دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

دیوان های عصر طاهریان

No image
دیوان های عصر طاهریان

كلمات كليدي : طاهريان، ديوان خراج، ديوان رسائل، ديوان مظالم، ديوان بريد، ديوان توقيع و خاتم

نویسنده : مرتضي حسني نسب

وجود دیوان‌های مختلف در عصر طاهریان بیشتر به جهت گسترش و وسعت قلمرو حکومت ایشان بود و طاهریان برای ادارۀ حکومت دیوان‌های مختلفی را به وجود آوردند و بر ضرورت وجود دیوان‌های گوناگون آگاهی داشتند. به همین جهت ضرورت دارد که وضعیت دیوان‌ها در این دوره که اولین حکومت ایرانی پس از اسلام بر منطقۀ ایران بود، بررسی دقیقی صورت بگیرد.

با بررسی کتاب‌های تاریخ و نوشته‌های متاخر، این نکته به وضوح درک می‌شود که وضعیت دیوان‌ها در عصر طاهریان مورد کنکاش کاملی قرار نگرفته است و کسانی که به بررسی وضع دیوان در عصر طاهریان پرداخته‌اند، به این نکته اذعان دارند که اطلاعات روشنی در مورد تشکیلات اداری این عصر موجود نیست و عمدۀ بحث دربارۀ وضعیت دیوان‌ها، مربوط به عصر سامانیان است[1]. اما با تتبع بیشتر از خلال برخی منابع تاریخی، وضعیت بعضی از دیوان‌ها آشکار می‌شود که به ترتیب اهمیت بدین شرح‌اند:

دیوان خراج

خراج آن چیزی است که برای صاحب زمین وضع می‌شود و از حقوقی است که از زمین گرفته می‌شود[2]. خراج مهم‌ترین منبع درآمد یک کشور بود که از زمین‌های کشاورزی دریافت می‌شد. خراج‌هایی که از مردم گرفته می‌شد، در دیوان خراج ثبت و ضبط می‌گردید. بنابراین طاهریان برای پیشبرد اهداف خود که عموما نظامی بود، نیاز به پشتوانۀ مالی قوی داشتند که این پشتوانه، اموالی بود که توسط این دیوان، از مردم گرفته می‌شد. نقل است که شخص طاهر بن حسین موسس حکومت طاهریان، قبل از انتصاب به حاکمیت خراسان و در زمان حضور در بغداد، بر کار دیوان‌ها نظارت داشت و هم‌چنین جمع‌آوری خراج ناحیه سواد به وی واگذار شده بود[3] که این مطالب نشان از آگاهی طاهر بن حسین بر چگونگی فعالیت دیوان‌ها از جمله دیوان خراج دارد. وقتی طاهر بن حسین از طرف مامون حاکم خراسان شد، به جهت دوستی قدیمی که با سعید بن جنید داشت، وی را به سرپرستی دیوان خراج گذاشت. اما چون وی شخصی ضعیف در امر محاسبات بود، سعید بن موسی بن فضل را که شخصی آگاه و دقیق بود، به معاونت وی برگزید تا نظارت کامل‌تر و دقیق‌تری بر دیوان خراج داشته باشد[4].

طاهر در اهمیت توجه به دیوان خراج به پسرش عبدالله این‌گونه سفارش کرده است:

« به کار مهم خراج نیک عنایت کن. چه بدان کار رعیت راست می‌شود و بهبود مى‌پذیرد و خدا آن را مایۀ ارجمندى و سرافرازى اسلام و سبب توانگرى و برترى مسلمانان قرار داده است، براى دشمنان اسلام خوارى و خشم نهفته عاجزانه‌اى و براى کافران مذلت و کوچکى است. پس در تقسیم خراج میان خراج‌گزاران، روش حق و برابرى و دادگرى پیشگیر. چنانکه نباید از میزان خراج شریف به علت شرف، یا توانگر بسبب توانگرى وى دینارى بکاهى و حتى نسبت به هیچیک از خواص و حاشیه‌نشینان و کاتبان درگاه خویش نباید در این باره چشم‌پوشى کنى. ولى به هیچ‌روی روا نیست بیش از توانایى و طاقت مردم از آنان خراج گرفت و ایشان را آن‌چنان مکلف ساخت که از حد معین خراج تجاوز کند و به افراط کارى و ستمگرى منجر شود) و باید همه مردم را به حق و حقیقت تلخ بر انگیخت. زیرا چنین روشى بهتر رعیت را به هم الفت مى‌دهد و باید در راه خشنودى عامه بکوشى. و بدانکه این فرمانروایى ترا به منزله گنجور و نگهبان و پاسبان رعیت قرار داده است و از این‌روی زیر دستانت را "رعیت" می‌نامند که تو همچون شبان و قیم آنان هستى. پس باید خراج آن‌چنان گرفته شود که آن را از مازاد مخارج خویش بى‌هیچ عسرت اعطا کنند (و در پرداخت آن دچار دشوارى و سختى نشوند) و باید آن خراج را در راه استوارى و بهبود زندگانى و اصلاح نابسامانی‌ها و هموار ساختن ناهمواری‌هاى امور مردم صرف کنى[5]

مقدار خراج خراسان، بنابر نقل قدامه بن جعفر سی و نه میلیون درهم بود[6]. در مورد اینکه طاهریان این مبلغ را چگونه خرج می‌کردند و این مطلب که آیا سهمی از آن را هم به مرکز خلافت می‌فرستادند یا خیر، یعقوبی می‌نویسد:

«خراج خراسان در هر سال از همه نواحی به جز خمس‌هایی که از مرزها به دست می‌آمد، به چهل میلیون درهم می‌رسید که آل طاهر همه‌اش را در راهی که صلاح می‌دیدند، مصرف می‌کردند و علاوه بر اینها از عراق هم به جز هدیه‌ها، سیزده میلیون درهم برای ایشان فرستاده می‌شد[7]

با توجه به این مطلب، روشن می‌شود که حاکمان طاهری، تمام خراج را به دربار نمی‌فرستادند و به طور حتم قسمت عمدۀ آن را صرف ادارۀ کشور می‌نمودند. موید این مطلب این است که مامون از همان ابتدا طاهر بن حسین را به همراه ده میلیون درهم برای برقراری امنیت در قسمت شرقی حکومت عباسیان، راهی خراسان نمود[8] و همچنین معتصم به مازیار دستور داده بود که خراج طبرستان را به عبدالله بن طاهر بفرستد؛ نه به سمت مرکز خلافت یعنی بغداد[9].

با دقت در این موارد به وضوح، اهمیت این دیوان در آن روزگار درک می‌شود و می‌توان این دیوان را به عنوان مهم‌ترین دیوان آن عصر نام نهاد.

دیوان رسائل

دیوان رسائل، دیوانی بود که نگارش نامه‌های مهم برای موارد مختلف مانند نامه‌های عزل و نصب امیران و وزیران، نگارش ملطفه‌ها و معماها (نامه‌های رمزی)، نگارش عهدنامه‌های مختلف و همچنین احکام عزل و نصب مقامات حکومتی برعهدۀ وی بود. به همین جهت بسیار مورد اعتماد حاکم و خلیفه بود و محرم وی به شمار می‌آمد. به همین جهت عموما روسای دیوان رسائل را از بین افراد دارای اعتماد انتخاب می‌کردند که شایستۀ مقام وزارت نیز بودند.

دیوان رسائل در زمان موسس طاهریان برعهدۀ چندین نفر بود. آورده‌اند که حمزه بن عفیف بن حسن، شخصی بود که در زمان طاهر بن حسین عهده‌دار دیوان رسائل بود[10]. همچنین آمده است که ابوزید متصدی دیوان رسائل بود که مهر مخصوص حاکم طاهری نیز پیش وی نگهداری می‌شد[11]. عیسی بن عبدالرحمن نیز فردی بود که در دورۀ طاهر ذوالیمینین، کاتب وی بود[12] و نقل شده است که وی لایق عهده‌داری ریاست دیوان رسائل نیز بود. آمده است که وی از سوی طاهر که در رقه ساکن بود، به عنوان نماینده، به مرو نزد فضل بن سهل وزیر مامون آمد و خود را دست و زبان متبوعش طاهر بن حسین معرفی نمود. محمد بن عیسی بن عبدالرحمن نیز همانند پدرش کاتب طاهریان بود[13]. همچنین در تاریخ آمده است که خود طاهر بن حسین در نگارش نامه یدِ طولائی داشت و پس از پیروزی بر علی بن عیسی نامه‌ای به فضل بن سهل نوشت. فضل پس از قرائت این نامه گفت: «هیچ‌کس فتح‌نامه‌ای موجزتر از آن ننوشته است که طاهر ذوالیمینین نوشته است.»

عبدالله بن طاهر نیز مانند پدر خویش به این منصب توجه ویژه‌ای داشت. ابوالعمیثل عبدالله بن خالد کاتب و شاعر دوران عبدالله بن طاهر بود که در زمان طاهر بن حسین نیز منشی و کاتب بود[14].

دیوان مظالم

مظالم، دیوانی بود که وظیفۀ آن رسیدگی به شکایت مردم از مردم و همچنین از دولت بود. در مقدمه ابن خلدون دربارۀ دیوان مظالم آمده است:

«و آن وظیفه‌اى بود مرکب از قدرت سلطنت و عدالت و انصاف قضاوت و متصدى آن نیاز به توانایى و نیرویى داشت که مایه هراس باشد تا بتواند طرف ستمگر را سرکوب کند و متجاوز را از تعدى باز دارد و امورى را اجرا می‌کرد که قضات و دیگران از اجرا کردن آنها عاجز بودند. و وى به رسیدگى دلایل و اسناد و تعزیر و تکیه کردن بر امارات و قراین و به تأخیر انداختن حکم تا روشن شدن حقیقت و وا داشتن دو طرف دعوى به صلح و سوگند دادن گواهان نیز می‌پرداخت و این‌گونه وظایف از حدود کارهاى قاضى وسیع‌تر بود. و خلفاى گذشته تا روزگار مهتدى از بنى عباس تمام این وظایف را به تن خویش انجام می‌دادند[15]

در دورۀ طاهریان، وظیفۀ دیوان مظالم اکثرا برعهدۀ شخص حاکم طاهری بود. نقل شده است که طاهر بن حسین خود در زمان‌های خاصی به قضاوت در بین مردم می‌پرداخت. همچنین نقل شده است که عبدالله بن طاهر در ابتدای ورود به خراسان، در چندین مورد مختلف به اجرای عدالت پرداخت. نقل شده است که عبدالله بن طاهر حتی در مواردی والیانش را نیز به خاطر شکایت مردم از آنها، مجازات می‌کرده است. به طور مثال نقل شده است که پسر عموی وی که عهده‌دار حکومت کرمان بود، به زنی زرتشی ظلم کرد. این ظلم به حدی بود که مرد زرتشتی گفت: «مگر خدای بمرد.» وقتی این خبر به عبدالله بن طاهر رسید، پسر عموی خود را مجازات نمود و حق زن زرتشتی را به وی برگردانید؛ سپس گفت: «اینک خدای نمرد.»[16]

همچنین پس از ظلم حاکم هرات به زنی در این شهر، عبدالله بن طاهر گروهی را برای تحقیق به این شهر اعزام نمود و آن زن را برای رسیدگی به شکایت به مرکز حکومت خود، فراخواند[17].

دیوان برید

برید دیوانی بود که وظیفۀ آن، انتقال نامه‌ها و همچنین جاسوسی را به عهده داشت. تمام نامه‌هایی که در هر منطقه نوشته می‌شود، ابتدا به دیوان برید منتقل می‌گردد و سپس دیوان برید وظیفۀ ارسال هر نامه را به عهده می‌گیرد و مسئولیت آن تا رسیدن به مقصد برعهدۀ وی است. همچنین رئیس دیوان برید، مسئولیت عرضه نامه‌هاى مأموران برید و اخبار مربوط به همه نواحى را به حاکم برعهده دارد و باید مجموعه‌اى از این کارها را گزارش دهد. از دیگر وظایف وی، رسیدگى به کار راهنمایان برید و دبیران [توقیع کنندگان نامه‌ها] و کارمندان چاپارخانه‌ها است. پرداخت مستمری کارمندان و دبیران و همچنین ابلاغ حکم ماموران برید در شهرهای مختلف نیز از وظایف رئیس دیوان برید است. رئیس این دیوان به کسى نیازمند است که مورد اعتماد وى و خلیفه وقت باشد، زیرا این کار تنها به یک مأمور که نامه‌ها را از رو بخواند، نیاز ندارد بلکه به شخص مورد اعتمادى نیازمند است که آداب و رسوم لازم دیوان برید را کاملا رعایت کند و منظور رسومى و قوانینى است که بوسیله آنها اوضاع و احوال قوانین و رسوم دیوان برید منظم مى‌گردد[18].

در مورد چگونگی نام‌گذاری این دیوان به دیوان برید، نقل است که برید در اصل بریده دم بوده است؛ زیرا ایرانیان نامه‌های خود را به وسیلۀ اسبان دم بریده حمل می‌کردند و سپس این کلمه به صورت برید به عربی انتقال یافته است. ابتدا بر اسبان برید می‌گفتند و سپس بر سواران آن این کلمه اطلاق می‌شده است[19]. البته برخی می‌گویند برید به معنای دو فرسخ است[20].

یکی دیگر از وظایف دیوان برید در زمان طاهریان، ارسال اخبار محرمانه از سوی حاکم طاهری بود. آمده است که پس از پیروزی طاهر بن حسین بر سپاه علی بن عیسی در منطقۀ ری، خبررسانان، خبر پیروزی طاهر را در مدت سه شب و سه روز از ری به مرو رساندند. فاصلۀ بین این دو شهر در آن زمان، دویست و پنجاه فرسخ بود[21].

همچنین در جای دیگری نقل شده است که در زمان محاصرۀ بغداد توسط سپاه مامون، طاهر بن حسین جاسوسانی را برای اطلاع از فعالیت‌های امین گذاشته بود. این جاسوسان، از غلامان و خادمان خاص امین بودند که ساعت به ساعت به طاهر خبر می‌دادند[22]. طاهر به وسیلۀ همین جاسوسان، توانست برخی از اطرافیان امین را بترساند و تصمیم امین را برای فرار به سمت شام و مصر منصرف سازد[23].

البته در زمان حکومت طاهریان بر خراسان، رئیس دیوان برید به عنوان نماینده از طرف مامون برای جاسوسی از حکومت طاهریان حضور داشت. ابوسعد کلثوم بن ثابت رییس دیوان برید در زمان حکومت طاهر نقل می‌کند:

«من عامل برید خراسان بودم. به روز جمعه جاى نشستنم زیر منبر بود. سال دویست و هفتم، دو سال پس از ولایتدارى طاهر بن حسین در مراسم جمعه حضور یافتم، طاهر به منبر رفت و سخنرانى کرد؛ اما چون به یاد خلیفه رسید از دعا گفتن وى خوددارى کرد گفت: خدایا، امت محمد را به همان‌گونه که دوستان خویش را به صلاح برده‌اى به صلاح ببر و زحمت کسى را که در آن سرکشى کند و برعلیه آن سپاه فراهم آورد با بستن شکاف و حفظ خون‌ها و اصلاح فیمابین از میان بردار. (کلثوم) گوید: با خویشتن گفتم: من نخستین فضولم از آن رو که خبر را نهان نمى‌دارم. پس برفتم و غسل کردم، غسل مردگان، و روپوش مردگان به تن کردم و پیراهنى پوشیدم و عبایى و پوشش سیاه بیفکندم و به مأمون نوشتم. گوید: وقتى (طاهر) نماز پسین را بکرد مرا پیش خواند در پلک و گوشه چشم وى‌ رخدادى شد که بیجان بیفتاد. گوید: (پس از آن) طلحة بن طاهر برون شد و گفت: (کلثوم را) بازش آرید. بازش آرید. که من بیرون آمده بودم. گوید: پس مرا باز بردند، گفت: آنچه را گفت نوشته‌اى؟ گفتم: آرى. گفت: پس درگذشت او را بنویس. و پانصد هزار با دویست جامه به من داد. من درگذشت او را نوشتم و اینکه طلحه به کار سپاه پرداخته است[24]

با دقت در این نقل رییس دیوان برید، وظیفۀ وی در خبردادن به خلیفه مشخص می‌شود و از طرف دیگر معلوم می‌شود که قدرت وی به حدی بود که طلحه پسر طاهر، به جهت ترس از رییس دیوان برید، به وی مقدار قابل توجهی مال عطا کرده و از وی می‌خواهد که وفات طاهر را نیز در ادامۀ گزارش ذکر کرده تا از طرف مامون برای حذف طاهریان اقدامی نشود.

نقل دیگری که از اقدام دیوان برید در دوران طاهریان وجود دارد، مربوط به گزارش دقیقی است که از طرف ایشان به عبدالله بن طاهر رسید. نقل شده است که پس از شکست محمد بن قاسم علوی، از سپاه طاهریان، وی به طور ناشناس به روستای "نسا" رفت. عبدالله بن طاهر، شخصی را به سمت این قریه فرستاد و نشان دقیقی از محل اختفای محمد بن قاسم به وی داد[25]. این گزارشات حاکی از وجود جاسوسان دقیقی در حکومت طاهریان دارد.

دیوان توقیع و خاتم

یکی دیگر از دیوان‌هایی که در دوران طاهریان وجود داشت، دیوان توقیع و خاتم بود. وظیفۀ این دیوان نگهداری مهر و همچنین توقیعاتی بود که امراء در پایانِ نامه‌های مهم خود به عنوان امضاء درج می‌کردند. البته به احتمال زیاد، مسئول دیوان توقیع و خاتم، همان رئیس دیوان رسائل بود. به طور مثال همانطور که گذشت، ابوزید که مسئولیت دیوان رسائل برعهدۀ وی بود، مهر مخصوص طاهر بن حسین را نیز نگهداری می‌کرد[26].

هر کدام از حاکمان طاهری، مهری مخصوص به خود داشتند؛ به طور مثال بر خاتم انگشتری طاهر بن حسین این نقش حک شده است: «تسلیم در برابر حق، عزت است.» همچنین توقیع عبدالله بن طاهر این جمله بوده است: «من سعی رعی و من لزم المنام رای الاحلام[27]

مقاله

نویسنده مرتضي حسني نسب
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام - دولتهای تابع حکومت اسلامی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS