دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

استقلال بحرین

No image
استقلال بحرین

كلمات كليدي : جمهوري اسلامي ايران، خليج فارس، بحرين، تاريخ، پهلوي، ژئوپوليتيك، علوم سياسي

نویسنده : مرتضي اشرافي

مجمع‌الجزایر بحرین از سی و سه جزیره‌ی کوچک و بزرگ تشکیل شده که مرکز آن منامه است. بحرین از گذشته بخشی از امپراتوری ایران پیش از اسلام بوده است. بحرین از زمان هخامنشیان و ساسانیان، یک "سات راپی" بوده که از سه بخش تشکیل شده بود. ما بحرین را جزعی از بخش یک سات راپ (استان) می‌شناسیم. در سلطنت انوشیروان، بحرین یک پایگاه بزرگ دریائی بود و محل استقرار "اسپهبد" بزرگ این نیروی دریائی بود. در اوایل قرن شانزده میلادی با هجوم استعمار پرتغال به منطقه‌ی اقیانوس هند و خلیج فارس (در سال ۱۵۰۶)، بسیاری از نقاط استراتژیک منطقه و از جمله جزیره‌ی هرمز و مجمع‌الجزایر بحرین نیز (در سال ۱۵۲۱) به تصرف و اشغال پرتغالی‌ها درآمد.[1]

پس از گذشت حدود یک قرن از اشغال پرتغالی‌ها، شاه عباس در سال ۱۶۰۲ با لشکرکشی به بحرین آنجا را از تصرف اشغال‌گران خارجی آزاد کرد و مجددا به ایران ملحق شد. پس از آن، مجمع‌الجزایر بحرین مدت ۱۸۰ سال در اختیار و تحت نظر کامل حکومت ایران بود. در سال ۱۷۸۳ (یا ۱۷۸۲) شیخ احمد بن خلیفه از قبیله‌ی "بنی عتبه" و از خاندان خلیفه (که از منطقه‌ی نجد در مرکز عربستان به کویت مهاجرت کرده بود) به این سرزمین حمله کرد و پس از شکست سربازان ایرانی بر آن استیلا یافت. از آن پس، حکومت بحرین با حمایت همه‌جانبه‌ی سیاسی - استعماری انگلستان در اختیار اعضای خاندان خلیفه (آل خلیفه) قرار گرفت. با این همه، در همه‌ی این سال‌ها ایران همچنان بحرین را جزئی از خاک خود می‌دانست.

دولت ایران در مدت یک قرن و نیم (۱۸۲۰ – ۱۹۷۰م) و با وجود دخالت و سلطه‌ی انگلستان بر آن جزیره، هیچگاه جدایی بحرین از خاک ایران را نپذیرفت؛ اگرچه قدرت انجام عمل حادی علیه انگلیس را نیز نداشت. نخستین گام‌ها به سوی واگذاری بحرین در زمان پهلوی دوم برداشته شد و آن زمانی بود که انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها از هر دو سو شاه را به چنین تصمیمی ترغیب، تهدید و تطمیع کردند و سرانجام به هدف خود دست یافتند.

مسئله‌ی بحرین و نقش آن در روابط ایران و انگلیس

تا پیش از کودتای 1299 دولت ایران 11 بار درصدد اعاده‌ی حکم‌روایی و مالکیت خود بر جزایر بحرین برآمد و هر بار در برابر مخالفت بریتانیا تلاشش به‌جایی نرسید. در سال 1302 "سرپرسی لورن" سفیر بریتانیا در ایران تلاش کرد که دکتر محمد مصدق (وزیر امورخارجه‌ی وقت) را متقاعد کند که دولت ایران از ادعای خود بر بحرین دست بردارد. مصدق اظهار داشت با توجه به احساسات ملی موجود در باب این بخش باستانی از قلمرو ایران (جزایر بحرین همیشه جز استان فارس، شیعه مذهب و ایرانی‌الاصل بوده است) هیچ دولت ایرانی نمی‌تواند، بدون یک دلیل مشخص دست از ادعای حاکمیت بر بحرین شسته و یا در آن مورد آن کوتاه بیاید.[2] دولت ایران گذشته از شواهد تاریخی که در تایید ادعای مالکیت خود بر بحرین عنوان ساخت، این نکته را خاطر نشان کرد که دولت بریتانیا در گذشته حاکمیت ایران را بر این جزایر به‌رسمیت شناخته بود و مدارکی در این زمینه ارائه داد. نخستین سند، قراردادی بود که در 12 ذیحجه 1236 میان "کاپیتان ویلیام بروس" و "شاهزاده حسینعلی‌میرزا" والی فارس منعقد شده‌بود. در این قرارداد اذعان شده بود که جزیره‌ی بحرین همیشه متعلق به دولت ایران و جز استان فارس بوده است. اما در این سال در پاسخ بریتانیا آمده بود که علت اصلی احضار کاپیتان بروس و عدم شناسایی رسمی قرارداد مزبور تاییدیه مزبور بر حاکمیت شاه ایران بر بحرین ثبت شده بود[3].

نقش انگلستان در استقلال بحرین

قدرت و نفوذ انگلستان در سال 1923‌م با خلع شیخ عیسی از حکومت بحرین افزایش یافت و به‌ویژه با انتصاب "‌‌چارلز بلگریو‌‌" ‌به‌عنوان مشاور انگلیسی حاکم جدید، و چندی بعد با انتقال پایگاه دریایی انگلیس از بندر باسعیدو (‌در غرب جزیره قشم ) به بحرین و انتقال مقر نماینده‌ی سیاسی انگلیس در خلیج فارس از بوشهر به بحرین،‌ این قدرت و نفوذ وسیع‌تر و با ثبات‌تر شد. مقارن این تحولات و پس از انتقال سلطنت از سلسله قاجار به پهلوی‌،‌ ایران خواستار اعاده حق حاکمیت خود بر این سرزمین شد.‌[4]

در مقابل‌،‌ حکومت بحرین نیز با مشورت و خط‌دهی مشاوران و کارگزاران انگلیسی مقیم بحرین بر آن شد تا ساختار جمعیتی و مذهبی این شیخ‌نشین کوچک را حتی‌الامکان با اکثریت دادن به عرب‌ها سنی مذهب از کشورهای عربی به بحرین تشویق شد و هزاران تن فلسطینی و اعراب دیگر از کشورهای مختلف عرب به بحرین هجوم آوردند.[5]

لذا برخورد بین گروه‌های شیعه و سنی بحرین توسعه یافت و پس از چندی رهبران گروه‌ها با تشکیل ‌"کمیته‌ی وحدت ملی"‌ به یک آرامش نسبی رسیدند. در دورن سلطنت محمدرضا شاه، حداقل در دو برهه‌ی زمانی مسأله‌ی مالکیت و حاکمیت ایران بر بحرین به‌صورت حادتر مطرح شد‌. در اسفند 1329 در لایحه‌ی مربوط به ملی‌کردن صنعت نفت ایران که برای تصویب به مجلس شورای ملی ارائه شد،‌‌ "‌شرکت نفت بحرین‌"‌ نیز در طرح ملی شدن قرار داشت‌؛‌ چرا‌که مجمع‌الجزایر بحرین بخشی از سرزمین ایران را تشکیل می‌داد، بار دوم در آبان‌ ماه 1336 هیأت وزیران با حضور شخص شاه لایحه‌‌ای را برای تقدیم به مجلس آماده کردند که به‌وضوح نشان‌دهنده‌ی حق و ادعای مالکیت ایران بر بحرین بود. این اقدام ایران مورد اعتراض مطبوعات و دولت انگلستان و نیز نارضایتی اعراب قرار گرفت.[6]

اهمیت سیاسی – استراتژیک بحرین در دهه‌ی 1960‌م افزایش یافت، به‌ویژه این‌که ایران شاهد افزایش فعالیت‌های انقلابی اعراب در سواحل خلیج فارس در خلال سال‌های 1964- 1965 بود؛‌ اما حضور نظامی انگلیس در منطقه و نیز بندر عدن تا اندازه‌ای ترس ایران را کاهش می‌داد‌؛‌ ولی در نوامبر 1967،‌ نیروهای انگلیسی پیرو جنگ‌های داخلی یمن، از بندر استراتژیک عدن خارج شدند و در بحرین مستقر گردیدند؛ بدین ترتیب پس از عدن‌،‌ مجمع‌الجزایر بحرین بعنوان پایگاه مهم انگلستان در شرق سوئز و خلیج فارس مطرح شد‌. مدتی بعد در ژانویه‌ی 1968‌،‌ پس از این‌که انگلستان اعلام کرد که نیروهایش را تا پایان سال 1971 از شرق سوئز خارج خواهد کرد،‌ دولت ایران از این تصمیم استقبال کرد و اعلام کرد که از حق حاکمیت خود بر بحرین منصرف نشده است. سپس،‌ با طراحی و هدایت انگلستان قرار شد فدراسیونی متشکل از نه شیخ‌نشین جنوب خلیج فارس و از جمله بحرین در قالب یک کشور واحد پس از خروج نیروهای انگلیسی از منطقه تشکیل شود،‌ بویژه شیخ بحرین با ابراز ناخشنودی از مسأله خروج آتی نیروهای انگلیسی‌، ‌و ادعای مالکیت ایران بر بحرین آن را یک مشکل امنیتی برای آینده مجمع الجزایر دانست و بنابراین حل این مشکل را پیوستن بحرین به فدراسیون یاد شده دانست.[7]

در این میان‌، مذاکرات آشکار و پنهان میان ایران‌،‌ انگلستان،‌ عربستان سعودی و آمریکا انجام می‌گرفت. که این امر باعث شد ایران در مورد مسأله‌ی بحرین کوتاه بیاید و تا اندازه‌ای عقب‌نشینی سیاسی کند.

تصمیم شاه برای انصراف از ادعای خود

محمد‌رضا‌شاه، به‌منظور جلب دوستی کشورهای محافظه‌کار عرب و ضمنا برای این‌که بتواند به سر جزایر مزبور با انگلیس چانه بزند یک‌باره به‌طور ناگهانی تصمیم خود را مبنی بر چشم‌پوشی از ادعای دیرینه‌ی ایران بر بحرین اعلام نمود. وی در یک کنفرانس مطبوعاتی که در 4 ژانویه‌ی 1969م (14 دی 1347) در دهلی نو تشکیل شده بود گفت: "اگر اهالی بحرین نمی‌خواهند به کشور من ملحق شوند ایران ادعای ارضی خود را در مورد این مجمع‌الجزایر پس می‌گیرد و خواسته‌ی اهالی بحرین را اگر از نظر بین‌الملل مورد قبول قرار می‌گیرد می‌پذیرد."‌[8]

نه‌ماه پس از مصاحبه‌ی دهلی نو‌،‌ شاه در زمستان سال 1348 (‌اوایل 1970م) مجددا در مصاحبه‌ای خواستار حل مسأله‌ی بحرین از طریق کسب نظر مردم بحرین به‌طور رسمی به وسیله‌ی سازمان ملل متحد شد. بالاخره پیشنهاد رسمی شاه از طریق گفتگوهای بعدی ایران با انگلستان و دبیرکل سازمان ملل (‌اوتانت) ‌در اوایل سال 1970م به نتیجه‌ی نهای رسید؛ ایران در تاریخ 9 مارس 1970 (9 اسفند 1348) ‌رسما مساعی جمیله‌ی دبیرکل سازمان ملل را برای استعلام نظرهای واقعی مردم بحرین از طریق انتصاب یک نماینده‌ی ویژه‌ی ‌خود برای انجام این مأموریت خواستار شد.[9]

پس از این بیانات دولت ایران از دبیرکلی سازمان ملل متحد تقاضای میانجی‌گری کرد و اعلام کرد نظر دبیرکل را مبنی بر این‌که به تصویب شورای امنیت برسد می‌پذیرد.

اقدامات سازمان ملل متحد

انگلستان نیز در تاریخ 20 مارس موافقت رسمی خود را با انجام پیشنهاد دولت ایران به اوتانت دبیرکل سازمان ملل اعلام کرد‌. دبیرکل سازمان ملل نیز در همان روز پس از مشورت با نمایندگان ایران و انگلستان اعلام کرد ‌"‌که او مساعی جمیله خود را انجام خواهد داد‌"‌‌. پیرو آن،‌ او شخص "‌ویتوریو گیچیاردی"‌ (‌دیپلمات ایتالیایی)‌ معاون دبیرکل و مدیرکل دفتر اروپای سازمان ملل در ژنو را به‌ عنوان نماینده‌ی ویژه خود در کسب آراء‌ مردم بحرین منصوب کرد. ضمنا وی از سوی ایران و انگلستان در راه انجام دادن مسئولیت خود و ابراز نظر و تصمیم نهایی‌اش در مورد حل مسأله بحرین، اختیار تام گرفت.‌‌[10]

نماینده‌ی ویژه‌ی دبیرکل در امور بحرین، در رأس یک هیأت پنج نفری عازم آن جزیره شد و از 29 مارس تا 18 آوریل 1970م به نظر‌خواهی گزینشی و گفتگو با گروه‌های منتخب سیاسی – اجتماعی بحرین پرداخت‌. ذکر این نکته ضروری است که برخلاف ادعای برخی منابع خارجی مبنی‌بر مراجعه به آراء‌ عمومی و انتخابات عمومی‌،‌ این امر صحت ندارد،‌ بلکه به همان روش محدود گزینشی یاد شده انجام گرفت‌. گیچیاردی داده‌ها و نتایج کسب شده را در گزارشی به دبیرکل تسلیم کرد تا بر اساس آن تصمیم نهایی درباره‌ی سرنوشت بحرین اتخاذ شود. گزارش یاد شده از سوی دبیرکل به شورای امنیت ارجاع شد و شورای امنیت نیر با استناد به نتیجه‌گیری نهایی گزارش تدوین شده مفاد آن را راجع‌ به استقلال بحرین و جدایی ‌آن از خاک ایران در تاریخ 30 آوریل 1970م مورد تأیید و تصویب قرار داد.‌ [11]

آخرین اقدامات ایران

ایران نیز در ماه مه (اردیبهشت ۱۳۴۹) برای شناسایی رسمی قطعنامه‌ی شورای امنیت در مورد استقلال بحرین اقدامات قانونی را انجام داد. هیئت دولت قطعنامه‌ی شورای امنیت سازمان ملل را برای بررسی و تصویب در قالب لایحه به مجلس شورای ملی تقدیم کرد.‌

این لایحه در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۴۹ با ۱۸۷ رأی مثبت و ۴ رای منفی به تصویب مجلس شورای ملی رسید. نمایندگان مخالف از سوی جناح پان ایرانیسم به رهبری محسن پزشک‌پور رهبری می‌شدند. مجلس سنا نیز در ۲۸ اردیبهشت ماه آن را به اتفاق آرا (۶۰ رأی کل نمایندگان) تصویب کرد.

حاکم بحرین برای نخستین‌بار در آذرماه ۱۳۴۹ (دسامبر ۱۹۷۰م) از ایران بازدید کرد و موافقت‌نامه‌ی اولیه مربوط به فلات قاره دو سرزمین به امضا رسید.

اعلامیه‌ی استقلال بحرین در تاریخ ۱۴ اوت ۱۹۷۱ منتشر شد. دولت ایران تنها یک ساعت پس از استقلال بحرین آن را به رسمیت شناخت. یک روز بعد (۱۵ اوت)، بحرین و انگلستان یک قرارداد دوستی (با هدف مشورت در مواقع ضروری) با یک‌دیگر امضا کردند! بدین ترتیب، مسئله بحرین پس از یک قرن و نیم منازعه و کشمکش به نقطه حل رسید.[12]

جمع‌بندی

در 21 اردیبهشت 1349‌ش برابر 11 می1970 م شورای امنیت براساس گزارش هیئت اعزامی به بحرین مبنی‌بر تمایل اکثریت قاطع اهالی بحرین به استقلال، قطع‌نامه‌ای صادر کرد که مفاد آن قطع‌نامه مبنی‌بر لزوم استقلال بحرین، در 24 اردیبهشت آن سال به تصویب مجلس شورای ملی ایران رسید. هنوز استقلال بحرین رسما اعلام نشده بود که هیئت حسن نیت ایرانی راهی بحرین شد و هیئتی نیز از آنجا به ایران آمد. سرانجام این جزیره مهم و استراتژیک و سرشار از منابع انرژی در 23 مرداد 1350 ش اعلام استقلال کرد و ایران نخستین کشوری بود که یک ساعت پس از اعلام استقلال، آن کشور را به‌ رسمیت شناخت. سازش و توافق ایران با قدرت‌های غربی بر سر بحرین، امتیازات کوچکی برای ایران داشت و آن‌هم افزایش نقش ایران در منطقه خلیج فارس بود. امتیاز بزرگی که ایران با جدایی بحرین پرداخت کرد از بین رفتن نقش استراتژیک ایران در جنوب خلیج فارس بود. تا پیش از این ایران علاوه بر شمال خلیج فارس بر قسمتی از جنوب آن نیز حاکمیت داشت.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS