مَا لِي أَرَاكُمْ أَشْبَاحاً بِلَا أَرْوَاحٍ- وَ أَرْوَاحاً بِلَا أَشْبَاحٍ- وَ نُسَّاكاً بِلَا صَلَاحٍ- وَ تُجَّاراً بِلَا أَرْبَاحٍ- وَ أَيْقَاظاً نُوَّماً- وَ شُهُوداً غُيَّباً- وَ نَاظِرَةً عَمْيَاءَ- وَ سَامِعَةً صَمَّاءَ- وَ نَاطِقَةً بَكْمَاءَ رَايَةُ ضَلَالٍ قَدْ قَامَتْ عَلَى قُطْبِهَا- وَ تَفَرَّقَتْ بِشُعَبِهَا- تَكِيلُكُمْ بِصَاعِهَا- وَ تَخْبِطُكُمْ بِبَاعِهَا- قَائِدُهَا خَارِجٌ مِنَ الْمِلَّةِ- قَائِمٌ عَلَى الضِّلَّةِ
لغات
ضلّة: گمراهى
ترجمه
چرا شما را پيكرهايى بى جان، و جانهايى بى بدن و توان مى بينم چه شده كه شما را عابدانى بى تقوا، سوداگرانى بى سود، بيدارانى در خواب، حاضرانى غايب، بينندگانى كور، شنوايانى كر و گويندگانى لال و بى زبان مشاهده مى كنم درفش گمراهى با شدّت در مركز خود بر پا شده، و شاخه هاى آن همه جا پراكنده گشته است، ياران و پيروان آن شما را با پيمانه خود مى سنجند و با همه قدرت شما را مى كوبند، رهبر اين گروه از كيش مسلمانى بيرون و بر ضلالت و گمراهى پايدار است
همانهايى كه از فروغ حكمت بهره نگرفته و انديشه خود را به انوار دانشهايى كه اعماق جان را روشنى بخشد تابان و فروزان نكرده اند، اينها در چنين احوالى چون چار پايان چرنده غافل، و مانند سنگهاى سخت بى درك و جامدند.
اينك براى صاحبان بصيرت و بينش، پوشيده ها آشكار، و راه حقّ براى گمراهان هويدا شده، و رستاخيز، نقاب از چهره برداشته، و براى هوشمندان و حقيقت جويان، نشانه هاى آن نمودار گشته است.
شرح
فرموده است: مالي أراكم أشباحا بلا أرواح.
امام (ع) آنان را به سبب اين كه از خرد خود سود نمى برند، و با موعظه و يادآورى به جنبش در نمى آيند به جمادهاى بى روح تشبيه فرموده چنان كه خداوند متعال فرموده است: «كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ«»».
فرموده است: و أرواحا بلا أشباح.
توجيهات مختلفى در اين باره شده است: 1- اين كه اين جمله و جمله پيش اشاره به نقصان و كمبود آنان دارد، يعنى برخى از آنها مانند پيكرهاى بى جانند چنان كه پيش از اين گفته شد، و برخى ديگر كه جانى در تن و اندكى فهم دارند، توان اين را ندارند كه به جنگ پردازند و به همراه آن حضرت پيكار كنند، و همچون جانهايى هستند كه فاقد بدنند، بنا بر اين اين مردم برخى در راه افراط و زياده روى و برخى ديگر در طريق تفريط و تقصيرند.
2- گفته شده كنايه است از اين كه هنگامى كه براى نبرد با دشمن فرا خوانده مى شوند برخى از آنها درنگ مى كنند و به پا نمى خيزند همچنان كه تن بى جان و جان بى تن از جا برنمى خيزد.
3- برخى گفته اند مراد اين است كه اين مردم اگر دچار بيم و هراس شوند هوش و خرد خود را از دست مى دهند، و همچون كالبدهايى بى جان مى شوند، و اگر
ايمنى يابند سعى در كارهاى خود را رها و فرصتها و مصالح اسلام را ضايع مى كنند، و به مانند ارواحى مى شوند كه هيچگونه تعلّق مادّى و نياز به لوازم جسمانى ندارند.
فرموده است: و نسّاكا بلاصلاح.
اشاره است به كسانى از آنها كه به زهد و پارسايى تظاهر مى كنند، در حالى كه بى ميلى آنها به دنيا برخاسته از صلاح باطن و پاكى نفس نيست، گفته شده مراد كسانى است كه از روى جهل و ناآگاهى زهد را پيشه خود ساخته اند و اين گونه افراد اگر هم طاعت و عبادتى به جا آورند. چون اعمال آنها از روى علم نيست، صحيح و مقبول درگاه خداوند نبوده و اداى تكليف نكرده اند، چنان كه از پيامبر خدا (ص) روايت شده است كه: الزّاهد الجاهل مسخرة الشّيطان، يعنى: زاهد نادان بازيچه شيطان است.
فرموده است: و تجّارا بلا أرباح.
اشاره به كسانى از آنهاست كه با اعمال فاسد و نادرست خود به سوداگرى پرداخته و معتقدند كه اين كارها را براى تقرّب به خداوند انجام مى دهند و مستلزم ثواب و پاداش براى آنهاست در صورتى كه چنين نيست، واژه تجّار و ربح هر دو استعاره است و وجه مشابهت آنها آشكار است.
فرموده است: و أيقاظا نوّما
منظور از اين كه خفتگانند خوابيدن نفوس آنها در گور طبيعت و بستر غفلت است و از اين نظر در حكم بيدارانى هستند كه چشمهاى آنها گشوده و خردهايشان خفته است.
فرموده است: و شهودا غيّبا.
يعنى بدنهاى آنها حاضر، ولى خردهاى آنها از درك مقاصد دين و كسب فروغ مواعظ و اوامر الهى غايب است.
فرموده است: و ناظرة عمياء.
مراد چشمهاى بينايى است كه كورند، يعنى از دقّت در آثار صنع الهى و پند گرفتن و سود بردن از آنها براى امر آخرت همچون كورانند و از چشمهايى كه دارند فايده اى عايد آنها نيست.
فرموده است: و سامعة صمّاء.
يعنى: و گوشهايى كه آوازها را مى شنوند ولى از شنيدن نداى حقّ و استفاده از آن كر و عاجزند، از اين رو مانند كرانند كه سود لازم را از گوش خود نمى برند.
فرموده است: و ناطقة بكماء.
يعنى: زبانهايى كه گوياست امّا از آنچه سزاوار است سخن گويند خاموش، و مانند لالان و بى زبانانند. واژه هاى عمياء و صمّاء و بكماء براى آنچه ذكر شد به طريق استعاره آمده، و در الفاظ رعايت تضادّ شده و مراد دارندگان چشم و گوش و زبان است كه داراى صفات مذكور بوده و از فوايد آنچه دارند بى بهره اند.
فرموده است: راية ضلالة.
امام (ع) پس از آن كه آنها را مورد سرزنش و نكوهش قرار داده و كاستيهاى آنان را گوشزدشان فرموده اينك آنچه را بايد از آن دورى جويند، و خود را براى مقابله با آن آماده سازند براى آنها بيان مى كند، و اين عبارت است از ظهور فتنه ها و آشوبهايى كه از بنى اميّه انتظار مى رود، تعبير راية ضلالة كنايه از ظهور اين آشوبهاست و تقدير آن هذه راية ضلالة مى باشد، و منظور از قيامها على قطبها گرد آمدن مردم در پيرامون رئيس و رهبر اين فتنه هاست و واژه قطب به طريق استعاره كنايه از اوست، و منظور از تفرّق و تشعّب اين فتنه ها گسترش آن در نقاط مختلف روى زمين و پديد آمدن فتنه هاى ديگرى بر اثر آن است، و چون در اين آشوبها مردم دسته دسته گرفتار و هلاك مى شوند واژه كيل را كه به معناى پيمانه است استعاره فرموده زيرا كسى كه چيزى را كيل مى كند پيمانه پيمانه از آن برمى دارد تا كار توزين آن را به پايان رساند، و با واژه صاع كه به معناى پيمانه است استعاره ترشيح شده است، همچنين براى كشتار بى رحمانه اى كه رهبر اين فتنه ها مرتكب مى شود و احكام ستمگرانه اى كه بر خلاف قانون دين و نظام حقّ صادر مى كند واژه خبط استعاره شده زيرا اعمال او شباهت به شتر جوان رمنده اى دارد كه در هنگام گريز از شتران ديگر با هر چه برخورد كند آن را در زير دست و پاى خود له مى كند، و با ذكر واژه باع«» استعاره را ترشيح داده است، و اين كه امام (ع) در جمله و تحبطكم بباعها بيديها (به دستهايش) نفرموده زيرا ذكر باع براى بيان شدّت خبط و لگدمال كردن بليغتر است.
فرموده است: قائدها خارج عن الملّة.
يعنى رهبر اين فتنه از دين بيرون است و از دستور خدا پيروى نمى كند و بر گمراهى و ضلالت استوار مى باشد.
|