كلمات كليدي : ماروزيا، تئودورا، سرگيوس سوم، جان دهم، جان يازدهم، پاپ
نویسنده : محمد صادق احمدي
تاریخ کلیسا، تاریخ پرفراز و نشیبی است و دورههای ضعف و قدرت فراوانی را به خود دیده است. کلیسا، در سه مرحله، طی تاریخ دو هزار ساله خود، به اوج قدرت و عظمت رسیده است. یک بار در سال هشتصد و ابتدای قرن نهم میلادی یعنی زمانی که امپراتوری مقدس با تاجگذاری "شارلمانی" و تدهین او توسط پاپ اعظم، برقرار شد. این نخستین بار بود که کلیسا دارای نفوذ و قدرت بیچون و چرای دنیوی شده بود و نفر اول دنیا، یعنی امپراتور را نیز به سیطره خویش درآورده بود.
اما دومین بار، در قرن یازدهم، قدرت کلیسا به حدی رسید که پاپ "گریگوری هفتم"، در پی سرپیچی "هنری چهارم" از کلیسای رم، اقدام به تکفیر وی نمود. امپراتور نگونبخت، هرگز تصور نمیکرد که پاپ تا به آن اندازه قدرت داشته باشد که تمام مردم را بر علیه وی بشوراند.
در نهایت، هنری چهارم در مقابل فشارهای مردم، مجبور شد تا سر تسلیم فرود آورد و در زمستان سال 1077در لباس یک فرد پشیمان به قصر "کانوسا" آمده و تقاضای عفو پاپی بنماید. وی با پای برهنه، سه روز در میان برفها ایستاد تا نهایتاً پاپ از گناه وی صرف نظر کرد و او را به مقام خویش بازگرداند.[1]
سومین مرحله نیز در قرن سیزدهم میلادی و در زمان پاپ "اینوسنت سوم" بود. پاپ اینوسنت سوم، فرزندان نامشروعی داشت که علناً شناخته شده بودند. او بدون هیچ واهمهای مراسم ازدواج آنها را با شکوه و عظمت در واتیکان برگزار میکرد و بدینسان، هیچ حرمتی را برای جایگاه و موقعیت رهبری کلیسای رم، نگاه نمیداشت.[2]
اما در مواردی نیز نهایت ضعف و زبونی را میتوان در تاریخ کلیسا مشاهده کرد. گزارش یکی از این موارد اینگونه در تاریخ ثبت شده است:
«کلیسا علاوه بر خشونت و جهل، دچار فساد مالی و اخلاقی وسیعی نیز شد و بدون انضباط اخلاقی بر مردم حکم میراند. هر اسقفی به نحو دلخواه عمل میکرد. صومعهها و دیرها رو به انحطاط گذاشته بودند. اکثر کشیشان، با زنان متعدد، رابطه داشتند و بهتدریج قبح مفاسد اخلاقی در کلیسا از بین رفت. رسم بر این شده بود که کشیش، مقام روحانی خود را پس از مرگ به فرزندانش واگذارد و امتیازات مالی به وراثت میرسید. اشراف بزرگ، اسقفها را طبق میل خود منصوبمیکردند و اعیان کوچکتر، کشیشان را عزل و نصب مینمودند. پاپهای قرن دهم، همه ساخته دست اشراف و سرمایهداران فاسد رومی بودند. ماروزیا، دختر یکی از سناتورهای روم، همخوابه یکی از پاپ ها شد و حاصل این معاشقه پسری بود که آن پسر هم به نوبه خود پاپ شد، اما مادرش که از مردی دیگر نیز پسری آورده بود، پسر اول خود را محبوس ساخت تا دومی بتواند به مقام پاپی برسد.»[3]
چنانکه از گزارش فوق پیداست، نقش پررنگ فساد جنسی در دربار پاپی، رابطه مستقیمی با زبونی و ذلت کلیسا داشته است. جالب اینکه، علیرغم ممنوعیت تاهل کشیشان و اسقفها، در خلال چهار یا پنج قرن پیش از این پاپهای رم مانند بیشتر کشیشان آن دوران، ازدواج میکردند.[4]
برخی از نمونههای ازدواج اسقفان پس از این سال، هنوز ظاهر مانده است مانند "هادریان دوم" (867- 871) که دارای دختر و همسری بهنام "استفانیا" بود. او پس از برگزیده شدن به منصب پاپی، مجبور شد تا همسر و دخترش را رها ساخته و ایشان را بی سرپناه کند.[5]
ماروزیا
در مورد سیاست پاپی اوایل قرن دهم ،ماروزیا دارای تصویری مهم و کلیدی است. او یکی از اعضای خاندان با نفوذ "کرسنتی" است. او دختر تئوفیلاکوس، رهبر طبقه اعیان روم، بود. اگر روایت لیوتپرند، اسقف سریمونا، و کتاب "گزارش زندگی پاپ ها"[6] صحیح و دقیق باشد، او معشوقه پاپ "سرگیوس سوم" بوده است. او علاوه بر این به نوبت با آلبریک اول، مرزبان اسپولتو، و گویدو، مرزبان توسکانی و سپس پادشاه ایتالیا نیز ازدواج کرده بود. این زن جاهطلب، به بلندترین قله های قدرتش در رم و نیز دستگاه پاپی در خلال سه دهه نخست قرن دهم میلادی رسیده بود. او پاپ "جان دهم" را در قلعه سنت آنجل محبوس کرد، جایی که در سال 928 یا کشته شد و یا اینکه به علت دیگری مرد.[7]
دائرةالمعارف کاتولیک، فجایعی که ماروزیا در دربار پاپی مرتکب شد و نیز اعمال ننگین برخی از این پاپ ها را با تردید و احتمال ذکر میکند. دوره زمانی که ماروزیا به لطف خاندان سرشناسش در دستگاه پاپی اعمال نفوذ میکرد را بسیاری از مورخین شرمآورترین دوران برای کلیسا دانستهاند.
نویسنده و مدافعهگر سرشناس، "بوکانیوس"، در توصیف این دوره چنین آورده است: «در خلال این سالها، زشتی و پلیدی ویرانی بسیاری در معبد و حرم مقدس سرور ما دیده میشود. در رأس کلیسای مقدس سنت پیتر، یک مرد ننشسته است، بلکه عفریتی که در شکل مرد است در آنجا حضور دارد... مقام عالی سنت پیتر، برای متملقان و معشوقههایش خودفروشی میکند.»[8]
"تئودورا" مادر ماروزیا نیز تأثیر و نفوذ بیحد و حصری بر کنت توسکانی و دستیار بعدی او داشت. کنت توسکانی کسی بود که بعدها به همراه کنت بندیکت در زمان زعامت پاپ "لئوی پنجم"، به قلعه سنت آنجل، یورش برد. این در حالی بود که پاپ لئوی پنجم، به مخالفت با ایشان برخاست، گرچه سرگیوس که برای پیمودن درجات ترقی مرهون کنت شده بود، این کار را نکرد.
در نتیجه، سرگیوس که ترقیاش را مدیون وحشیگری کنت بود، در مورد اعتبار جایگاهش هرگز با اعتراضی روبرو نشد و به حکومتش بر سرتاسر جامعه مسیحی ادامه داد، گرچه در حقیقت این ماروزیا و مادرش بودند که اقتدار پاپی را به خدمت گرفته بودند و بر عالم مسیحیت حکمرانی میکردند.[9]زمانی که ماروزیا پانزده سال بیشتر نداشت، یک پسر از سرگیوس سوم داشت.[10] این مسأله نشاندهنده میزان تأثیرگذاری ماروزیا بر قدرت، در زمان سرگیوس سوم است. عشقبازیهای افراطی ماروزیا نیز معمولا با همین هدف و برای کسب قدرت صورت میگرفته است.[11]
حتی در مواردی اتفاق میافتاد که بسیاری از مردان، وقتی از این مطلب آگاه میشدند که این زن، ایشان را چگونه مانند یک تکه پارچه ابریشمی با انگشتانش بازی داده است، از او به شدت متنفر میشدند. این یک اعتقاد شده بود که ماروزیا غرور تمام مردان اعم از جوان و میانسال و پیر و مدام به بازی میگیرد.[12]
انتخاب پاپ جدید توسط تئودورا، مادر ماروزیا
پس از مرگ سرگیوس در سال 911م، ماروزیا به طرح و نقشهای جدید برای رسیدن به اهدافش میاندیشید. او به این منظور کشیش جوانی زیباروی و گمنام را برگزید تا از گزند اتهامات در امان باشد. ماروزیا عنوان آناستاسیوس، که تقریبا بیش از پنج قرن بود برای هیچ پاپی استفاده نشده بود، را برای نام این پاپ جدید مناسب دید. بنابراین او را ملقب به "آناستاسیوس سوم"، گردانید. در مورد آناستاسیوس سوم، تقریباً اطلاع زیادی در دست نیست جز اینکه جوانی زیباروی و البته هرزه بود. اما پس از مرگ زودهنگام آناستاسیوس، این بار نوبت به ایفای نقش تئودورا رسید، تا سرنوشت منصب پاپی را تعیین کند. او به همین منظور "لاندو"، معشوقش، را برای این سمت انتخاب کرد.[13]
اما پس از انتخاب لاندو به این سمت، اتفاق عجیب و نادری رخ داد. ماجرا از آنجا اغاز شد که پیتر، اسقف راونا، نماینده خود، جان، را برای عرض تبریک خدمت پاپ لاندو و البته تئودورا فرستاد. اما از آنجا که جان به طرز خیرهکنندهای خوش اندام و نیز زیباروی بود، تئودورا عشقی بیش از عشقی که در چشمان لاندو میدید، در چشمان او (که البته متاهل نیز بود) یافت.
از بخت بد لاندو و با عشقی که میان تئودورا و جان رد و بدل شد، مدت حکمرانی او بر عالم مسیحیت بیش از شش ماه دوام نیافت و اینبار نوبت به جان خوشاقبال رسید. جان که صرفاً پیکی برای عرض تبریک اسقف راونا بود که به این محفل آمده بود، اینک خود را برای پوشیدن ردای پاپی آماده میکرد.[14]
جان با برگزیدن عنوان جان دهم، در سال 914 به عنوان نفر اول جامعه جهانی مسیحیت انتخاب شد. او یکی از پاپهایی بود که بیشترین درگیری و خشونت را در کلیسا برپا کرد. علت این امر نیز دستاندازی به محروسه کنتهای اطراف رم بود. او در اقدامی ناشیانه به سنگرهای کنتِ برینگر حمله کرد و با دستان خود دشمنان فراوانی را برای کلیسای سنت پیتر تراشید. او در اداره کردن شمشیرهای کلیسا خبره بود.
ماروزیا در زمانی که معشوقه پاپ سرگیوس بود، از او صاحب فرزند پسری بهنام جان شد، البته او درست در همان زمان روابط نامشروعش را با کنت "آلبرتو" که کنت توسکانی بود ادامه میداد و صد البته به او نیز پسری پیش کش کرد بهنام آلبریکو.[15]
این شرایط ناگوار، گرچه ماروزیا را در رم بدنام ساخته بود، اما نه به حدی که مانع از ازدواج گویدو، فرزند ارشد آلبرتو، با ماروزیا گردد. بنابراین، گویدو، ناپدری برادر خوانده اش، آلبریکو و جان که فرزند نامشروع سرگیوس و ماروزیا بود، گردید.
در همین شرایط و اوضاع نابسامان، دست تئودورا از دامان دنیا کوتاه گشت و راه را برای یکه تازی گویدو و ماروزیا هموارتر کرد. بنابراین گویدو، جان دهم را حذف کرد و از بیم این خطر که مبادا برادر خواندهاش جان (فرزند سرگیوس و ماروزیا) اندیشه تملک تخت پاپی را در سر بپروراند، او را نیز به قتل رساند.
دراین هنگام، ماروزیا یگانه قدرت مطلق در جهان مسیحیت به شمار میرفت و هرکه را میخواست، میتوانست بدون کوچکترین مزاحمتی به سمت پاپی منصوب کند. در این هنگام برادرش که کنت توسکانی بود را به عنوان شاه لومباردی و شمال ایتالیا منصوب کرد و کشیش جوانی را با عنوان "لئوی ششم"، بر تخت پاپی نشاند.[16]
در خلال شورشی که در سال 932 در طبقه اعیان رومی رخ داد و سرکردگی آن را آلبریک دوم، که فرزند ماروزیا و آلبریک اسپولتویی بود، بر عهده داشت، او در قلعه سنت آنجل زندانی شد. بعد از این جریانات آلبریکو، جان یازدهم را از زندان آزاد کرد اما تا زمان مرگش در سال 936 او را محبوس نگاه داشت.[17]
اما مدتی پس از مرگ جان یازدهم، ماروزیا نیز از زندان آزاد شد. پس از این مرحله او به همراه خواهر دیگرش تئودورا، به حیات خود در سایه و بدون قدرت ادامه دادند. بسیاری معتقدند که چگونگی مرگ ماروزیا مشخص نیست.[18]
پاپهای از نسل ماروزیا
شش پاپ از پاپهای کلیسای کاتولیک فرزند یا نوه و نتیجههای ماروزیا هستند. این در حالی است که سرگیوس سوم نیز معشوقه او بود. در حقیقت ماروزیا به طور مستقیم با هفت پاپ از پاپ های کلیسای کاتولیک، در ارتباط بود و نفوذ و تأثیر غیر قابل انکاری بر کلیسای کاتولیک نهاد. این شش پاپ از این قرارند:
پاپ "جان یازدهم" که فرزند او و سرگیوس سوم بود. پاپ "جان دوازدهم" و پاپ "بندیکت هفتم" که نوههای او و آلبریک اول از اسپولتو هستند. پاپ "جان چهاردهم" و پاپ "بندیکت هشتم" که نتیجههای (فرزند نوه) او و آلبریک اسپولتویی هستند. و در نهایت پاپ "بندیکت نهم" که نوه نوه اوست.