دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

انقلاب ذات

No image
انقلاب ذات

كلمات كليدي : انقلاب، ماهيت، ذات، انقلاب ذات، حركت اشتدادي، ملاصدرا، حركت جوهر، تبديل

نویسنده : حسن رضايي

انقلاب مصدر باب افتعال از ریشه (ق ل ب) و به معنای متحول شدن و تغییر کردن است. معادل این واژه در زبان فرانسوی و انگلیسی آن عبارتست ازRevolution.[1] در اصطلاح فلسفی، انقلاب شی‌ء عبارتست از آن که ماهیّت یک شى‌ء به ماهیت شیء دیگری تبدیل گردد.[2] در اصطلاحی دیگر انقلاب ذات عبارتست از تبدیل وجود ماهیتی به وجود ماهیتی دیگر بدون وجود ماده مشترکی که صورتها بر روی آن ماده تبدیل گردند.[3]

بحث انقلاب ذاتی یکی از مباحثی است که از قدیم الایام در میان دانشمندان فلسفه مطرح بوده است. تا زمان ملاصدرا اغلب دانشمندان معتقد بودند که انقلاب ذات محال است؛ یعنى محال است که یک شى ء دارای ذاتى داشته باشد و سپس این ذات تبدیل به ذاتی دیگر بشود.البته در صورتی که شىء ذاتى داشته باشد و این شىء معدوم بشود و بعد از معدوم شدن دارای ذات دیگرى بشود این را انقلاب نمی‌گویند.به دنبال پیگیری و رواج همین بحث‌ها بود که عده‌ای تحت عنوان کیمیاگری به دنبال این بودند که یک ماهیت و جوهر را به جوهری دیگر تبدیل نمایند. مشخصا این افراد به دنبال تبدیل مس به طلا بودند و عده ای دیگر به این علت که این دو، دارای دو ماهیت جداگانه هستند، معتقد بودند که تبدیل این دو به یک دیگر محال است.در صورتی که تبدیل این دو به یک دیگر از موارد انقلاب ذات نیست؛ زیرا در انقلاب، یک عنصر مشترکی در میان دو شیء وجود دارد که در فاصله میان شیء اول و دوم، باقی است.اما در موارد کیمیاگری، ماهیت مس معدوم می شود و طلا به وجود می‌آید.

دیدگاه‌های مختلف

بحث انقلاب ذات و حکم آن در میان حکما به معضلی علمی تبدیل شده است.مشهور این است که این امر محال است ولی عده ای از اندیشمندان و محققین معتقدند که این امر محال نیست و اتفاقا در جهان به دفعات زیاد روی می دهد.ملاصدرا از طرفداران نظر دوم بوده و معتقد است که محال دانستن انقلاب ذات، بر اساس اندیشه اصالت دادن به ماهیت است.بنابر اصالت ماهیت، این حرف درست است؛ زیرا بر این اساس، هر چه در خارج و واقعیت هست، همان ذات و ماهیت است و وجود امری اعتباری است. بنابر این اندیشه، اگر انقلاب روی بدهد، چون ماهیت، عوض و تبدیل شده است دیگر چیزی وجود ندارد تا بخواهیم بگوییم که این شیء تبدیل به آن شیء شده است.دیگر چیزی در میان نیست تا بگوییم ذاتی را رها کرده و ذات دیگری را از نو دارا شده است.هر چه هست، همان ذات است که حالا از بین رفته و ذات دیگری را به دست آورده است.[4]

اما بنابر اصالت دادن به وجود، انقلاب ذات، محال نیست. یک شیء می‌تواند در دو زمان، دارای دو ذات، دو ماهیت، دو جنس و فصل باشد. و یا لااقل می‌تواند فصلهای یک جنس تغییر بکند و بدین ترتیب این شیء از مقوله‌ای که در آن است خارج نشود ولی نوعیتش عوض شود و از نظر فلسفی تبدیل به نوعی دیگر شود. بر این اساس، تبدیل ذات و یا نوع، نه تنها محال نیست، واقع هم شده است؛ یعنی هر کجا که اشتدادی روی می‌دهد و حرکتی اشتدادی رخ می‌دهد، تبدیل و تبدلی در ذات و یا نوع روی می‌دهد.[5] بنابراین، چون نوعیت‌ها همه ماهیات هستند و از حقیقت وجود انتزاع می‌یابد و از سوی دیگر، وجود در هر مرحله از مراحل حرکت اشتدادی (حرکت در کم و کیف که موجب شدت در کیف و یا در کم می‌شود‌) مصداق یک ماهیت از ماهیات است و در مرحله بعد، ماهیت دیگری از آن انتزاع می‌گردد؛یعنى در مرحله قبل تحت یک نوع و یک ذات بود و یک جنس و فصل داشت در مرحله دوم یک جنس و فصل دیگر و یک ماهیت دیگرى دارد. [6]

اما مطلب قابل تذکر این است که آن عنصر مشترک در میان دو ماهیت و دو شیء در قبل و بعد از تبدیل چه چیزی است؟ پاسخ این است که بنابر اصالت ماهیت، چنانچه گفته شد، بدین علت که تمام آنچه خارج را پر کرده است و واقعیت دارد، ماهیت است، در صورت تبدیل، چیزی وجود ندارد تا بخواهد در لحظه بعد از تبدیل نیز وجود داشته باشد. اما بنابر اصالت وجود حقیقت وجود آن چیزی است که در مراحل اشتدادی و تکاملی خود، در هر مرحله ای ثابت است و به نحو تشکیکی در هر مرحله‌ای وحدت خود را حفظ کرده و دارای ذاتیاتی است که در مرحله بعد، تغییر می‌نماید.[7]

بنابراین ایراداتی که حکمای قبل از ملاصدرا در باب حرکت در جوهر و تبدیل و تغییر در جوهر و ذات شیء، بیان داشته‌اند و گفته‌اند که لازمه‌اش این است که ماهیت شىء تغییر بکند و ذاتش مرتب تبدیل به ذات دیگر بشود و این امر محالی است، بدین صورت جواب داده می‌شود که خود این افراد نیز وقوع حرکت اشتدادی را قبول دارند و حرکت اشتدادی چیزی نیست جز تبدیل ذوات به یک دیگر.[8]

به عبارت دیگر ما به شیخ الرئیس و امثال او که منکر انقلاب در ذات هستند می‌گوییم: شما منکر انقلاب ذات هستید و مى‌گویید که تبدل نوعی به نوع دیگر و انقلاب ذات به ذات دیگر محال است و به همین دلیل هم مى‌گویید حرکت در جوهر محال است، در حالیکه در حرکات اشتدادی که مورد تایید خود شما نیز هست، دائما تبدل و انقلاب ذاتی به ذات دیگر است و همان بحث در اینجا نیز باید مورد قبول شما باشد.[9]

صور انقلاب ذات

قدما معتقد بوده‌اند که انقلاب ماهیت بر دوازده قسم بوده است.این افراد در این زمینه می‌گویند:اقسام محتمله حاصل از انقلاب هر یک از عناصر به عناصر دیگر دوازده فرض است. مشهور این است که شش قسم از این اقسام دوازده گانه، خود به خود تکون و حصول یافته است و شش قسم دیگر، توسط یک یا دو واسطه به وجود آمده است. به هر حال، شش قسمی که ذاتا تحول می یابند عبارتند از:[10]

1.انقلاب آب به سنگ: این تحول بدین صورت است که در بعضى مواضع آب صاف جارى که آشامیدن آن میسّر است و از چشمه بیرون مى‌آید، در فاصله زمانی اندکی به سنگی که در کنار آن است، می‌پیوندد و تبدیل به سنگ می‌شود. ممکن است تصور شود که علت تبدیل این ذرات آب به سنگ به خاطر این است که در آب، ذراتی از زمین و از جنس جماد و سنگ وجود دارد و در هنگام اتصال آب با سنگ و تبخیر مقداری از آب، آن ذرات از آب جدا شده و به سنگ متصل می‌گردد نه اینکه آب تبدیل به سنگ شود اما این تصور درست نیست؛ زیرا که آن قدر زمان نمى گذرد تا در آن زمان، آّب بخواهد تبخیر شود و سپس ذرات سنگی به سنگ متصل گردد و از سوی دیگر اگر این حرف درست بود، می‌بایست این آب از اول کدر و تیره باشد نه اینکه زلال باشد. بنابراین درست این است که بگوییم این انقلاب به سبب خاصّیّتى است که در بعضى مواضع وجود دارد و توسط خالق متعال قوه معدنی که تاثیر گذاری شدیدی دارد را در سنگ قرار داده است که وقتی به آب برخورد می‌کند آنرا تبدیل به سنگ می‌نماید.برخی نیز معتقد بوده‌اند که در برخی مکانها قیافه‌هایی از زنان و مردان و بچه‌ها یافت شده است که از جنس سنگ بوده است و گمان می‌رود که این موجودات، انسانهایی بوده‌اند که بر اثر غضب الهی به این صورت در آمده‌اند.

2.انقلاب سنگ به آب، به وسیله روش‌های علم کیمیا.[11]

3.انقلاب هوا به آب، چنانکه در بالای کوهها مشاهده مى‌گردد که به واسطه سرد شدن، هوا غلیظ مى‌گردد و تبدیل به ابر مى‌شود بدون آنکه بخارى از آن متصاعد گردد و در یک لحظه از آن ابر باران مى‌بارد. البته این مطلب مورد اعتراض فخر رازی است که ایراد مذکور و پاسخ آن در کتابهای مفصل موجود است.[12]

4.انقلاب آب به هوا، در این قسم، به سبب حرارتى که در آب ایجاد می‌گردد، آب تبدیل به هوا می‌شود.

5.انقلاب هوا به آتش، چنانکه در کوره آهنگرها در صورتى که منافذ کوره بسته باشد و در آن دمیده نیز بشود، هوای محبوس در آن کوره، تبدیل به آتش می‌شود.[13]

6.انقلاب آتش به هوا، چنانکه در چراغ این امر روی می‌دهد؛ زیرا اگر شعله آتش که در چراغ وجود دارد، پس از آتش گرفتن بر آتش بودن خود باقی باشد، باید در یک خط مستقیم حرکت کرده و هر آنچه بر سر راه خودش قرار دارد را بسوزاند.[14]

مقاله

نویسنده حسن رضايي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

امکان اخص Contingency,probability

بنابراین باید امکان را مقابل ضرورت دانست؛ اما بسته به اینکه واژه امکان در مقابل چه ضرورتی مطرح شود، معانی مختلفی از امکان خواهیم داشت.
No image

گادامر (2002-1900)

پر بازدیدترین ها

صفات خداوند

صفات خداوند

No image

حواس ظاهری و باطنی

No image

دوگانه انگاری dualism

No image

مراتب و درجات عقل

Powered by TayaCMS