دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سلسله مباحث گروه اندیشه روزنامه جام جم درباره الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت – 4

No image
سلسله مباحث گروه اندیشه روزنامه جام جم درباره الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت – 4

سلسله مباحث گروه انديشه روزنامه جام جم درباره الگوي اسلامي ـ ايراني پيشرفت – 4

سیدحسین امامی

یثربی : پذیرفتن عقب افتادگی گام نخست پیشرفت است

الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت بتازگی از سوی کارشناسان و صاحب نظران عرصه و علوم مختلف مورد بررسی قرار گرفته است.

در بررسی ابعادی از این موضوع و در ادامه سلسله مباحث «جام جم» در این ارتباط به گفت وگو با دکتر یحیی یثربی، استاد بازنشسته دانشگاه علامه طباطبایی و مفسر قرآن کریم پرداختیم که اکنون پیش روی شماست.

مختصات الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت و و یژگی‌های آن چیست و اصولاصحبت کردن از این الگوی خاص در قبال پیشرفت ممکن است یا نه؟

اولین سخنی که بنده دارم این است که موضوعاتی از این دست قبلادر کشور مطرح شد مانند اصلاح الگوی مصرف، مهندسی فرهنگی، اسلامی کردن دانشگاه‌ها، وحدت مذاهب اسلامی و وحدت حوزه و دانشگاه. تدوین الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت در ردیف این موضوعات قبلی است. همه این موضوعات و دیگر موضوعات بدون شک خوب، مفید و اثرگذارند، اما آرزوهای خوب که آرمان‌های عالی جامعه هستند و رهبران و دانایان جامعه آن را مطرح می‌کنند نباید از طرف دیگران تنها تکرار شود. ما در کشور با این مشکل روبه رو هستیم. اولین کار علمی این است که ابتدا تعریفی از این موضوع داشته باشیم که ببینیم منظورمان چیست و از آن چه انتظاری داریم. عرف ما این است که بیاییم منویات رهبر معظم انقلاب(مدظله العالی) و مطالباتشان را یک سال تکرار کنیم تا یک موضوع دیگر به جای آن مطرح شود؛ بنابراین ما باید وقتی آرمانی را مطرح می‌کنیم آن را عملیاتی کنیم. ابتدا باید به چگونگی آن فکر کنیم، باید نیروهایی باشند که فکر را عملی و اجرایی کنند، اما چون نیروی اجرایی نیازمند علم و دانایی و تدبیر است در این زمینه کمبود داریم.

گفت وگوی ما هم به این خاطر است . شما رسیدن به این آرمان را چگونه ممکن می‌بینید؟

برای اجرایی شدن چنین کاری ابتدا باید تعریفی از این الگو داشته باشیم که چه چیزی می‌خواهیم و منظور از الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت چیست، مثلابه مدت یک ماه برای تعریف کاملی از این اصطلاح وقت بگذاریم و از اندیشمندان نظرخواهی شود. برای این که چنین کاری انجام و عملی شود و جزو آرزوها نباشد، نباید در این مباحث هم کلی گویی صورت گیرد تا به کلی گویی‌های قبلی اضافه شود. پیشنهادم این است که در هر رشته ای مثلا4 نفر متخصص را مسوول کار کنند. اولین شرط این باشد که اینها کار دیگری نداشته باشند. اگر کسی مسوولیت چند کار را داشته باشد فرصت فکر کردن ندارد. کسی باید این مسوولیت را قبول کند که فارغ از کارهای دیگر باشد و شب و روز آرام و قرار نداشته باشد و تمام وقت و ذهن خود را صرف این کار کند و به مطالعه و بررسی بپردازد. بعد از این که تعریف انجام شد باید به راهکار وارد شد. راهکار خیلی مشخص است. ابتدا باید موجودی را بسنجیم. اگر تاکنون در این زمینه کارهایی انجام شده باید بررسی و ارزیابی شود که در کدام وضعیت و موقعیت قرار داریم. باید ارزیابی کنیم تا اگر نیاز به کمک کارشناسان خارجی داریم استفاده کنیم. علم مخصوص یک فرد نیست. روزی که فلسفه در جامعه اسلامی رایج شد علمای ما این را گفتند، مثلاکندی می‌گوید «علم دستاورد همه انسان هاست هیچ کس نمی تواند بگوید که معرفت را فقط من به تنهایی ایجاد می‌کنم». من و شما همه باید دست به دست هم دهیم تا بشر به روز خوبی برسد.

بنابراین اینها پیشنهادهای عملی بنده در ابتدای کار است. در مرحله بعدی اگر این 4 نفر تعیین شدند و کار خودشان را تعریف کردند، در این زمان بنده، هم در تعریف و هم در راهکار می‌توانم پیشنهاد داشته باشم و لازم است مقطع به مقطع ارزیابی صورت گیرد، یعنی اینها گزارش کار دهند.

با توجه به این که شما هم روی تمدن اسلامی کار کردید و هم با اندیشه‌های غربی آشنا هستید به نظرتان آیا پیشرفت اسلامی با پیشرفتی که در دوره روشنگری مبنای زندگی و عمل قرار گرفت تفاوتی دارد؟

ما با غرب به لحاظ تمدنی ابتدای حرکت غرب برای ورود به دوره جدید یکسان بودیم، اما درون خودمان از آنها غنی‌تر بودیم، ولی این غنا بتدریج تنها در درون ماند و بیرون شکل دیگری یافت. روشن اندیشی غرب، عقلانیت و حرکت به سمت دانایی و روی آوردن به فهم جهان و ارتباط پیدا کردن با واقعیت جهان با عقل انسان است نه با اسطوره و افسانه که ما در این جهت از غربی‌ها جلوتر بودیم. اما هم غرب در عوامل ضد عقل غرق شده بود و هم ما در عواملی مانند اشعریت و تصوف غرق شده بودیم. غرب مسیحیت تحریف شده را با نوافلاطونیت جمع کرده و ترکیبی درست شده بود که واقعا کلاف سر در گم بود تا این که آثار ابن رشد و ابن سینا در قرن دوازدهم میلادی ترجمه شد. غرب با آثار ابن رشد و ابن سینا طعم عقل را چشید. برتراند راسل می‌گوید: «ابن رشد در جهان اسلام نقطه پایان بود، اما برای جهان غرب نقطه آغاز شد» و واقعا هم نقطه پایان بود. حرکتی در غرب به نام روشنفکری معروف شد. پیشگامان این حرکت پیرو ابن رشد بودند. پس مواد اولیه تمدن جدید غرب را ما به آنها دادیم. آگاهی و علم که شرقی و غربی ندارد.

یعنی به جهت پیشرفت علمی مثل هم هستیم؟

بله! در علم اسلام و کفر نداریم، اما این که رهبری پیشنهاد فرمودند و این عنوان الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت را روی آن گذاشتند، الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت به خاطر چیست. ببینید ما می‌گوییم فلسفه اسلامی. فلسفه اسلامی ترکیبی از ریاضیات، منطق، طبیعیات و الهیات است. ریاضیات، اسلامی و غیر اسلامی ندارد. طبیعیات نیز همین طور. اگر نیوتن مسلمان هم بود فرمول‌هایی که کشف کرد همین‌ها بود و اگر کافر هم بود همین فرمول‌ها را کشف می‌کرد، اما وقتی می‌گوییم اسلامی، مقصودمان علمی است که حاصل دستاورد متفکران مسلمان است.

با این تعریف، به نظر شما چه نیازی به تاکید این نامگذاری است که ما بگوییم الگوی اسلامی ـ ایرانی، چون ظاهرا این گونه که شما فرمودید همان الگوی غربی است؟

به نظر من الگو، انسانی است. چگونه ما اکنون می‌گوییم الگوی غربی، چون آنها روی این موضوع‌ها کار علمی و تحقیقاتی کردند و آن را به وجود آوردند. اگر غربی‌ها روی آن مطالعه نداشتند و تولید نمی شد و محصول اندیشه ما مسلمان‌ها بود آنها می‌گفتند ما باید خودمان هم داشته باشیم. علوم انسانی آنها تحول پیدا کرد. علوم انسانی ما هم باید تحول پیدا کند. چنین تحولی به این معنا نیست که همه ما یکسان تغییر کنیم و به هر نتیجه ای که آنها رسیدند ما هم برسیم، البته 99 درصد نتیجه‌ها مشابه خواهد بود. شاید غرب به این نتیجه رسید که باید از خرافات تبعیت نکرد. اگر ما هم با علم سروکار پیدا کنیم با خرافات ضد می‌شویم. حتی به نظر من الحاد غرب خطای غرب نیست. الحاد غرب به خاطر این است که آنها دینی را که ما آن را باطل می‌دانیم و هم می‌گوییم با آمدن اسلام نسخ شده و همچنین معتقدیم تحریف شده و حتی قرآن مسیحیت را جزو ادیان شرک قلمداد می‌کند، نپذیرفتند. آگاهی با دین ضد نیست. آگاهی با خرافه ضدیت دارد. اگر در جامعه‌ای جنگ علم و دین راه بیفتد، آنها به بیراهه رفتند و حتما دین مورد نظر تحریف شده و خرافه است. دین درست با عقل در تضاد قرار نمی‌گیرد، چون دین واقعیتی در کنار دیگر واقعیت‌های جهان است. هیچ وقت فیزیک با شیمی یا ریاضی نمی‌جنگد. بنابراین هیچ وقت وحی هم با عقل نمی‌جنگد. هر دوی آنها واقعیت‌های خارجی هستند، پس بنابراین الگو، الگوی انسانی است یعنی انسان باید عقل خودش را به کار بیندازد و ببیند مثلا وضع اخلاق جامعه چگونه اصلاح می‌شود یا وضع سیاست یا وضع اقتصاد و صنعت ما چگونه پیشرفت می‌کند.

ما اکنون، هم غرب زده قدیم و هم غرب زده جدید هستیم. منطق و فلسفه‌ای که مدافع آن هستیم قسمت عمده آن مربوط به غرب قدیم است که خود آنها ارثیه آباء و اجداد خود را کنار گذاشتند، اما ما هنوز حاضر نیستیم از ماده و صورت و جنس و فصل دست بکشیم. اگر تحول پیدا کنیم، این تحول ایرانی می‌شود و کار، کار اسلامی ـ ایرانی می‌شود و نام ایران اسلامی بلند می‌شود. هدف از عنوان کردن این دو اصطلاح همین است.

به طور خلاصه بیان کنید که به نظر شما پیشرفت غرب مرهون چه عواملی بوده است؟

پیشرفت و حرکت غرب روی 3 اصل استوار است. یکی اعتماد به عقل بشری و دوم بیرون نگری بشر. این که جهان را ذهنی نفهمد. تا وقتی بشر اسیر متون گذشته بود همیشه در ذهن خود حساب عالم را داشت. در قدیم هم می‌دانستند که این نگرش خطرناک است. سومین عامل پیشرفت غرب آن بوده که به این قائل نشده که هر چیزی می‌خواهد دارد. این نگرش مانع پیشرفت ما شده است. غرب از 200 سال پیش شروع به این کار کرده است. این عصر در غرب به نام عصر پیشرفت معروف شده که در دوران مشروطیت و قبل از مشروطیت در ایران به ترقی ترجمه می‌شد و مثلا می‌گفتند اینها ترقی خواه هستند. ترقی خواه یعنی این که بخواهیم امروز ما از دیروز بهتر باشد. غرب این رویکرد را در تکنولوژی‌های خود نشان می‌دهد. وسایلی که اکنون در عرصه تکنولوژِی مطرح هستند بسرعت از رده خارج می‌شوند، ولی جهان سنتی خودش را غنی می‌داند و این بد است. قرآن هم با این روش مخالف است آیه‌ای داریم به این مضمون که هر گروهی به آنچه دارند، دلخوش هستند. ما نباید به ملاصدرا و ابن سینا راضی باشیم و بگوییم هرچه لازم داریم در دسترس است. پس اول این که به داشته‌های خودمان مغرور نشویم و آنها را بزرگ نکنیم، بلکه باید آنها را زیر ذره بین ببریم. نگران نباشیم. با این کار، بزرگی و مجد و عظمت آنها کاسته نمی‌شود. برای رسیدن به الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت باید با شرایطی که اکنون داریم حرکت کنیم و خطی از حرکت را برای دنیا ترسیم کنیم و همه مسائل و کم و کیف این که حرکت چطور خواهد بود را اکنون نمی‌توان کاملا توضیح داد.

آیا واقعا الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت همان چیزی است که نقطه شروع آن در روشنگری است یا نه واقعا یک مبدا متفاوتی دارد، البته شما در صحبت‌های خودتان گفته بودید نقطه شروع همین است. حتی گفته بودید در علوم طبیعی، ریاضیات و... مشابه است، اما در علوم انسانی کمی متفاوت می‌شود؟

خلاصه آسیب شناسی این بود که ما در مرحله آرمان می‌مانیم. همیشه تنها تبلیغات انجام و سمینار برگزار می‌شود تا بگوییم فلان موضوع خوب است. در علوم انسانی هم نتیجه‌ها و رسیدن‌ها شاید متفاوت باشد. معتقدم پیشرفته‌تر از معرفت شناسی جدید غرب معرفت شناسی دیگری نداریم، اما این را رها کردیم و به معرفت شناسی ارسطویی ـ افلاطونی چسبیدیم، بنابراین من به صورت جدی برای این که پیشرفت را چگونه آغاز کنیم بیان می‌کنم، البته اگر این 4 نفر برای رشته‌های مختلف فلسفه، اقتصاد، اخلاق، فقه و... تعیین شدند مکلف هستند کار خودشان را تعریف کنند، مثلا ما می‌خواهیم فلسفه به روز و کارآمد و قابل عرضه در دنیای امروز داشته باشیم، دنیا بفهمد ما چه می‌گوییم در انسان شناسی، قدرت، انتقال قدرت، اخلاق، خانواده و... . یک فلسفه جامع و کارآمد می‌خواهیم.

یثربی: الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت در ردیف موضوعات اصلاح الگوی مصرف، مهندسی فرهنگی، اسلامی کردن دانشگاه‌ها و وحدت مذاهب اسلامی است. همه این موضوعات خوب و اثرگذارند، اما آرزوهای خوب که رهبران جامعه آن را مطرح می‌کنند نباید از طرف دیگران تنها تکرار شود

پیشرفت یعنی این که به داشته خودمان راضی نباشیم و قدم برداریم و منجمد در یک جا نمانیم و بر امکانات خودمان بیفزاییم. قرآن هم به ما همین را می‌گوید: «جز اندکی از دانش بهره ندارید» پس باید بدانیم بهره ما کم است. همچنین می‌فرماید «باید از هر دانایی برترش را جستجو کنید» همچنین در احادیث آمده وای به حال شخص یا جماعتی که 2 روزشان مساوی باشد. ما می‌خواهیم 2 روز ما مساوی نباشد. ما می‌خواهیم امروز فلسفه ابن سینا، فلسفه ما نباشد فلسفه روز خود را داشته باشیم. برای ایجاد تحول 3 قدم باید برداشته شود. اول نقد و ارزیابی سنت مان. ببینیم آنچه داریم و وضعیت موجود چیست. داشته‌ها و کاستی‌هایمان را مشخص کنیم و ببینیم چه نداریم. مثلا فلسفه ما در مورد سیاست، قدرت و... چه نظری دارد. اگر مطلب داریم و کارایی دارد و قابل معرفی به جهانیان است حتی از دموکراسی غرب هم بهتر، اینها را بیان کنیم. بیان کنیم که در مساله قدرت این نظرها را داریم. رابطه دولتمردان باید این گونه باشد. اما اگر در زمینه‌ای نظری از اندیشمندان گذشته نداریم، مقید نشویم. ما بگوییم این مسائل را نداریم. روش، شیوه فکر و تفکر ما چه کاستی هایی دارد که مسلما از این جهت خیلی کاستی داریم. بیاییم اینها را شناسایی کنیم و با روش درست جلو برویم، یعنی اول نقد و بررسی مهم است. شک و نقد اولین کار است. وقتی بررسی شد که نقاط ضعف ما در کجاست، معرفی و تعریف شود تا این کاستی‌ها به مساله تبدیل شوند. این مرحله دوم است. در مرحله سوم برای یافتن حل مساله، پژوهش صورت می‌گیرد و پژوهش هم به تولید علم منجر می‌شود. تولید علم یعنی تحول.بنابراین باید رشته به رشته شروع به کار کنیم و فقط کلی گویی نکنیم. در هر رشته روش یکی است. ما باید اول ببینیم که چه کاستی هایی وجود دارد. اگر کاستی نداریم داشته‌های خود را خوب نشناخته ایم. اگر با فیزیک ارسطو و ملاصدرا هواپیما درست می‌شود، درست کنیم. اگر خیر باید به دنبال فیزیک جدید برویم. فیزیک جدید وجود دارد، بنابراین لزومی ندارد ما از صفر آغاز کنیم. باید 3قدم برداریم. بعد از این که گروه‌های تخصصی حاضر شدند وقت بگذارند، نه افرادی که چندین شغل دارند، وارد این مساله شوند و تنها کلی گویی کنند. اول کاستی‌ها را معرفی کنند و بشناسند تا تبدیل به مساله کنند. مساله را به تحقیق می‌دهند و روی تحقیق پول خرج می‌کنند و نظریه و تحول پیدا می‌شود.

با تمام توضیحات شما بخصوص تاکید اخیرتان که هیچ وقت نمی‌توانیم از نقطه صفر شروع کنیم، از صحبت‌های شما نتیجه گرفتم که به هر حال نه تنها نقطه آغاز ما همان نقطه آغاز غرب است که در عصر روشنگری اتفاق افتاد، بلکه مسیر هم همان است. البته در مورد هدف هم صحبت کردیم. تفاوت در عامل است. پس الگو متفاوت نیست. انسان‌ها متفاوت هستند و این آدم‌ها و شرایط هستند که باید تغییر کنند تا این تحول صورت گیرد؟

کاملا درست است. من معتقدم فقط نتیجه این می‌شود که اگر ما از زمان‌های گذشته یعنی وقتی غرب شروع به پیشرفت کرد، ابن رشد خودمان را خوب می‌فهمیدیم که اکنون هم نمی‌فهمیم، ما تمدن جدید را تاسیس می‌کردیم و تمدن جدید به نام تمدن اسلامی معروف می‌شد و چه افتخاری در دنیا برای ما می‌آفرید.

پس تکلیف مان با کمبودها و مضراتی که علم جدید ایجاد کرده و غرب با آن مواجه است، چیست؟

در این جامعه یک عده متاسفانه فکر کردند که دولت علاقه‌مند است آدم از غرب بدگویی کند و از این مسیر منافع خودشان را دنبال می‌کنند. در محافل خصوصی که با بعضی از این افراد صحبت می‌کنیم به ما یک چیز می‌گویند و وقتی به عموم می‌رسند چیز دیگری. همان آقایانی که می‌خواهند بگویند ما یک جور دیگری این راه را خواهیم رفت، بیایند تعریفی از این مساله داشته باشند. این نظر بنده است که شما در فیزیک نمی‌توانید فیزیک دیگری ایجاد کنید، البته معتقد نیستم که نمی‌شود. شاید از این بهتر هم امکان پذیر باشد، ولی مانند یک غیب گویی است. باید همین فیزیک جدید را بومی و روی آن کار کنیم. معتقدم فرقی بین علوم نیست. در علوم انسانی هم روش، منطق، تفکر و برهان مشترک است.

پس چرا گفته می‌شود الگوی اسلامی ـ ایرانی؟!

تنها چیزی که از این ترکیب می‌فهمم این است که ما مسلمان‌ها کار کنیم. ببینید! اولین شرط مطالعه این است که مطالعات علمی و فلسفی باید از اول به چیزی تسلیم نشده باشد، یعنی از ابتدا نگوید من مسیحی هستم و فلسفه می‌خوانم. این فلسفه نیست، بلکه کلام است. اصلا فرق کلام با فلسفه این است که کلام متعهد به یک مرام است، ولی فلسفه متعهد نیست. علم مانند دیدن ماست. ببینید که چطور می‌توانید یک جسم را دو گونه دید. یک نگاه مسیحی و یک نگاه مسلمانی، علم ذاتا انسان را به الحاد نمی‌رساند. یک عده در مسیر فلسفه ممکن است به نتیجه‌ای برسند که خداشناسانه نباشد و از قدیم هم بوده. خود ارسطو و افلاطون که خداشناس نبودند، بلکه مشرک بودند و خدایان متعدد یونانی، خدایان المپ را قبول داشتند، بنابراین ما باید راه را درست برویم. اما دینی که ما داریم دین عقلانی است. حتی در طبقه‌های اجتماعی پایین، بی‌سواد و روستایی به بچه می‌گویند در اصول دین تقلید جایز نیست. وقتی دینی در سینه خود می‌نویسد من عقلانی‌ام، عقل با این دین بیگانه نمی‌شود. دین با خرافه ضد است. دینی که غرب آن را رد کرده است، رد کردنی بود. من به این معتقد نیستم که علم به الحاد می‌انجامد. علمی در دنیا وجود ندارد که بگوید اگر من را بفهمی به الحاد می‌گرایی. اما آقایانی که معتقدند نخیر! 2گونه علم داریم. آنها باید تعریف کنند. من که معتقدم چنین نیست. اینها را چگونه تعریف کنم. ولی وقتی می‌گوییم با الگوی اسلامی ـ ایرانی، یعنی با تیپ و تیم ایرانی با هدف ایرانی.

الان ما ایرانی‌ها می‌خواهیم این تحول را داشته باشیم!

آفرین! من هم می‌خواهم همین را بگویم. فلسفه اسلامی یعنی فلسفه‌ای که مسلمان‌ها پدید آوردند

فلسفه انگلیس یعنی چه؟ یعنی فلسفه‌ای که متفکران انگلیس پدید آوردند. فلسفه آلمان یعنی فلسفه ای که متفکران آلمان پدید آوردند، ولی کانت دیگر متعلق به آلمان نیست. شاید اکنون پیروان کانت در انگلستان بیش از آلمان باشند. در ایران هم شاید کمتر از انگلستان و آلمان نباشد. بنابراین دکارت متعلق به فرانسه نیست، ولی می‌گویند فلسفه فرانسه. شاید ما هم در آینده بتوانیم بگوییم علم جهان اسلام، فیزیک جهان اسلام یا فلسفه جهان اسلام. بخصوص معتقدم اگر مقداری رشد فکری داشته باشیم سیاستی از اسلام استخراج می‌شود که واقعا در دنیای امروز نادر است.

آقای دکتر، تعریف شما از الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت برای ما روشن شد که شما اعتقادی به الگوی متفاوت ندارد و معتقدید آدم‌ها هستند که این مسیر را در پیش می‌گیرند؛ ولی مدینه فاضله‌ای که انتهای این راه پیشرفت وجود دارد از نگاه اسلامی چیست؟

هدف‌ها و خواسته‌ها و جستجوها یکی است. غرب به دنبال اعتبار انسانی است. اعتبار معنای بزرگی دارد. همان چیزی است که به آن اصالت انسان یا اومانیسم می‌گویند، یعنی انسان، آدم حساب شود.

سال‌ها قبل انسان‌ها را در بازار برده فروش‌ها می‌فروختند. یک انسان سودجو انسان‌های دیگر را می‌فروخت. می‌دانید زمانی که یک حاکم یا آقاخان وارد کرمان می‌شد چه فاجعها‌ی اتفاق می‌افتاد و چقدر خون‌ها ریخته می‌شد، اما اکنون انتقال قدرت چه آسان است. منظورم این است که بشر به دنبال اعتبار خودش است. موقعیتی پیدا کند که برده نباشد. انتخاب کند و آزاد باشد. این انتخاب آزادی را غرب تا حدودی پیدا کرده ولی معتقدم ما با الگوی اسلامی می‌توانیم بهترین نمونه آن را به وجود بیاوریم.در علوم تجربی رنگ اسلامی ـ ایرانی فقط با ابتکارات نوین و نبوغ شخصیت هایمان ایجاد می‌شود، اما در علوم انسانی خودمان نظر خواهیم داشت، نظری که برتری خود را در دنیا نشان دهد. اما به این احتیاج دارد که وضع خود را خوب بفهمیم. با این وضعی که مسلمانان دارند نشان می‌دهد هنوز از مرحله پرت هستیم و وضعیت کل مسلمانان و اختلافات موجود بد است. باید جامعه ای با الگوی اسلامی ـ ایرانی درست کنیم که به دنیا نشان دهیم این گونه می‌توان در دنیا زندگی کرد و تمدن داشت، البته این تمدن باید تمدن جدید باشد نه تمدن ارسطویی یا ابن سینایی.

شما خیلی تاکید می‌کنید که نقطه آغاز مسیر یکی است و غایت‌ها هم تا حد زیادی یکی هستند، اما هنوز این سوال برای ما مطرح است که به هر حال مسیری را که غرب آغاز کرده نتایجی هم اکنون دارد که به نظر می‌رسد با غایت‌های ما همسانی داشته باشد، یعنی از طریق علوم انسانی به آزادی همجنس بازی یا چیزهای دیگری رسیده است. اینها را چگونه توجیه می‌کنید؟

مسیحیت از اول عقل را تقبیح کرده چون غیرعقلانی است و حتی گناه حضرت آدم(ع) را هوشیاری می‌داند. در ترجمه‌های تورات کلمه دانشمند وجود دارد. اگر شخص دینداری از دانایی نفرت داشته باشد باید به دین خودش بچسبد و سراغ دانایی نرود، ولی در قرآن کریم یعقلون و یتفکرون بسیار زیاد تکرار شده است. نباید از عقل ترسید. عقل نه تنها ما را به اسلام پیوند می‌دهد، بلکه اگر بتوان با دنیا رابطه مناسب داشته باشیم و اسلام را درست معرفی کنیم می‌توان یک الگوی اسلامی ـ ایرانی از اسلام به جهانیان نشان دهیم که در آن ظلم، ستم و زور گفتن نباشد. عدالت اجتماعی باشد. هیچ کس سر گرسنه به بالین نگذارد. هیچ کس برای درمان خودش معطل نماند. هیچ جوانی بیکار نباشد. فحشا و اعتیاد در آن به حداقل برسد. همه ادیان خواهان این الگو خواهند بود.

ولتر با آمرزش نامه فروشی و زورگویی و استفاده از جهل مردم مخالف بود. کلیسا سه چهارم ثروت جامعه را قبضه کرده بود. کلیسایی که به مردم می‌گفت باید از گرسنگی بمیرید و نباید مال اندوزی کنید سه چهارم ثروت اروپا را در اختیار داشت. کلیسا جلوی علم و پیشرفت را گرفته بود. اما ما دینی عقلانی داریم که به ما حق می‌دهد فکر کنیم و عقلانی رفتار کنیم. پس ما باید به اسلام خودمان اطمینان داشته باشیم و اسلام را با نگاه مسیحیت نگاه نکنیم که کس دانا شد و علوم تجربی خواند و عقل خود را درست به کار برد و عقل گرا شد، خداوند را انکار می‌کند.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

مطلب مکمل

کتاب نقد فمینیسم از منظر نویسندگان غرب

کتاب نقد فمینیسم از منظر نویسندگان غرب

کتاب «نقد فمینیسم از منظر نویسندگان غرب» مجموعه مقالاتی است که در فضای جامعه غرب در انتقاد از ابعاد نظری و عملی فمینیسم نگاشته شده است.

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS