3 فروردین 1394, 1:13
تکبر,تعصب,امتحان الهی,فرشتگان,ابلیس
راز امتحان الهی
اسرار وجود فرشتگان
ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام
خب عزيزان وارد قسمت ديگري از خطبة مولايمان حضرت اميرالمؤمنين (ع) شديم كه اين قسمت دوم را آورده ام برايتان كه بخوانيم. عرض مي شود که روش بحث ما هم اين است كه اول بحث در مفردات مي كنيم، دانه دانه اين كلمات بعد اين جوّ كلي را عرض مي كنيم كه حضرت مي خواهد چه بفرمايد بله خب وقتي رسيديم به اينجا كه فرمود كه خدا لعنت را قرار داده است بر هر كسي كه در كبرياي خدا بخواهد با خدا بستيزد. اما این بار مي فرمايد:« ثم اختبر بذلك ملائكته المقرّبين»[1]؛ سپس خدا با اين مسالة كبريا و عز و جلال، ملائكة مقربين خود را امتحان كرد. عجب چطور! يعني« المتواضعين منهم من المستكبرين»[2]؛ امتحان كرد بر ملائكة مقربين خودش را كه متواضعين است. ملائكه از مستكبرين و متكبرين جدا بشوند خود اين يك مساله است كه چطور خدا مي خواهد امتحان كند. حالا گوش بدهيد مي آيد. خداي پاك چطور امتحان كرد، چه گفت مي فرمايد:« و هو العالم بمضراتل القلوب و المحجوبات الغيوب»[3]؛ خدا نياز به امتحان ندارد. خدا كه به ضمایر قلوب آگاه است، به غيبها آگاه است پس چرا امتحان مي كرد؟ خب اين را خواهيم گفت خدا فرمود:« اني خالق بشرا من طين»[4]؛ اي ملائكه ي من! من آفريننده ي بشري هستم از گل از خاك. وقتي اين را آفريدم وبدن را همراه با اعتدال آماده ساختم «و فإذا سوّيتة و نفخت فيه من روحي»[5]؛ از روح خودم در آن دميدم وگفتم ای فرشتگان همه تان براي او به سجده بيافتيد. اين دستور كه آمد «فسجد الملائكه كلهم»[6]؛ تمام ملائكه عرض كنم كه به سجده افتادند عجب همه شان اجمعين إلّا ابليس جز ابليس كه سجده نكرد. ابلیس گفت من چرا بر آدم سجده كنم، گفت من را از آتش آفريدي سجده كنم بر بشري كه آن را از گل آفريدي، به خاطر فخر خودش چون ريشه ي خودش از آتش بود اين جمله را عنايت بكنيد ببينيد سخت است واقعا. خدا به يك محبوب بگويد دشمن خدا« فعدو الله امام المتعصبين»[7] واي مي گويد اين دشمن خدا امام متعصبين است. اگر تعصب بر باطن باشد امام متعصبين شيطان است. در خطبه خواهيم خواند تعصب حق داريم وتعصب باطل. هر كس تعصب باطل داشته باشد دنبال شيطان رفته است.« فعدو الله إمام المتعصبين و سلف المستکبرین الذي وضع اساس العصبية»[8]؛ مي فرمايد: آيه ي عصبيت را شيطان گذاشته است.
خب اما يك بحث در مفردات بكنيم، يكي اش اين است كه مي فرمايد: ملائكه ي خود را،خدا امتحان كرد. در سر زبان ها خيلي داريم مي گوييم كه خدا ما را امتحان مي كند، آي فلان كس را خدا امتحان كرده است هيچ تا حالا فكر كرديد كه امتحان خدا چه است خب شما مي دانيد ديگر امتحان معلم شاگرد را اين است كه معلم نمي داند شاگرد چه كار كرده است چه را خوانده است آقا بيا بخوان مي دهد يك نفر آمده است مي گويد من فلان مقدار علم دارم خب آقا بيا امتحان بده بينيم درست است چون نمي دانست چون نمي دانيم امتحانش مي كنيم. اما خدا كه ما را خوب مي شناسد وقتي كه ما جنين بوديم در رحم مادر خدا ما را مي شناخت «هو اعلم بكم إذ انشأکم من الارض و إذ انتم اجنّةٌ في بطون امّهاتكم»[9]؛ حالا خدا براي چه امتحان مي كند هميشه هم مي گوييم خدا امتحان مي كند در قرآن هم هست كه خدا امتحان مي كند بله آقا خواهر امتحان خدا براي اين نيست كه بنده را خودش بشناسد امتحان خدا براي اين است كه بنده، خودش خودش را بشناسد. ببينيد ما اگر خودمان را بشناسيم اين خيلي مهم است،در ترقي ما خيلي مهم است. الآن شما مثلا بگوييد امام زمان (ع) تا بيايد تا من بفهمم راه مي افتم اين را الآن مي گويي يك چيزي بايد پيش بيايد اصلا خودت خودت را بشناسي. يك عابدي نقل مي كنند كه در يكي از كوههاي لبنان مشغول عبادت بود، شيخ بهايي رضوان الله عليه نقل مي كند كه عابدي بود در آنجا عبادت مي كرد و كار رسيده بود به آنجا كه از غيب غذاي او مي رسيد. خلاصه اين مرد شايد خيال مي كرد كه مخلصترين بنده ي خدا به روي زمين اين مرد است اينطور خيال مي كرد آقا يك شب از عبادت راحت پيدا كرد ديد آن غذاي غيبي نيست شيخ مي فرمايد: بالاخره نشست يك نيم ساعتي نشد يك ساعت دو ساعت شروع كرد پشت سر خدا غر زدن اين همه خدا صبح تا شب داريم عبادت مي كنيم عرض مي شود حضورتان كه عمري عبادت مي كنيم، چنين كرديم چنان كرديم. آخر عبادتي كه اينطور باشد، اينها ديگر اسراري است البته يك وقت عبادت براي گرفتن يك مزدي است عيب ندارد بالاخره عبادت است من مي خواهم اين نماز صد قل هو الله را بخوانم براي فلان اجرش عيب ندارد. يك وقت عبادت روي عشق است، عشق وقتي بيايد ديگر آدم نمي فهمد چقدر شد دير شد، زود شد. آقا شيخ حسنعلی اصفهاني به نقل معتبر كه براي ما يقين آورد، زير سرماي بيست درجه زير صفر شبي شش ساعت عبادت مي كرده است آدم مي ميرد ولي نمرده بود قرار نبود بميرد . همه دست كرده بودند زير عبايش شايد اينطور بوده است يك به او گفته بوده است آقا يك دقيقه بياييد شما يك جايي سقفي داشته باشد فلان طرف مي گويد دست كردم زير عبا ديدم عبا مثل تنور نانوايي است. توجه كرديد چون عشق است، محبت است نمي خواهد چيزي بگيرد. سير نمي شود. نقل مي كنند كه شيخ رفت ركوع ديديم كه آقا شيخ مانده است زير برف يك نفر از حال ايشان با خبر بود گفت اين را كارش نداشته باشيد رفتيم مي گويد اين خدّام حرم رفتند بخاري روشن كردند، پاي بخاري نشستند، چايي خوردند. اين شيخ حسنعلي بيرون بود چطور شد يك وقت رفتيم ديديم بله به اندازه ي يك وجب پشت شيخ برف نشسته است كه هنوز در ركوع است. آخر ببينيد كسي خدا را بشناسد سير نمي شود ما نشناختيم آقا قبول بكنيد ما نشناختيم توجه فرموديد. وقتي مي خواهد نماز بخواند اينجوري مي خواند نماز را مي خوانيم الآن فيلم شروع مي شود اين عبادت ما است. حالا اين عبادت اين عابد من نمي دانم بر چه مبنايي بوده است، خلاصه حالا هر چه بوده است، به هر حال معلوم مي شود كه براي مزد بوده است عشقي در كار نبوده است. آقا طعام غيبي گفتم من در همين زمان اطلاع دارم كه يك نفر طعام غيبي خورده بود عيب ندارد بگذار بگويم. طلبه اي از كاشان بلند شده بود رفته بود مشهد پانزده شانزده ساله عرض كنم حضورتان كه رفته بود آنجا خلاصه حجره اي گرفته بود خرجي تمام شده بود. خرجي تمام مي شود بلند مي شود نمي دانم هشت ساعت نه ساعت بي غذا مي ماند ده ساعت بي غذا مي ماند. آخر بيشتر از هشت نه ساعت ديگر بي طاقت مي شود مي گويد بلند بشوم بروم حرم حضرت رضا (ع) البته با اخلاص آمده بود. خلاصه مي گويد دست به ديوار گرفت ورفت حرم و يك سلامي عرض كرد نشست بچه ي پانزده شانزده ساله نيتش خيلي بلند بوده است. خلاصه با زبان حال كه آقا ما گرسنه هستيم ديگر حالا هر چه خودت مي داني و ما آمديم دنبال شما نيامديم چيزي بخوريم. شما هر چه صلاح مي دانيد ما مي خواهم علوم شما را ياد بگيريم مي گويد نشست و بي طاقت شد ديگر آخر ديگر همة زوّار رفتند مي خواستند در حرم را ببندند آمدند آقا جان برو . نمي توانست يك سفره ي پر اسرار را مي گويد دست به ديوار گرفت و دست به ديوار افتان و خيزان خودش را رساند به در حجره اش كه برود در حجره بميرد ديگر بالاخره كسي را نداشت كه چيزي بگويد رفت هنوز قفل را باز نكرده است از پشت شيشه ديد سفره اي در حجره پهن است از آن سفره يك لقمه گذاشت دهانش پرده ها برداشته شد به حدي رسيده بود كه بيست و دو سه سالش بود در پياده رو قم كه راه مي رفت مرحوم آية الله العظمي بروجردي در كالسكه درشكه مي گفت نگه داريد نگه داريد آقا شيخ خليل خدمت نمي رسيد. مي گفت آقا باشد مي آيم خدمتتان حالا فعلا كار دارم، بله ناز مي كرد براي آقاي بروجردي. يك لقمه ي حضرت رضا ان شاء الله خدا همه تان را بهرمند كند بله اين را گفتم كه وقتي مي گويم غذاي غيبي يك وقت نگوييد كه اين حرفها چه هست بله من اطلاع دارم. خلاصه اين عابد بزرگوار ناراحت مي شود از كوه سرازير شد برويم ببينيم عرض مي شود كه جايي چيزي پيدا مي كند. رفت رسيد به در خانه ي يك يهودي در زد. من گرسنه هستم. يك چيزي به من بده .يهودي آمد سه قرص نان به اين آقاي عابد داد اي داد بيداد آخه غذاي غيبي تا نان يهودي خيلي فاصله دارد. بالاخره وقتي كه از در خانه ي يهودي فاصله گرفت ،يهودي يك سگي داشت سگ دنبالش كرد يك دانه از آن قرص نانها را انداخت جلوي سگ كه تا اين را بخورد اين يك جايي برسد خلاصه سگ آن يك قرص را خورد و آمد دوباره دنبالش، دومي را انداخت آن را هم خورد و خلاصه آمد دنبالش تا سومي. سومي را هم خورد باز عابد كي برسد باز آمد برگشت گفت حيوان چقدر بي حيايي تو. سه قرص نان داشتم آن را هم دادم به تو ديگر حالا چه مي گويي گوش بدهيد در قرآن مي فرمايد وقتي كه پوست بدن گناهكاران روز قيامت شهادت بدهند عليه اينها به پوستشان مي گويند:« لوشهدتم علينا»[10]؛ چرا پوست بدن من عليه من شهادت دادي؟ پوست بدن مي گويد که چه كارها كرده است. الله اكبر قرآن مي گويد:«وقالوا لجلودهم لم شهدتم علينا»[11]؛ چرا عليه ما شهادت دادي چه مي گويند:« قالوا انطقنا الله الذي انطق كل شيء»[12]؛ ما را به نطق آورد خدايي كه هر چيزي را به نطق آورده است. چه گفته است قرآن. قرآن مي گويد خدا هر چيزي را به نطق مي آورد حيوان باشد سنگ باشد آقا گفت تو چقدر حيوان بي حيايي هستي! سه قرص نان ما داشتيم آن را هم داديم آمدي دنبالم سگ باذن الله به نطق آمد گفت بي حيا تويي. من در خانه ي پيرمرد يهودي هستم يك وقت مي شود يادش مي رود حتي به من يك استخوان بدهد، اما هيچ وقت در خانه اش را رها نكردم. سهميه ي تو يك كم قطع شد پا شدي آمدي در خانه ي دشمن خدا، عابد ديد عجب عمري در اشتباه بوده است. غرض حالا از اين مثالها ما زياد داريم مي گويند كه يكي از دعاهايي كه مستجاب نمي شود اين است كه آدم مي گويد خدايا من را امتحان نكن نه اين مستجاب نمي شود. در قرآن هم هست كه حتما امتحانتان خواهيم كرد. پس چرا نمي گويي بگو خدايا امتحان ما را سخت نكن، خدايا به حق اولياءت، امام زمانت امتحان ما را سخت نكن و الا امتحان مي شويد. خيلي ها را من مي دانم كه در يك جاهايي خودشان را شناختند. گاهي وقتهاي خيلي خوب است آدم خودش را بشناسد ترقي مي كند. حالا اينجا خدا مي خواهد ملائكه، خودشان را بشناسند. شيطان خودش را بشناسد. «ثم اختبر بذلك ملائكه المقربين»[13]؛ فرشته هاي مقرب خود را خدا امتحان كرد توجه فرموديد.
خب يكي از مفرداتي كه در اينجا بايد بگويم مساله اين ملائكه است. آقا ملائكه چه هست اين يك بحث بسيار زيبا و شريفي است. خداوند متعال فرشتگاني آفريده است كه اينها هم مثل انبياء و پيامبران درجاتي دارند. بعضي از فرشته ها خيلي رتبه شان بالا است بعضي ها از آن پايين تر است. و انصافا عرض مي كنم اسراري در وجود فرشتگاني هست كه اينها طبقه بندي است بعضي چيزها است كه حالا خدا به بندگانش فهمانده است ما فقط اينقدر مي دانيم كه خداوند متعال فرشتگاني دارد و اين فرشتگان مأموريتهاي مختلفي دارند توجه كرديد. در آن آيه ي شريفه مي فرمايد كه فرشتگان دورشان را مي گيرند« ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه»[14]؛ بله آنها كه گفتند:« ربنا الله ثم استقاموا»[15]؛ سپس استقامت كردند آقا ملائكه دور اينها را مي گيرند. براي مردن خيلي جالب است ملائكه به اينها مي گويند:« نحن اولياء كم في الحياة الدنيا و الآخره»[16]؛ ما دوستان شما هستيم هم در دنيا دوستتان بوديم هم در آخرت. مرحوم علامة طباطبايي تفسيري فرمودند يكي اش اين است كه مي فرمايند: بعضي از ملائكه در دنيا ملائكة تثبیت هستند. يعني فرشته ها مأموريتهاي مختلف دارند، باذن الله البته به اذن خدا است. اينجا ديگر شركي چيزي هم فراهم نمي آيد توجه كرديد. ممكن است کسی پيدا شود اينجا مطلب را نفهمد، ولي خدا وقتي خودش مي گويد من به اينها مأموريت مي دهم، ملك الموت چه هست؟ ملك الموت مأمور خدا است. خدا خودش در يك جايي مي فرمايد كه:« الله يتوسل حين موتها»[17]؛ خدا جانها را مي گيرد. وقتي كه مي ميرد در يك جاي ديگر« قل يتوفاكم ملك الموت الذي مؤكل بكم»[18]؛ به اينها بگو كه ملك الموت جانشان را مي گيرد. چه اشكال دارد كدام ملك الموت؟ «الذي وُكِّلَ بكم»[19]؛در همه چي وكالت دارد. اين كار را براي شما مي كند. خلاصه اين رزق و روزي به ما داده مي شود بعضي از اينها حتي مامور خدا در رزق و روزي هم هستند. بعضي از اينها ماموريت دارند در نزول باران، بعضي چيزهاي ديگر، اسرار ديگر از همه مهمتر آن حرف علامة طباطبايي است خيلي زيباست كه بعضي از اينها ملائكة تثبیتند. يعني آدم اگر نورانيت پيدا بكند پشت به شيطان بكند يك وقت مي خواهد پايش بلغزد بعضي از اينها حتي نمي گذارد آدم گناه بكند. البته شما يا من اگر چنين چيزي پيدا بكنيم در خودمان احساس نمي كنيم. يك وقت مثلا فكر نكنيد بگوييد كه پس من ديروز گناه نكردم يکهو دستم ملائكه بوده است! پس چرا من نديدمش، چرا به من تشهد نكرد، استكبار نكنيد. حتي روايت داريم از مولايمان اميرالمؤمنين كه تمام ملائكه عاشقش بودند. مي دانيد كه حديث داريم كه ملائكه رفتند به محضر خدا عرض كردند خدايا دلمان براي اميرالمؤمنين تنگ مي شود چه كار بكنيم حضرت فرشته اي در آسمان به صورت اميرالمؤمنين آفريد فرمود: دلتان كه تنگ مي شود به اين فرشته نگاه كنيد. اينها عاشق بودند اما باز هم حديث داريم كه اميرالمؤمنين صبح به صبح به اين دو ملك سلام مي داد. به هر حال اينها هستند« و إنّ عليكم لحافظين کراما الكاتبين»[20]؛ من از بعضي از روايات احساس كردم كه خوشحالي اين دو فرشته هم در زندگي ما،در ترقي ما، اثر وضعي دارد. از كجا مي گويم يك دعايي هست از حضرت سجاد (ع) قريب به اين مضامين حضرت سجاد مي گويد: خدايا كاري بكن حسنات از ما سر بزند. خوب گوش بدهيد كارهاي زيبا از ما سر بزند. تا اينكه اين دو تا ملكه اعمال ما را مي نويسند اينها خوشحال بروند. اين خوشحالي اينها يك چيزي است كه حضرت زبانزد مي كند. يك چيزي هم برايتان عرض بكنم اين هم شنيدني است. سيدبن طاوس قدس الله روحه يكي از بزرگان علماي شيعه است. ايشان در يكي از كتبش اين آية شريفه را اول مطرح مي كند« اعوذ بالله من الشيطان الرجيم اقم الصلاه لدلوک الشمس الي غسق الليل و القرآن الفجر إن قرآن الفجر كان مشهودا»[21]؛ اين قرآن فجر مي گويد مشهود است اين چه هست؟ بين مفسرين يك گفتگويي شده است. گفتند قرآن فجر نماز صبح است، نماز صبح توجه كرديد. البته نماز صبح اينكه اول وقت خوانده بشود، بعضي از نمازهاي صبح هست كه در اسلام خودم مي گويم نماز صبحهاي وقت طلايي وقتي مي خوانند اين آفتاب مي رسد به پشت بام مي گويم آفتاب لب طلايي در اينجا فايده ندارد. خوب گوش بدهيد نماز صبح كه اول وقت خوانده بشود مشهود مي شود. يعني چه مشهود مي شود مي فرمايد:«تشهده ملائكه الليل و ملائكه النهار»[22]؛ ملائكة شب و ملائكة روز آن نماز را مي بينند. آقا نماز صبح اول وقت يك عملي است كه هر دو دسته ملائكه يادداشت مي كنند. خيلي جالب است هم ملائكة شب يادداشت مي كنند هم ملائكة روز. چرا يادداشت مي كنند براي اينكه روايت نشان مي دهد ملائكة شب هنوز نرفته است منتظر مي شوند ملائكة روز بيايند اينها بروند. چند لحظه رو به رو مي شوند بعد كه رو به رو مي شوند عوض مي شوند حالا اين را شنيديد سيد بن طاوس رضوان الله عليه مي فرمايد: بدان و آگاه باشد كه در ميان بندگان بندگاني هستند كه عوض شدن ملائكه را حس مي كنند. من تقريبا اينطور احتمال دادم شايد هم گاهي وقتها يقين كردم كه سيد خودش را مي گويد. منتها نخواسته است كه بگويد يعني در عبادت به درجه اي رسيده بود حس مي كرد ملائكة شب رفتند، ملائكة روز ماندند.
خيلي خب ملاحظه بفرماييد كه يكي از مفردات اينجا ابليس است. درلغت مي نويسند كه ابليس اسمي داشته است، نامي داشته است. چطور ما اسم داريم ،اين بدبخت هم اسم داشته است اسم ابليس عزاويل بوده است. اصلا ابليس مشتق شده است از يك كلمه ي عربي توجه كرديد. ابلس يعني ابلس يعني نااميد شد. در قرآن در مورد گناهكاران مي گويند. يعني نا اميد از رحمت خدا، چون اين ملعون نا اميد از رحمت خدا شده است ابليس به او گفتند. اين يك مطلب، مطلب ديگر يك مطلبي است كه ان شاء الله تعالي در وسط خطبه به او خواهيم رسيد. قرآن مي فرمايد:« فسجد الملائكه كلهم أجمعون إلّا ابليس»[23]؛ ملائكه همه شان سجده كردند غير از ابليس. اينجا بحث است كه آيا اين ملعون فرشته شده بوده است؟ ابن ابالعميد مي گويد كه من اينطور از كلام اميرالمؤمنين استفاده كردم كه فرشته بوده ، اصلا سجده كه نكرد برگشت دوباره به شيطان، البته اين را بنده هنوز نتوانستم بپذيرم. عرض مي شود حضورتان كه خود اين يك بحثي است كه حالا مي گويند شيطان اصلا تقربي داشت، يك دفعه بد شد آخر كفر است ديگر، آن هم چه كفري خدا به يك مخلوقش بگويد كه بيا سجده كن براي خاطر من در مقابل اين مخلوق مي دانيد كه سجده حالا خواهيم گفت سجده براي غير خدا جايز نيست اينجا علما گفتند اين سجده بر آدم سجده بر خدا بوده است، سجده بر آدم نبوده است. مي گويند كه علماي بزرگانمان گفتند حضرت آدم (ع) در آن شب به منزلة كعبه بود امروز براي ما که به طرف كعبه كه نماز مي خوانيم سجده مي كنيم براي كعبه سجده نمي كنيم كه براي خدا مي كنيم نه خدا امر كرده است گفته است كه رويتان به آنور باشد نماز مي خوانيد رو به كعبه باشيد و الا خب خدا همه جا هست. حالا اينجا يك بحثي بين علما شده است كه مي گويند ببينيم اصلا شيطان خوب بود در آن لحظه كه خدا گفت سجده بر آدم بكنيد آن موقع بد شد چه هست؟ اختلاف اينطوري است گفتند كفر ابليس ظهور بوده است يا اظهار بوده است توجه كرديد ظهور يا اظهار فرقش چه هست؟ فرقش اين است كه اين ظهور يعني چيزي كه قبلا نبوده است يك دفعه يك شب دگرگون شد. خلاصه اين را مي گويند ظهور. اما اظهار اين است كه قبلا كافر بوده است اين كفر مثل آتش زير خاكستر بوده است. آنچه كه به نظر ناقابل تا حالا رسيده است اين است كه كفر ابليس اظهار بوده است ظهور نبوده است. اينها چيزي داشته است منتها خداي متعال مي دانيد خدا يك گاهي اينطور است كه مصلحت مي بيند با ظاهر عقل بنده اش رفتار مي كند.حالا شما نماز بخوان ،روزه بگير، رياضت بكش درهايي به رويت باز مي شود. خب پس جمع بندي مان اين شد كه چون شيطان آمد لباس تعصب به تن كرد، در مقابل خدا خودنمايي كرد، سجده نكرد بر آدم (ع) خدا او را به خاطر اين حميتش ذليل كرد و لعنت را بر او دائمي ساخت.
«السلام عليك يا ابا عبدالله الحسين السلام عليك ايها الامام الغريب السلام عليك ايها الامام المظلوم»؛ خدا رحمت كند آن شاعر چقدر اين نزد خدا اجر خواهد داشت كه مي گويد اين حسين كيست كه عالم همه ديوانة اوست اين چه شمعي است كه جانها همه پروانة اوست. آقا اين بيت شعر را ما همه مان بلد هستيم و همه ي ما اين را ايمان داريم اما مي دانيد كه مي گويندايمان و يقين باز هم با هم فاصله دارند . يك وقتي در كتاب يك سني يك چيزي ديدم منقلب شدم يا اباعبدالله خيلي چيزها براي ما حل شده است اما اين در كتاب سني چه كار مي كند؟ اين شيعه است كه مي گويد اين حسين كيست كه عالم همه ديوانه ي اوست آن سني مي دانيد چه نوشته بود، يك مقاله ي مفصلي نوشته بود امام حسين را با قرآن قياس كرده بود كه عجيب است شباهتهايي بين ابي عبدالله و قرآن وجود دارد. حالا اين سه تا شباهتش من را دگرگون كرد اين را برايتان بگويم و بروم نوشته بود كه« فكما انّ الجلوس في مجلس القرآن عباده فلجلوس في مجلس الحسين عباده»؛ همان گونه كه نشستن در مجلس قرآن عبادت است نشستن در مجلس امام حسين هم عبادت است. اين يك شباهت اين يك مورد حالا مي گوييم . شباهت دومي مي گويد:« فكما فن من نظر في متفع عباده فلجلوس فن من نظره الي قبر الحسين عباده»؛ مي گويد همان گونه كه نگاه كردن به خطوط قرآن به نوشته هاي قرآن عبادت است نگاه كردن به ضريح ابي عبدالله عبادت است .يعني برويم حرم حضرت بنشينيم به اين ضريح مطهر نگاه بكنيم. شباهت سوم بود كه گفتم يا اباعبدالله اين شباهت سوم براي من و اين برادرانم و خواهرانم حل شده است اما اين براي سني چطور نوشته است مي گويد:« فكما ان القرآن شفاء و الرحمة للمؤمنين فتربت قبر الحسين شفاء لجميع الآبنا»؛ همان گونه كه قرآن شفا و رحمت است بر مؤمنين تربت قبر نازنين ابي عبدالله شفاي همه ي بيماري ها است. خدايا در اين شبهاي رحمت برادران خواهران هر كجا دعا مي كنند مستجاب كن يكي از اين دعواها سر اين باشد كه اين مردم آرزو و حسرت كربلا را با خودشان نبرند برويم آنجا بايستيم بگوييم «السلام عليك ايها الامام الغريب السلام عليك ايها الامام المظلوم و رحمة الله و بركاته».
حجه الاسلام فاطمی نیا
[1]. نهج البلاغة (للصبحي صالح) / 286
[2]. همان
[3]. همان
[4]. ص: 71
[5]. ص: 72
[6]. ص: 73
[7]. نهج البلاغة (للصبحي صالح) / 286
[8]. همان
[9]. نجم: 32
[10]. فصلت: 21
[11]. همان
[12]. همان
[13]. نهج البلاغة (للصبحي صالح) / 286
[14]. فصلت: 30
[15]. همان
[16]. فصلت: 31
[17]. همان
[18]. سجده: 11
[19]. همان
[20]. انفطار: 10 و 11
[21]. اسرا: 78
[22]. تفسير القمي / ج 2 / 25
[23]. حجر: 30 و31
منبع:پژوهه تبلیغ
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان