23 فروردین 1396, 7:53
انسان هدايت يافته بعد از هدايتي كه از سرِ معرفت نفس و خودشناسي باشد، ديگر در برابر گمراهي گمراهان مصون خواهد شد. «اي انسان، چه چيز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور ساخته است؟ همان خدايي كه تو را آفريد و سامان داد و منظم كرد و به هر صورتي كه خواست تو را تركيب كرد. »
در اين آيات شريفه، خداوند ابتدا انسان را به سبب غرور و كفرانش توبيخ كرده و سپس او را در برابر خداوند قرار داده كه هم ربّ اوست و هم به او كريم و بزرگوار است: با ربوبيتش، پيوسته انسان را تحت حمايت خود قرار ميدهد و امور مادي و معنوي او را عهدهدار است و با كرم و بزرگوارياش بي آنكه پاداشي بخواهد و عوضي طلب كند، او را بر سر خوان نعمتهاي ظاهري و باطني و معنوي و مادي خويش نشانده است؛ و انسان در برابر اين سؤال و توبيخ هيچ جوابي ندارد. اگر بخواهد بگويد: پروردگارا، كرمت مرا مغرور كرد؛ از او پذيرفته نيست، زيرا قبلاً خداوند فرموده: «لئِن شكرْتُمْ لأزِيدنّكُمْ ولئِن كفرْتُمْ إِنّ عذابِي لشدِيدٌ» علاوه بر اين اگر گفتن اين جمله كه «كرم تو مرا مغرور كرد. » عذاب را از او برگرداند، بايد درباره همه كفار و معاندان هم مؤثر باشد كه قطعاً چنين نيست.
انسان هميشه براي خود دروازه ورود معنويت و كمال بوده؛ يعني از طريق خودش ميتواند عالم معنويت و عرصه كمال خويش را كشف كند و به آن دست يابد. «به زودى نشانههاى (توحيد و قدرت) خود را به آنان (به مشركان مكه و همه انسانهاى تاريخ) در كرانهها (ى مكه و پهنه زمين) و در نفوس خودشان نشان خواهيم داد (مانند فتوحات مسلمين در آن عصر و گسترش اسلام در گيتى در آينده و توجه انسانها به لطايف حكمتهاى خداوند در وجودشان) تا بر آنها روشن شود كه آن (خدا و قرآن) حق است.» يعني اگر انسان دائماً به خود و در خود بينديشد، حقانيت حق در وجود او مستمر و دائمی خواهد بود. اين حديث علوي و نبوي معروف است كه «من عرف نفسه فقد عرف ربّه؛ كسي كه خود را بشناسد پروردگار خود را شناخته است.» و از اينها صريح تر و گوياتر اين آيه كريمه است: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، مراقب خودتان باشيد، اگر شما خود هدايت يافتيد (ضلالت) كسى كه گمراه شده به شما زيانى نمىرساند (هر چند بايد او را نيز دعوت كنيد)، بازگشت همه شما به سوى خداست پس شما را از آنچه مىكرديد آگاه خواهد نمود.» آري، راه هدايت پرداختن به خويشتن و خودگرايي و درون نگري و خودكاوي است. در اين صورت، انسان هدايت يافته بعد از چنين هدايتي كه از سرِ معرفت نفس و خودشناسي باشد، ديگر در برابر گمراهي گمراهان مصون خواهد شد.
در این گفتار تلاش بر این است که به برخی زیانها و عواقب خطرناکِ دوستی با افراد نالایق ناباب بپردازیم:
۱. غفلت از یاد خدا: یاد خدا عاملی است که به زندگی معنوی و انسانی انسان حیات میدهد؛ چرا که در حقیقت، تغذیه روح آدمی با یاد خداست و تنها آرامش دهنده انسان نیز همین یاد خداست. اولین خطری که دوستی با افراد ناباب در پی دارد، غفلت از یاد خداست: ۲. تنهایی در اوج سختیها: انسان وقتی با کسی طرح دوستی و رفاقت میریزد، انتظار دارد که در مواقع خطر و سختیها یار و یاور وی باشد و او را مدد برساند؛ اما در دوستیهایی که بر اساس ملاکها و معیارهای الهی نباشد، این انتظار هیچوقت برآورده نخواهد شد: «وَ لَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَی کَمَا خَلَقْنَاکُمْ اَوَّلَ مَرَّهٍ ... وَ مَا نَرَی مَعَکُمْ شُفَعَائَکُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ اَنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکَاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَینَکُمْ...» انعام/۹۴؛ و (روز قیامت به آنها گفته میشود:) همه شما تنها به سوی ما بازگشت نمودید؛ همانگونه که روز اول شما را آفریدیم... و شفیعانی را که شریک در شفاعت خود میپنداشتید، با شما نمیبینیم. پیوندهای شما بریده شده است و تمام آنچه که تکیهگاه خود تصور میکردید، از شما دور و گم شدهاند. زمان این تنهایی در برخی تفاسیر، روز قیامت و در برخی دیگر هنگام مرگ بیان شده است که البته احتمال اینکه در هر دو مقطع نیز این تنهایی باشد، بعید نیست. ۳.تبدیل دوستیها به دشمنی: اگر دوستی براساس ملاکهای الهی باشد، رشته این دوستی با مرگ قطع نمیشود و در قبر و قیامت نیز این دوستی ادامه پیدا خواهد نمود؛ اما دوستیهایی که بر اساس شهوت و غیرخدایی باشد، در قیامت تبدیل به دشمنی خواهد شد: «الْأَخِلَّاءُ یوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ» زخرف/۶۷؛ دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند، مگر پرهیزکاران. «... ثُمَّ یوْمَ الْقِیامَةِ یکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَیلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضًا...» عنکبوت/۲۵؛ ... سپس روز قیامت از یکدیگر بیزاری میجویید و یکدیگر را لعن میکنید. «...کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا» اعراف/۳۸؛ (در جهنم) ... هر زمان که گروهی وارد میشوند، گروه دیگر را لعن میکنند. ۴. احضار با خفت و خواری در صحنه قیامت: یکی از صحنههای قیامت که خداوند در قرآن کریم به آن اشاره فرموده است، نحوه حضور افراد در دادگاه قیامت است: «وَلَوْلَا نِعْمَةُ رَبِّی لَکُنتُ مِنْ الْمُحْضَرِینَ» صافات/۵۷؛ (میگوید:) اگر نعمت پروردگارم نبود، من نیز از احضار شدگان (در دوزخ) بودم. واژه احضار فقط در مواقع شر و بدی استعمال میشود. بنابراین به فراخوانی شخص با لطف و محبت، واژه احضار اطلاق نمیشود. در این آیه یکی از بهشتیان به دوست (سابق) خود که در دوزخ قرار دارد، چنین میگوید که اگر نعمت پروردگار من نبود، من هم از احضار شدگان بودم. منظور از نعمت در این آیه شریفه، همان نعمت هدایت و لطف خاص خداست که او را از دوستی با این شخص جدا نمود، وگرنه همین شخص نیز با خفت و خواری احضار میشد و سپس در کنار دوستش در آتش دوزخ قرار میگرفت. ۵. گرفتاری در عذاب الهی: افرادی که در دنیا به مسأله بسیار مهم انتخاب دوست اهمیت ندادند و بدون دقت، افراد ناصالحی را به عنوان دوست برگزیدند و در نتیجه دوستانشان، آنان را از خدا و دین خدا جدا ساختند، جایی جز دوزخ نخواهند داشت. خداوند از زبان دوزخیان در پاسخ به سؤال بهشتیان که از علت دخول در جهنم سؤال نمودهاند، میفرماید: «فِی جَنَّاتٍ یتَسَاءَلُونَ عَنْ الْمُجْرِمِینَ مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ قَالُوا ...وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ» مدثر/۴۰ ـ ۴۵؛ آنها در باغهای بهشتاند و از مجرمان سؤال میکنند: چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت؟ میگویند: ...و پیوسته با اهل باطل همنشین و همصدا بودیم. طرح دوستی ریختن با اهل باطل و نشست و برخاست کردن با آنان، انسان را از خدا جدا میسازد و تمام هستی معنوی انسان را از وی سلب میکند؛ تا اینکه عاقبت نیز او را بهسوی جهنم رهنمون میسازد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان