نویسنده: محمد مهدی صدرفراتی
نظری به چگونگی ورود تثلیث به مسیحیت
اشاره: این مقاله مجال اندکی برای بررسی تاریخی و گاهی تحلیلی دیانت مسیحی و نحوه انسجام یافتن اصلی ترین عقاید آنها نسبت به مسئله تثلیث و کتاب مقدس است و به هیچ وجه قصد تخریب و یا احیانا جسارت نسبت به پیروان این دیانت عظیم را ندارد. فحوای کلام از سلسله کلاسهای استاد کوهپایهای با نام کلام تطبیقی در حوزه دانشجویی شهید بهشتی(ره) گرته برداری شده است.
امیدواریم تا با اشاره اندکی به عقاید مسیحیان در انتقال اطلاعات صحیح به مخاطب رسالت موفق بوده باشیم.
مقدمه: امروزه دیانت مسیحی که مفتخر به زعامت حضرت عیسی(ع) است، بزرگترین دین از نظر تعداد معتقدان به آن در سرتاسر دنیاست. دین رسمی اغلب کشورهای صنعتی و بزرگ جهان مسیحی است. اگر از دخالتهای سیاسی و قدرت طلبانه عدهای پرنفوذ در این کشورها چشم پوشی شود، میتوان با نگاهی تاریخی به این دیانت و مفاهیم پایه ای آن در طول تاریخ، ریشه اعتقادات ایشان را پیدا کرد. از آنجایی که اولافلسفه دین یکی از مهمترین و غنی ترین شاخههای فلسفه است و ثانیا به نظر ما مسلمانان علمی که سود برساند علمی است که ضامن سعادت دنیا و آخرت باشد، به نظر میرسد بررسی ادیان بزرگ دنیا از وظایف افراد دغدغه مند است.
آن گونه که خود مسیحیان معتقدند، حضرت عیسی(ع) بر خلاف دیگر پیامبران اولوالعزم مانند موسی(ع) و حضرت محمد(ص) کتابی که دست نوشته خود او و یا دیکته شده توسط او باشد ندارد و انجیلهای موجود، نوشته شده توسط حواریون و یاران نزدیک اوست که نقل قول هایی از زندگی وی کرده اند. شاید بتوان گفت در تاریخ بیش از صد انجیل وجود داشته که توسط افراد مختلف به رشته تحریر درآمده است. اما کتاب مقدس آنها چیست و شامل چه مطالبی است؟
کتاب مقدس!
کتاب مقدس شامل دو قسمت است. قسمت اول عهد قدیم و قسمت دوم عهد جدید را شامل میشود. منظور از عهد قدیم، عهد و پیمانی است که خداوند قبل از حضرت عیسی(ع) با مردم داشته است. اغلب یهودیان معتقدند این عهد (عهد قدیم) عهدی همیشگی و تنها با قوم بنی اسرائیل است. ولی مسیحیان میگویند این عهد به پایان رسیده است و مردم جهان که با شریعت الهی موسی نتوانستند به سعادت برسند نیاز به یک منجی دارند. به همین خاطر عهد جدید که عهد عیسی (ع) است به وجود آمده است.
قسمت اول کتاب مقدس شامل چندین رساله از پیامبران قبل از عیسی(ع) مانند سلیمان و موسی و ... است. در عهد قدیم چند رساله نیز وجود دارد که به دلایلی در همه کتابهای مقدس چاپ نمیشود.
قسمت دوم این کتاب که عهد جدید است شامل چهار انجیل معتبرتر و 13 نامه از حواریون است. این سیزده نامه شامل یازده عدد از سنت پل و دو نامه از سنت پطروس است که خطاب به قبایل و قومهای مختلف جهت راهنمایی و دعوت آنان به دیانت مسیحی است. اما اینکه چگونه از بین دهها انجیل این چهار انجیل خاص انتخاب شده است و اینکه چگونه سیزده نامه که مشخصا نویسنده دارد، وارد کتاب آسمانی شده و از تقدس خاص کلام الهی برخوردار شده است، مسئله ای است که ریشه در شورای نیقیه و رساله پایانی آن دارد.
شورای نیقیه
در سال 325 میلادی پس از آنکه سئوالات فراوانی پیرامون کتاب الهی و شخص عیسی (ع) بین پیروان ایشان پدید آمد، شورایی متشکل از صدها اسقف اعظم در شهر نیقیه یا نیسیا که اکنون در ترکیه است، تشکیل شد. در این شورا و شورای دیگری که حدود شصت سال بعد برگزار شد سرنوشت مسیحیان جهان برای همیشه رقم خورد. آنها اصول دیانت خود را طی اعتقادنامهای پی ریزی کردند.
مسئله مهمی که در این شورا مورد بررسی قرار گرفت مسئله ای است که اکنون با نام تثلیث مشهور است و مسلمانان آن را به عنوان بدعتی عظیم در دیانت مسیحی تلقی میکنند. سئوال اصلی این بود که عیسی(ع) کیست؟ سه نظر متفاوت توسط سه اسقف بزرگ در این شورا راه یافت و دهها نظر دیگر نیز از راهیابی به این شورای مهم بازماندند.
نظریه اول آریانیسم است که درباره وجود عیسی (ع) معتقد است: ایشان پیامبری از سوی خدا و کاملایک انسان طبیعی است. نظریه دوم آپولیناریوس است که بر خلاف آریانیسم معتقد به خدا بودن عینی عیسی(ع) است. این نظریه هرگونه وجه انسانی عیسی (ع) را انکار کرده و این شباهت را از اشتباه تفکر ما پیروان میداند. اما نظریه سوم که بین این سه نظر معتدل تر است مدعی است عیسی هم خدا است و هم انسان! در هستی دو مرتبه از خدا وجود دارد: خدای پدر و خدای پسر! خدای پسر ازلی بوده و از همان ابتدا با خدای پدر وجود داشته است. این خدای پسر از خدای پدر است ولی توسط او خلق نشده است. حضرت عیسی(ع) واسطه خلق تمامی موجودات است و در کار خلقت با خدا شریک است. این نظریه که به نظر آنان معتدل ترین بود، مورد تایید قرار گرفت و در اعتقاد نامه پایان این جلسه خوانده شد.
اما نظریات دیگری نیز همچون مارکیانیسم وجود داشتند که نتوانستند به این شورا راه یابند. مارکیانیسم از ریشه با آن سه نظر قبل متفاوت بود. در سه نظر قبل همگی معتقد به سه وجود جدا از هم، با نامهای خدا، عیسی(ع) و روح القدس به عنوان فرشته الهام بخش بودند. اما مارکیانیسم استدلالهای خود را بر وحدت وجود و کثرت نامها استوار میکرد. آنها میگفتند: این سه همگی یک شخص هستند و از جنبههای مختلف با نامهای متفاوت خوانده میشوند. همان طور که ممکن است هر مردی به عنوان برادر مادر ، دایی و به عنوان برادر پدر، عمو خوانده شود.
حدود شصت سال بعد یعنی در سال 381میلادی شورای دیگری در شهر قسطنطنیه برگزار شد و تئوری دیانت مسیحی در آن به صورت کامل پی ریزی شد. در حالی که در شورای نیقیه حضرت عیسی(ع) به عنوان خدای پسر منصوب شده بود در همین حال همگی به فرشته ای با نام روح القدس اعتقاد داشتند که وظیفه الهام به موجودات را به عهده داشت. اما در جلسه قسطنطنیه مثلث خدایان ضلع سوم خود را پیدا کرد. آنها روح القدس را نیز به عنوان خدای سوم و خدای الهام بخش معرفی کردند. مسئله جدیدی که بین سالهای 381م یعنی بعد از شورای قسطنطنیه تا 1000 میلادی در دنیای مسیحی ریشه دواند ارتباط خدای پسر و خدای الهام بخش بود. در کتاب مقدس صریحا ذکر شده بود که عیسی در کار خلقت واسطه خداست! اما این وساطت چگونه است؟ آیا عیسی(ع) وسیله خدا برای خلقت است یا همکار ایشان و یا معاون و مشاور؟
نقش خدای پسر در خلق روح القدس!
سئوال بسیار مهمی که پس از شورای قسطنطنیه و اعلام روح القدس به عنوان خدای سوم پدید آمد، نقش حضرت عیسی(ع) به عنوان واسطه خدا، در وجود روح القدس بود. مسیحیت شرقی که از آن پس با نام ارتدکس خوانده شد معتقدند روح القدس تنها از پدر صادر شده ولی مسیحیت غربی با نام کاتولیک میگفتند: روح القدس از پدر و پسر صادر شده است. مذاهب ارتدکس و کاتولیک در این سالها تفاوتهای بسیاری در آداب و فرهنگ یافتند. از آنجایی که ارتدکس ساکن شرق و بیزانس بود زبانشان یونانی و کاتولیک غربی با زبان لاتین و در رم مسائل دینی را حل و فصل میکردند. اختلافات جزئی و کلی در آیینهای مذهبی و اعتقادی روز به روز بین این دو مذهب فاصله ایحاد کرد. این اختلاف بین دو کلیسای مهم آن دوره در بیزانس (مسیحیت شرقی) و رم (مسیحیت غربی) آن قدر بالاگرفت که بالاخره پس از سعی و تقلای بسیار و اختلافات ریز و درشت در سال 1085 انشقاق کبیر رخ داد. جدایی رسمی گرایش ارتدکس و کاتولیک از مسیحیت از آن پس با نام انشقاق کبیر خوانده شد.
حاصل کار
دیانت مسیحی به رهبری حضرت عیسی(ع) با پایه هایی که در شوراهای نیقیه و قسطنطنیه و شوراهای کوچک و بزرگ دیگر بنا شد، تا کنون به حیات خود ادامه میدهد. در مراسمهای رسمی و مذهبی از هر چهار انجیل کتاب مقدس و انجیلهای دیگر و حتی نامههای حواریون خوانده میشود. کلیسا به واسطه چندین فراز که حضرت عیسی(ع) خطاب به سنت پطروس او را تقدیس میکند، حکومت و ولایت بعد از حضرت عیسی (ع) را به او و پس از او به آباء کلیسا میدهد. همان طور که پطروس از خطا مصون بود و کلام الهی در زبان او میچرخید، پاپ نیز به عنوان رئیس مذهب کاتولیک حداقل کم خطاست.
یکی از تفاوتهای دیانت مسیحی با اسلام و یهود در این است که آنها حضرت مسیح را منجی میدانند. این در حالی است که ما مسلمانان پیامبر اکرم(ص) را معلم و راهنمای خود میدانیم. مسیحیان معتقدند حضرت مسیح در سالروز کریسمس تجسد یافته و این عهد برای نجات دادن مخلوقات است. او تجسد یافته و بدین دنیا پای گذاشته است تا با رنج کشیدن و به صلیب کشیده شدن، گناه انسانها را پاک کند. از این روست که وظیفه یک مسیحی معتقد تنها ایمان آوردن به منجی بودن و ظهور مسیح است. حال آنکه ما مسلمانان معتقدیم حضرت محمد (ص) و دیگر ائمه معصوم الگو و راهنمای ما هستند و وظیفه اصلی در سعادت انسانها به رنج و تلاش خود ما وابسته است. مذهب پروتستان به عنوان سومین مذهب مهم از این ریشه یابیها چه از نظر تاریخی و چه از نظر فکری کاملامجزاست و تاریخچه وجود و عقاید آنها خیلی قدیمی نیست و در این مجال نمی گنجد.