دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

پست مدرنیسم religion and postmodernism

No image
پست مدرنیسم religion and postmodernism

كلمات كليدي : پست مدرنيسم، پسا مدرنيسم، فرا تجددگرايي

نویسنده : سيده فاطمه جوادي زاويه

پیشوند پست ((post را در فارسی به تعابیری چون مابعد، فرا، پس، پسا برگردانده‌اند[1]. اصطلاحاتی چون پسا مدرنیسم، فراتجددگرایی و نوگرایی را نیز در برابر تعبیر پست مدرنیسم نهاده‌اند.

در اینکه پست مدرنیسم چیست؟ چه تعریفی می‌توان از آن ارائه کرد؟ آیا پست مدرنیسم یک مکتب است؟ یا یک روش خاص در هنر و معماری؟ و یا یک جهان‌بینی؟ و یا یک تفکر کودتا مانند علیه اقتدار و نظم مدرنیسم و یا رویکرد معرفت‌شناسانه است؟ میان اندیشمندان پست مدرن وحدت نظر وجود ندارد. برخی بر این باورند که به دلیل وجود نارسایی‌های ناشی از مدرنیسم، نظریه‌پردازان امور اجتماعی و فرهنگی در غرب به این نتیجه رسیده‌اند که پدیده پست مدرنیسم را یک واکنش جدی در برابر تحولات و نابسامانی‌های ناشی از دوران مدرنیسم بدانند. به عقیده آن‌ها پست مدرنیسم، نوع نگرش و پندار مدرنیسم را نسبت به انسان و جهان نمی‌پذیرد و روایت کلان و جهان شمول آن را به چالش می‌طلبد. نکته حائز اهمیت اینکه این افراد کوشیده‌اند تا به جهان بقبولانند که عصر پست مدرنیسم، عصر کاهش تضادها، صلح و مداراگری است.[2] برخی نیز پست مدرنیسم را ادامه موج مدرنیسم می‌دانند، نهایت با این تفاوت که روشی است ملایم و تعدیل‌کننده نوع نگرش افراطی به عقل و خرد مدرن. بنابراین قرائت واحد از پست مدرنیسم وجود ندارد و تعریف فراگیر از این رویکرد نمی‌توان بدست آورد و این بدان جهت است که مفهوم پست مدرنیسم پیچیده، متنوع، چارچوب گریز و فاقد نظم و اسلوب واحد است. به رغم پیچیدگی و ناهمگونی مفهوم پست مدرنیسم و با وجود اختلاف نظر اساسی میان نظریه پردازان پست مدرنیسم، می‌توان در آراء متفکران این رویکرد، نکات مشترکی را در مورد پست مدرنیسم بدست آورد.[3]

آودی در این باره چنین می‌گوید: «پست مدرنیسم به مجموعه‌ پیچیده‌ای از واکنش‌هایی مربوط می‌شود که در قبال فلسفه مدرن و پیش‌فرض‌های آن صورت گرفته‌اند، بدون آنکه در اصول عقائد اساسی کم‌ترین توافقی بین آن‌ها وجود داشته باشد».

لذا فلسفه پست مدرن با توجه به آنچه گفته شد به عنوان مفهوم پیچیده‌ای می‌توان تلقی کرد که شامل عناصری از قبیل نفی حقیقت، نفی اصول، قواعدو ضدیت با واقع گرایی می‌باشد.[4]

برخى نخستین کاربرد واژه «پست مدرن» را به دهه 1870 و به یک هنرمند بریتانیایى به نام چپمن[5] نسبت داده‌اند.[6] اما ظاهراً این واژه نخستین بار از سوی آرنولدتوین بی [7] در سال 1939 به کار گرفته شد. این اصطلاح بعدها در سال 1960 توسط هنرمندان و منتقدان نیز استفاده شد.[8]

مهمترین اصول و ویژگی‌های پست مدرنسیم

از ویژگی‌های عنصری و محتوایی پست مدرنیسم، که در واقع سلسله اصول مواضع این مکتب را نشان می‌دهد، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

1. انکار حقیقت ثابت و عینی: این اصل آنچنان با اندیشه پست مدرنیسم آمیخته است که در پاره‌ای موارد پست مدرنیسم را همان انکار استانداردهای عینی باورها دانسته‌اند. با این حساب در همه زمینه‌ها، اعم از هنر، ادبیات، انسان‌شناسی و... این سوال مطرح خواهد بود که آیا اموری حقیقی و عینی و یا مفهومی از حقیقت عینی یافت می‌شود یا نه. در مقام پاسخ، پست مدرنیسم نقادانه به هرگونه مفهومی از حقیقت عینی نظر می‌کند و در تلاش است تا بیان کند که هیچ معیار حقیقی و عینی از باور وجود ندارد. این بخش از کلام نیچه[9] که در سال 1887 اظهار داشت: «خدا مرده است.» و «اعتقاد به خدای مسیحیت دیگر مورد باور نیست.» مورد توجه و خوشایند پست مدرنیست‌ها قرار گرفته است. بنابراین در یک جامعه پست مدرن هیچ اصلی وجود ندارد و هیچ معیاری، کلی و پذیرفته شده نیست. اصل چنین جامعه‌ای در بی‌اصلی است.

2. برخورد انتقاد آمیز نسبت به هرنوع معرفت شناسی: پست مدرنیسم بر حسب دیدگاه انتقاد آمیزش نسبت به سرشت انسانی، تاریخ و الهیات و متافیزیک، قابل تبیین و تشخیص است. برخی از هواداران پست مدرنیسم بر این باورند که جنبه صریحا انتقادی پست مدرنیسم عنصر کلیدی این فلسفه به شمار می‌رود. در واقع فلسفه پست مدرنیسم ارزش عمده‌ای را برای تفکر انتقادی در نظر می‌گیرد.

3. نفی کلیت و جامعیت از هرگونه فکر، عقیده و اندیشه: لیوتارد در تبیین و توضیح پست مدرنیسم معتقد است که دیگر نمی‌توان از یک عقیده و عقلانیت کلیت یافته و جهان شمول سخن گفت؛ زیرا عقل کلی و جهانی هرگز وجود خارجی ندارد. آنچه در اندیشه پست مدرن مطرح است این است که باید از عقل‌ها و بینش‌ها و اندیشه‌های متکثر سخن به میان آورد. بدین ترتیب در دنیای پست مدرن، عدم اعتقاد به دنیای عینی و بی‌ایمانی نسبت به توجیهات و استدلال‌های کلی یا جهان شمول فلسفی و ناباوری و عدم اعتماد به هرگونه فراروایت درباره مشروعیت وجود دارد.[10] در واقع پست مدرنیسم با ارزش عمده‌ای که برای تفکر انتقادی در نظر می‌گیرد، فرضیه های بنیادی که در ارتباط با تمامیت و قطعیت، همچنین علیت و جامعیت برخی از امور، مورد تایید فلسفه مدرنیسم بوده‌اند را مردود می‌داند. و این گونه تفکر انتقادی در نفی امور موجب شکاکیت می‌گردد.

4. پلورالیسم: یکی از عناوین مهمی که در مباحث کلامی جایگاه ویژه دارد، پلورالیسم یا کثرت‌گرایی است. پلورال‌ در لغت، به معناى جمع، جمعى، متکثر و چندگانه است و پلورالیسم به معناى تکثر، چندگانگى، آیین کثرت و ... می‌باشد. پلورالیسم در حوزه‌های مختلف، کاربردهای مختلفی دارد که حد مشترک تمامی آن‌ها، به رسمیت شناختن کثرت در برابر وحدت، یگانگی و نوعی انحصارگرایی (انحصارگرایان معتقدند رستگاری، کمال یا هر چیز دیگری که هدف نهایی دین تلقی می‌شود، منحصرا در یک دین خاص وجود دارد، یا از رهگذر یک دین خاص به دست می‌آید. ادیان دیگر نیز حامل حقایقی هستند، اما منحصرا یک دین حق وجود دارد که راه رستگاری و رهایی را پیش روی ما می‌نهد) است.[11]

پلورالیسم و تکثرگرایی، ریشه در نوع معرفت‌شناسی افراد و جهان بینی آنان داشته و از آنجا به مذهب و دین سرایت کرده است. به عبارتی، سرچشمه پلورالسیم در جهان شناسی است؛ یعنی اگر شخصی در معرفت شناسی و جهان بینی معتقد به نسبیت حقیقت یا نسبیت درک باشد، در دین نیز دچار نسبیت و تکثر خواهد بود.[12] نوعی از پلورالیسم، پلورالیسم دینی می‌باشد. این گروه معتقدند که حقیقت و رستگاری، در دین ویژه‌ای نبوده، همه ادیان بهره‌ای از حقیقت دارند. در نتیجه پیروی از برنامه‌های هر یک از آن‌ها می‌تواند مایه نجات و رستگاری و کمال پیروان خود شود. به بیان دیگر، گرچه حقایق در اصل، متعددند و گرچه همه عقاید و ادیان متناقض باشند، همگی حقیقت دارند و تمامی آن‌ها صحیح و درست است.[13] می‌توان گفت اصول و مبانی پلورالیسم، زاینده شکاکیت و سوفسطایی گری است. و چون از نظر آن‌ها به حقیقت واحد و مطلق نمی‌توان دست یافت، هر کس هرچیزی را که درک کند، همان حقیقت است. طرفداران این مکتب، حقیقت هر چیزی را نامتناهی می‌دانند و بر این عقیده‌اند که انسان متناهی و دیگر موجودات متناهی نمی‌توانند حقایق نامتناهی را درک کنند.[14]

5. تشکیک شدید نسبت به باورهای گذشته: از دیگر ویژگی‌های پست مدرنیسم، تشکیک در بسیاری از اعتقادات کهن و سنتی می‌باشد. از جمله: اقتصاد، اخلاقیات، متافیزیک، کلام، تعلیم و تربیت و ... . پست مدرنیسم تمامی این باورها را که در دوران قبل خود مورد تأیید بودند، در معرض نقد و شکاکیت قرار می‌دهد و بسیاری را مردود می‌شمارد.[15]

رابطه پست مدرنیسم و دین

همچنان که پیش‌تر گفتیم، ماهیت پست مدرنیسم به نحوى است که برداشت‌هاى گوناگونى از آن شده است. از همین رو، در مورد ارتباط دین و پست مدرنیسم نیز برداشت‌هاى متفاوتى وجود دارد. از نظر برخى از نظریه پردازان پست مدرن، چه بسا فلسفه پست مدرنیسم به منزله مرگ خدایان و نابودى دین تلقى شده است؛ اما از نظر برخى دیگر، این مکتب به اصول بازگشت به ایمان و التزامات ایمان سنتى اشعار دارد و در نظر گروه سوم، چنین فلسفه‌اى بیانگر امکان بازسازى ایده‌هاى مذهبى فراموش شده است.[16] از سوى دیگر، نگاه دینداران به پست مدرنیسم نیز از همخوانى چندانى برخوردار نیست. برخى از دینداران در صدد نفى پست مدرنیسم برآمده‌اند، اما برخى دیگر آن را پذیرفته و بر آن شده‌اند که بین آموزه‌هاى دینى و احکام و لوازم پست مدرنیستى هماهنگى و سازگارى ایجاد کنند و یا حتى الامکان قرائتى پسا تجددگرایانه از دین ارائه داده و آن را منطبق با پست مدرنیته بنمایند[17]. پیش‌تر ویژگى‌هاى کلى پست مدرنیسم را برشمردیم و در خصوص آن، اشاره کردیم که اصول، مواضع و دیدگاه‌هاى پست مدرنیسم بر نوعى دیرباورى نسبت به مبانى و مضامین ثابت و تغییرناپذیر استوار است. از منظر پست مدرنیسم، اندیشه بشرى به طور سرشتى فاقد هرگونه اصول غیرقابل تغییر و تبدل شناختى است. از این نظر، اندیشه دینى نیز همچون اندیشه‌هاى بشرى دستخوش تغییر و تحول مى‌باشد. در واقع یکى از نقاط مشترک در مدرنیته و پست مدرنیته، خط مشى نقد دین و اصول و مبانى آن است. آنچه را که مدرنیسم، به نام تأمین استقلال انسان و استکشاف واقعیات و توانایى‌هاى انسانى و نیز در راستاى تحقق آرزوها و امیال انسانى، در بستر دین و اصول و مبانى ثابت انجام مى داد، پست مدرنیسم نیز دنبال کرد. از این رو برخورد منتقدانه با دین و تعلیمات دینى، نقطه‌ عطف مشترکى بین مدرنیسم و پست مدرنیسم تلقى مى‌گردد. بدین ترتیب، پست مدرنیسم هرگز نمى‌تواند دین را با خصائص حقیقت‌انگارانه و صدق محورانه‌اى که ذاتى همه ادیان محسوب مى‌شود، برتابد. در واقع پست مدرنیسم بر اساس اصول و ویژگى‌هایش، دین را نیز همانند یک فرا روایت و جهان بینى کلى، به کنار مى‌نهد. نتیجه‌اى که از این طرز فکر بدست می‌آید، موضع نسبى‌گرایانه و پلورالیستى است که خود باعث به وجود آمدن مواضع گوناگونى از سوى اندیشمندان شده است.[18]

پست مدرنیسم و اسلام

در مورد ارتباط بین اسلام و پست مدرنیسم، آنچه روشن مى‌باشد، این است که در اسلام برخى از مفاهیم از جایگاه بسیار قطعى، مسلم و مقدسى برخوردارند، به نحوى که هیچ‌گونه تردیدى در مورد پذیرش اصول و آموزه‌هاى آن نیست. در حالى که پست مدرنیسم به انکار هرگونه مفهوم قطعى و مقدس می‌پردازد. از سویی دیگر نسبی‌گرایی و نگاه انتقاد آمیزانه‌ای که پست مدرنیسم نسبت به اعتقادات و باورهای پذیرفته شده دارد، با مفاهیم ثابت و مسلمی که در اسلام هست، تضاد دارد.[19]

اسلام به عنوان دینی که بر محور توحید استوار است و خودش را به عنوان دین حق و البته به عنوان تنهاترین دین حق معرفی می‌کند و نجات، رستگاری، مغفرت و هدایت را تنها در آموزه‌های خودش می‌بیند، قهرا با اندیشه‌ای که مخالف هرنوع وحدت و ساختار واحد است، راه نجات و رستگاری را انحصاری نمی‌داند و با هر گونه اصالت و محوریت واحد در ستیز است، مخالف و در تقابل است و دیگر هیچ‌گونه راه جمع باقی نمی‌ماند. وقتی که ایده پست مدرن با وحدت مخالف است و راه نجات را نه یک راه که هزاران راه می‌بیند، مخالف هرگونه راست کیشی است و هرگونه پیش گویی از آینده را مردود می‌شمارد، چگونه می‌تواند با اسلام که یکی از مهم‌ترین اصولش معاد است و ریشه در آینده دارد، قابل جمع باشد. تفکری که می‌گوید حقیقتی در کار نیست هرگز نمی‌تواند با اسلام سازگار باشد و به هیچ وجه نمی‌توان گفت نظریه‌ای که هیچ حجیتی را قبول ندارد، با دین برابر شود.[20]

بنابراین به طور خلاصه می‌توان گفت: با اندکى تأمل در این ویژگى‌ها، آنها را مغایر با تعالیم اسلام و همه ادیان توحیدى و الهى مى‌یابیم. همه ادیان درصدد تبیین حقایق جهان و حقیقت غایى آن و راهنمایى بشر به سوى آن هستند، و براى این منظور به تبیین اصول و تعالیمى مى‌پردازند که ثابت و غیرقابل تردید مى‌باشد. از نظر اندیشه دینى، به ویژه دین مبین اسلام، نمى توان همه امور را نسبى و قراردادى پنداشت. ادیان مختلف، همواره به تبیین جهان بینى الهى براى آدمى مى‌پردازند و این مطلب با ویژگی نفى فراروایت ها سازگار نیست. نسبیت‌انگارى و انکار هنجارهاى ارزشمند نیز مسأله‌اى است که هرگز مورد پذیرش دین اسلام و سایر ادیان نیست. همچنین پلورالیسم و روح کثرت‌گرایى شدیدى که بر پست مدرنیسم حاکم است، مورد نقد و بررسى ادیان توحیدى و بویژه اسلام است. از سویی دیگر، اندیشه پست مدرنیسم، دارای تناقضی درونی بوده و مبانی ارائه شده توسط این گروه (پلورالیسم، نفی حقیقت و...) به رد نظیره شان کمک می‌نماید‌؛ زیرا این سخن که هیچ حقیقت ثابتی در جهان وجود ندارد شامل دیدگاه‌ آن‌ها نیز می‌شود. بنابراین اندیشه پست مدرنیسم نیز دارای حقیقتی نیست و نمی‌توان آن را پذیرفت.

مقاله

نویسنده سيده فاطمه جوادي زاويه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS