رسوایی غاصبین فدک در قیامت

«فَدُونَکُمَا مَخْطُومَةً مَرْحُولَةً تَلْقَاکَ یَوْمَ حَشْرِکَ» [1]؛ «اکنون ای ابن ابی قحافه این فدک را در حالی که افسار و جهاز او آماده است بگیر تا در روز حشر تو را ملاقات کند». خِطام به معنی افسار و مَرْحُولَه به معنی جهاز شده است. حضرت زهرا علیها السلام فدک را به شتری که برای سوار شدن مهیاست تشبیه کرده اند. شاید هم اشاره به این که اگر فدک در دستت نباشد نمی توانی بر مرکب حکومت سوار شوی؛ یعنی بیا این را بگیر و بر خر مرادت سوار شو. در ضمن هم اشاره دارد به این که من روی فدک کار کرده ام و آن را به بهره برداری اقتصادی رسانده ام، حال بگیر و برو تا روز قیامت برسد. بالاخره قیامتی که در کار هست.

«فَنِعْمَ الْحَکَمُ اللّهُ وَ الزَّعیمُ[2] مُحَمَّدٌ وَ الْمَوْعِدُ الْقِیامَةُ» [3]؛ «خداوند داور خوبی است و پیامبر هم رهبر خوب ما در قیامت است و قیامت هم خوب وعده گاهی است»؛ یعنی درست است که فعلاً توانستی رهبری امّت را غصب کنی امّا در قیامت که دیگر تو رهبر نیستی بلکه رهبر واقعی پیامبر است؛ و اگر وَالْغَریمْ باشد یعنی طلب کننده اوست، در قیامت دیگر من طرف تو نیستم بلکه پیامبر طرف توست. به او باید پاسخ دهی وقتی از تو می پرسد چرا عطیۀ مرا به زور گرفتی؟ چرا آنچه من بخشیده بودم غصب کردی؟ پس قرار ما به قیامت، به حکومت الهی و مطالبۀ پیامبر، طرف دعوی هم اوست.

«وَ عِنْدَ السّاعَةِ ما تُخْسِرُونَ (یَخْسَرُ الْمِبْطِلُونَ)» [4]؛ «و هنگام قیامت است که زیان کارها وضعشان آشکار می شود، یا زیانِ روندگان راه باطل روشن می شود»، یعنی کجروان در قیامت زیانکارانند. «وَ لاْیَنْفَعُکُمْ إذْ تَنْدَمُونَ»[5]؛ «و دیگر در آن روز اظهار پشیمانی سودی برای شما ندارد»؛ یعنی روزی می آید که پشیمان می شوی امّا راه برگشت دیگر بسته است.

«وَ لِکُلِّ نَبَاءٍ مُسْتَقَرٌّ[6] فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مِنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزیهِ» [7]؛ «و برای هر خبری وعده گاهی است و بزودی می فهمید بر چه کسی عذاب خوارکننده نازل می شود». از این سخنان معلوم می شود گویا حضرت زهرا علیها السلام نسبت به اعتقاد این ها به قیامت هم شک داشته و در این عبارت از آیات مختلف سورۀ انعام و سورۀ هود استفاده می کند. آیات سورۀ هود اشاره دارد به قوم نوح که در طوفان عذاب الهی غرق شدند و دچار عذاب دنیوی هم شدند. برخی از مفسّرین می گویند چه بسا منظور حضرت زهرا علیها السلام این باشد که بدانید حتی از نظر دنیوی هم عزّت شما از بین خواهد رفت و همین طور در قیامت عذاب خواهید دید. در این عبارت خطاب حضرت به جمع است بر خلاف جملات قبلی که به شخص ابن ابی قحافه بود در اینجا همه را مورد خطاب قرار داده می فرماید: بزودی خواهید فهمید چه کسی عذاب خوارکننده خواهد دید؛ و این اشاره به ذلّتی است که در طول تاریخ بر مسلمین آمد. این ذلّت که امروز بیش از یک میلیارد مسلمان دنیا توسری خور هستند نتیجۀ همان اعمال شیطانی است که مسیر اسلام را منحرف کردند. این هم از معجزات حضرت زهرا علیها السلام است که به این خوبی آینده را پیش بینی کرده است. «وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقیمٌ»[8]؛ «و بزودی می فهمید که بر چه کسی عذاب پایدار حلول می کند»؛ یعنی تازه عذاب پایدار و دائمی تان در قیامت نازل می شود.

درخواست حمایت و قیام از انصار

«ثُمَّ رَمَتْ بِطَرْفِها نَحْوَ الْأَنْصارِ فَقالَتْ: یا مَعْشَرَ الْفِتْیَةِ[9] وَ أَعْضادَ الْمِلَّةِ» [10]؛ «سپس حضرت نگاهشان را به طرف انصار انداختند و فرمودند: ای جماعت جوانمردان (ای باقیمانده و بازماندۀ گذشتگان) و ای بازوان دین و شریعت». تعبیر بازوان شریعت یعنی این انصار بودند که اسلام را یاری دادند این عبارت نشان می دهد که در مسجد، انصار در یک قسمت جدا از مهاجرین و دیگران نشسته بودند. چون سردمداران سقیفه و غاصبان خلافت از مهاجرین بودند نه از انصار، لذا حضرت علیها السلام حساب انصار را از مهاجرین جدا می کند، البته انصار هم مقصّر بودند امّا آن جرم بزرگ متوجّه مهاجران است، زیرا سردمداران غصب خلافت و فدک از مهاجرین بودند نه از انصار.

«وَ حَصَنَةً الإسْلامِ» [11]؛ «و شمایی که از اسلام محافظت می کردید». اگر حِصْنِه باشد یعنی شما حافظ اسلام بودید و اگر حَضَنَةَ باشد یعنی یاری دهندۀ اسلام بودید. اشارۀ حضرت به زمانی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه مهاجرت کرد و انصار از وی حمایت کردند و اسلام گسترش یافت. چه بسا اشاره به این باشد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پیکرۀ اسلام بود و شما او را پناه دادید و حفظ کردید.

«ما هذِهِ الْغَمیزَةُ فی حَقّی؟» [12]؛ «پس چه شده که در شما نسبت به حقّ خودم سستی می بینم؟». «وَ السِّنَةُ عَنْ ظُلامَتی؟»[13]؛ «و آیا خوابتان برده در این ظلمی که به من شده؟ آیا چرتتان گرفته است آیا خوابیده اید؟». «أَما کانَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و سلم أَبی یَقُولُ: اَلْمَرْءُ یُحْفَظُ فی وُلْدِهِ»[14]؛ «آیا پدرم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نفرمودند: احترام هر شخص را با احترام به فرزندانش حفظ می کنند؟». آیا نفرمودند: احترام به فرزند احترام به پدر است؟

«سَرْعانَ ما أَحْدَثْتُمْ وَ عَجْلانِ ذا إِهالَةً» [15]؛ «امّا چه زود حادثه آفریدید و چه زود چربی ها از بینی های شما خارج شد». دقت کنید اینجا کنایه است. حضرت علیها السلام به انصار می فرماید: شما دست روی دست گذاشتید تماشاگر شدید و به تعبیری عملاً آنچه واقع شد را پذیرفتید، از طرفی شما که سوابقتان خوب بود و در گسترش اسلام نقش داشتید، پس از دو حال خارج نیستید: یا از آن مسیری که در آن حرکت می کردید بکلّی منحرف شده اید و صد و هشتاد درجه تغییر مسیر داده اید و دیگر حمایت و حفاظت از حق نمی کنید؛ یا این که نیروی تان را از دست داده اید، یعنی می خواهید حمایت از حق کنید امّا نمی توانید، یعنی مشی شما هنوز عوض نشده امّا قدرت و توانایی دفاع از حق را از دست داده اید. چقدر حضرت علیها السلام زیبا بیان کردند، در عرب ضرب المثلی است که می گویند: کسی بزی داشته که دائماً آب از دماغش بیرون می آمده و لاغراندام هم بوده و راجع به بز می گفتند این چربی هایش است که از دماغش بیرون می آید و بعد هم آرام آرام می میرد؛ یعنی جانش از دماغش بیرون می آید. حضرت زهرا علیها السلام به انصار می گوید: آیا شما هم مثل کسی شده اید که جانش را دارد آرام آرام از دست می دهد؟

«وَ لَکُمْ طاقَةٌ بِما أُحاوِلَ وَ قُوَّةٌ ما أَطْلُبُ وَ أُزاوِلُ» [16]؛ «و حال آن که شما به آنچه من از شما می خواهم توانایی دارید و توانایی شما از بین نرفته است». همان طور که ملاحظه می کنید حضرت زهرا علیها السلام در اینجا در واقع انصار را به قیام علیه ظلم دعوت می کند، آن هم بصراحت زیرا می گوید: شما حرکت کنید، نیرو دارید دست روی دست نگذارید و بر علیه ظلم اقدام کنید. اگر حضرت علی علیه السلام می خواست تنها حرکت کند یک داماد بود و بعدش هم آن آثار سوء، امّا حضرت زهرا علیها السلام برای اینکه برخی نگویند اگر حق بود چرا دختر پیامبر ساکت نشسته است این چنین وارد صحنه شده و ضمن تبیین حق، انصار را به قیام علیه ظلم و حمایت از حق دعوت می کند و این حرکت حضرت تا قیامت در تاریخ بشریت ثبت می شود.

حضرت زهرا علیها السلام راه عقلایی را مطرح کردند یعنی اگر همگان قیام می کردند دیگر ضرر و زیانی برای اسلام در بر نداشت. ضمناً این خود اتمام حجّت است که اگر بگویند چرا از انصار حمایت نخواستید پاسخ این است که حضرت علیها السلام از انصار طلب قیام کرد امّا آن ها اقدامی نکردند.

«أَتَقُولُونَ ماتَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله و سلم » [17]؛ «آیا می گویید پیامبر مُرد و تمام شد»؛ یعنی آیا از نظر شما حرکت علیه ظلم و حمایت از حق فقط تا زمان حیات رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بوده است و دیگر وظیفه ای ندارید؟

«فَخَطْبٌ جَلیلٌ، إِسْتَوْسَعَ وَهْیُهُ[18] وَ اسْتَنْهَرَ فَتْقُهُ وَ انْفَتَقَ رَتْقَهُ» [19]؛ «آری رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مصیبت بزرگی بود و سستی یا شکاف پهناور بر اثر این مصیبت به وجود آمد و آن همبستگی را از بین برد»؛ یعنی تا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زنده بود مسلمین ید واحده بودند، همبستگی داشتند امّا همین که او رحلت کرد در میان مردم شکاف افتاد و آن اتّحاد و همبستگی از بین رفت و مسلمین در طول تاریخ آسیب پذیر شدند و شکاف های وسیع مسلمین را به فرقه های مختلف تقسیم کرد. این هم از معجزات حضرت صلی الله علیه و آله و سلم است که می فرماید: جریان سقیفه و انحراف رهبری و امامت و دور کردن اهل بیت از خلافت، سرآغاز تشتّت و گروه بندی ها شد و روزی می رسد که شاخه های فراوان در مسلمین پیدا می شود و همه می گویند ما مسلمانیم.

«وَ اُظْلِمَتِ الْأَرْضُ لِغَیْبَتِهِ وَ کُسِفَتِ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ» [20]؛ «و زمین بواسطه رحلت پیامبر تاریک شد و خورشید و ماه رو به تاریکی نهادند». این عبارت کنایه از این است که حضرت رسول تا زنده بود می درخشید و عالم خاکی به نور او روشن بود.

«وَ أَکْدَتِ الاْمالُ» [21]؛ «و آرزوها به ناامیدی کشیده شد». منظور این نیست که حضرت آرزوهایی داشت که به آن ها نرسید بلکه منظور این است که رجاء و امید این بود که اسلام عالمگیر شود امّا این آرزوها با رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و عملکرد زشت شما از بین رفت.

«وَ خَشَعَتِ الْجِبالُ»؛ «و کوه ها همه خاشع شدند». در این عبارت دو احتمال وجود دارد، اوّل اینکه در اثر مصیبت رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خاشع شدند، دوّم اینکه کوه ها از حرکت زشتی که شما کردید می خواستند از جای خود کنده شوند.

«وَ أُضیعَ الْحَریمُ» [22]؛ «و حریم پیامبر ضایع شد»؛ یعنی شما حرمت پیامبر را شکستید. هیچ کس جرأت نداشت به حریم رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تعدّی کند امّا شما حرمت شکنی کردید و این حرمت شکنی باب شد و ادامه پیدا کرد.

«وَ أُزِیلَتِ الْحُرْمَةُ عِنْدَ مَمَاتِهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ [وَ آلِهِ]؟» [23]؛ «و حرمت پیامبر را هنگام مرگش زایل کردید و از بین بردید». به نظر من می رسد در این عبارت اشاره به دو واقعه شده است: اوّل آن که وقتی پیامبر در بستر مرگ بود فرمود: بروید کاغذ بیاورید تا چیزی بگویم و بنویسید که هیچگاه به گمراهی نیفتید. امّا شما سردمداران سقیفه گفتید: «اَلرَّجُلَ لَیَحْجُرْ»[24]. این سخن قابل قبول نیست، پس احترام پیامبرتان را زایل کردید؛ دوّم اینکه هنوز جنازۀ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روی زمین بود که آمدید درب خانه دخترش را آتش زدید و حرمت پیامبر را شکستید.

آیت الله آقا مجتبی تهرانی