18 آبان 1390, 0:0
كلمات كليدي : اسلام دين سهل انگاري نيست؟
نویسنده : آیت الله محمد تقی مصباح یزدی
در فرهنگ غربی، دین را تابع سلیقه افراد میدانند و معتقدند همان گونه که سلیقه افراد درپسندیدن رنگ لباس ها متفاوت است. و ممکن است کسی رنگ سبز و دیگری رنگ قرمز یا زرد و یا رنگ دیگری را دوست بدارد، دین هم به همین شکل است و امکان دارد فردی، اسلام و فرد دیگر، مسیحیت یا دین دیگری را دوست بدارد. پس سلیقه ها مختلف است و سلیقه هر کس برای خودش معتبر و قابل احترام است. اما اسلام معتقد است همان گونه که باید جلو ورود کالای بهداشتی را در زمانی که ضدبهداشت است، گرفت، کالاهای اخلاقی و هنری هم زمانی که تبدیل به ضداخلاق و ضدارزش گردید، باید قاطعانه جلو آن را گرفت. اسم چنین چیزی در اسلام خشونت نیست؛ بلکه حفظ بهداشت اخلاقی و روحی است؛ اما در فرهنگ غربی، این گونه نمونه ها، خشونت تلقی میشود. ترویج فرهنگ تساهل و تسامح در جامعه، حرکتی در جهت بی غیرت کردن مردم در قبال ارزشهای دینی و اخلاقی شان است. مروجان این فرهنگ، به مردم میآموزند که اسلام یک صراط مستقیم است، گاوپرستی، بهائیت و ادیان دیگر هم هر کدام، صراط مستقیم دیگری هستند. همچنین، در این فرهنگ ازدواج با جنس مخالف یک نوع ازدواج است و ازدواج با جنس موافق هم یک نوع دیگر ازدواج است. پس نباید به یک نوع خاص حساسیت نشان داد و با آن مخالفت کرد، و همین فرهنگ میگوید مخالفت با هر یک از این انواع ذکر شده، خشونت طلبی است و کسی که چنین مباحثی را مطرح میسازد او را تئوریسین خشونت مینامند. اما حقیقت این است که این نمونه ها، نه تنها خشونت نیست بلکه حفظ بهداشت اخلاقی، روحی و معنوی در جامعه است و مانند حفظ بهداشت جسمانی، امری ضروری و مقدس است.
از مشکلات فراروی جامعه ما، تاثیر تبلیغات شیطانی چندساله اخیر برای ترویج فرهنگ تساهل و تسامح است. به هر روی، اشخاص مختلف، با بیانهای گوناگون- گرچه ممکن است بعضی از ایشان حسن نیت داشته باشند- به قدری تساهل و تسامح، تحمل افکار دیگران و گزاره هایی از این دست را تکرار کرده اند که سرانجام تا حدی بر همگان اثر کرده است. گرچه ممکن است استثنائاتی نیز وجود داشته باشد، همگان باور کرده اند که در این زمان و در این اوضاع، نمی توان زیاد سخت گرفت و به اصطلاح «خشونت» ورزید. امروزه داشتن غیرت دینی، تعصب در برابر احکام اسلام، اعتقاد به اینکه دین بر حق و اصیل فقط یکی است و احکام آن باید به اجرا درآیند و اموری از این دست، جزم گرایی تلقی میشود، امروزه دنیای مدرن چنین حرف هایی را نمی پسندد، و در عوض، بازار پلورالیسم دینی و کثرت گرایی گرم است. این حرف ها آن قدر گفته و نوشته شده است که هر کسی به گونه ای تحت تاثیر قرار گرفته است. اگر بخواهیم از این خواب غفلت بیدار شویم باید در قدم اول دام «تساهل و تسامح» را پاره کنیم. اسلام دینی آسان است و سهولت و یسر دارد: یرید الله بکم الیسر؛ «خدا درباره شما آسانی و سهولت را اراده کرده است»؛ اما تساهل و سهل انگاری ندارد. دین اسلام آسان است؛ اما در آنچه هست، سهل انگاری و بی اعتنایی را روا نمی داند. مراد پیامبر اکرم(ص) از الحنیفیه السهله السمحه ، در عبارت: لم یرسلنی الله بالرهبانیه ولکن بعثنی بالحنیفیه السهله السمحه؛ «خداوند مرا به رهبانیت و انزواطلبی مبعوث نفرمود، بلکه مرا با دین حنیف آسان مبعوث کرده است.» جواز سهل انگاری نیست. اسلام دین آسانی است، اما این دین آسان را بایدجدی گرفت؛ نباید اجازه داد حتی سرسوزنی در آن خدشه وارد شود. اما به هر روی، این روحیه ترویج شده است، و با ترویج آن، جوانان ما تحت تاثیر قرار گرفته اند. برخی کوشیده اند با شعر، رمان، تئاتر و فیلمهای سینمایی و ... در جامعه ما این عقیده را رسوخ دهند. باید این تار عنکبوت را پاره کرد، و انجام این کار مهم، دین داری، غیرت، و پاینبدی و تقوا، قاطعیت و جدیت میطلبد. اگر بخواهیم گرفتار دام شیاطین نشویم و نظام اسلامی به خطر نیفتد، نخست باید این دام را از هم گسیخت.
اما در قدم بعدی، باید به ضعفهای فرهنگی توجه کنیم. این ضعفها، نتیجه اقداماتی است که در طول زمان و به خصوص در دوران پهلوی، صورت گرفته است، و بعضی از ما نیز در آن سهیم بودهایم. این ضعف عبارت است از نوعی حالت بی اعتنایی در قبال کارهای دیگران. بر این اساس، هر کس باید به کار خود مشغول باشد و در حوزه دیگران دخالتی نکند و آنچه که ملاک عمل است تشخیص هر فرد است. روحیه تک روی و عدم احساس نیاز به دیگران در انجام فعالیت ها، نقص فرهنگی خطرناکی است که در جامعه ما وجود دارد. ما معمولاً برای انجام وظایف اجتماعی، در پی پیوستگی بیشتر و موثرتری نیستیم. اینها همه در حالی است که اسلام ما را به اتحاد، هم بستگی و الفت، دعوت کرده است. خداوند متعال مومنان را به اتحاد و عدم تفرقه دعوت کرده است: واعتصموا بحبل الله جمیعا ولاتفرقوا؛3 «همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید.» اسلام به وحدت و همبستگی دستور میدهد، چنان که همه مسلمانان در حکم پیکری واحد شوند. در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده است: «المومن آخ المومن کالجسد الواحد؛ «مومن برادر مومن و مانند یک جسم اند». سعدی این حدیث را چنین به نظم درآورده است:
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
برای عمل به فرمایش پیامبر(ص)، مومنان- یعنی کسانی که علاقه مندند به وظیفه شرعی خود عمل کنند و نمی خواهند اسلام و نظام اسلامی تضعیف شود- باید بکوشند بیشتر با هم ارتباط داشته باشند و مانند اعضای یک پیکر باشند. همچنین در روایت دیگری نیز نقل شده است: المومن آلف مالوف؛5 «مومن کسی است که با دیگران انس بگیرد و دیگران نیز با او انس گیرند.» امیرمومنان(ع) در این زمینه میفرماید: من استبد برایه هلک و من شاور الرجال شارکها فی عقولها؛ «هرکس خودرای شد، به هلاکت رسید و هر کس با دیگران مشورت کرد، در عقلهای آنان شریک شد.»
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان