14 آبان 1390, 0:0
تحريف آيات قرآن در آثار باب و بهاء
بدیهی است که مصالحی که مورد توجه خدای علیم و حکیم و مبنای روش هدایتی وحیانی از جانب اوست، مصلحتهای حقیقی و واقعی بشرند. اما مصلحت اندیشیهای عصری بشری نه از روی علم، بلکه نوعی گمانه زنی و ظنّ محتمل الخطا است که انسانها را از حق بی نیاز نمی کند و بهائیت براساس تعدادی از همین گمانه زنیها پیدا شده و تبلیغ میشود نه بر مبنای خطا ناپذیر الهی. و چون ظنون مردم متفاوت است، به جای این که به قول خودشان بهائیت موجب وحدت ادیان و اقوام شود، موجب تفرقه جوامع ،بلکه در درون خودش فرقه فرقه شد!!
نکته جالبی که بعضی از مفسرین گفته اند این است که در قرآن دو فعل مهم برای خدا نسبت به قرآن کریم ذکر شده است: احکام (محکم کردن) و تفصیل که قرآن در مورد اول، منحصر به فرد است و در مورد دوم،مشترک با تورات . محکم کردن یعنی این که آیات قرآن را از روی حکمت تامّه و از لحاظ بیان واقعیات، تطابق با نظام همیشگی و احسن جهان و نزول به اسلوب و شکل اعجاز همانند قاعده ای ریاضی، محکم و استوار و ثابت و مصون از ورود خلل و فساد و راهیابی باطل(نفوذ ناپذیرند و دست نیافتنی) ساخته است و خدا این ویژگی قرآن را تضمین فرموده است. همچنین قرآن تفصیلی است برای هرچیزی.131 یعنی جای خالی برای ورود احکام غیرالهی نگذاشته است و همه نیاز بشر را به قانون زندگی تامین و برطرف میکند.علمای شیعه به همین دلیل با«قانون گذاری»در عرض شریعت (توسط مجلس شورا) مخالف بوده و هستند.
باید پرسید که آیا این استحکام(چه در اسلوب آیات و چه در تعالیم و آموزه ها) و تفصیل( در احکام و غیرآن) در آثار باب و بهاء و غیر آنها نیز دیده میشود؟ باید محققان خردمند قضاوت کنند.
البته ازسیاق آیه مورد بحث (پس خدا آنچه را که شیطان القاء کرده نسخ و زایل میفرماید، سپس محکم میکند آیاتش را...)132 و با توجه به معنای القای شیطان که گفتیم القاء و مداخله در مردم و مخاطبان است نه در دلهای پاک پیامبران (ص)؛ معلوم میشود که محکم نمودن آیات هم دردلهای مردم و در جامعه ی مومنان صورت میگیرد و احتمالاً به معنی استحکام آیات قرآن کریم نیست. زیرا قرآن خود بخود محکم و نفوذ ناپذیر آفریده شده و نیازی به استحکام بخشیدن بعد از القای شیطان ندارد.بلکه محکم کردن آیات، به تثبیت نمودن آن در ظرف وعرصه ی خارجی(امت) مربوط میشود و این مفهوم،با معنای نسخ هم مناسب است. در این صورت نیز میتوان جست وجو کرد که آثار باب و بهاء در دلهای بهائیان تا چه اندازه رسوخ یافته و تثبیت شده است؟! خاطرات بهائیان مسلمان شده حاکی از تزلزل و تردید اکثریت بهائیان در باورها و آئین شان است.
نکته دیگر این که با توجه به آیات44 تا46 سوره مبارکه حاقّه، انتساب دروغین جمله ای به خدا توسط پیامبر (ص) موجب نابودی ایشان میشد و با توجه به آیه 15 سوره ی مبارکه یونس(ع) ، پیامبر تصریح کرده اند که تابع وحی بوده و هیچ اختیاری برای تبدیل آن از پیش خود ندارند و با توجه به آیات 3 و4 سوره ی مبارکه نجم که تمام سخنان پیامبر(ص) را وحی آسمانی و نه از روی خواهش نفس میشمرد و با توجه به آیه 73 سوره ی مبارکه اسراء که تصریح کرده که اگر پیامبر بر اثر مفتون شدن توسط مشرکان، چیزی را به خدا میبست، آنها او را خلیل و دوست صمیمی خود قرار میدادند! و با توجه به آیه32 سوره مبارکه فرقان که حاکی از تثبیت دل پیامبر(ص) توسط خداوند حکیم و به وسیله وحی است و با توجه به آیه ی 6 سوره مبارکه اعلی که فراموش نکردن آیات قرآن کریم توسط پیامبر (ص) را تضمین فرموده است و بالاخره با توجه به آیه ی 74 سوره مبارکه اسراء که تصریح میکند که اگر تو را تثبیت و ثابت قدم نکرده بودیم، نزدیک بود که دچار چیز اندکی از رکون به سوی مشرکان بشوی(و حدیث جعلی غرانیق حاکی از حصول این رکون اندک به سوی مشرکان است) ، معلوم میشود که حدیث غرانیق افسانهای ساختگی توسط منافقان اموی است. خصوصاً که مستلزم ثابت قدم نبودن پیامبر اسلام و فراموشکاری و غفلت او از آیات الهی و تشخیص ندادن صحیح از سقیم و در معرض مجازات نابودی قرار گرفتن و جعل آیه به واسطه ی خواهش به ظاهر موجه نفس و فقدان تابعیت محض آن حضرت از وحی الهی و در نتیجه،ایجاد احتمال بطلان هر آیه ای از قرآن کریم بلکه توثیق ننمودن هیچ پیامبر و هیچ کتاب آسمانی و شریعت الهی است. چیزی که بر اثر تحریف تورات و انجیل، بصورت اعتقاد یهودان و مسیحیان درآمد و زمینه ساز انحراف و کفر و فساد آنها در قرون جدید و معاصر تاکنون شد.
اینک گذشته از آیات قرآن که در آثار باب و بهاء بویژه در ایقان حسینعلی نوری تحریف و تبدیل شدهاند، بهائیان تمایل قلبی و رکون وی و پسرش عباس عبدالبهاء را به تزار کافر روسیه و حاکم ملحد بریتانیا و پادشاه فاسد و مستبد فرانسه و سایر حکام و ستمگران و ملحدان را که در الواح ایشان کاملاً واضح و غیر قابل انکار است، چگونه توجیه میکنند؟ در حالی که خداوند مخالف حتی اندک رکون و تمایل پیامبرانش به سوی مشرکان و کفار است و حتی مومنان معمولی را نیز از رکون به ستمگران نهی فرموده است!133
پس معلوم است که دعاوی باب و بهاء نفسانی بود نه از طرف خدا و ربّانی.
خصوصا که آیات مورد بحث،پس از آیه ی 51 سوره ی مبارکه ی حج است که در مورد جهنمی بودن کسانی سخن میگوید که در آیات خداوند متعال برای عاجز نمایی پیامبر(ص) و ابطال آیات الهی سعی میکنند و این سعی و تلاش با اضافه و کم کردن از آیات یا ساختن جملات هموزن و ظاهراً شبیه به آن صورت میگرفت و این عیناً کاری است که باب و بهاء کرده اند تا وانمود کنند کتابشان آسمانیست و قرآن و شریعت اسلام نسخ شده است!
اینها هم مانند مشرکان و کفار دیگر از صدر اسلام تاکنون، میخواستند با القاء تشویش و اضطراب و زیادت و نقصان در متون مقدس اسلام، این دین مبین را(درست در زمانی که ایدهی اتحاد اسلامی مطرح شده بود!) از تجدید حیات و ادامه گسترش و جهانگیری عاجز کنند و در واقع بر قضاء و قدر خداوند و خواست و مشیت او برای اظهار و چیرگی دینش بر همه ادیان پیشی بگیرند! در حالی که خدا همواره برامر خود غالب است.
پس با بررسی دقیق همین چند آیه ی شریفه،به خوبی میتوان زمینههای درگیری علمای شیعه و بخصوص آقا نجفی اصفهانی(که موضوع تحقیق ماست) با فرقههای ضاله ی بابی،ازلی، بهائی، دهری (نیچری،طبیعی) سکولار، و حتی اهل کتاب را یافت و اهل حق و اهل باطل را از هم تمیز داد و حتی به پالایش کتب تاریخ که به دلیل گرایش مولفانش به یکی از گروههای مذکور،علمای شیعه را مورد طعن و بدگویی و اتهام قرار داده اند،پرداخت و نیز میتوان جریانهای تاریخی مثل نهضت لغو امتیاز تنباکو، مشروطیت،کودتای رضاخان،ملّی شدن صنعت نفت،نهضت 15 خرداد و انقلاب اسلامی را از منظر قرآنی تحلیل نمود.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان