دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

رسولان غیر معصوم

هر وقت از استادی دربارة هویت طلبگی سؤال می‌کردیم، بدون هیچ تأملی، تنها آیة معروف «نفر» را برایمان تلاوت می‌نمود. اما پای سخن حجت الاسلام و المسلمین صفایی بوشهری که نشستیم، ایشان با استفاده از منابع دینی، با رویکردی عمیق به بررسی مقولة هویت طلبگی پرداختند که توجه به آنها برای طلبة جوان آرامش‌بخش...
No image
رسولان غیر معصوم
رسولان غیر معصوم بررسی هویت طلبه در گفتگو با استاد صفایی بوشهری اشاره: هر وقت از استادی دربارة هویت طلبگی سؤال می‌کردیم، بدون هیچ تأملی، تنها آیة معروف «نفر» را برایمان تلاوت می‌نمود. اما پای سخن حجت الاسلام و المسلمین صفایی بوشهری که نشستیم، ایشان با استفاده از منابع دینی، با رویکردی عمیق به بررسی مقولة هویت طلبگی پرداختند که توجه به آنها برای طلبة جوان آرامش‌بخش است. خشت اول: به نظر شما اصطلاح «هویت» به چه معناست؟ هویت یعنی «مجموعه خصوصیات درونی و بیرونی سازمان یافته یک شیء یا یک گروه» که با آن از دیگر اشیاء و گروه‌ها جدا و ممتاز می‌گردد. هویت مصدر جعلی «هو» است. یعنی کیستی یک شیء. این شیء می‌تواند یک موجود واحد باشد و می‌تواند یک گروه باشد. مثلاً «هویت شخصی» همان شجره نامه فردی و ملی شخص است که به طور معمول در شناسنامه ذکر می‌شود. و «هویت گروهی» یا «صنفی» یک عنوان اعتباری است که از هویت افراد درون آن گروه منتزع شده است. یعنی هویت و جوهره اعتقادی، فرهنگی، علمی و آئینی یک مجموعه کاری و صنفی به هم پیوسته؛ که با مطالعه پشینه تاریخی آن صنف می‌توان بدان معرفت پیدا کرد. اگر بخواهیم به شکل منطقی این معنا را مورد دقت قرار دهیم، گاهی ما از ساختار ماهوی یک شیء سؤال می‌کنیم یعنی این شیء دارای چه جنس و فصلی است و در افق کلان نظام تکوین نقطه اشتراکش را با دیگر موجودات بررسی می‌کنیم و تحت عنوان جنس می‌آوریم و نقطه افتراق آن با همان موجودات مشترک را کشف می‌کنیم و تحت عنوان فصل می‌آوریم و گاهی از ساختار ماهوی به اضافه خصوصیات و صفات جوهری درونی و برونی آن مورد دقت قرار می‌دهیم که وجود خارجی او را از دیگر موجودات هم‌ماهیت جدا می‌سازد و هویت را می‌توان به اقسام مختلف مثل هویت شخصی، هویت شخصیتی، هویت صنفی و ... تقسیم کرد اما ماهیت، همان جوهرة ذاتی مقوّم یک شیء است. پس هویت یعنی «مجموعه خصوصیات درونی و بیرونی سازمان‌یافته یک شیء یا یک گروه» که با آن از دیگر اشیاء و گروه‌ها جدا و ممتاز می‌گردد. خشت اول: بنابراین تعریف، هویت فردی و گروهی می‌تواند به ما کمک کند تا مرز بین گروه‌ها و افراد را بهتر درک کنیم. بله شما می‌توانید هویت یک گروه را حدّ و مرز آن گروه بدانید. که این مرز دو خصوصیت عمده دارد. یکی اینکه فارق و تمیز دهنده‌ یک فرد و یا یک گروه است. این بُعد عدمی هویتی است؛ یعنی الف، ب نیست. یکی هم جامع و بُعد ثبوتی است که مجموعاً مبیّن خصوصیات ذاتی هویت یک شیء، می‌باشد. باید در تعریف هویت، مراعات جامعیّت و مانعیت بشود، همانطور که در تعریف ماهیت، چنین چیزی ضروری بود. خشت اول: بنابراین ما به دنبال یک فصل می‌گردیم که یک صنف را از صنف دیگر جدا کند. آیا می‌توان نقش و کارکردهای خاص هر صنف را به عنوان شاخصه آن صنف تعریف کرد. نقش و کارکرد یکی از عوارض خاصی هست که بر یک نوع وارد می‌شود و باعث می‌شود تا صنف خاصی تشکیل شود. خشت اول: این عوارض را چه کسی باید تعریف کند؟ اگر یک صنف تأسیسی باشد، هویتش را مؤسسش تعریف می‌کند و اگر غیر تأسیسی باشد، خود وجود آن صنف، خودش را به مرور زمان تعریف می‌کند. و ممکن است در طول تاریخ، این تعریف تصحیح یا تکمیل شود یعنی هویت‌شان تغییر یا تکمیل می‌شود. مثلاً ساکنین کنار دریا نیاز به غذا پیدا می‌کنند، می‌بینند در دریا هم ماهی هست. شروع به ماهی‌گیری می‌کنند. این آقا شروع می‌کند، آن آقا شروع می‌کند، بعد اینها که کنار هم قرار می‌گیرند تشخیص می‌دهند که باید با هم تعامل و همکاری داشته باشند، ماهی‌ها را به شکل خاصی صید کنند، در یک جا جمع کنند، با قیمت خاصی بفروشند، ... این می‌شود صنف تعیّنی. خشت اول: حالا صنف روحانیت، صنفی تعیّنی است یا تعیینی؟ هویت روحانیت از دیدگاه بنده تعیینی است. یعنی ذات اقدس باری تعالی و حضرات معصومین(علیهم السلام) جهت هدایت انسان به معنای عام، گروهی را تأسیس کردند. همان طور که هویت صنفی انبیاء و حضرات ائمه(علیهم السلام) تأسیسی هستند، هویت روحانیت دینی هم تأسیسی است. اما مؤسس صنف انبیاء و ائمه خداست و مؤسس صنف روحانیت اینکه در یک مجموعه نظام یافته و متشکل باشند، انبیاء و حضرات معصومین(علیهم السلام) هستند. هر چند اگر بخواهیم به نظر مرآتی نگاه کنیم سر انجام، مؤسس اصلی خداست. شاهد بر این مدعا آیه شریفه «لو لا نفر من کلّ فرقةٍ طائفةٌ لیتفقّهوا فی الدّین» می‌باشد که در آن انگیزه تشکیل صنف روحانیت بیان شده است. خشت اول: اگر وضع را تعیینی و دارای یک حقیقت مشخص بدانیم چگونه می‌توان تغییراتی که در کارکردها و نقش‌های روحانیت در طولِ حیات صنفی خود داشته تفسیر کرد؟ به نظر می‌رسد اگر این تغییرات به خوبی تحلیل نشود و قاعده کلی و ملاک اصلی به دست نیاید که کدامیک از این کارکردها مشروع است و کدامیک خروج از این صنف است، طلاب جوان دچار سردرگمی خواهند شد. هویت صنفی انبیاء یک هویت واحد و یک حقیقت نورانی است. کما اینکه هویت صنفی حضرات معصومین(علیهم السلام) نیز همین‌گونه است. روحانیت هم همین است. یک حقیقت صنفی واحد دارد که این هویت در هر زمان و مکان تجلیات مختلفی دارد. انبیاء و معصومین هم اینگونه بودند. اما اگر کسی آمد خارج از هویت حقیقی صنفی خودش اقدام کرد، خارج از صنف، حرکت کرده است. مثلاً یک روحانی، کاری خلاف شأن روحانیت انجام داد. این فرد در آن حیطة عملکردی، مجازاً روحانی است. تظاهر به روحانیت می‌کند. در زمانی که آن کار خلاف شأن را انجام می‌دهد، دیگر روحانی نیست. روحانیت یک حقیقت صنفی واحد دارد و این طور نیست که در طول زمان، این حقیقت تغییر کند. اما این حقیقت مشخص در طول زمان، تجلیاتش مختلف می‌شود. حال اینکه چه کاری خلاف شأن روحانیت است باید دقیقاً ملاک کلی آن را مشخص کنیم. خشت اول: پس از بیان این مقدمات، چگونه می‌توان هویت روحانیت را ترسیم کرد؟ باید دامنه تحقیق در این بحث، نظام سراسر اتقان و هدایت عالم خلقت تعیین شود و هویت صنفی و جایگاه ارزشی روحانیت، اینگونه مورد مداقّه قرار گیرد. خداوند، جهان را برای انسان خلق کرد و فرمود: «هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعاً» و «الم تر و ان الله سخر لکم ما فی السموات و فی الارض» و «سخّر لکم ما فی السموات و ما فی الارض جمیعاً منه». همچنین انسان را برای رسیدن به مقام عبودیت آفرید و فرمود: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون». و رسیدن به مقام عبودیت را علت و فلسفه آفرینش انسان قرار داد. عبودیت یعنی دین فهمی، دین مداری و دین رفتاری. یعنی شخص، دین را بفهمد، سیر دینی را از غیر دینی تشخیص دهد، در مدار دین حرکت کند و در بحران‌ها، راه منطبق بر دین را انتخاب کند. حال چون مفاد دین، یک برنامه عرشی و الهی است، اگر قرار باشد مفاد عبودیت به جامعه بشری عرضه شود، می‌بایست شخصی از نوع انسان آن را از عرش به ارض منتقل کند و واسطه فیض و رحمت الهی باشد. این شخص باید فوق تمام افراد بشر و ممتاز در ابعاد خداپسندانه باشد و رابطه‌ای ویژه با عرش داشته باشد و کسی جز پیامبران که تربیت یافتگان مدرسة عرشی خدایند و به مقام «فکان قاب قوسین أو أدنی» دست یافته‌اند، قابلیت پذیرش این مسؤولیت را ندارند. بعد از انبیاء، حضرات معصومین(علیهم السلام) هستند که اگر ایشان نباشند، جهان دچار بحران هدایت و سپس گرفتار اضمحلال خواهد شد. آنان سرچشمه فیض و استمرار حیات دنیوی جهان و کانون فروزان هدایت انسانند. بعد از حضرات معصومین، در زمان غیبت و حتی زمان ظهور، به دلیل وسعت جغرافیایی بلاد اسلامی، واسطة فیض هدایت انسان، روحانیت و علمای دین هستند که مفادّ عبودیت و راه سعادت دنیایی و فرادنیایی را به جامعه بزرگ و رو به گسترش انسانی عرضه می‌کنند. در احادیث بسیاری می‌بینیم که فرشتگان در خدمت علماء و دانشوران دینی، بال می‌گسترانند و تمام عالم حتی ماهیان دریاها برای معرفت جوی دینی، دعا و استغفار می‌کنند. این بدان خاطر است که خلقت و بقای تمام موجودات، در گرو فلسفه خلقت انسان یعنی «عبودیت» است و روحانیت جزئی از مجموعه عرضه کنندگان مفاد عبودیت و استقرار نظام دینی در جهان است. بنابراین هویت طلبه، همان هویت انبیاء(علیهم السلام) است اما به شکل غیر معصومانه. انبیاء مطالب را از عرش دریافت می‌کنند و علماء از عرشیان. خشت اول: آیا تمامی مأموریت‌های ائمه به طلاب و روحانیت واگذار شده است؟ حضرات ائمه(علیهم السلام) دارای دو بُعد هستند. یکی بُعد عرشی و ارتباط با ذات اقدس باری تعالی و دیگری بُعد ارضی و هدایتی. در بُعد عرشی ما نمی‌توانیم بگوییم روحانی و سازمان روحانیت باید وظیفه امام(علیه السلام) و انبیاء(علیهم السلام) را انجام بدهد یعنی متصل به وحی شود. و هیچ وقت هم نه یک روحانی و نه سازمان روحانیت چنین ادعایی نکرده است. به همین جهت در حوزه اخذ و فهم دین روحانیت از منبع لفظی که کتاب و سنت است و از منبع غیر لفظی که عقل است، استنباط احکام می‌کند. و در حیطه هدایت انسان‌ها در زمان غیبت و حتی حضور ائمه به خاطر وسعت جغرافیایی بلاد اسلامی، این کار را در چند بخش به روحانیت واگذار کردند. یکی در بخش تبلیغ و هدایت و رساندن مفاد دین به جامعه، بخش دیگر در خصوص الگوی دینی بودن برای جامعه، و سوم ایجاد حکومت دینی و برقراری یک نظام دینی، و در بعد چهارم ارتقاء فرهنگ دینی در جامعه و دفاع فرهنگی از دین در مقابل هجمه فرهنگی جبهه دین‌ستیز، همه این کارها را حضرات معصومین(علیهم السلام) وقتی حضور داشتند انجام می‌دادند و در زمان غیبت به روحانی واگذار کردند. خشت اول: آیا تمام اعضای صنف روحانیت موظفند تمام وظایف ائمه و انبیاء را بر عهده بگیرند یا روحانیت یک صنف و گروه است که هر عضوی از آن باید یک جزء از مجموعه وظایف حوزه را انجام دهد؟ روشن است که این مأموریت‌هایی که ذکر شد آنگاه محقق می‌شود که یک روحانی به مقام فهم دین، نورانیت ایمان و عمل دینی و عروج فرادنیایی دست یابد. البته این از موهبت‌های ویژه خداست که شهباز سعادت آن فقط بر سر برخی در ادوار تاریخ می‌نشیند. «إذا أراد الله بعبدٍ خیراً فَقََّهَهُ فی الدین». علماء در زمان غیبت سکان‌داران قلوب شیعیان و دین‌داران هستند که آنان را از انحطاط و سقوط در پرتگاه ابتذال و دنیا‌گرایی و انحطاط اخلاقی و رفتاری نجات می‌بخشند. ائمه معصومین(علیهم السلام) این وظیفه را به روحانی واگذار کردند آن هم به یک فرد که ای فرد روحانی! ای عالم! شما باید دارای این ساختار محتوایی و ظاهری و عملکردی باشید و جامعه را هدایت کنید. حالا چون جغرافیای بلاد اسلامی وسیع است، یک فرد کفایت نمی‌کند. البته برای انجام این مجموعه کارها یک فرد کفایت می‌کند، اما چون بلاد دینی گسترش دارد، ما افراد زیادی می‌خواهیم. لذا ما نمی‌توانیم بگوییم که جزء جزء این وظایف را تقسیم کنیم، جزء اخلاقی‌اش را بدهیم به یک روحانی و بگوییم تو متکفل اخلاق باش، جزء فهم دین را بدهیم به دیگری و بگوییم تو متکفل فهم دین باش، به دیگری بگوییم تو متکفل اجراء باش تا این مجموعه روی هم دیگر یک واحد بشود. نه. خود فرد روحانی باید دارای مجموعه این خصائص و امور باشد. فهم دین، تخلّق به اخلاق دینی، هدایت و تبلیغ، اجراء و ... . البته هر شخص روحانی به اندازه توانش باید چنین شخصیتی پیدا کند اما این دلیل نمی‌شود که ما بگوییم هر کدام از افراد نهاد روحانیت یک بخشی از وظایف دینی را انجام دهند. هر فرد روحانی باید کامل باشد. یکی از مشکلات بحث تخصصی شدن در حوزه که اکنون به بحرانی تبدیل شده، این است که فرد، متخصص فلسفه است، ولی در حوزه ادبیات عرب می‌گوید من بلد نیستم. یا شخصی متخصص فقه است، اما اگر سخن از تفسیر بگویی، می‌گوید من متخصص فقه هستم، نمی‌دانم. اینجا ما باید یک تعریف مناسبی از تخصص ارائه کنیم که تخصص یعنی شدت علمیّت یک دانش پژوه اسلامی در بخشی از معارف اسلامی، به طوری که آن شخص در آن مجموعه معارف، تسلط کافی دارد اما در یک بخش، تسلطش بیشتر است. نه اینکه در حوزه‌هایی بی‌تسلّط باشد. والّا اگر فردی متخصص در فلسفه باشد و برود در جایی که اصلاً دین را نمی‌شناسد، بخواهد تبلیغ دین کند، نمی‌تواند. قرآن شناسی نمی‌داند، سنت را نمی‌تواند معرفی کند، فقه را نمی‌تواند تبیین نماید، اخلاق را نمی‌تواند بگوید. فقط چهارچوب هندسة فکری آنجا را بر این پایه می‌ریزد که خدا واجب الوجود است و دیگر موجودات، ممکن الوجود! و اگر ممکن الوجود بخواهد قوام پیدا کند و باقی باشد، باید متصل به واجب الوجود باشد. این مطلب به تنهایی چقدر می‌تواند کارآیی داشته باشد؟ و همین طور سایر تخصص‌های دیگر. حضرت امام رضوان الله علیه را ملاحظه بفرمایید. هر جا نگاه می‌کنید، دارای وجودی عرشی و نورانی است. در زمینه اعتقادی، اخلاقی، عملکردی، اسوه بودن برای جامعه، برای ارتقاء فرهنگ جامعه، ... همه چیز دارد. ما وقتی می‌خواهیم یک روحانی را تعریف کنیم باید تالی تلو معصوم باشد. آن هم در همه ابعاد مورد نیاز. لذا به نظر بنده هدف از سازمان روحانیت باید تربیت روحانی‌ای مثل امام(ره) باشد. حالا بعضی‌ها استعداد دارند و می‌رسند و بعضی‌ها هم پائین‌تر هستند. ولی نه اینکه ما بیاییم همه افراد را در یک بُعد بسازیم و تعالی تک بعدی مورد نظرمان باشد، هرچند لازم است افرادی متخصص در علوم مختلف تربیت شوند به شکل موجبه جزئیه تا نیازمندی‌های آموزشی، تحقیقی، و تولیدی آن علم در حوزه معارف دینی را تأمین کنند. و در همان نظام آموزش و تربیت همه جانبه هر کس متناسب با استعداد و درجه تکاملش به کار گرفته می‌شود. در این ابعاد گاهی یک نفر درجه یک می‌شود، گاهی درجه دو، گاهی درجه سه و ... اما در این مسیر اگر پیش از پایان تربیت و آموزش لازم شد نیازی از مراکز حکومتی را تأمین کنیم، جهت حفظ و اداره نظام، اشکال ندارد. آن، ضرورت است. خشت اول: در حال حاضر توجه به این مقوله در سطح حوزه‌های علمیه به چه میزان است؟ اشکال اساسی از اینجاست که پرداختن به مسأله هویت روحانیت، ضرورت خود را در حوزه پیدا نکرده است. هر انسان وقتی شغلی را انتخاب می‌کند به طور طبیعی وارد دایرة صنفی آن شغل می‌شود. هر صنف هم دارای هویتی مشخص با دانش و مهارت‌های خاص و جایگاه شخصی و اجتماعی و تاریخی ویژه و تعریف شده و در معرض آسیب‌ها و ظرفیت‌ها و ظرافت‌های مخصوص خود می‌باشد. لذا هر فرد قبل از انتخاب کار آینده باید دربارة هویت صنفی آن بیاندیشد و هر چه بیشتر تعمق کند در آن صنف موفق‌تر خواهد بود. بنابراین هر جوان جویای معارف دینی و خواهان رسالت و ارشاد مردی در آغاز باید هویت صنفی و جایگاه ارزشی روحانیت را به طور شفاف و با تصویری صحیح و روشن پیش روی خود ترسیم و به تصویر کشد. بنابراین تصویرگری شفاف از هویت روحانی بحث و ریشه‌ای برای تمام طلاب است. مبادا که در روند چارت کاری خود دچار بحران هویت شوند که بحران گاهی به صورت انحراف هویتی و گاهی به صورت تحیر هویتی و گاهی هم به شکل بن‌بست هویتی تجلی و ظهور پیدا می‌کند. اصلاً باید وقتی که طلبه وارد حوزه می‌شود، شناخت شفاف و تصویر روشنی از هویت صنفی روحانیت در دست داشته باشد و باید آنان که متناسب با هویت روحانیت هستند وارد حوزه شوند و پذیرش گردند. لذا همه کس را راه نباید داد، کسانی که اصلاً شأنیت ورود به این صنف را ندارند. خدا همه را که برای رسالت و امامت انتخاب نمی‌کند. همه هم نمی‌توانند روحانی بشوند. من الان جوان‌های زیادی می‌شناسم که اینها اصلاً نباید می‌آمدند حوزه ولو اینکه استعداد داشتند. آمدند و بعد از مدتی هم یا به خاطر عدم هم‌سنخی با هویت روحانیت و یا عدم معرفت به آن مشکلاتی برایشان رخ داد، مشکلات فکری، مشکلات روحی، مشکلات جسمی، بحران هویتی پیدا کردند. بعد بریدند و رفتند. شما باید تصویری شفاف از مجموعه خصوصیات ساختاری و ویژگی‌های ممتاز روحانیت در دست داشته باشید و به دیگران بگویید اگر می‌خواهید وارد شوید یا اگر می‌خواهید بمانید، حقیقت شما این است. خارج از این، «اسداً یرمی» است. یعنی مجاز می‌شوید و مشکل پیدا می‌کنید. خشت اول: داشتن هویت و شفاف بودن هویت روحانیت برای طلاب جوان چه ضرورت و فایده‌ای دارد؟ به نظر می‌رسد پاسخ صحیح و مناسب به این موضوع به طلاب جوان، انگیزه مضاعف و شور و نشاطی دو چندان می‌بخشد و ایشان را به سلوک و تحرک در وادی علم و اخلاق و هدایت، وامی‌دارد و در برابر راه‌کارهای درونی و بیرونی شیاطین، مصون می‌نماید. این امر موجب تقویت علم و ایمانشان می‌شود. موجب رشد باورشان می شود و دیگر دچار بحران‌های هویتی نمی‌شوند. وقتی به او می‌گویی چرا درس نمی‌خوانی؟ می‌گوید همین مقدار برای من بس است که بتوانم منبر بروم. در حالی که یک روحانی به واقع باید خیلی بالاتر از این باشد که الان طلاب ما فکر می‌کنند. جایگاه ارزشی روحانی خیلی بالاست. عرض کردم که در ملکوت، او را به عنوان «عظیم» که نام خداست، می‌شناسند. امیر المؤمنین روحی فداه به کمیل بن زیاد می‌فرمایند: «ما من حرکةٍ الا و أنت محتاج فیها إلی معرفة» و امام صادق(علیه السلام) نیز در این باره کلامی مهم بیان داشته‌اند: «العامل علی غیر بصیرةٍ کالسائر علی غیر الطریق. لا یزیده سرعة السّیر الّا بُعداً». یک حرکت مادی ساده هم نیازمند شناخت اولیه و شناخت هدف، مسیر، روش و خودشناسی است تا شخص بتواند با بصیرت متناسب با تمام توان خود در مسیر مستقیم و بدون اعوجاج و در اسرع وقت با روشی نتیجه بخش به هدف تعیین شده حقیقی دست یابد. بنابراین پرواضح است که حرکت‌های پیچیده و دامنه‌دار معنوی مثل تحصیل علوم به ویژه معارف دینی با گستره‌ای وسیع و عمیق نیاز بیشتری به اندیشیدن مقدماتی و مراقبت‌های بعدی جهت نتیجه‌بخش بودن حرکت دارند. مطالعه در تاریخ علمای حوزه نشان می‌دهد که بزرگان و تأثیرگذاران در حوزه، کسانی بوده‌اند که تصویری صحیح و شفاف از هویت روحانیت داشته‌اند و با انتخاب این راه و ایمان به آن در فضای سراسر نور آن گام نهاده‌اند. سوتیتر: 1. هویت گاهی تعیینی است و گاهی تعیّنی. هویت تعیینی یعنی یک فرد یا یک گروه بیایند یک صنف را اختراع کنند. همین هویت آن صنف را تعریف می‌کنند ... اما اگر صنف، تعیّنی باشد، یعنی به مرور زمان ایجاد شده باشد، ... هویت صنفی خود به خود شکل می‌گیرد و معنا پیدا می‌کند. 2. مؤسس صنف روحانیت که در یک مجموعه نظام یافته و متشکل باشند، انبیاء و حضرات معصومین هستند. 3. روحانیت، یک حقیقت صنفی واحد دارد و این طور نیست که در طول زمان، این حقیقت تغییر کند. اما این حقیقت مشخص در طول زمان، تجلیاتش مختلف می‌شود. 4. بعد از حضرات معصومین، در زمان غیبت و حتی زمان ظهور، به دلیل وسعت جغرافیایی بلاد اسلامی واسطه فیض هدایت انسان، روحانیت و علمای دین هستند که مفادّ عبودیت و راه سعادت دنیایی و فرا دنیایی را به جامعه بزرگ و رو به گسترش انسانی عرضه می‌کنند. 5. هویت طلبه، همان هویت انبیاء و ائمه(علیهم السلام) است اما به شکل غیر معصومانه. انبیاء مطالب را از عرش دریافت می‌کنند و علماء از عرشیان ... روشن است که این فهم آنگاه محقق می‌شود که روحانی به مقام فهم دین، نورانیت ایمان و علم دینی و عروج فرادنیایی دست یابد. 6. ما نمی‌توانیم جزء جزء اینها را تقسیم کنیم، جزء اخلاقی‌اش را بدهیم به یک روحانی و بگوییم تو متکفل اخلاق باش، جزء فهم دین را بدهیم به دیگری و بگوییم تو متکفل فهم دین باش، به دیگری بگوییم تو متکفل اجراء باش. نه. خود فرد روحانی باید دارای این مجموعه خصائص و کامل باشد. 7. اینجا ما باید یک تعریفی از تخصص ارائه کنیم که تخصص یعنی شدت علمیّت یک دانش پژوه اسلامی در بخشی از معارف اسلامی به طوری که آن شخص در آن مجموعه معارف، تسلط کافی دارد اما در یک بخش، تسلطش بیشتر است. نه اینکه بی تسلط باشد. 8. اصلاً طلبه که وارد حوزه می‌شود، شناخت شفاف و تصویر روشنی از هویت صنفی روحانی ندارد. لذا همه کس را راه می‌دهند. کسانی که اصلاً شأنیت ورود به این صنف را ندارند. 9. درس نمی‌خواند، می‌گویی چرا؟ می‌گوید همان برای من بس است دیگر. بتوانم بروم منبر. در حالی که یک روحانی به واقع باید خیلی بالاتر از این باشد که الان طلاب ما فکر می‌کنند.
نشریه خشت اول

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

رساله حقوق امام سجاد(ع)

رساله حقوق امام سجاد(ع)

اشاره: برخی محققان میراث علمی امام سجاد(ع) را به سه بخش تقسیم کرده‌اند: روایات، ادعیه (به‌ویژه در صحیفه سجادیه)و رساله حقوق.
نیکی به دیگری، نیکی به خود است

نیکی به دیگری، نیکی به خود است

در فرهنگ اسلامی ایرانی این معنا جا افتاده است که «هر چه کنی به خود کنی؛ گر همه نیک و بد کنی»، یا «تو نیکی کن و در دجله انداز؛ که ایزد در بیابانت دهد باز».
No image

دیدگاه قرآن درباره ستم پذیری و ستم ستیزی

رخداد بزرگ و بی‌مانند کربلا که اوج سعادت ها و شقاوت هاست، دربردارنده آموزه‌های بسیاری است.
سخاوت و بخشش آرامشی برای خود، آسایشی برای دیگران

سخاوت و بخشش آرامشی برای خود، آسایشی برای دیگران

بخشش یکی از خصلت‌ها و فضایل خوب و زیبای انسانی است.
حکمت دعا از زبان مولانا

حکمت دعا از زبان مولانا

مولانا حقیقت حکمت را به زبان ساده و شعر بیان کرده است. از این رو باید سخنان بزرگانی چون مولانا را بخوانیم تا به راز قرآن پی ببریم.
Powered by TayaCMS