25 آذر 1396, 4:36
آیتالله العظمی حجت در هفته آخر عمر خود احساس کرد که روزهای آخر عمرش را میگذراند. به قرآن مراجعه کرد و این آیه آمد: «لَه دَعوة الحَق» به همین جهت یقین به ارتحال و ملاقات حضرت حق کرد. اول کاری که ایشان در آستانه ورود به ابدیت کردند این بود که دستور دادند مُهرشان شکسته شود.
داماد ایشان آیه الله شیخ مرتضی حائری فرزند مؤسس حوزه به وراث عرض کردند: اگر به من اطمینان دارید مُهر را به من بسپارید، اگر از دنیا نرفت برمی گردانم، اگر مشیّت بر فوت بود میشکنم و وراث قبول کردند. کار دوم آقا این بود که دستور دادند هر چه از وجوهات موجود است همه را جهت تقسیم بین طلاب به نجف ارسال کنند تا اینکه لحظههای آخر رسید.
حضرت آقا تربت امام حسین(ع) را خواستند و مقداری از آن را به دهان مبارک گذاشتند و فرمودند: « هذا آخر زادی من الدنیا» یعنی تربت حسین(ع) آخرین خوراک من از دنیاست و من با ذائقه تربت حسین(ع) از دنیا خواهم رفت.
داماد ایشان آیت الله حائری میگوید من از خانمم پرسیدم آیا بعد از تربت، چیزی میل فرمودند؟ گفت مجبور بودیم قطرهای به دهان ایشان بچکانیم، از یک گوشه دهان ریختیم ولی از گوشه دیگر خارج شد و آرزوی ایشان عملی گردید.
مستحب است کام بچه نیز با تربت امامحسین(ع) گرفته شود تا اولین طعمی که بچه میچشد طعم خاک حسین(ع) و تربت شهید باشد و چه نیکوست که طعم اول و آخر یک انسان، طعم تربت کربلا باشد. جمعی از علماء حساس بودهاند که هنگام ترک دنیا به نحوی با امام حسین(ع) مرتبط باشند. مرحوم آقای حجت آن گونه مرتبط شدهاند و حضرت آیتالله میلانی وقتی یقین به فراق و تبدّل نشأة کردند دستور دادند روضهخوان بیاید و روضه بخواند، روضهخوان روضه را شروع کرد و آقای میلانی در حالی دنیای خود را عوض کردند که اشک بر سیدالشهداء از چشمان ایشان جاری بود.
https://telegram.me/seyed_hasan_ameli
تاریخ: سه شنبه 2 آبان ماه 1396
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان