بخش اوّل: جنگ و حمله آمریکا
آمریکا بالاخره حمله کرد و طبعا مطابق بیان حضرت آقا میبایست به آمریکا ضربه وارد کرد. و این ضربه غیر از ضربهای است که به اسرائیل زده میشود. ضربه مستقیما باید به خود آمریکا باشد نه نیروی نیابتیاش در منطقه یعنی اسرائیل.
میدانیم جریانی سیاسی_رسانهای وجود دارد، که با مطالبه عقلانیت در پاسخ، نهایتا قضیه را مشمول مرور زمان میکند و ای بسا در نهایت جا بزند که اصلا بزرگترین ضربه به آمریکا همین ضربه به اسرائیل است.
در برابر این جریان چه کنیم؟ اوّلا نباید در امر تنازع کنیم که به فرموده قرآن دچار فشل و سستی میشویم. راه حل برطرف شدن تنازع اطاعت از ولیّ امر است. لذا در این فقره نیز ما باید صریحا مطالبه ضربه سخت به آمریکا را داشته باشیم.
از سوی دیگر ما باید به تدبیر فرماندهان نظامی اعتماد کنیم. ای بسا واقعا تأخیر در پاسخ تدبیر نظامی درستی باشد. باید حسن ظنّ داشته باشیم به نیروهای نظامیمان.
البته مسأله نحوه پاسخ به آمریکا فقط یک مسأله نظامی نیست. بلکه یک مسأله سیاسی هم هست. دقیقا از همین موضع نیروهای سیاسی و مکتبی میتوانند ورود کنند. ورود مکتبی و بر اساس مختصات مکتب در همه مسائل ممکن است. اساسا سرّ ولایت مطلقه فقیه همین هیمنه سیاست بر سایر امور است.
از منظر مکتبی ما میدانیم که تأخیر در پاسخ به آمریکا، درست نیست به ادلّهای که مفصّلا میشود در این حوزه بیان کرد. مهم این است که بدانیم مسأله دو وجه دارد. در وجه سیاسی و تدبیر کلان جنگ (که آنهم یک مسأله سیاسی است اصالتا نه نظامی) میشود از زاویه مکتب ورود کرد و ورود درست و به جایی است.
لکن به هر حال قضای الهی این است که ایران در زمانهای با امریکا و اسرائیل درگیر شود که کار دست جریانی است که به هر حال با غرب مراوده بیشتری دارد. نباید این دستمایه تنازع در میدان شود.
نباید وحدت سیاسی_نظامی ما از بین رود. اگر ما مسیری داریم که میتوانیم نقطه نظراتمان را به تصمیم گیران منتقل کنیم. حتما این کار خوب است. اگر میتوانیم کارهایی را انجام دهیم که با تدابیر کلان منافاتی ندارد حتما این کارها خوب است. امّا نباید مطلقا دو دستگی را در درون خود پدید آوریم.
موقعیت جنگی است و باید همه پشت تدابیر کلان ولیّ فقیه مجتمع باشیم.
بخش دوم: جنگ و موقعیت عبودیّت
این روزها زیاد میشنویم که باید موشکها را فلان جور زد، تنگه را بست، تنگه را کنترل کرد! خلاصه فلان کار را کرد و فلان کار را نکرد. جنگ یک پدیده چند بعدی است و افراد میتوانند از حیثیات مختلف در مورد آن نظر بدهند.
امّا در بسیاری از گفتوگوها یک ترس در درون افراد هست. ترس از سوریه شدن، ترس از در موقعیت حزب الله قرار گرفتن. ترس از شکست. ترس از اینکه نتیجه تدابیر با روند فعلی ای بسا به شکست ظاهری بیانجامد.
عرض من این است که ما بر خلاف منطق انسان مدرن، خود را در موقعیت الوهیت نمیبینیم بلکه در موقعیت عبودیت میبینیم. ما سراغ جنگ نرفتیم که اکنون از چارچوب عقلانیت الهی خود با اضطراب خارج شویم که ای وااای شاید در این چارچوب نتیجه ظاهری را ببازیم.
ما میدانستیم روزی این نزاع به جنگ منجر خواهد شد و آگاهانه سراغ بمب نرفتیم. میدانیم که کشورهای منطقه پنهانی به آمریکا و اسرائیل کمک میکنند و لکن چون منطقه، منطقه ما است نه آمریکا و درگیری بین مسلمین به صلاح نیست عامدا نمیخواهیم با کشورهای منطقه درگیر شویم. ما محدودیتهایی داریم به لحاظ فناوری. باید در چارچوبی عقلانی با دشمن مبارزه کنیم.
موقعیت عبودیت یعنی اینکه با لحاظ خطوط کلّی در نبرد با عقلانیت و توکّل و ایمان به وعدههای الهی تدابیر جنگی را اتّخاذ کنیم. نتیجه هرچه میخواهد بشود. ما بندهایم نه خدا و ربّ عالم.
نباید با اندک چیزی سوء ظنّ به وعدههای الهی پیدا کنیم! ملّت ایستاده، مسئولان هم سرجمع الحمدلله ایستادهاند. نباید بروزات میدان جنگ ما را به اشتباه بیاندازد. بمب افکن میآید و میرود. خوب باشد. هواپیمای F35 فلان و بهمان است، خوب باشد. ما در همین موقعیت به دفاع واداشته شدهایم.
بالاخره با ملاحظه تمام جوانب در حال جنگیم، نتیجه با خدا است. و من مطمئن هستم که پیروز نهایی این جنگ نه در باطن، بلکه در ظاهر امر نیز ایران اسلامی و ملّتهای مسلمان هستند. در این جنگ نه ملّت فلسطین کم گذاشته است، نه ملّت انقلابی لبنان، نه یمنیها و انشاءالله ایرانیها نیز در آخرین مرحله با اقتدار خواهند ایستاد. وعده قطعی الهی نصرت و پیروزی است.
همان خدایی که در طبس آمریکا را به تیر غیب دچار کرد، همان خدا امروز ما را به جنگ با اینها کشانده است و به حول قوّه الهی ما پیروزیم.