دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

خلاصه ای از اسلام/ بخش اول

اشاره: کسانی که لحن گرم مرحوم استاد راشد را به خاطر دارند، کم و بیش از نفوذ گفتار منطقی و دلنشین او در دل و جان شنوندگان مشتاق نیز آگاهند و آن سخنرانی‌های پربار هفتگی را از موجبات پیشبرد معنویت در جامعه آن‌روز ایران به شمار می‌آورند.
خلاصه ای از اسلام/ بخش اول
خلاصه ای از اسلام/ بخش اول
نویسنده: مرحوم استاد حسینعلی راشد

اشاره: کسانی که لحن گرم مرحوم استاد راشد را به خاطر دارند، کم و بیش از نفوذ گفتار منطقی و دلنشین او در دل و جان شنوندگان مشتاق نیز آگاهند و آن سخنرانی‌های پربار هفتگی را از موجبات پیشبرد معنویت در جامعه آن‌روز ایران به شمار می‌آورند. البته باید اذعان کرد که افزون بر فصاحت بیان و شیوایی و روانی سخن، وسعت آگاهی و کارآمدی و سودمندی مطالب نیز در جلب توجه مخاطبان و تأثیرپذیری ایشان نقش به‌سزایی داشت. مجموع این ویژگیها آب و رنگی به آثار استاد فقید داده است که گرد کهنگی و غبار گذشت زمان را از آن زدوده و در نهایت، استقبال گستردة خوانندگان و کتاب‌دوستان را موجب گردیده است که نمونه‌اش را در کتاب کم‌حجم و پرمحتوای «فضیلت‌های فراموش شده» می‌توان یافت که تاکنون سی و چهار بار چاپ شده است. ایمان، اخلاص، دردمندی، دلسوزی، دانایی و خوش‌بیانی، معجونی فراهم آورد که نتیجه‌اش تأثیر ژرف و پایدار گفتار مرحوم راشد است.

انتشارات اطلاعات تا کنون علاوه بر «فضیلت‌های فراموش شده»، سه کتاب دیگر آن بزرگوار را به چاپ رسانده است: تفسیر قرآن (سوره حمد و بقره؛ چاپ چهارم: 1387)، آخرین سخنرانی‌های راشد (چاپ دوم: 1386) و مقالات راشد در روزنامه اطلاعات (چاپ دوم: 1387). به تازگی نیز کتاب «اسلام و قرآن» را در دسترس دین‌پژوهان و عموم خوانندگان گرامی قرار داده است که در ذیل بخشی از آن به همراه گزیده‌ای از زندگانی آن بزرگوار که در آغاز کتاب آمده، از نظر خوانندگان گرامی می‌گذرد.

زندگی پربار

استاد حسینعلی راشد در دوم تیر 1284 چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم حاج شیخ عباس تربتی (معروف به حاج آخوند ملاعباس) از عالمان پارسا و مردان پرهیزگاری بود که به کشاورزی نیز می‌پرداخت و از کشتة خویش می‌دروید و زندگانی می‌گذرانید. مرحوم راشد در سال 1300ش برای تکمیل تحصیلات در دوره‌های عالی فقه و اصول و حکمت الهی نزد استادان بزرگ مشهد مقدس، به آن شهر عزیمت نمود و از محضر مدرسان برجسته‌ای چون ادیب نیشابوری، مدرس رضوی، حکیم شاهرودی، سیدجعفر شهرستانی، شیخ حسن بُرسی، شیخ محمد نهاوندی، آقازاده خراسانی، حاج آقا حسین قمی، میرزا مهدی اصفهانی، شیخ موسی خوانساری و آقا بزرگ شهیدی استفاده کرد و بعد به نجف اشرف رفت و در درس‌ آیات عظام نائینی و سیدابوالحسن اصفهانی شرکت جست و موفق به اخذ درجه اجتهاد از بعض علمای مشهور شد. وی سال 1316 به تهران بازگشت و تدریس، تألیف مقالات، تهیه فهرست کتب عربی برای کتابخانه مجلس و تصحیح متون چاپی در چاپخانه مجلس و از این دست فعالیتها را آغاز نمود. سلسله سخنرانی‌های عالمانه و پرشنوندة رادیویی او از 1320 آغاز گردید. نخستین خطابه‌های وی منحصر به وعظ در شبهای تاسوعا، عاشورا و یازدهم محرم بود؛ ولی تقاضاهای مکرر شنوندگان سبب شد که بعد از ظهر هر پنج‌شنبه مرتباً یک سخنرانی ایراد نماید. متن این سخنان در بادی امر به‌طور مرتب در نشریه‌های مختلف به چاپ می‌رسید و سپس چند مجموعه آن چاپ شد که با استقبال فراوان مواجه گردید. استاد راشد در بامداد در هفتم آبان 1359، در 75 سالگی جهان را بدرود گفت.

اسلام چه می‌خواهد؟

دین در زندگانی اجتماعی مردمی که قرنها پابند به آن بوده‌اند، یکی از مسائل مهم زندگی آنهاست که اگر معنای آن را درست نفهمند، یکی از مشکلات زندگی اجتماعی آنها خواهد شد، برای آنکه اگر دست از آن بردارند، از جهت بی‌ایمانی و لاقیدی گرفتار هزار گونه مفاسد خواهند گشت، و اگر آن را به صورتی نامعقول و شبیه به کهانت و خرافه اجرا کنند، مانع پیشرفت آنها در زندگی و باعث جهل و مذلتشان خواهد گردید و اگر نیمی از مردم به آن پابند و نیمی از آن رها شوند، علاوه بر دو مشکل نامبرده، گرفتار مشکل سومی خواهند شد که اختلاف فکری و ناسازگاری با یکدیگر و رمیدن و ضدیت با هم باشد. چون چنین است، راه‌حل این مشکل آن است که مردم به معنای صحیح دین آشنا شوند و مقصود از آن را دریابند تا هم دین پابند زندگی آنها نگردد، هم باعث تیرگی و اختلافشان نشود و هم آنها در زندگی اجتماعی خود از تعلیمات دین به خیر و مصلحت خود استفاده کنند. این همان مقصدی است که به سهم خود و به اندازة توانایی خودم هر چه می‌کوشم، برای رسیدن یا رساندن مردم به این مقصد است.

باید دانست که بعضی از جمله‌ها از قبیل «معنای صحیح دین، مقصود از دین، میهن‌دوستی، مصلحت کشور، خیر ملت» ورد زبان همه است؛ همه می‌گویند: «باید حقایق دین را گرفت یا مثلاً باید برخلاف مصلحت کشور قدمی برنداشت، باید منافع عمومی را بر همه چیز مقدم داشت»؛ ولی هر کس معنای دین یا مصلحت کشور را بر طرز فکر و خیال خودش تطبیق می‌کند تا حدی که بسا همان کسی هم که مردم را از حقیقت دین دور و گرفتار اباطیل می‌سازد، ادعا کند که او مردم را به حقیقت دین رهبری می‌کند و تأسف بخورد از اینکه مردم از حقایق دور مانده و گرفتار اباطیل و اضالیل گشته‌اند! و یا آن کس که فرضاً مصلحت اجتماعی را پامال می‌سازد، گمان کند یا ادعا کند که اوست که مصالح کشور و ملت را رعایت می‌کند و افسوس بخورد که چرا دیگران خیانت می‌کنند! در این‌گونه مواقع راه تشخیص ادعای حق از ادعای باطل، نظر کردن به نتیجة عملی است که از روش هر یک حاصل می‌شود؛ زیرا مقصود از همة این گفتگوها بهبودی حال بشر است، پس روش هر یک که این نتیجه را بهتر به‌دست آورد، او درست‌تر خواهد بود.

آن یکی پرسید اشتر را که: هی

از کجا می‌آیی‌ای اقبال پی؟

گفت: از حمام گرم کوی تـو

گفت: خود پیداست از زانوی تو!

گر ز چشمه آمدی چونی تو خشک؟

گر تو ناف آهویی، کو بوی مشک؟

گر تو می‌آیی ز گلزار جنان

دستة گل کو برای ارمغان؟

ز آنچه می‌گویی و وصفش می‌کنی

یک نشانی در تو نبود ‌ای سَنی

بدون شبهه دین برای اصلاح حال بشر است نه برای فاسد ساختن او؛ برای تربیت انسان است نه برای وحشی کردن او؛ برای آن است که فکر مردم را باز کند و عقل آنها را قوت دهد، نه ضعیف سازد؛ برای آن است که اخلاق مردم را پاکیزه کند نه آنها را آلوده به خودپسندی و حسد و بدگمانی گرداند؛ برای آن است که مردم را در زندگی پیشرفت دهد، نه عقب اندازد. دین برای این‌گونه نتایج است. متکلمان اسلامی می‌گویند: «آمدن پیغمبران برای دو مقصود است: یکی متوجه کردن مردم به خدا، دیگر منظم کردن زندگی آنها». چون در این سخن بیشتر دقت کنیم، می‌بینیم هر دو منظور یکی است و آن اصلاح حال آدمیان و سعادتمند ساختن آنهاست، چه در زندگی کنونی و چه در زندگی پس از این جهان؛ زیرا غرض از متوجه کردن مردم به خدا این است که مردم بر اثر توجه به خدا، نیت و اخلاق و کارشان خوب شود و کمالات عقلی و روحانی پیدا کنند و خیرش عاید خودشان گردد، وگرنه خدا حاجتی به توجه آنها ندارد. این نتیجه را باید در نظر گرفت و دید کدام دستور این نتیجه را بهتر عملی می‌کند و از روی این میزان می‌توان به حقیقت یا عدم حقیقت ادعایی پی برد.

با در نظر گرفتن این نتیجه تعلیمات اسلام را از آنچه یکی از نویسندگان محقق مصری در کتابش جمع کرده، اقتباس نموده و اجمالاً بیان می‌کنم. دقت کنید و ببینید آیا این تعلیمات برای رساندن مردم به این نتیجه که گفته شد، یعنی رشد عقل و آزادی فکر و پاکی دل و درستی عمل خوب است یا نه؟تعلیمات اسلام بر دو قسم است: قسمی اعتقادی و قسمی عملی.

تعلیمات اعتقادی اسلام

در قسم اعتقادی مهمترین اصل اعتقاد به خداست، نه خدایی که اختصاص داشته باشد به یک فرد یا به یک ملت یا به انسان تنها، بلکه خدایی که پروردگار همه جهانیان است «رب‌العالمین»، و همه موجودات مخلوق‌ اویند «لله ما فی‌السماوات و ما فی‌ الارض» و علم و قدرت او به همه چیز احاطه دارد «ان ‌الله بکل شیءٍ علیم»، «و الله علی کل شیءٍ قدیر» و خدا فقط یکی است؛ خدایی برای خیر و خدایی برای شر و خدایی برای باد و خدایی برای آب نیست و هیچ موجودی در الوهیت با او شرکت ندارد: «انما الهکم ‌اله واحد»، «و اعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئاً»، هیچ‌کس و هیچ طایفه دارای هیچ صفتی از صفات ربوبیت نیست و بر افکار و عقاید مردم سلطنت ندارد: «اتخذوا احبارهم و رهبانهم ارباباً من دون ‌الله». حتی خود پیغمبر فقط مبلّغ است: «فذکر انما انت مذکر. لست علیهم بمسیطر» و بالجمله خدا یکی است به کامل‌ترین معنای یگانگی که جای هیچ‌گونه شائبة تعدد در آن نیست و هیچ صفت از صفات ربوبیت برای هیچ مخلوقی از مخلوقات نیست.

خدا افرادی از مردم را برگزیده و به یک نوعی که آن را «وحی» می‌نامند، آنچه باعث صلاح حال بشر است، به آنها الهام فرموده که از آن جمله‌اند: ابراهیم، موسی، عیسی و محمد صلوات‌الله علیهم: «انا اوحینا الیک کما اوحینا الی نوح و النبیین من بعده»، وحی از راه مجسم شدن خدا نیست، بلکه از یک طریق روحی است که ما آن را درست نمی‌فهمیم و مقصود از آن این است که پیغمبر آنچه خدا به وی تعلیم می‌فرماید، به مردم بیاموزد و مردم را به خیر هدایت کند: «ولکن جعلناه نوراً نهدی به من نشاء من عبادنا».

بعد از این زندگی، زندگی دیگری است که روز آن روز قیامت و روز آخر و روز حساب و روز جزاست: «ثم انکم بعد ذلک لمیتون ثم انکم یوم ‌القیامه تُبعثون»، هر کس هر کار بکند ضبط می‌شود و در روز قیامت وارد می‌شود بر کارهایی که کرده؛ آن‌که کار نیک کرده، پاداش نیک می‌بیند و آن‌که کار بد کرده، کیفر بد می‌چشد: «فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره و من یعمل مثقال ذره شراً یره». پاداش بر دو نوع است: یک نوع آن لذایذ جسمانی است: «و بشّر الذین آمنوا و عملوا الصالحات انّ لهم جنات تجری من تحتها الانهار کلما رُزقوا منها من ثمره رزقاً... و لهم فیها ازواج مطهره»، نوع دیگر آن روحانی است که عبارت از رضای الهی و قرب به حق‌تعالی است: «و رضوان من الله اکبر». همچنین کیفر نیز بر دو نوع است: عذاب جسمانی و غضب الهی. غیر از موجوداتی که ما با چشم می‌بینیم، دو نوع موجود دیگر هستند که یک نوع آن اوامر الهی را اطاعت می‌کنند و قلوب مردم را به طرف خیر متمایل می‌سازند و آنها ملائکه‌اند. نوع دیگر موجودات شریرند که نفوس بشر را گمراه می‌کنند و به بدی وامی‌دارند و آنها شیاطین‌اند. اینها خلاصه‌ای از قسمت اعتقادات اسلامی است.

واجبات

در قسمت عملی کارهایی بر مسلمان واجب است که باید آنها را انجام دهد و مهمترین آنها یکی نماز است که نمایش‌دهندة اخلاص و بندگی بشر است نسبت به خدا: «و اقم الصلوه ان‌الصلوه تنهی عن ‌الفحشاء و المنکر و لذکرالله اکبر».

دیگر زکات است که باید مقداری از مال توانگران برای بینوایان و مصالح عمومی گرفته شود: «خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزکیهم بها».

دیگر جهاد است که باید مسلمان‌ها برای توسعه حکومت اسلامی از مال و جان مضایقه نکنند: «و تجاهدون فی سبیل‌الله باموالکم و انفسکم».

دیگر روزه ماه رمضان است برای عادت دادن مردم به صبر و به تقوا: «کُتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم».

و دیگر حج کعبه است برای کسانی که قدرت مالی و بدنی و امنیت راه و وسیله داشته باشند تا در مسافرت، هر کدام خارج از مولد و مسکن خود را ببینند و از جهان و ملل دیگر و صحرا و دریا کسب اطلاع کنند و با مسلمان‌های دیگر آشنایی و آمیزش پیدا کنند و ارتباط خودشان را با همکیشان‌شان بفهمند و محبت آنها در دلشان جا گیرد: «و لله علی‌ الناس حج ‌البیت من ‌استطاع الیه سبیلا».

و دیگر امر به معروف و نهی از منکر است که مسلمان‌ها عموماً یکدیگر را به کارهای نیک تشویق کنند و از کارهای بد باز دارند: «و یأمرون بالمعروف و ینهون عن ‌المنکر»، «و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر» و دیگر دستورهای طهارت است برای آنکه مسلمان‌ها همواره مقید به کمال نظافت باشند.

دستورهای اخلاقی

قسمت دیگر از دستورهای عملی، دستورهای اخلاقی است و آنها هم بر دو نوع است: یک نوع آن آداب معاشرت با مردم است مانند: «و اذا حُییتم بتحیه فحیوا باحسن منها او رُدّوها». نوع دیگر آن عالی‌ترین فضائل نفسانی است که هدف علم اخلاق است، از قبیل وفای به وعده و به پیمان و صبر و استقامت در سختی‌ها و عدالت دربارة دوست و دشمن و عفو در هنگام قدرت و عفت بدون افراط: «و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا و الصابرین فی ‌البأساء و الضراء»، «ان‌ الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی ‌القربی و ینهی عن ‌الفحشاء و المنکر و البغی»، «خذ العفو و امُر بالعرف و اعرض عن ‌الجاهلین».

اسلام همه‌گونه امتیازات و شخصیات را از میان برد و به مردم فهماند که پیروان اسلام همه یک پیکرند و هیچ فردی را بر دیگری امتیازی و شرافتی نیست، مگر آنکه باتقوا‌تر باشد و وظیفة خود را نیکوتر انجام دهد. در معاملات، ربا و در معاشرت، زنا و در خوردنی‌ها، مسکر و مردار و گوشت خوک و در بازیها، قمار و به‌طور کلی خون و مال و ناموس مردم را حرام کرد، و اطاعت خدا و پیغمبر و اولی‌الامر را واجب فرمود. پیغمبر اسلام(ص) فرمود: «لا طاعه لمخلوق فی معصیته الخالق: مخلوقی را با معصیت خالق نباید اطاعت کرد.» اطاعت مخلوق تا هنگامی لازم است که او خالق را اطاعت کند، و گرنه اطاعتش لازم نیست.

این مجملی بود از دستورهای کلی اسلام. خواستم به یاد بیاورم تا در این دستورها از نظر رساندن به نتیجه‌ای که گفتم یعنی اصلاح حال بشر تأمل کنید و ببینید آیا اگر بشر موافق این دستورها که گفته شد تربیت شود، به حالش مفید است یا نیست؟ و نیز از نظر فرق میان دین و کهانت مطالعه کنید آیا در عقاید و اعمال دینی بویی از کهانت می‌بینید؟ و آیا در دستورهای اسلامی رمز و ابهام و تعقیدات لاهوتی مشاهده می‌کنید؟

این نکته را باید بگویم که مسلمان‌ها بر اثر حوادثی که تاریخ آنها را ضبط کرده و برای ما روشن می‌کند، به وضعی درآمده‌اند که نام مسلمان روی خود دارند و نام پاره‌ای از دستورهای اسلام چون نماز و زکات و روزه و حج در میان آنها هست، ولی آن نتیجه‌ای که دین برای آن نتیجه است، یعنی رشد عقلی و اخلاقی و صحت عمل و وحدت، در آنها نیست! علت این حالت و به عبارت دیگر این انحطاط که در مسلمان‌ها پیدا شده، برای اهل تتبع و تحقیق به‌خوبی هویداست.

فعلاً این وضع و این حالت برای جامعة مسلمین مشکل مهمی از مشکلات اجتماعی آنها شده و برای حل آن افکار گوناگون در دماغ‌ها هست. این مسلم است که بر اثر همان حوادث تاریخی، نظر مسلمان‌ها دربارة دین تغییر کرده و از روح و مقصود دین دور افتاده‌اند. آنچه در دین مهم است، در نظر آنها کم اهمیت شده و آنچه مهم نیست یا اصلاً جزء دین نیست، در نظر آنها خیلی مهم شده است؛ دین آسان را بر خود دشوار ساخته‌اند؛ دینی را که باید باعث اتحاد آنها و پیشرفت زندگی‌شان شود، باعث اختلاف و پابند زندگی نموده‌اند. این کارها شده و همه اجمالاً اینها را می‌دانند و این حرفها را می‌زنند؛ باز غالباً کاری می‌کنند که گرهی از مشکل مردم نمی‌گشاید، بلکه بر آن می‌افزاید!

انحطاط چرا؟

در این میان شاید جماعتی چنین گمان کنند که باعث این سوء حال و انحطاط خود دین است و شاید گمان کنند این‌گونه سخنان که ما در اطراف مدح و تحسین دین می‌گوییم، کمکی است به نگهداشتن مردم در این وضع نادانی و بدبختی! ولی من از جانب شخص خودم می‌گویم که هفتاد بار به خدا پناه می‌برم از اینکه به اندازه یک ذره چنین نیتی داشته باشم که خدای نخواسته مسلمان‌ها را به همین وضعی که دارند، دلخوش کنم و آنها را در همین سوءحال نگه دارم! من خود متوجه این نکات هستم و بر حال جامعه بسیار متأسفم و از این وضع متأثرم و برای اصلاح این وضع همه‌گونه فکر کرده و همه راه را در نظر آورده‌ام؛ آنچه به نظر گوینده راه اصلاح آمده ـ اصلاحی که از آن مفاسد دیگر زایش نکند ـ این است که مردم را به معنای دین و مقصود از آن متوجه سازیم.

من اگر سخنرانی دینی می‌کنم، فقط به این منظور است که اگر بتوانم، تدریجاً اسلام را به مسلمان‌ها بشناسانم و آنها را مسلمان کنم؛ زیرا چنانچه گفتم در میان انواع راهها به نظر این گوینده راه اصلاحی که بتوان به عاقبتش از لحاظ حال جامعه مطمئن بود، این راه است. البته این هم راهی است دشوار و مردم به این راه درنمی‌آیند، مگر آنکه اولاً از جهالت بیرون آیند و ثانیاً خلوص نیت داشته باشند. بدیهی است که از دست یک نفر چندان کاری ساخته نیست؛ ولی یک فرد باید وظیفه خودش را انجام دهد تا او در نزد خدا و وجدان خود مسئول نباشد: «ان اُرید الا الاصلاح ما استطعت و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب: من قصدی ندارم جز آنکه به اندازة مقدورم اصلاح کنم، توفیقم در این مقصود با خداست. بر خدا توکل می‌کنم و به سوی خدا باز می‌گردم.»

باعث شر و فساد چیست؟

برای آنکه دانسته شود دین با تعلیمات مخصوص به خودش چه کار می‌خواهد بکند تا از شرور بشر جلو بگیرد، اول باید دانست که باعث شر و فساد که از آدمیان سر می‌زند، چیست. هرگاه باعث شر و فساد را در وجود بشر پیدا کردید و شناختید، خواهید فهمید دین چگونه می‌خواهد منشأ شر را از میان ببرد. آدمی چرا بدی می‌کند؟ انسان موجود به این زیبایی با این سلیقه و ذوق، با این عقل و هوش چرا بدی می‌کند؟ اگر موجودی باشد که خوبی و بدی را نفهمد، بدی کردن او باعث تعجب نیست. آدمیزاد که در میان جانداران این جهان تنها موجودی است که خوبی و بدی را می‌فهمد و برای آن قاعده و قانون و پاداش و مجازات وضع کرده است، موجودی که کرة خاک را غربال کرده و از سنگ و گیاه و گل و میوه و حیوانات دریایی و صحرایی هر چه در آن هست، یکی یکی را شناخته و حد و ارزش هر یک را معین کرده و در باب نیکی‌ها و بدی‌ها و سودها و زیانها و زیبایی‌ها و زشتی‌ها و به قول جاحظ «محاسن و مساوی» کتابها نوشته و سخن‌ها گفته و مجسمه‌ها ساخته و تابلوها پرداخته، آیا ممکن است خوبی و بدی عمل خودش را نفهمد؟

آیا ممکن است نداند که علم بهتر از جهل است و هنر بهتر از بی‌هنری است و کار نافع بهتر از بیکاری است و عدالت بهتر از ستم است و عفت بهتر از فحشاست و قناعت بهتر از طمع است و صداقت بهتر از دروغ و نفاق است و امانت بهتر از دزدی و خیانت است و احسان و مساعدت بهتر از شقاوت و سبعیت است؟ آیا ممکن است انسان طلاشناس، برلیان‌شناس، مروارید و زبرجدشناس، خز و سنجاب‌شناس، کبک و آهوشناس اینها را ندانسته و نشناخته باشد؟!

پس باعث چیست که با دانستن و شناختن، از این موجود زیبای دانا به جای نیکی بدی سر می‌زند؟ کدام آدم است که بخواهد بد باشد؟ آیا آنها که بدی می‌کنند، از بدی خوششان می‌آید و لذت می‌برند و آن را باعث کمال معنوی و مادی خود می‌دانند؟ گمان نمی‌کنم. پس چرا بدی‌ می‌کنند؟ این نکته را بفهمید و به این سؤال جواب بدهید تا معلوم شود که دین به چه وسیله می‌خواهد از بدیهای بشر جلو بگیرد یا اقلاً از آنها بکاهد. اگر اجازه می‌فرمایید، من خود به نیابت شما جواب این سؤال را بدهم.

خودخواهی

باعث همه بدیهای انسان یک صفت است در وجود او که ما آن را خودخواهی می‌گوییم. همین صفت است که نمی‌گذارد انسان حقایقی که برخلاف مصلحت یا عادت یا توهم اوست، بفهمد و اگر فهمید، نمی‌گذارد به آنها عمل کند. همین صفت است که آدمیزاد را وادار می‌کند تا پندها و تجربه‌ها و حکمت‌ها که از زمین و آسمان و محیط زندگی و زبان انبیا و حکما و بلکه عامة مردم همواره نثار می‌شود، پشت گوش اندازد و به آنها اعتنا نکند تا مانع راه شهواتش نشود. خودخواهی است که نمی‌گذارد انسان نقص خودش را بفهمد و به عیب خودش اعتراف کند. خودخواهی است که نمی‌گذارد آدمیزاد کمال دیگران را بفهمد و خوبی آنها را تصدیق کند.

مقاله

نویسنده مرحوم استاد حسینعلی راشد

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

مطلب مکمل

خلاصه ای از اسلام/ بخش دوم

خلاصه ای از اسلام/ بخش دوم

باعث همه بدیهای انسان یک صفت است در وجود او که ما آن را خودخواهی می‌گوییم.
خلاصه ای از اسلام / بخش چهارم و پایانی

خلاصه ای از اسلام / بخش چهارم و پایانی

از این نمونه‌ها ملاحظه می‌کنید که دین اسلام نمی‌خواهد ذره‌ای مردم را به حرج بیندازد و کار زندگی را بر آنها دشوار سازد، یا آنکه دین را موجب ضرر به مال یا جان آنها قرار دهد.

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
رساله حقوق امام سجاد(ع)

رساله حقوق امام سجاد(ع)

اشاره: برخی محققان میراث علمی امام سجاد(ع) را به سه بخش تقسیم کرده‌اند: روایات، ادعیه (به‌ویژه در صحیفه سجادیه)و رساله حقوق.
زندگینامه افلاطون

زندگینامه افلاطون

افلاطون احتمالا 427 سال پیش از میلاد مسیح در آتن بدنیا آمد. تولد او مصادف با دورانی بود که یونان باستان به اوج عظمت خود رسیده و شاید اندکی هم از قله عظمت گذشته در نشیب انحطاط افتاده بود.
فلسفه چیست؟

فلسفه چیست؟

فلسفه حوزه‌ای از دانش بشری است که به پرسش و پاسخ درباره مسائل بسیار کلی و جایگاه انسان در آن می‌پردازد؛ مثلاً این که آیا جهان و ترکیب و فرآیندهای آن به طور کامل مادی است؟
Powered by TayaCMS