كلمات كليدي : يادگيري، تغيير نسبتا پايدار، توان رفتاري، تمرين تقويت شده، روان شناسي يادگيري
نویسنده : ابوذر كريميان
بدون شک پدیده یادگیری، مهمترین پدیده روانی در انسان و موجودات تکامل یافته میباشد، به این دلیل که پایه و اساس بسیاری از مسائلی است که موجب میشود انسان از نظر روانی از سایر موجودات و دیگر همنوعان خود متمایز گردد. روانشناسی یادگیری یکی از مباحث بنیادی در علم روانشناسی میباشد که تحقیقات و بررسیهای فراوانی را از سوی دانشمندان این علم به خود اختصاص داده و نظریات گوناگونی در خصوص آن عنوان شده است. اهمیت و ارزش یادگیری در نزد آدمی هنگامی نمایان میشود که ما را از تمام آنچه آموختهایم محروم سازند. در این صورت با آنکه از نظر فیزیولوژیک، فردی بالغ و طبیعی خواهیم بود؛ اما از نظر مسائل روانی به دورههای کودکی برگشت خواهیم کرد.[1]
یادگیری یکی از مهمترین زمینهها در روانشناسی امروز و در عین حال یکی از مشکلترین مفاهیم برای تعریف کردن است. در فرهنگ امریکایی هریتج[2] یادگیری اینگونه تعریف شده است:
"کسب دانش، فهمیدن یا تسلطیابی از راه تجربه یا مطالعه."
اما بیشتر روانشناسان این تعریف را نمیپذیرند؛ زیرا در آن اصطلاحات مبهم دانش، فهمیدن و تسلطیابی بهکار رفتهاند. در عوض روانشناسان در سالهای اخیر به تعریفهایی تمایل نشان دادهاند که به تغییر در رفتار مشاهدهپذیر اشاره میکنند. معروفترین این تعریفها تعریفی است که به وسیله کیمبل(Kimble) پیشنهاد شده است. کیمبل یادگیری را اینگونه تعریف کرده است:
"تغییر نسبتا پایدار در توان رفتاری(رفتار بالقوه) که در نتیجه تمرین تقویتشده، رخ میدهد."
این تعریف هر چند بسیار معروف است اما به هیچ وجه مورد پذیرش همه روانشناسان نیست.[3]
حال این تعریف را با دقت بیشتری مورد بررسی قرار میدهیم:
1- یادگیری تغییر در رفتار است. به سخن دیگر نتایج یادگیری همواره باید قابل انتقال به رفتار مشاهدهپذیر باشد. پس از یادگیری، یادگیرنده قادر به انجام کاری خواهد بود که پیش از یادگیری نمیتوانست آن را انجام دهد.[4]
2- این تغییر رفتاری، نسبتا پایدار است؛ یعنی نه موقتی است و نه ثابت.[5]
این نکته در اصل به این منظور به تعریف یادگیری اضافه شده که بین یادگیری و رویدادهای دیگری که رفتار را تغییر میدهند مانند خستگی، بیماری و... تمایز ایجاد شود. بدیهی است که این رویدادها و آثار آنها به سرعت میآیند و میروند، در حالی که یادگیری دوام میآورد تا اینکه با گذشت زمان دستخوش فراموشی شود، یا یادگیری تازهای جای آن را بگیرد. بنابراین، هم حالات موقتی و هم یادگیری هر دو رفتار را تغییر میدهند، اما تغییر حاصل از یادگیری نسبتا پایدارتر است.[6]
3- رفتاری: برای آنکه یادگیری از دید روانشناسان مقولهای قابل توجه باشد باید نوعی تظاهر خارجی یادگیری در رفتار فرد وجود داشته باشد. اگر فردی چیزی را یاد بگیرد اما آن مطلب را به دلیل مخفی ماندن روی رفتار وی تاثیر نگذارد، یک روانشناس چگونه میتواند پی به یاد گرفتن آن مطلب ببرد؟ آنها صرفا میتوانند رفتار را مشاهده کنند و از مشاهداتشان نتیجهگیری نمایند.[7]
4- تغییر در رفتار الزاما نباید بلافاصله بعد از تجربه یادگیری رخ دهد. اگر چه در نتیجه یادگیری در یاد گیرنده توانایی بالقوه متفاوت عمل کردن ایجاد میشود، این توانایی ممکن است بلافاصله در رفتار وی ظاهر نگردد.[8] بنابراین روانشناسان تغییر خودبهخود در رفتار را نمیخواهند، بلکه فقط تغییر در توان برای رفتار را میخواهند.[9]
5- تغییر در رفتار(یا توان رفتاری) از تجربه یا تمرین ناشی میشود.[10] پتانسیلهای رفتاری به دلایلی غیر از یادگیری نیز تغییر میکنند. وقتی سن ما افزایش مییابد، بدن ما نیز تغییر میکند و پتانسیل ما برای رفتار عوض میشود. عنوان تجربه از آن روی انتخاب شده تا آن دسته از تغییرات رفتاری را که مدنظر نظریهپرداز یادگیری است از آن دسته که مورد نظر وی نیست، جدا شود.[11]
6- تجربه یا تمرین باید تقویت بشود؛ یعنی اینکه تنها پاسخهایی که به تقویت میانجامد آموخته شود.[12] بنابر تعریف کیمبل، یادگیری از تمرین یا کوشش تقویتشده به دست میآید. به دیگر سخن، تنها رفتار تقویتشده آموخته میشود.[13]