمد کیال نیز میگویند بنیانگذار تفکراتی است که هیچ اساس و پایه عقلی و دینی ندارد.[2] تفکرات او چیزی جز برداشتهای شخصی و تأویلات باطل از نصوص دینی نیست. وی به تصنیف کتبی به زبان عربی وعجمی مشغول شد و در آنها به دیدگاههای خود اشاره نمود.
احمد کیال در نظر نویسندگان:
نویسندگان مقالات و فرق او را به این صورت معرفی کردهاند:
1- او ملحد و گمراه شده و گمراه کننده. نویسنده کتبی بیپایه وحیرت زاست. [3]
2- او در هر علمی ابداع قاعدهای نموده که نه معقول است نه مسموع. [4]
3- از او تصانیفی به عربی و عجمی باقی مانده که تماماً مزخرفاتی است که از نظر عقل و شرع مردود است. [5]
عقاید احمد کیال
در تحلیل نظریات او به این نکته اشاره شده که او کلمات علمی را شنیده و آن مطالب را با آراء باطل خودش مخلوط کرده[6] تا به نظرات خودش رنگ علمی دهد. به برخی از عقائد او اشاره میکنیم:
1. ملاک او برای شناخت وتعیین امام وپیشوای امت :[7]
دراین باره گفته است: کسی کهعالم آفاق (خارج) را معین کند و آنرا بر عالم درون (عالم انفس) تطبیق دهد و به تبیین راههای دو عالم بپردازدامام است.
2. ملاک معرفی قائم:
هرکس که کُل (همه) را در ذات خودش معین و مقدر کند و هر کلی را بتواند در شخص معین جزئی خود آشکار کند قائم است.
البته منظور او از این بیانات این نیست که با این ملاکات به دنبال امام و قائمی غیر از او باشیم. بلکه او با این تعریفات به معرفی خود پرداخته و تصریح کرده که در هیچ زمانی، کسی جزاحمد کیال دارای چنین ملاکاتی نبوده است.
3.هستی شناسی:
او می گوید که عوالم بر سه صورت میباشند: [8]
1. عالم اعلی (عالم روحانی)
2. عالم ادنی (عالم جسمانی)
3.عالم انسانی (عالم انفسی)
سپس به تبیین عوالم ثلاثه میپردازد:
الف. درتفسیر عالم اعلی گفته است که عالم اعلی دارای پنج مکان است: [9]
1. مکان مکانها (مکان الاماکن) مکانی است خالی، هیچ موجودی در آن سکونت ندارد و هیچ موجود روحانی آن را اداره نمیکند و آن به تمام اماکن (تحت خودش) احاطه دارد و گفته مراد از عرش وارده در شریعت همین مکان الاماکن است.[10]
2.مکان نفس اعلی
3. مکان نفس ناطقه
4.مکان نفس حیوانی
5. مکان نفس انسانی
ب. درتفسیر عالم ادنی اینگونه اظهار نموده که در مقابل عالم علوی عالم ادنی و یا به تعبیر دیگر عالم سفلی جسمانی است که عبارتست از پنج عالم که هر یک در برابر عوالم عالم اعلی قرار دارند:[11]
1. آسمان: آسمان از عالم ادنی خالی استو مقابل مکان الاماکن است.
2.آتش: این عنصر از عالم ادنی در برابر مکان نفس اعلی از عالم اعلی است.
3.هواء: این عنصراز عالم ادنی در برابر مکان نفس ناطقهاز عالم اعلی است.
4.زمین: این عنصر از عالم ادنی در برابر مکان نفس حیوانی از عالم اعلی است.
5.آب: این عنصر از عالم ادنی در برابرمکان نفس انسانی از عالم اعلی است.
همچنین گفته است که انسان مقابل آتش است و پرنده در برابر هوا است و حیوان در مقابل زمین و ماهی در برابر آب است. او میگوید که مرکز آب پایینترین مراتب عالم است و ماهی پستترین جانوران است.
ج.در تحلیل عالم انسانی گفته است: [12]
دربرابر عالم آفاق (عالم آفاق عبارت از دوعالم روحانی (اعلی) و جسمانی(ادنی) است که شرحش گذشت) عالم انسانی استکه یکی از عوالم ثلاثه است و تعبیر دیگرش عالم انفُس است و مانند دو عالم اعلی و ادنی دارای پنج حس است:
- شنوائی: دربرابر مکان الاماکن وآسمان است زیرا مانند آندو خالی است.
- بینائی: دربرابر نفس اعلی وآتش است وگفته چون انسان مخصوص به آتش است درمردمک چشمش حس واقع شده.
- بویائی: دربرابر نفس ناطقه وهواء است زیرا بویائی از طریق هواست (این حس مخصوص پرنده است ).
- چشائی: دربرابر نفس حیوانی وزمین است وچون حیوان مختص زمین است حس چشائی دارد.
- لامسه: دربرابر نفس انسانیوآب استوچون ماهی مختص به آب است حس لامسه دارد.
4. تحلیلی ازکیفیت حرکت انسان به سوی کمال و همچنین کیفیت پیدایش:
او در بحث انسان شناسی و سنجش بین مراتب وجودی نیز اندیشهای چون قوس صعود و نزول فلاسفه را مطرح میکند اما با بیاناتی که خودش به تبیین آن پرداخته و اظهار میکند:[13]
نفس انسانی (حقیقت انسانی) اراده صعود به سوی نفس اعلی مینماید و صعود می کند و با صعودش به خرق مکان نفس حیوانی و مکان نفس ناطقه پرداخته، به عالم نفس اعلی نزدیک میشود آنگاه باز میماند و محبوس شده و متحیر میشود و متعفن میگردد و اجزائش استحاله میگردد. سپس به عالم سفلیفرود میآید. در این صورت بر او دورانهای متمادی و اکوار مستمر میگذرد. سپس عالم اعلی در معرض او واقع میشود و مقداری از انوار ملکوتی خودش را به او افاضه میکند. آنگاه ترکیب در این عالم ایجاد میشود. آسمانها و زمین و مرکباتی چون معادن و گیاه و حیوان و انسان حاصل میشود و انسان در بلایای این ترکیبها واقع میگردد که گاهی به صورت شادی است و گاهی غم و ناخوشی وگاهی سالم است و با عافیت و گاهی رنجور و بلا دیده ( این حالات ادامه دارد) تا اینکه قائم ظهور کند و او را به حال کمال باز گرداند و ترکیبها را منحل نماید و متضادها را باطل کند و موجودیت ملکوتی را بر جسمانیت آشکار کند و صد البته این قائم کسی جز احمد کیال نیست.
5. تحلیل احمد کیال از خویشتن خویش:
وی از نام خود در تحلیل ذات خویش استفاده نموده است. او با ادعا و ذکر تناسب این حروف (الف.حاء.میم.دال) با عوالم اربعه مذکور که خودش تبیین کرد به این نتیجه می رسد که احمد نام مجموعه عوالم اربعه است. به ترتیب که: الف در احمد مقابل نفس اعلی است و حاء مقابل نفس ناطقه است و میم مقابل نفس حیوانی است و دال مقابل نفس انسانی است.
پس با این تحلیل نتیجه میگیریم که همه این عوالم کسی جز احمد نیست. اوست که مکان نفس اعلی است و اوست که عالم انسانی است و... اوست که قائم است و اوست که همه چیز است و جائی برای غیر نگذاشته و اوست که تمام مراتب عالم اعلی را اشغال کرده و در واقع تفسیر او از عالم اعلی و تفسیر آن به مکان الاماکن و نفس ناطقه و نفس حیوانی و نفس انسانی پرده برداشتن از ذات خود اوست. [14]
چنانکه بار دیگر خودش تصریح دارد که:[15]
احمد که همان الف و حاء و میم و دال است در مقابل تمام عوالم است ازعالم ادنی انسان دلیلشالف احمد زیرا مانند انسان راست قامت استو حاء دلیل حیوان است: زیرا مانند او کج و منکوس بوده و همچنین ابتداء کلمه حیوان نیز حاء استو میم دلیل پرنده است. زیرا میم شبیه سر پرنده است و دال دلیل بر ماهی است: زیرا دُم ماهی مانند دال است.
دیگر عقائد احمد کیال
او میگوید که خداوند انسان را بر شکل کلمه احمد آفریده است: قامت انسان مانند الف است و دو دست او مانند لفظ حاء و شکمش مانند میم و دو پای او مانند دال است. [16]
انبیاء سردمداران اهل تقلید هستند و اهل تقلید از درک معارف محروم و نابینا هستند و قائم سرکرده اهل بصیرت است و اهل بصیرت دارای عقول ناب هستند و بروز بصیرتها در مقابله و سنجش بین آفاق و انفس است.[17]
احمد کیال دررابطه با تفسیر معارف نیز تاویلاتی ارائه داده است که اینچنین است: [18]
میزان درشریعت عالم آفاق و انفس است.
صراط نیز احمد کیال است.
بهشت رسیدن به دانش و علم احمد کیال است.
جهنم رسیدن به غیر دانش و علم اوست.
نتیجه:
بطور خلاصه احمد بن کیال با تمام معارفیکه بیان کرده از جهانبینی چیزی جز الف. حاء. میم. دال را نمیشناسد وجهان را در اسم و ذات خود مییابد.
انتقاد از صاحبان ملل ونحل
با شناخت آراء و نظریات احمد بن کیال چگونه میتوان این فرقه را منتسب به شیعه و یا غالیان گمراه شده از این فرقه دانست. آیا صرف موجودیت چنین شخصی در فرقهای خاص از فرق شناخته شده موجب الحاق او به آن فرقه است. آیا هرفرقه منحرفی را باید به غالیان از شیعه منتسب نمود؟ آیا ماهیت و جوهر غلو در شیعه راه دارد؟ با دقت بهتر چنین فِرَقی را نباید از فرق مسلمین دانست بلکه صاحبان مکاتب ابداعی و التقاطی هرگز به مکاتب معروف و شناخته شده، منتسب نخواهند شد. ملاک الحاق و انتساب، عقاید و نظریات هرفرقه است نه سلائق و بدبینیها.