كلمات كليدي : تاريخ، طوفانيان، محمدرضا شاه، شاپور ريپورتر، اسرائيل، آمريكا، انگليس
نویسنده : سعيده سلطاني مقدم
حسن طوفانیان فرزند مهدی در سال 1291ش. در تهران متولد شد. او در سال 1312 به استخدام ارتش در آمد و در دوران سلطنت محمدرضا پهلوی، مهمترین مشاغل وی چنین بود: فرمانده آموزشگاه خلبانی،[1] رئیس دایره 2 طرحهای استراتژیک اداره سوم ارتش، معاون هوایی اداره سوم ارتش، مدیر عامل سازمان صنایع نظامی، آجودان مخصوص شاه، رئیس اداره خرید و سفارشهای خارجی صنایع نظامی و جانشین وزیر جنگ.
او به عنوان مسئول خریدهای نظامی ایران در سالهای 1350 و در دوران رونق اقتصاد نفتی، شهرت جهانی یافت و مطبوعات غرب، گزارشهای متعددی درباره معاملات تسلیحاتی ایران و کمیسیونهای طوفانیان درج کردند؛[2] از جمله مطبوعات آلمان غربی گزارش دادند که طوفانیان در یک معامله تسلیحاتی با شرکتهای این کشور، مبلغ 3 میلیون مارک، کمیسیون دریافت داشته است.
نام ارتشبد حسن طوفانیان به علت نقش وی در معاملات اسلحه ایران، شهرت جهانی یافته بود. وی به سبب طی دوره نظامی در آمریکا و آشنایی زیاد با مستشاران نظامی آمریکایی در ایران، از طریق آنها به محمدرضا معرفی شد و از آن پس، خریدهای گزاف اسلحه ایران را ترتیب میداد؛ اما این تصور، صحیح نیست که وی، نوع سلاحها، کشور و شرکتِ خریدار را تعیین میکرد؛ چون همه اینها را محمدرضا دیکته میکرد و او تنها مجری بسیار خوبی بود.[3]
طوفانیان ظاهراً در سمت سرپرستی اداره صنایع نظامی، مأمور خریدهای میلیاردی اسلحه بود؛ ولی درصدهای سرسامآور دلّالی و پورسانتاژِ خریدهای نظامی، مستقیماً به حساب شاه واریز میشد. هیچکس جز او، اجازه سرک کشیدن در این تجارت پرسود را نداشت.[4] مخابرات نیز به دستور شاه، زیر نظر طوفانیان قرار گرفته بود.[5]
ارتشبد حسن طوفانیان یکی از چهرههای مرموز ارتش در رژیم گذشته بود که عنوان رسمی وی، معاون یا جانشین وزیر جنگ و رئیس سازمان صنایع نظامی بود؛ ولی از هیچ مقامی، حتی رئیس ستاد بزرگ و وزیر جنگ، دستور نمیگرفت و اطاعت نمیکرد. او تمام خریدهای نظامی ایران از خارج بر عهده داشت که ارزش سالانهاش به هزاران میلیون دلار میرسید. هیچکس از کم و کیف این معاملات و ارقام درشت کمیسیون اطلاع نداشت. این مبالغ را کارخانجات فروشنده اسلحه میپرداختند.[6]
آموزش رزمی در ایالات متحده
مدتِ کوتاهی پس از ارتقای طوفانیان به درجه سرهنگی، وی برای گذراندن دوره افسری رزمی به آمریکا اعزام شد. از زمان حضور وی در آنجا و طی یک دوره افسری رزمی در دانشکده فرماندهی و ستاد نیروهای هوایی آن کشور در پایگاه ماکسول ایالت آلاباما، یک تحول شگرف را در زندگی وی شاهدیم. گذراندن این دوره، نقطه عطفی در حیات نظامی و سیاسی طوفانیان است و چنین مینماید که دوره مذکور، سکوی پرتاب او به مسئولیتهای بالاتر و مهمتر بود.[7]
عضویت در کمیته نظامی پیمان بغداد
در اواخر 1333 دو کشور انگلیس و آمریکا برای ایجاد یک کمربند امنیتی و خط دفاعی در برابر اتحاد جماهیر شوروی ـ که در واقع، بخشی از سیاست محاصره و قرنطینه شوروی بود ـ پیمان بغداد را منعقد کردند. در پنجم اسفند 1333 عهدنامه الحاق ایران به پیمان همکاری متقابل عراق و ترکیه در بغداد امضا شد.[8] حضور حسن طوفانیان به عنوان نماینده ثابتِ نظامی ایران در کمیته نظامی پیمان بغداد ـ که بعدها به سنتو تغییر نام یافت ـ دارای اهمیت است.
طوفانیان در این باره میگوید: «برای طرحریزی پیمان بغداد میرفتم بغداد و میآمدم ... مرتباً هر وقتی که برای طرحریزی میرفتم بغداد، جزء طراحها بودم؛ چون مسئولش بودم.»[9] این، نشاندهنده اعتماد محمدرضا پهلوی به اوست. وی تقریباً از بدو تکوین این پیمان تا انتهای حیات سیاسی – نظامیِ آن، عضو ثابت کمیته نظامی بود. رضایت از عملکرد او در کمیته نظامی بغداد باعث ارتقای وی در مهر 1336 شد که به درجه سرتیپی نایل آمد. در همان سال به سمت عضویت کمیسیون دائمی سازمان دفاع غیرنظامی کشور منصوب شد.
طوفانیان از ابتدای دهه چهل به جرگه آجودانهای محمدرضا پهلوی پیوست و در سفرهای داخلی و خارجی متعدد، شاه را همراهی میکرد. وی در آبان 1340 به عنوان آجودان شاه برگزیده شد و در 28 فروردین 1345 به درجه سپهبدی نایل آمد و در چهارم آبان 1347 نشان درجه اول همایون به او اهدا شد. در پی آن، وزیر دربار شاهنشاهی، مدال تاجگذاری به وی داد و در یازدهم دی 1348 نشان درجه یک خدمت به او داده شد. طوفانیان در زمان سپهبدی، مسئولیت ریاست اداره چهارم ستاد بزرگ ارتشتاران را بر عهده داشت. او در پاییز همین سال به عالیترین رتبه نظامی در ارتش پهلوی که همانا ارتشبدی بود، دست یافت و در 39 شهریور 1352 نشان درجه یک یاس به او داده شد.[10]
محرم اسرار نظامی شاه یا آمریکا
او در فراهمآوردن تجهیزات نظامی، نقش مهمی داشت. شاه به گزارشهای او در باره ارتش اطمینان داشت . وی اطلاعات لازم در این باره را خودش ارائه میکرد و یا اینکه این کار را به کمک منابع آمریکایی انجام میداد. او اغلب از آمریکا دیدن میکرد. طوفانیان شیفته فناوری ارتش آمریکا ستایش بود.[11] برجستهترین ویژگی وی برخورداری از اعتماد محمدرضا پهلوی بود؛ به گونهای که همه او را محرم اسرار نظامی شاه میپنداشتند.
فردوست میگوید که وی بیش از یک دهه، مأمور منحصر به فرد خریدهای تسلیحاتی بود. به نوشته جیمز بیل، ارتشبد حسن طوفانیان بین سالهای 1343 ـ 1357 در تمام فروشهای اسلحه آمریکا به ایران عمیقاً درگیر بود. او به اقتضای موقعیت خود نه تنها با سرانِ ارتش ایالات متحده، تماس دائم داشت؛ بلکه با بالاترین مقامات اجرایی معاملات دفاعی و اسلحه، نظیر: تام جونز، نورشروبو و ویلیام میلر از تکسترون در تماس بود.[12]
در یک فاصله زمانیِ 20 ساله از 1950 ـ 1971 کل خرید تسلیحاتی ایران از آمریکا به یک میلیارد هم نرسید؛ ولی بین 1971 ـ 1978 یعنی در عرض 8 سالِ آخرِ سلطنتِ شاه، خرید سلاح از آمریکا آنقدر سریع افزایش یافت که به رقم نجومی 19 میلیارد دلار رسید.[13] به پشتیبانی همین اقتدار نظامی بود که محمدرضا تصور میکرد سلطنتش پایدار میماند؛ چنانکه در مصاحبهای میگوید: «هیچکس نمیتواند مرا سرنگون کند؛ چون 70 هزار نظامی، بیشتر کارگزاران و اکثریت مردم ایران، پشتیبان من هستند.»[14]
روند خرید جنگافزارهای ارتش شاهنشاهی
شاه، بخشی از آگاهیهای خود را درباره فناوری تسلیحات مدرن از طریق مطالعات مجله تخصصی و از جمله هفتهنامه هواپیمایی دریافت میکرد.[15] شرکتهای فروشنده، هر کدام برای خود واسطههای متنفذی در تهران پیدا کرده بودند. هرج و مرج به حدی بود که سپهبد حسن طوفانیان، مسئول سفارشها و خرید سلاح و تجهیزات، به روش کار معترض بود. صورتحسابها با بهای سفارشها تطبیق نمیکرد، کمیسیونهای کلانی به واسطهها پرداخت شده بود، بابت سلاحهایی که دولت ایران مستقیماً و بدون واسطه از دولت ایالات متحده خریده بود، حق کمیسیون محاسبه کرده بودند. طوفانیان از هوفمن درخواست کرد پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) کنترل بیشتری بر عملیات شرکتهای فروش اسلحه و تجهیزات اعمال کند.[16]
تداوم جنون نظامیگری
حرص و آز محمدرضا در دستیابی به سلاحهای مدرن، سیریناپذیر بود. طوفانیان در ابتدای سال 1976 راهی آمریکا شد. او در دیدار با دونالدر اسفیلد، جانشین شلزینگر(وزیردفاع آمریکا) در ژانویه 1976در خواست کرد، بهای جنگافزارهای مورد نیاز ایران کاسته شود و همچنین ایالات متحده، نفت بیشتری از ایران خریداری کند. طوفانیان تهدید کرد چنانچه واشنگتن با خواستهای شاه موافقت نکند، ایران، سلاح مورد نیاز خود را از محل دیگری خریداری میکند و به متحدان دیگر روی میآورد. [17]
نقش شاپور ریپورتر[18] در خریدهای تسلیحاتی
ارتباط نزدیکی میان حسن طوفانیان و ریپورتر برقرار بود. نوع مسئولیت و منافع مشترک نیز این پیوند را مستحکم میساخت.
شاپور ریپورتر در این دوران، علاوه بر نقش خود به عنوان مشاور اطلاعاتی دولت بریتانیا در مسائل ایران، مشاور وزارت دفاع انگلیس نیز بود. درباره حجم معاملاتی که با شرکت مستقیم و غیرمستقیم شاپور صورت گرفت، همین بس که روزنامه تایمز در ماه مه 1978 چنین نوشت: «ایران هماکنون، بزرگترین خریدار فناوری نظامی انگلیس است» و افزود: «60 درصد صادرات اسلحه انگلیس را ایران خریداری میکند.»[19] در نتیجه، این نقش کلیدی شاپور در اقتصاد بریتانیا بود که در سال 1356نام وی به مطبوعات غرب درز کرد و مجله انگلیسی "پریوات آی" به او لقب طنزآمیز "ریپورتر سال" داد.[20]
رابطه با اسرائیل
مقامات بالای ارتش ایران دائماً در رفت و آمد بین تهران و اسرائیل بودند تا با مقامات بالای دفاعی اسرائیل درباره مطالب تسلیحاتی و فناوری نظامی به گفتگو بپردازند؛ برای مثال در تیر 1357 ارتشبد حسن طوفانیان، معاون وزارت جنگ شاه، از تل آویو دیدار کرد و با برخی از افراد بلند پایه، نظیر: "موشهدایان"، وزیر خارجه و "وایزرمن"، وزیر دفاع اسرائیل ملاقات داشت. در این ملاقاتها گفتگوهای فراوان و صریحی در باره همکاریهای سیاسی و نظامی بین ایران و اسرائیل انجام میگرفت. در میان آنچه میگذشت طوفانیان اصرار داشت که با اسرائیل یک طرح موشکی مشترک برقرار کند و طوفانیان در آن زمان، مناسبات با اسرائیل را اداره میکرد.[21]
البته جمیز بیل در کتاب خود این را هم افزوده است که منظور اصلی از رابطه اسرائیل با ایران به وجود آوردن احساس طرفداری از اسرائیل و ضد عرب در مقامهای ایرانی بود.[22]
انقلاب و فرار طوفانیان
طوفانیان در آستانه پیروزی انقلاب از شاه دلخور بود؛ چرا که معتقد بود خودش برای وزارت جنگ، مناسبتتر از ارتشبد جعفر شفقت است. او حتی احساس میکرد، حالا که نخستوزیر نشد، حداقل شاه باید او را به ریاست ستاد ارتش منصوب کند.[23] طوفانیان استعفای خود را به شاپور بختیار داد و به بهانه بیماری، تقاضای ترک کشور را کرده بود که بختیار پذیرفت.[24]
طوفانیان با پیروزی انقلاب به مخفیگاه مطمئنی در تهران رفت و بعد از چند روز تصمیم گرفت از کشور خارج شود. او خود را از راه کوهستان به ترکیه رسانید و از آنجا با فرزندان خود در آمریکا تماس گرفت. آنها نیز با چند مقام آمریکایی ـ که با طوفانیان آشنایی نزدیک داشتند ـ مذاکره کردند و از طریق سفارت ایالات متحده در ترکیه، کمکهای لازم شد تا طوفانیان توانست خود را به آمریکا برساند.
شایعات مربوط به دستگیری طوفانیان در روزهای اول انقلاب از آنجا ناشی شد که در آن ایام، پاسداران انقلاب، منزل یکی از برادران او به نام هادی را در ولنجک زیر نظر داشتند و شبی به تصور آنکه حسن طوفانیان را به دام خواهند انداخت، خانه را محاصره کردند و به اشتباه، هادی را به جای حسن دستگیر و روانه زندان کردند. گزارشهای خیلی محرمانه اول تیر 58 از مجموعه اسناد لانه جاسوسی نیز مؤید همین روایت است. در آنها به صراحت تأکید شده است که نیروهای انقلابی، هادی طوفانیان را بازداشت کردهاند.[25]