دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (3) گرایش اختیاری ایرانیان به اسلام

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʃ) گرایش اختیاری ایرانیان به اسلام
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (3) گرایش اختیاری ایرانیان به اسلام
نویسنده: یدالله حاجی‌زاده

چکیده

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند. در این بخش به یک عامل دیگر جذب ایرانیان به اسلام یعنی رهایی از استبداد دوره ساسانی اشاره می‌شود و دو مورد از نشانه‌های عدم اجبار در اسلام‌پذیری ایرانیان که عبارتند از «حمایت ایرانیان از اسلام» و «پیشرفت دادن علوم» را بیان خواهیم نمود.

مقدمه

در بخش گذشته تحت عنوان «نقش عطوفت و منطق اسلام در فتح ایران» به برخی از مباحث چگونگی اسلام آوردن ایرانیان پرداخته شد. در این بخش به ذکر اسباب و نشانه‌های دیگر که بر اختیار ایرانیان در گزینش اسلام دلالت دارد خواهیم پرداخت.

رهایی از استبداد دوره ساسانی

تسامح و تساهل اسلامی در برابر سخت‌گیری‌های دین زرتشتی و حکومت ساسانی، از دیگر عواملی بود که سبب جذب ایرانیان به اسلام شد.

در دوره ساسانیان هر چند در ابتدای عهد یزدگرد اول به مسیحیان اجازه انجام آزادانه مراسمات دینی‌شان داده شد اما این وضعیت پایدار نماند.[1] ریشه عدم تسامح در این دوره را باید در رسمیت یافتن مذهب زرتشت سراغ گرفت. پیوند دین زرتشت و دولت در این دوره جلوی هرگونه اظهار نظر و اعتراض را گرفته بود. «روحانیان که موبدان و هربدان باشند، اختیارات نامحدود داشتند و مخصوصاً موبدان و پیشواى بزرگشان «موبدان موبد» در دربار ساسانى مهم‌ترین مقام را داشته و ایشان حق هرگونه تعبیر و تفسیر و جرح و تعدیل و نقض و ابرام و ناسخ و منسوخ در احکام مدنى یعنى زناشویى و ارث و مالکیت داشته‌اند و اندک اندک هرچه تمدن ساسانى بیشتر رسوخ مى‌یافته بر قدرت و اختیارشان بیشتر افزوده مى‌شد. ناچار مردم ایران از فشار ایشان و تجاوزاتى که به آن‌ها مى‌شد بیزارتر مى‌شدند و مى‌کوشیدند که از زیر بار گران این ناملایمات خود را بیرون آورند.»[2] روحانیان زردشتى بسیار متعصب بودند و هیچ دیانتى را در داخل کشور تجویز نمى‌کردند.[3] «از آغاز دوره ساسانی، روحانیان نیروى بسیارى در ایران یافتند و مقتدرترین طبقه ایران را تشکیل دادند و حتى بر پادشاهان برترى یافتند، چنان‌که پس از مرگ هر پادشاهى تا از میان کسانى که حق سلطنت داشتند کسى را برنمى‌گزیدند و به دست خود تاج بر سرش نمى‌گذاشتند به پادشاهى نمى‌رسید.»[4] به همین جهت است که از میان پادشاهان این سلسله تنها "اردشیر بابکان" پسرش "شاپور" را به ولیعهدى برگزیده است و دیگران هیچ‌یک جانشین خود را اختیار نکرده و ولیعهد نداشته‌اند؛ زیرا اگر پس از مرگشان «موبدان موبد» به پادشاهى وى تن در نمى‌داد به سلطنت نمى‌رسید. در تمام این دوره پادشاهان همه دست نشانده «موبدان موبد» بودند و هر یک از ایشان که فرمان‌بردار نبود دچار مخالفت موبدان مى‌شد و او را بدنام مى‌کردند؛ چنان‌که یزدگرد دوم که با ترسایان بدرفتارى نکرد و به دستور موبدان به کشتار ایشان تن در نداد، او را «بزه‌کار» و «بزه‌گر» نامیدند و همین کلمه است که تازیان «اثیم» ترجمه کردند و وى پس از هشت سال پادشاهى ناچار شد مانند پدران خود با ترسایان ایران بدرفتارى کند.»[5]

در چنین شرایطی وقتی ایرانیان با تساهل و تسامح اسلامی آشنا شدند، تمایل خویش را به پذیرش این دین جدید که به دور از تعصب و افراط و تفریط بود، نشان دادند. دکتر زرین‌کوب می‌نویسد: «اسلام روح معاضدت و تساهل را جانشین تعصبات دنیای باستانی کرد... در دنیایی که اسلام وارد شد، این روح تساهل و اعتدال در حال زوال بود. در ایران اظهار علاقه خسرو انوشیروان به معرفت و فکر، یک دولت مستعجل بود و باز تعصباتی که "برزویه طبیب" در مقدمه کلیله و دمنه به آن اشارت دارد، هر نوع احیاء معرفت را در این سرزمین غیر ممکن می‌کرد و در چنین دنیایی که اسیر تعصبات دینی و قومی بود، اسلام نفخه‌ی تازه‌ای دمید و تعصبات قومی و نژادی را با یک نوع «جهان وطنی» چاره کرد و در مقابل تعصبات دینی نصارا و مجوس تساهل و تعاهد با اهل کتاب را توصیه کرد.»[6]

برزویه طبیب در مقدمه کلیله و دمنه آورده است: «کارهای زمانه میل به عقب‌گرد دارد. خیرات از میان مردم رخت بر بسته است، افعال ستوده و اقوال پسندیده کهنه شده است و راه راست بسته شده، راه ضلالت باز، عدل ناپیدا و ظلم و جور ظاهر، علم متروک و جهل معلوم، دنائت مستولی شده و کرم و مروت منزوی گشته و... .»[7]

نکته دیگری که در این‌جا باید به آن توجه کنیم این است که ایرانیان با مقایسه تعالیم دینی خویش با تعالیم اسلامی و با مقایسه شرایطی که در کشورشان حاکم بود با آن‌چه در مسلمانان می‌دیدند، به طرف اسلام متمایل می‌شدند. در نظام طبقاتی ساسانی عملاً عبور از یک طبقه به طبقه اجتماعی دیگر امکان‌پذیر نبود. در این نظام طبقاتی «در رأس آن شاهنشاه قرار داشت و به دنبال آن چهار طبقه در طول هم قرار می‌گرفتند؛ به گونه‌ای که طبقات پایین‌تر گسترده‌تر و جمعیت آن‌ها بیشتر بود. طبقه اول مرکب از شاهزادگان و امرای کوچک و بزرگ و حاکمان ولایات بود‌. در طبقه دوم، هفت خاندان بزرگ قرار داشتند. روستاییانی که زیر نفوذ آن‌ها قرار داشتند، می‌بایست علاوه بر مالیاتی که به خزانه سلطنتی می‌پرداختند، به آن‌ها نیز مالیات می‌دادند. در طبقه سوم، بزرگان و نجباء قرار داشتند که شامل صاحب‌منصبان کشوری، وزراء و رؤسای ادارات و مرتبه‌داران سلطنتی بودند. در طبقه چهارم، آزادان قرار داشتند. آنان نجبای کوچک و مالک املاک و رؤسای دهکده بودند و رابط بین نظام شاهنشاهی و توده مردم محسوب می‌شدند.»[8] در این نظام طبقاتی، کشاورزان و کارگران و رعایا جایی نداشتند و مجبور بودند با حداقل درآمد، بار مخارج سنگین حکومت را با دادن مالیات به دوش بکشند و با فقر و فلاکت شدید حاصله از آن نظام، به حیاتشان ادامه دهند. چه بسا استثمار رعایا مبتنی بر نظام طبقاتی، ‌مبنای آیینی نیز داشت و آن‌ها وظیفه داشتند که زمین‌های کشاورزی را برای روحانیون زرتشتی کشت کنند.[9] "کریستن سن" می‌نویسد: «خسرو نوشیروان شورایی منعقد کرد که هرگاه کسی ایرادی دارد اظهار کند. همه ساکت ماندند... مردی از جای برخاست و با کمال احترام گفت: پادشاه خراج دائمی بر اشیاء ناپایدار تحمیل فرموده و این به مرور زمان در اخذ خراج موجب ظلم خواهد شد. آن‌گاه پادشاه فریاد برآورد: ای ملعون و جسور! تو از چه طبقه مردمانی؟ آن مرد در جواب گفت: از طبقه دبیرانم. پادشاه فرمود: او را با قلمدان آن قدر بزنید تا بمیرد. پس همه دبیران برخاسته، ‌آن قدر او را زدند تا هلاک شد. آن‌گاه همه حضار گفتند: خسروا خراج‌هایی که مقرر فرمودی، همه موافق عدالت است.»[10]

آقاى سعید نفیسى مى‌گوید: «از اختلافات دینى و طریقتى که بگذریم، چیزى که بیش از همه در میان مردم ایران نفاق افکنده بود امتیاز طبقاتى بسیار خشنى بود که ساسانیان در ایران برقرار کرده بودند و ریشه آن در تمدن‌هاى (ایرانى) پیشین بوده؛ اما در دوره ساسانى بر سخت‌گیرى افزوده بودند. در درجه اول، هفت خانواده اشراف و پس از ایشان طبقات پنجگانه، امتیازاتى داشتند و عامه مردم از آن محروم بودند. تقریباً مالکیت انحصار به آن هفت خانواده (هفت فامیل) داشت. ایران ساسانى که از یک‌سو به رود جیحون و از سوى دیگر به کوه‌هاى قفقاز و رود فرات مى‌پیوست، ناچار حدود صد و چهل میلیون جمعیت داشته است. اگر عده افراد هر یک از هفت خاندان را صد هزار تن بگیریم، شماره ایشان به هفت صد هزار نفر مى‌رسد و اگر فرض کنیم که مرزبانان و ده‌گانان که ایشان نیز تا اندازه‌اى از حق مالکیت بهره‌مند بوده‌اند نیز هفت صد هزار نفر مى‌شده‌اند، تقریباً از این صد و چهل میلیون، یک میلیون و نیم حق مالکیت داشته و دیگران همه از این حق طبیعى خداداد محروم بوده‌اند. ناچار هر آیین تازه‌اى که این امتیازات ناروا را از میان مى‌برد و برابرى فراهم مى‌کرد و به این میلیون‌ها مردم ناکام حق مالکیت مى‌داد و امتیازات طبقاتى را از میان مى‌برد، همه مردم با شور و هیجان بدان مى‌گرویدند.»[11] در جامعه دوره ساسانی زنان از بسیاری از حقوق خویش محروم بودند.[12] «امتیاز طبقاتى و محروم بودن عده کثیری از مردم ایران از حق مالکیت ناچار اوضاع خاصى پیش آورده بود و به همین جهت جامعه ایرانى در دوره ساسانى هرگز متحد و متفق‌الکلمه نبوده و توده‌هاى عظیم از مردم همیشه ناراضى و نگران و محروم زیسته‌اند. این است که دو انقلاب که پایه هر دو بر این اوضاع گذاشته بود و هر دو براى این بود که مردم را به حق مشروع خداداد خود برساند، در این دوره روى داده است: نخست در سال 240 میلادى در روز تاج‌گذارى شاپور اول، یعنى چهارده سال پس از تأسیس این سلسله و نهادن این اساس، "مانى" دین خود را که پناه‌گاهى براى این گروه محروم بوده است اعلان کرد و پیش برد. تقریباً پنجاه سال پس از این واقعه "زرادشت" نامی از مردم فساى فارس اصول دیگرى که معلوم نیست تا چه اندازه اشتراکى بوده است اعلان کرد و چون وى کارى از پیش نبرد، دویست سال پس از آن بار دیگر "مزدک" پسر "بامداد" همان اصول را به میان آورد. سرانجام مى‌بایست اسلام که در آن زمان مسلکى آزادمنش و پیش‌رو و خواستار برابرى بود این اوضاع را درهم نوردد و محرومان و ناکامان اجتماع را به حق خود برساند.»[13]

نویسندگان ضد دین در برخی از نوشته‌های خویش آورده‌اند: چرا یزدگرد سوم با آن همه قدرت و قوت و جاه و جلال و جبروت و تمدن و ثروت نتوانست سدی در مقابل آن عرب‌های پابرهنه ببندد؟ در جواب باید گفت اگر مردم ستم‌دیده ایران از دست حاکمان ظالمی چون یزدگرد و خسرو پرویز و خسرو انوشیروان و دیگران به ستوه نیامده بودند، آیا امکان داشت اعراب به این راحتی بتوانند ایران را تصرف کنند؟ اتفاقاً همان‌گونه که نویسنده خود اعتراف به قدرت ساسانیان کرده و در عین حال این حکومت، از اعراب مسلمان شکست خورده، آیا نمی‌تواند نشانه این باشد که توده مردم ایران دل خوشی از حاکمان خویش نداشتند؟ چرا نویسنده گمان کرده «بعضی از ایرانیان بی‌درنگ خود را به دامن عرب‌ها انداختند و آن‌ها را در فتوحات کمک کردند و راه و چاه را به آن‌ها نشان دادند؟» آیا این امر نمی‌تواند دلیلی باشد بر ظلم و ستم بی‌حد و حصر و استبداد شاهان ساسانی؟

حمایت از اسلام

همان‌گونه که قبلاً اشاره شد پس از ورود اسلام به ایران این‌گونه نبود که تمامی ایرانیان به یک باره دین زرتشتی را رها کرده و دین اسلام را بپذیرند. یکی دو قرن پس از ورود اسلام به ایران بود که ایرانیان اسلام را به عنوان دین خویش پذیرفتند و پس از مدتی، به عنوان سرسخت‌ترین مدافعان اسلام در آمدند و از هیچ کوششی برای اعتلای اسلام فروگذار نکردند. ایرانیان همانند سربازانی فداکار برای اسلام، در تمامی عرصه‌ها وارد شدند و به عنوان حمایت از اسلام، بیشترین خدمات را به اسلام کردند. دکتر ولایتی معتقد است: «اسلام وارد ایران شد و در ابتدا، بسیاری از مردم آن را نپذیرفتند و جزیه می‌دادند. همه گزارش‌های تاریخی حکایت می‌کنند که مردم ایران به تدریج و تا قرن چهام هجری مسلمان شدند؛ یعنی در زمانی که دیگر اثری از سیطره خلافت عرب نبود. در خراسان، مردم، بنی‌امیه را سرنگون کردند، از خراسانی‌ها برای اهل بیت بیعت گرفتند، در حالی‌که آن‌ها می‌توانستند با یکی از بازمانده‌های سلسله ساسانی یا کسی دیگر بدون این‌که مانعی وجود داشته باشد، بیعت کنند ولی این کار را انجام ندادند. آن‌ها به‌دنبال اصیل‌ترین انسان‌ها که همان اهل بیت پیامبر(ص) هستند، بودند.»[14]

«ایرانیانی که در انقلاب‌ها و نهضت‌ها شرکت داشتند، خواسته آن‌ها، مبارزه با خلفای اموی و عباسی و تبعیض بود نه مبارزه با اسلام. می‌توان ادعا کرد: ایرانیان هنگامی به فکر استقلال سیاسی افتادند که از حکومت‌های عربی و این‌که آن‌ها یک حکومت واقعاً اسلامی باشند مأیوس شدند.»[15] ایرانیان در واقع رفتارهای ناشایست برخی از اعراب و حاکمان عربی را با اسلام یکی ندانستند. شاهدی که می‌تواند دلیل خوبی برای این امر باشد، دعوت بنی‌العباس است. در این دعوت شعاری که قیام کنندگان ایرانی بر ضد خلافت ظالمانه اموی انتخاب کردند و ابو مسلم آن را می‌خواند،[16] آیه‌ای از قرآن کریم بود که به مساوات اسلامی دعوت می‌کرد:

«کسانى که چون ستم دیده‌اند، جنگ مى‌کنند، اجازه دارند و خدا به نصرت دادنشان تواناست.»[17]

داعیان عباسی با شعار انتقام از غاصبان حق خاندان پیامبر و انتقام از بنی‌امیه غاصب و قاتل خاندان پیامبر، توانستند ایرانیان را با خود همراه سازند. آن‌ها به منظور جلب حمایت ایرانیان و شیعیان شعار «الرضا من آل محمد؛ شخصیت پسندیده از آل محمد(ص) است»[18] را پوششی برای جلب حمایت ایرانیان قرار داده بودند. بعدها با آشکار شدن ماهیت حکومت بنی‌العباس، باز هم ایرانیان راه خویش را از اسلام جدا نکردند. در حقیقت، ایرانیان هر چند از عملکرد بنی‌امیه و بنی‌عباس ناراضی بودند، اما ظلم و جور این حاکمیت‌ها را بهانه‌ای برای ارتداد از دین اسلام قرار ندادند. شعوبیه هم که با شعار تسویه و برابری به بیان دیدگاه‌های خود پرداختند، به آیات قرآن استناد می‌کردند:[19]

«اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یک‌دیگر را بشناسید؛ (این‌ها ملاک امتیاز نیست) گرامى‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.»[20]

پیشرفت دادن علوم

ایرانیان پس از پذیرش اسلام، از هیچ تلاشی برای اعتلای این دین فروگذار نکردند. تلاش‌های آنان در شاخه‌های مختلف علوم اسلامی، بیشتر از سایر ملت‌ها و مورد تحسین همگان بوده است. ابن خلدون می‌نویسد: «بیشتر دانشوران اسلام ایرانی‌اند.»[21] مؤلفین ده کتاب اصلی حدیثی در اسلام یعنی صاحبان «صحاح سته» اهل سنت و صاحبان «کتب اربعه» شیعه، همگی ایرانی هستند.[22] دکتر ولایتی ضمن اشاره به این نکته، می‌نویسد: «از این مطلب به دو نتیجه می‌توان رسید: 1. استعداد ایرانی‌ها و ظرفیت آن‌ها برای پیشرفت و 2. ایرانی‌ها اسلام را پذیرفته‌اند. ممکن نیست اسلام تحمیل شود و مردم بهترین و پیشرفته‌ترین علوم و معارف را کشف و عرضه کنند و به پیش ببرند. امکان ندارد بدون پذیرفتن اسلام، علوم و معارف را رشد و توسعه بدهند. در هر رشته‌ای از علوم و معارف، فرهنگ و تمدن اسلامی را اگر نگاه کنیم بدون تردید سهم ایرانی‌ها بیش از هر ملت دیگری است.»[23]

چگونه قابل تصور است که ایرانیان به اجبار و ستم به اسلام وارد شوند و آن‌گاه کاری کنند که نماد عشق و علاقه و بیان‌گر اختیار و حریت در پذیرش دین اسلام است؛ یعنی کمر بستن به نشر علوم و معارف اسلامی تا آن اندازه که عربان را به شدت نیازمند و وابسته به خود ساختند.

نتیجه‌گیری

جامعه طبقاتی دوره ساسانی و محروم بودن اکثریت افراد جامعه از بسیاری از حقوق طبیعی خویش، هم‌چنین سخت‌گیری‌های این دوره و تعصبات موبدان زرتشتی سبب بیزاری عوام از حکومت ایرانی شده بود. از طرفی عدالتی که در اسلام مطرح بود و تساهل و تسامح اسلامی سبب جذب بسیاری از ایرانیان به دین اسلام شد. ایرانیان نه تنها مسلمان شدند بلکه در راه پیشرفت دادن اسلام و نشر معارف آن از هیچ تلاشی فروگذار نکردند.

    فهرست منابع
  • قرآن
  • 1) ابن اثیر، عزالدین؛الکامل، ترجمه: ابو‌القاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371.
  • 2) ابن خلدون، عبد‌الرحمن؛ العبر، ترجمه: عبد‌المحمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، 1363.
  • 3) بلاذری، احمد بن یحیی؛ انساب الاشراف،بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417.
  • 4) زرین‌کوب، عبدالحسین؛ تاریخ ایران بعد از اسلام، تهران، امیر کبیر، چاپ دوم، 1355.
  • 5) _________________؛ کارنامه اسلام، تهران، امیر کبیر، چاپ سیزدهم، 1387.
  • 6)طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الطبری، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387.
  • 7)کریستن سن، آرتور؛ ایران در زمان ساسانیان، ترجمه: رشید یاسمی، تهران، مؤسسه انتشارات نگاه، چاپ دوم، 1387.
  • 8)گیرشمن، رومن؛ تاریخ ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه: محمد معین، قم، نیلوفرانه، چاپ اول، 1389.
  • 9)مجهول؛ ‌اخبار الدولة العباسیه، بیروت، ‌دار الطلیعه، 1391.
  • 10) مطهری، مرتضی؛ خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، صدرا، چاپ سی و دوم، 1385.
  • 11) ممتحن، حسین‌علی؛ نهضت شعوبیه، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ سوم، 1385.
  • 12) نفیسی، سعید؛ تاریخ اجتماعی ایران، تهران، کتاب پارسه، چاپ اول، 1388.
  • 13) وکیلی، هادی؛ تعامل اسلام و ایران در گستره تاریخ، ‌قم، دفتر نشر معارف، چاپ اول، 1386.
  • 14)نامشخص؛ وندیداد اوستا، ترجمه: سید ‌محمد حسینی، تهران، دانش، 1361.

مقاله

نویسنده یدالله حاجی‌زاده

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

مطلب مکمل

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʁ) چند نکته مقدماتی

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (1) چند نکته مقدماتی

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʂ) نقش رأفت و منطق اسلام در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (2) نقش رأفت و منطق اسلام در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʄ) علی(ع) و رابطه او با خلفا

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (4) علی(ع) و رابطه او با خلفا

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʅ) علی(ع) و رابطه‌ او با ایرانیان

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (5) علی(ع) و رابطه‌ او با ایرانیان

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʇ) اهداف اعراب از حمله به ایران ʁ)

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (7) اهداف اعراب از حمله به ایران (1)

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʈ) اهداف اعراب از حمله به ایران ʂ)

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (8) اهداف اعراب از حمله به ایران (2)

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʉ) دست‌آورد ایرانیان از حمله اعراب

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (9) دست‌آورد ایرانیان از حمله اعراب

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
کتاب تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان در فتوحات اسلامی

کتاب تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان در فتوحات اسلامی

پاسخ به برخي از شبهات تاريخي در زمينه روابط ايران و اعراب در طول تاريخ و كيفيت تعامل اعراب مسلمان و ايرانيان در فتوحات اسلامي و بعد از آن است.

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS