كلمات كليدي : فيض، فياض، دائمي بودن فيض خدا
نویسنده : احسان ترکاشوند(عضو هیئت علمی دانشگاه ملایر)
فیض در لغت به معنای زیاد بودن، کثیر بودن و فیاض به معنای جواد و بسیار بخشنده است.[1] در اصطلاح فلاسفه زمانی که گفته میشود خداوند دائم الفیض یا فیاض مطلق است به این معناست که افاضه وجود و کمالات از طرف خداوند، همیشگی و دائمی است.
دوام فیض که یکی از صفات خداوند است از لوازم قدرت نامحدود اوست.[2]به این بیان که قدرت خداوند مبدأ و منشأ ایجاد و علت ماسوای خداست.
توجه به این نکته لازم است که اگر چه مبدأ و منشأ به معنای علت فاعلی است ولی فاعلیت و مفیض بودن خدا نسبت به مخلوقات به نحو علت تامه است. چون با توجه به مبانی حکمت متعالیه، همه مخلوقات عین ربط و وابستگی به خدا هستند و بر اساس ادله توحیدی هیچ وجودی غیر از خدا را نمیتوان فرض کرد که به نحو مستقل، مفیض وجود و کمالات باشد.
نکته دیگر اینکه قدرت نامحدود خداوند از صفای ذاتی خداوند محسوب شده و عین ذات متعالی اوست و از آنجا که ذات خداوند نامحدود است پس صفاتی که عین ذات او هستند نیز نامحدود میباشند. پس قدرت خداوند نامحدود است و طبعاً فیض و رحمت و عطایای او هم نامتناهی خواهند بود. چون لازمه قدرت نامحدود، فیض و رحمت نامحدود است.[3]
اگر بخواهیم مطالب فوق را به عنوان استدلال منطقی بر فیض نامحدود خداوند بیان کنیم چنین خواهیم گفت:
1- خداوند قادر است.
2- صفت قدرت، عین ذات اوست. یعنی این وصف از صفات ذاتی خدا بوده و نامتناهی است.
3- دوام فیض و استمرار رحمت و عدم انقطاع عطایای خداوند از لوازم قدرت نامتناهی (بلکه بخشی از قدرت نامحدود او) میباشند. (زیرا با توجه به مبانی حکمت متعالیه همه وجودات، عین ربط و وابستگی به خدا هستند و هیچ موجودی به نحو مستقل نمیتواند مفیض وجود باشد بلکه هیچ موجودی غیر از خداوند و فیض او وجود ندارد).
4- نتیجه آنکه فیض خداوند همیشگی، دائمی و نامحدود است.
شبهه ابدیت عالم ماده
با توجه به دائمی و ابدی بودن فیض خداوند ممکن است این شبهه به ذهن بیاید که عالم ماده و موجودات هم فیض اوست. پس موجودات عالم ماده هم باید دائمی و ابدی باشند. در حالی که ما بالوجدان چنین دوامی را در عالم ماده نمیبینیم. بلکه بالعکس موجودات عالم ماده فناپذیر و از بین رفتنی هستند.[4]
پاسخ این شبهه هم واضح است؛ زیرا با توجه به اینکه همه عالم ماده فیض خداست لکن فیضی است که خود عین سیلان میباشد. یعنی موجوداتی که در عالم ماده هستند دارای حرکت و زمان میباشند لذا نمیتوانند دائمی و ازلی و ابدی باشند.[5]به عبارتی دیگر موجودات عالم ماده چند ویژگی دارند:
1- قابل اشاره حسیاند.
2- مکاندار هستند.
3- زمان دارند.
با توجه به این ویژگیها میگوییم پاسخ شبهه فوق را باید در زماندار بودن آنها یافت. زیرا تدرج، بیقراری و سیلان اختصاص به زمانیات دارد بلکه اصلاً زماندار بودن یعنی یک جزء از آن نابود شده و جزء دیگر تازه به وجود بیاید. بنابراین عالم ماده اگر چه فیض خداست اما از آنجا که موجودی ناقص و زماندار است پس سیلان و نابودی هم در آن راه دارد[6] و موجودات عالم ماده هم به تبع این امر موجوداتی غیر دائمی و محدود به یک حدی از زمان میشوند.
فیض دائم خداوند به صورت "جود"
چنان که ملاصدرا بیان میکند جود، اعطائی است که بدون عوض صورت پذیرد. توضیح آنکه اعطاء و بخشش دو گونه است:
1-معامله: عبارتست از اینکه چیزی را عطا کنی و در مقابل آن چیزی دریافت کنی؛ خواه آن عوض، عین باشد یا به نیکی یاد کردن یا دعاء و یا حتی حاصل شدن صفت کمالیه یا برطرف شدن رذیلت اخلاقی باشد. به عبارتی معامله عبارت از آن است که بخشنده در اعطاء و بخشش خود، غرض یا رغبتی داشته باشد و به هر حال یک کمالی برای او حاصل میشود.
2- جود: بخشش و احسانی است که مُعطی، در آن هیچ هدف یا فایدهای برای خود نداشته باشد و تنها از آن جهت که احسان است آن فعل از فاعل صادر میشود. طبق تعریفی که از "جود" ارائه شد، معلوم میشود که نه تنها فیض و اعطاء خداوند به نحو جود میباشد بلکه بالاتر آن که هیچ کس غیر از خداوند به این معنا، جواد نخواهد بود.[7]
شبهه قدیم بودن عالم
ممکن است گفته شود لازمهٔ فیض دائمی خداوند، ازلی بودن فیض خداست و از آنجا که عالم هم فیض خداست پس باید عالم هم ازلی و به عبارت متکلّمین و فلاسفه "قدیم" باشد.
در پاسخ گفته می شود که عالم حادث است. برای پاسخ به این اشکال ابتدا مقدمهای لازم است:
شیء یا حادث است و یا قدیم. قدیم و حادث هم خود به دو قسم ذاتی و زمانی تقسیم میشوند:
حادث ذاتی به اموری گفته میشود که مسبوق به عدم ذات خودشان باشند.
قدیم ذاتی به اموری گفته میشود که مسبوق به عدم ذات خودشان نباشند و به عبارتی ذات آنها همواره وجود داشته باشد که یک مصداق بیشتر ندارد و آن ذات واجب است.
حادث زمانی به اموری گفته میشود که مسبوق به عدم زمانی بوده باشند. به عبارت دیگر زمانی وجود داشته است که آن امور موجود نبوده باشند.
قدیم زمانی به اموری گفته میشود که مسبوق به عدم زمانی نبوده باشند. به عبارتی از ابتدایی که "زمان" موجود بوده است این امور هم وجود داشتهاند.[8]
با دقت در این مقدّمه و مصادیق هر کدام از امور فوق، به خوبی روشن میشود که ممکن است شیئی حادث ذاتی باشد و در عین حال قدیم زمانی باشد و این با معلولیت منافاتی ندارد. زیرا ملاک نیازمندی به علّت، همان امکان است که همواره همراه حادث موجود است؛ حال چه حادث، ذاتی باشد و چه زمانی.
- اگر عالم قدیم هم باشد منافاتی با معلولیت عالم ندارد. زیرا این قدیم، قدیم ذاتی نیست که از علّت بینیاز باشد بلکه قدیم زمانی است و خودش محتاج علت است زیرا ذاتاً حادث است.
ملاصدرا میفرماید: اگر چه فیض خداوند قدیم ذاتی است امّا عالم و سایر مخلوقات خداوند حادث ذاتی هستند. هر چند از نظر زمانی ممکن است قدیم باشند. (بلکه برهان اقتضاء میکند که از نظر زمانی قدیم باشند) چون اصل فیض و قدرت الهی، قدیم است و ایجاد خداوند نیز قدیم است؛ هر چند اثر این ایجاد که عالم است موجودی است که ذاتاً عین تجدّد و تغیر است.[9]
ملاصدار برای تبیین چگونگی این امر از قاعدهٔ "بسیط الحقیقةِ کُلُّ الاشیاء"[10] نیز کمک گرفته و بیان کرده است که چون خداوند بسیط الحقیقه است پس همهٔ موجودات و کمالات آنها از جمله عالم از قدیم همراه خداوند بودهاند که مبتنی بر اصول حکمت متعالیه بوده و دارای مقدمات خود است که خواننده محترم را به آن ارجاع میدهیم.[11]