سيدمحسن حسيني
گرايشهاي آتئيستي، عبارتي است كه اخيراً از ساحت انديشه به ادبيات اجتماعي وارد شدهاند. واژه «آتئيسم» معادل «خداناباوري» معنا شده است و براي توصيف مجموعه ادعاهاي مطرح شده در سطح اجتماعي يا علمي است كه در ضديت با الهيات قرار ميگيرد. صاحبان گرايشهاي «آتئيستي» جديد، در حال حاضر عمدتاً به دو گروه «فلسفي» و «علمي» قابل تقسيمبندي هستند. گروه نخست ميكوشند با ارائه دلايل فلسفي و رد براهين خداباوران، به تشكيك در وجود خالق بپردازند. گروه دوم نيز در تلاشند بر مبناي كشفيات و نظريههاي علمي همچون «نظريه تكامل داروين» در علوم زيستي يا «نظريه انفجار بزرگ» در علوم كيهاني، منشأيي طبيعي براي خلقت بيابند و منكر خالقيت خداوند شوند. ادعاهاي ريچارد داوكينز، آتئيست مشهور در كتابهايي نظير «توهم خدا»، «ژن خودپسند» و خصوصاً «ساعتساز نابينا» بر مبناي نظريه تكاملي داروين است. در ادامه به بررسي نسبت نظريه تكامل با انديشه آتئيسم پرداخته ميشود.
مباني نظريه تكامل دارويني
آنچه به «نظريه تكامل دارويني» يا «فرگشت» معروف شده است، تبييني است كه چارلز داروين زيستشناس و زمينشناس انگليسي قرن نوزدهم، از روند شكلگيري موجودات از زمان شكلگيري حيات تاكنون ارائه كرده است. كتاب «منشأ حيات»، نخستين كتاب در توضيح فرايند تكامل بود كه در خصوص تنوع موجودات زنده در زمين ارائه شد و بعداً توسط برخي دانشمندان تجربي بسط داده شد. اين كتاب، چگونگي تنوع و پيچيدگي دنيا را صرفاً بر پايه فرايندهاي مادي و فيزيكي توضيح ميداد و ميكوشيد تا اثبات نمايد زماني كه اعضاي يك «گونه حياتي» با تغيير شرايط مواجه ميشوند، خود را منطبق با شرايط به گونهاي مينمايند كه بتوانند به حيات خود ادامه دهند. اين تغييرات پس از چند نسل به خصوصيات طبيعي گونههاي زيستي تبديل ميشوند و در توليد مثل به عنوان خصوصيات وراثتي به نسلهاي بعد منتقل ميشوند. مكانيسم اين تغيير و تحولات از نگاه داروين، انتخاب طبيعي است. «انتخاب طبيعي» در واقع نياز به موجودي هوشمند و انتخابگر را از بين ميبرد و طبيعت را جايگزين ميسازد.
اصل ديگر در تئوري داروين، معروف به «درخت حيات» است. به اين معنا كه همه ارگانيسمهاي موجود در كره زمين، ريشه متحدي دارند. به عبارتي همه گونههاي زيستي فعلي موجود در عالم اعم از انسان و حيوان و نباتات، بسان شاخ و برگهايي هستند كه از يك درخت با ريشه يكسان پديد آمدهاند. داروين در كتاب خود گونههاي مختلف حياتي را مورد بررسي قرار داده است و با ذكر تشابهات گونهها، ميكوشد تا منشأ واحد و نيز تكامل گونهها در طول تاريخ را نشان دهد. گرچه نمونههاي ذكر و بررسي شده در مقابل تعدد گونههاي زيستي موجود در جهان، تقريباً هيچ محسوب ميشوند اما همين نمونهها، بسياري از دانشمندان را قانع كرد تا نظريه داروين را به عنوان يك «اصل علمي» بپذيرند. داروين خود پس از بررسي گونههاي مختلف، اينچنين توضيح ميدهد: «به نظر ميرسد «به راحتي» بتوان ادعا كرد دستههاي مختلفي از موجودات در اين فصل مورد بررسي قرار گرفتهاند. انواع و گونههاي بيشمار و گروههاي مختلف موجودات زنده، همه از نسلي مشترك به وجود آمدهاند و همه آنها در اين سير تحول، تغييراتي ايجاد كردهاند و اين امر، به صورت قطعي مسئله تكامل را براي من آشكار ميسازد؛ حتي اگر واقعيت و براهين ديگر اين فرضيه را تأييد نكنند!»
نسبت آتئيسم و نظريه تكامل
بسياري از آتئيستهاي اصطلاحاً علمي، تبيين استدلال خود را بر مبناي نظريه تكامل توجيهپذير ميبينند. ريچارد داوكينز در تأييد نظريه تكامل اين گونه ميگويد: «داروينيسم همه حيات زنده را شامل ميشود. حتي موجودات فرازميني. تنها با اين نظريه ميتوان توضيح داد چرا ما هستيم و چرا اينگونه هستيم. داروينيسم زيربناي همه رشتههايي است كه با انسان مرتبط است. تكامل دارويني، عميقترين «حقيقت» درباره عالم هستي است كه علم تاكنون به آن دست يافته است و حتي ممكن است به آن دست يابد.»
خداناباوران با بهرهگيري از نظريه تكامل استدلال خود را اينچنين بيان ميكنند:
اولاً تغييرات و تنوع موجودات قابل تبيين و تفسير است. ثانياً بهترين تفسير براي اين تنوع، نظريه تكامل است. بنابراين اينگونه قابل نتيجهگيري است كه «علت وجودي موجودات و تنوع آنها، نيازمند به موجودي پيچيده و هوشي برتر به عنوان خداوند ندارد.»
خداناباوران عنصر زمان را به عنوان شاخصه اصلي ديدگاه در نظر ميگيرند. سلسله اتفاقات در طول گذشت زمان از نگاه آتئيستها منجر به اتفاقات ناگهاني ميشود كه آن را «تصادف» مينامند. هر چه طول زمان بيشتر باشد طبيعتاً احتمال وقوع چنين تصادفهايي كه به «جهش» موجودات ميانجامد، بيشتر ميشود. اين تصادفها غيرقابل پيشبيني بوده و هدفمند نيستند، بنابراين ميتوان طبيعت را همانگونه كه داوكينز گفته به «ساعتسازي نابينا» تشبيه كرد كه براي انتخابهاي خود هيچ غايتي ندارد و صرفاً تصادف است كه رقمزننده حيات و توسعه حيات است. اين انتخاب طبيعي از نظر خداناباوران گرچه كاملاً «تصادفي» است اما نهايتاً به سمتي پيش ميرود كه به صورت منظم و طراحي شده ديده ميشود.
به اعتقاد خداناباوران، ساخت دستگاههاي مكانيكي و اختراعات توسط آدميان، آنها را به اشتباه انداخته است كه موجودات زيستي هم خلق شده توسط هوش برتر و ابتكارات خلاقانه هستند. در حالي كه همه اين موجودات در فرايند انتخاب ناآگاهانه طبيعت شكل گرفتهاند. تغييرات از هر نسل به نسل ديگر در موجودات آنقدر جزئي و ساده هستند كه ميتوان آن را تصادف طبيعي دانست.
تئوري انتخاب طبيعي داروين خود چند اصل را در برميگيرند كه يكي از مهمترين آنها عبارتند از «جهش» كه حاصل انتخاب طبيعي است. قدرت سازنده يا مولد جهش در نگاه خداناباوران، همان طبيعت است. آتئيستهايي چون داوكينز، انتخاب طبيعت را در جهت زيباييآفريني و كارآييزايي تفسير ميكنند و اينكه برخي معتقدند طبيعت در جهت تخريب و كاهشگرايي عمل ميكند را درست نميدانند. از نظر او در فرايند انتخاب طبيعت، دو روش وجود دارد كه «نيروي سازندگي» را ايجاد ميكند. روش نخست، به رابطه همكاري ميان ژنهاي يك گونه زيستي مربوط ميشود كه از راه همكاري و تعامل اين ژنها، امكان سازندگي و تكثيرشان فراهم ميگردد. از طرف ديگر از روش همكاري با ژنهاي انواع ديگر گونههاي زيستي، نوعي مسابقه و رقابت در تكامل شكل ميگيرد كه نهايتاً اين فعل و انفعال، منجر به شكلگيري نيرويي قويتر از نخست خواهد شد. با اين مقدمات، راه بر هر گونه خداباوري از ديدگاه آتئيستها بسته ميشود و آنها، شكلگيري و رشد گونههاي حياتي را اينگونه توضيح ميدهند. تنها مسئلهاي كه حال بايد خداناباوران براي آن توضيح يابند، مسئله نقطه آغازين خلقت است كه البته اين مسئله را نيز با بهرهگيري از نظريه «انفجار بزرگ كيهاني» و شكلگيري ناگهاني و تصادفي حيات، توجيه ميكنند كه بعداً به ابعاد و نقد آن پرداخته خواهد شد.
آتئيستها خداباوران را «آفرينشگرا» ميدانند و معتقدند ايده آفرينشگرايي در تعارض با اصل تكامل است. اعتقاد به «خلقت آني» موجودات از نظر خداناباوران فرض به طور كلي مردودي است. بنابراين عمده رقابت و بحث آنان بر سر اعتقاد به تكامل موجودات در فرايند «خلقت» است. خلقت و تكامل هدايتشده، فرضي است كه گروهي خداباوران آن را پذيرفته و حتي برخي دينداران بر اساس نظريات ديني و كتب آسماني آن را قابل توجيه ميدانند اما خداناباوران معتقدند اصل تكامل را نميتوان به يك خالق هوشمند نسبت داد بلكه اين طبيعت است كه فرايند انتخاب را به عهده دارد. البته آتئيستها اذعان ميكنند گزاره خداباوران براي وجود يك خالق هوشمند با نظريات علمي قابل تكذيب و ردكردن نيست، اما آنها نظر خود مبني بر نبود خالق و انتخاب طبيعت را نظريه بهتري براي توصيف وضعيت موجودات ميدانند.
نقد ديدگاه
تاكنون نظرات مختلفي در مخالفت و اعلام مردود بودن نسبت نظريه تكامل و ديدگاه خداناباوران ارائه شده است. شايد اولين و بهترين پاسخ در مواجهه با اعتقادي كه خداناباوران با قاطعيت آن را ادعا ميكنند (نبود خداوند) اين است كه خود نظريه تكامل حتي از ديدگاه داروين همانگونه كه بيان شد تنها يك نظريه با مشاهدات محدود است و اين نظريه تا زماني كه قابليت اثبات و استنتاج نداشته باشد، گزارهاي ابطالپذير است. بنابراين اين قاطعيت در كلام خداناباوران مبني بر نبود خالق هوشمند، در حالي كه مبناي تئوريشان بر اصل انتخاب طبيعي داروين استوار است، توجيهي ندارد. ضمن اينكه متفكران زيادي در غرب كه نظريه تكامل طبيعي را پذيرفتهاند نيز معتقدند نميتوان از نظريه تكامل، نبود خداوند را استدلال كرد و اين دو مسئله (وجود خالق و نظريه تكامل) ميتوانند همراستا با يكديگر و در سازگاري با هم قرار بگيرند.
متفكراني چون الوان پلاتينگا اتفاقاً نظريه تكامل را كاملاً سازگار با مسئله خداباوري تلقي ميكنند. پلاتينگا اعتقاد دارد با توجه به اصل تكامل و ويژگيهاي سيرتكاملي نظير تنازع بقا و قدرت انطباق، انكار خداباوري و اعتقاد صرف به طبيعت به جاي خدا، امكان تبيين نظام اداركي انسانها را براي شكل دادن به باورهاي صحيح، كمرنگ ميكند. اين فيلسوف امريكايي نهايتاً ميگويد سازگاري اعتقاد به خداوند با اصل تكامل، بسيار بيشتر از سازگاري طبيعتگرايي با اين اصل است. ويليام دمبسكي، از ديگر فيلسوفان امريكايي است كه ضمن برشمردن پيچيدگيهاي داراي تشخص در نظام طبيعت و تكاملگرايي طبيعت، اين پديدهها را نشانه تدبير و هوشمندي برميشمرد كه به جز با پذيرش وجود خدا، قابل تبيين نيست.
مايكل روس، تكامل طبيعت و انتخاب طبيعي را بدون اتكا به يك خالق هوشمند، غيرقابل تبيين ميداند. پيتر اينواگن فيلسوف امريكايي و استاد متافيزيك نيز ضمن تشكيك در صحت برداشتي كه داروين از تكامل دارد، اين گزاره را با وجود يك طراح هوشمند براي جهان هستي مقايسه كرده و مفصلاً براي رد ناسازگاري اين دو مقوله، استدلال نموده است. نكته ديگر اين است كه براي اثبات ناسازگاري ميان طبيعتگرايي داروينيستي و وجود پديدهاي مانند خداوند، ابتدا بايد اين ادعا كه «داروينيسم توان پاسخگويي و تبيين همه پديدهها را دارد» با دليل و استناد، قابل اثبات باشد كه تاكنون از ميان طبيعتگرايان كسي چنين ادعاي سنگيني مطرح ننموده است. حتي در خصوص موجودات فاقد شعور همچون جامدات، الگوي دارويني، حرف چنداني براي گفتن ندارد؛ گرچه برخي داروينيستها خود اصرار دارند الگوي انتخاب طبيعي و تكامل براي موجودات غير ذيشعور نيز پاسخگوست اما دليل موجهي براي اين امر ارائه نميكنند.
توسل خدا ناباوران به نظريه ابتر داروين
روزنامه جوان
تاريخ انتشار: شنبه 25 آذر ماه