دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ريان شناسی نفاق در زمان پيامبر (ص) و امام علی (ع)

No image
ريان شناسی نفاق در زمان پيامبر (ص) و امام علی (ع)

نويسنده: سيد محمد سعيد مدنی

برگرفته از: جستارهايی از تاريخ اسلام، ج2، ص ۳۷۳ تا ۳۸۰

يکي از مظلوميت هاي اسلام ناب اين است که در طول تاريخ اشخاص، جريان ها و حتي حکومت‌هايي از نام اسلام براي رسيدن به اهداف غيراسلامي و دنيايي خود بهره برده اند، اما در مقام عمل آنچه که به مردم و جامعه ارائه داده اند مغايرت کامل با آموزه هاي اسلامي داشته است. نوشتار حاضر گوشه اي از جريان شناسي نفاق در زمان پيامبر گرامي اسلام(ص) و امام علي(ع) را نشان مي دهد که چگونه با نقاب مسلماني، چهره واقعي کفر، کينه و دشمني عميق خود را نسبت به اسلام ناب پنهان مي کردند.

نقاب مسلمانی بر چهره نفاق

جريان ضددين و مخالفت اسلام و عليه انقلاب پيامبر(ص) در اواخر عمر ايشان، تقريباً از جنگ خندق به اين سو و پس از رحلت آن حضرت، به دشمني خودش عليه اسلام ادامه داد منتها به آخرين حربه اي که در اين راه مانده بود، دست زد که همانا زدن نقاب مسلماني بر چهره بود و پنهان کردن کفر و کينه و دشمني عميقي که نسبت به اسلام، دين و انقلاب پيامبر(ص) داشتند. اينها در اواخر عمر حضرت محمد(ص) و پس از رحلت ايشان به اسم دفاع از دين، حراست از اسلام و با زدن نقاب انقلابي به چهره، همچنان و کماکان به دنبال هدف قديم خودشان بودند که محو کردن اسلام و نام پيامبر و احياي حکومت اشرافيت و زنده کردن فرهنگ جاهلي بود. به همين علت اينها اسلام ظاهري آوردند. لذا با همين حربه، خيلي ها باور کرده بودند که اينها مسلمانند و حرف شان حرف دين است و ظاهري که رعايت مي کنند، حقيقي است اما آدمهاي با بصيرت و با معرفت و کساني که عمق مأجرا را مي خواندند- که سرآمد همه اينها، حضرت مولي الموحدين علي(ع) و سپس شاگردان و اصحاب و ياران نامدار ايشان و پيامبر(ص) بودند - اين جريان را مي شناختند و مي دانستند که آنها دروغ مي گويند.

مأجرای سقيفه و تشديد جريان نفاق

پس از رحلت رسول خدا و به خصوص در مأجراي سقيفه بني ساعده اتفاقاتي رخ داد که به اينها جرأت و جسارت و فرصتي را داد تا خواسته ها و اهداف شان را با شهامت بيشتري دنبال کنند زيرا مأجراي سقيفه، اين پيام بزرگ را براي اينها داشت که: مي شود برخلاف آنچه که پيغمبر گفته و وصيت نموده، عمل کرد! حضرت علي(ع) اين جريان را خوب مي شناخت و می‌دانست که هدف نهايي و پاياني اينها چيست و بارها هم درباره ايشان هشدار داده بود. اينها در دوران عثمان، خليفه سوم، زور و قدرت بيشتري گرفتند و پس از قتل عثمان و در زمان حکومت حضرت علي(ع) به شکل خيلي گستاخانه و طلبکارانه وارد معرکه شدند به ويژه اينکه پايگاه شان در سرزمين شام بود، سرزمين تازه مسلمان شده اي که اصلاً اسلامش را از اينها ياد گرفته بود. مردم شام تحت قلمرو اروپا و روم آن زمان تازه مسلمان شده بودند. يزيدبن ابي سفيان - برادر بزرگتر معاويه، نه آن يزيد ملعون معروف - اول حکومت شام را برعهده داشت و پس از مرگ او، عمربن خطاب، معاويه را به عنوان جانشين وي و والي آن منطقه حساس انتخاب کرد. مردم شام، اسلام خود را از طريق معاويه و اين گونه افراد آموخته بودند؛ نه پيغمبر را ديده بودند و نه علي بن ابي طالب را مي شناختند. به اين ترتيب، مردم شام، اسلام را در سيماي معاويه و افراد وابسته به او مي ديدند. در منطقه حجاز و عراق هم متأسفانه عده اي فريب ظاهر اين افراد را خوردند و اسلام آنها را اسلام واقعي مي دانستند هر چند که چهره هاي با بصيرت و متعمق در اسلام، اين افراد را مي شناختند و نيات پنهان آنان را نيز مي دانستند. ديديم وقتي که حضرت علي(ع) به حکومت مي رسد، آنها مي کوشند تا هدف کهنه خودشان را پوشش بدهند زيرا مي بينند که با آمدن علي بن ابي طالب(ع) بر سر کار، هيچ بعيد نيست که اتفاقات دوره پيامبر اکرم(ص) تکرار بشود و اسلام به شکل راستين و تمام قد به ميدان بيايد.

مقابله با اسلام ناب با نقاب مسلمانی

جريان نفاق از اين مي ترسيدند که علي مرتضي اسلام ناب محمدي را احياء کند و زحماتي که پس از رحلت پيامبر تا آن زمان کشيده شده بود تا به زمان گذشته باز گردند- به ويژه در زمان حکومت خليفه سوم- بر باد برود و بنا به گفته ابوسفيان، بزرگ بني اميه، گوي چوگان حکومت به طور کامل از دست بني اميه خارج بشود! به همين خاطر تمام تلاش و زورشان را در زمان حکومت حضرت علي(ع) مي گذارند تا شرايط، آن گونه نشود که علي مي خواهد: يک حکومت مصلح، عادلانه، روبه جلو و مترقي و ضدجاهليت، ظلم و اشرافيت فاسد. آن جريان ضد حکومت علي بن ابي طالب(ع)، ريشه در اين جريان دارد، جرياني که نقاب مسلماني بر چهره دارد اما همچنان بر ضد انقلاب و اسلام و مخالف شديد تحول اجتماعي در سطح جامعه است و می‌خواهد جامعه را به اشرافيت دوران جاهليت برگرداند. حضرت علي(ع) بارها درباره اين افراد هشدار مي دهد. حتي در پاسخ نامه اي که عقيل بن ابي طالب، برادر حضرت علي(ع)، براي دلداري آن حضرت مي نويسد - زيرا در آن زمان حملات تروريستي را براي ايجاد ناامني در حوزه حکومت حضرت علي(ع)، ايجاد کرده بودند- امام علي(ع) مي فرمايد: همانا عرب، امروز براي جنگ با برادرت هم پيمان شده اند چنانکه قبلاً نيز براي نبرد با پيامبر(ص) هم پيمان شده بودند. آنان که به انکار حق برادرت پرداخته و برتري او را ناديده گرفته اند، به دشمني با او مبادرت ورزيده اند و از کوشش هاي وي در سخت ترين لحظات عصر رسالت چشم پوشيده اند، سرانجام سپاه احزاب را به سوي او به حرکت درآوردند. خود حضرت علي(ع) علناً اعلام مي کند که اينها مسلمان نشدند و اين نقابي که به چهره زدند، دروغين است و جز روبند، چيزي نيست و در پشت آن، همچنان کفر پنهان است. هدف آنها همان جنگي است که با پيامبر(ص) داشتند و با من هم دارند. متأسفانه اين تلاشها و هشدارها، آن تأثيري را که بايد در بيداري مردم داشته باشد، نداشت و مردم همچنان گول ظاهر اين افراد را مي خوردند و اگر هم قرار بود اتفاقي بيفتد، جريان نفاق به رهبري افرادي مثل اشعث بن قيس با کمک و ياري مزدوران بي جيره و مواجب و احمقي مثل خوارج مانع از اين مي شدند که مردم به حرفهاي حضرت علي(ع) - که مي شنيدند و مي دانستند که او راست مي گويد- عمل کنند. اين افراد و جريان نفاق، جرياني وابسته به جريان کفر بودند و با يکديگر به شکلي هماهنگ و از راه دور، کارکرد مشترکي عليه حکومت عدالتخواهانه و اصلاح طلبانه اميرالمؤمنين علي(ع) داشتند.

هشدار امام علی(ع) و پراکندگی جبهه حق

امام علي(ع) در خطبه 25 نهج البلاغه وقتي خبر مي رسد يک فرد جنايتکار و خونخوار همچون بسربن ابي ارطاه حمله کرده و مردم را در منطقه حجاز و يمن به خاک و خون کشيده، درباره آينده هشدار مي دهد که اي مردم اگر الان نجنبيد، اينها بر گرده هاي شما سوار خواهند شد و بر شما مسلط مي شوند و برتري مي يابند! سوگند به خدا که من گمان مي کنم به همين زودي ايشان بر شما مسلط شوند و بر شما فرمان برانند زيرا آنان در باطن خويش با هم، وحدت و يگانگي دارند ولي شما در راه حق خود با يکديگر اختلاف داريد.

بايد زمان بيشتري مي گذشت تا چهره واقعي اين مسلمان نمايان برملا شود و مردم علي رغم روشنگري هايي که حضرت علي(ع) درباره نيات واقعي اين گروه و شناساندن چهره هاي حقيقي آنان انجام داده بود، فرصت زيادي از دست دادند. در اين مأجرا، مردم تاوان سنگيني را پرداختند و ناگهان چشم شان را باز کردند و ديدند چهره فاسدي همچون يزيدبن معاويه وارث حکومت رسول الله(ص) و اميرمؤمنان علي(ع) شده است! اين جريان فاسد تا زمان معاويه اين گونه مي ديد و مي فهميد و به تبع آن سعي مي نمود براي حکومت کردن بر مردم و براي احياي قدرت و فرهنگ دوران جاهليت و تحقق هدف قديمي خودشان که محو کردن تدريجي اسلام و نام پيامبر اعظم بود، جز پناه بردن به اسلام - البته نه اسلام راستين و حقيقي بلکه ظاهر اسلام- و مدعي چهره هاي راستين اسلام شدن و سد راه حکومت عدالتخواهانه علي(ع) شدن، راه ديگري ندارد!

آنان در جنگ مستقيم و رودررو ناموفق بودند، بنابراين نقاب اسلام به چهره زدند و يک شبه مسلمان و انقلابي شدند و براي اسلام سينه چاک دادند. خيلي از مردم هم اين مسائل را نمي دانستند و معاويه از غفلت آنها سوءاستفاده و عوامفريبي مي نمود و با کمک عوامل جاهلي همچون خوارج متحجر- که امروز دنباله هاي جاهليت آنان را در گروه هايي نظير القاعده و جندالله مي بينيم- و نيز با همکاري منافقين به قدرت رسيد و از طريق قدرت، اشرافيت جاهلي خودش را احياء کرد.

خطبه معاويه و کنار زدن نقاب اسلامی

معاويه پس از کسب قدرت در يک سخنراني عمومي به شکلي صريح و علني اعلام مي کند که ما به دنبال قدرت بوديم نه به دنبال اسلام؛ هر چند که بهانه ما اسلام بود و سنگ اسلام را به سينه مي زديم اما اسلام براي ما وسيله است، اسلام براي ما ابزار است و حکومت و قدرت و رياست، هدف است. اينک بعد از دوران پيامبر و از صدر اسلام تا امروز، بالاخره ما به اين هدف رسيديم. از اينجا به بعد معلوم مي شود که منظور معاويه از اسلام، فقط جاه طلبي و حکومت است ولي به الزامات و اهدافي که در نظر پيامبر گرامي اسلام(ص) بود، به هيچ وجه پايبند نبود. اين جريان به دنبال محو کردن اسلام و نام پيامبر(ص) بود.

  روزنامه كيهان، شماره 21654 به تاريخ 1/4/96، صفحه 6 (معارف)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS