دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

رجس

No image
رجس

كلمات كليدي : قرآن، رجس، گناه، پليدي، نجس، حرام، عذاب، نفاق، كفر

نویسنده : اباذر بشيرزاده

"رِجس" با کسر "راء" در اصل بر اختلاط دلالت می‌کند و از آن به "قَذِر" تعبیر شده، به دلیل مخلوط شدن و آلوده شدن با چیز قبیح.[1] در کتب لغت برای رجس معانی متعدد و مختلفی ذکر شده از جمله: قذر،[2] نجس،[3] خلط،[4] هر چیزی که موجب تنفر باشد،[5] صوت شدیدی که از اعتدال خارج شود، مثل صدای رعد؛[6] همچنین شک، کفر، لعنت، عذاب، قبیح.[7] اما اکثر لغویون رجس را به شیء قذر معنا کرده‌اند[8] و قذر بر معانی زیادی اطلاق می‌شود؛ از جمله: پلیدی، زشتی، ناپاکی، آلودگی، چرکین و نجاست.[9]

بنابراین رجس در اصل به معنای چیزی است که پلیدی آن موجب تنفر مردم بوده و عملی است که قبیح باشد.[10] در قرآن کریم نیز رجس به معانی متعددی از جمله: پلیدی، نجاست، عذاب و... تفسیر شده که در این مقاله به آن می‌پردازیم.

رجس از دیدگاه قرآن

چنان‌که در معناشناسی اشاره شد، برای رجس در کتب لغت مصادیق متعددی ذکر شده؛ اما با توجه به آیات قرآن، خود واژه‌ی رجس بین این معانی از جامعیت برخوردار بوده و اعم از همه‌ی آن معانی است و می‌تواند بر تمام این معانی اطلاق شود.[11] بنابراین رجس همان چیز مکروه و قبیحی است که در عرف سالم و نزد عقل صحیح، به شدت نامناسب و نالایق دیده شود، خواه مادّى باشد یا معنوى.[12]

به عبارتی کلمه‌ی "رجس" صفتى است به معنای قذارت و پلیدى؛ هیأتى که در نفس آدمی و در ظاهر موجب تنفر و اجتناب از آن می‌شود. اولى همان پلیدی‌هاى معنوى است؛ مانند: شرک، کفر و اعمال ناشایست و دومى همان پلیدى ظاهری است؛ مانند: خوک.[13] قرآن کریم این لفظ را در هر دو معنا اطلاق کرده و به کار برده است.[14]

موارد و مصادیقی که قرآن کریم از آن به رجس تعبیر نموده، می‌توان به اثباتی و سلبی تقسیم نمود:

الف. معنای سلبی رجس در قرآن: در معنا و مفهوم سلبی رجس، آیه‌ی تطهیر که در شأن اهل بیت پیامبر نازل شده، ظهور کامل دارد.

خدای متعال در آیاتی از سوره‌ی احزاب زنان نبی مکرم اسلام را مورد خطاب قرار داده و آنان را نصیحت و سرزنش کرده است. بعد با یک جمله‌ی معترضه در اثنای همین آیات، لحن آیه را تغییر داده و با نهایت مدح و تمجید، گروه دیگر را مورد خطاب قرار داده و فرموده است:

«إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»[15]

«خداوند فقط مى‌خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملًا شما را پاک سازد.»

شروع این فقره از آیه با ادات حصر (إنّما)، انحصار خواست خدا را مى‌رساند و مى‌فهماند که اراده‌ی خدا این است که رجس و پلیدى را تنها از اهل بیت دور کند و مراد از "اهل بیت" بر اساس آیات و روایات[16] و در عرف قرآن، اسم خاص است بر پنج تن آل عبا؛ یعنى رسول خدا، على بن ابیطالب، فاطمه‌ی زهرا، حسن و حسین –صلوات ‌الله علیهم- که به تبع اینها امامان معصوم از فرزندان امام حسین(ع) را شامل شده و بقیه‌ی افراد حتی همسران پیامبر از این مصداق خارج می‌شوند. به عبارتی کلمه‌ی "أَهل البیت" با خطاب "عنکم" و با قید تطهیر به صورت تأکید و مضارع آوردن افعال که استمرار را می‌رساند، دلالت بر این دارد که دور کردن پلیدى از اهل بیت و تطهیر آنها، مسأله‌اى مختص به چهارده معصوم است؛ بنابراین در آیه‌ی شریفه در حقیقت دو انحصار به کار رفته است: یک. انحصار اراده‌ی تکوینی خداوند در بردن پلیدى و تطهیر اهل بیت، دو. انحصار اجتناب از پلیدى و تطهیر در خود اهل بیت –علیهم‌السلام-.[17]

پس رجس که در آیه‌ی شریفه با الف و لام آمده، به این معناست که خدا مى‌خواهد اثر رجس یعنی تمامى انواع پلیدیها و هیئت‌هاى خبیثه و رذیله را از نفس اهل بیت زایل کند؛ یعنی اذهاب رجس به صورت رفعی و دفعی که در این مقام تمام انواع رجس اراده شده و اهل آن باید از خالصترین مخلَصین باشند و چنین ازاله‌اى با عصمت اهل بیت منطبق مى‌شود و عصمت همان صورت علمى است که نفس انسان را از هر باطلى (از بعد اعتقادی و عملی) حفظ مى‌کند و اثرى از اعتقاد باطل و عمل زشت در دل باقى نمی‌گذارد. بنابراین ازاله‌ی تمامیت رجس از وجود مقدس اهل بیت(ع)، سلب مطلق است؛ چنان‌که اثبات تمامیت طهارت برای اهل بیت، ایجاب مطلق است.[18]

ب. معنای اثباتی رجس در قرآن

1. رجس در احکام شرعی

در قرآن کریم برخی مسائل از حیث حکم شرعی رجس خوانده شده‌اند که در کتب فقهی مفصل مورد بحث واقع شده است. از جمله آیاتِ اولیه‌ای که در شأن محرمات انعام در مکه نازل شده، رجس بودن حکم شرعی این گروه از حیوانات است که خدای متعال در سوره‌ی انعام می‌فرماید:[19]

«قُل لَّاأَجِدُ فىِ مَا أُوحِىَ إِلىَّ‌َّ محَُرَّمًا عَلىَ‌ طَاعِمٍ یَطْعَمُهُ إِلَّا أَن‌یَکُونَ مَیْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَیرِْ اللَّهِ بِه...»[20]

«بگو: در آنچه بر من وحى شده، هیچ غذاى حرامى نمى‌یابم، به‌جز اینکه مردار باشد، یا خونى که (از بدن حیوان) بیرون ریخته، یا گوشت خوک -که اینها همه پلیدند- یا حیوانى که به گناه، هنگام سر بریدن، نام غیر خدا [نام بتها] بر آن برده شده است...»

شروع کلام الهی در این آیه، ردی بر مشرکان است که در ارتباط با محرمات مسلمانان نظر می‌دادند تا اینکه آیه نازل شد و حکم واقعی محرمات را بیان نمود؛ با این بیان که تحریم فقط از ناحیه‌ی خداست و خداوند بر اساس علم و حکمت خودش چیزی را حلال یا حرام می‌کند و اعلام آن تنها از طریق وحی صورت می‌گیرد.[21]

آیه‌ی شریفه چهار چیز را که جزو خوردنی‌هاست، از مأکولات حلال استثناء نموده و حرام اعلام کرده است. در اینجا استثناء حقیقی صورت گرفته و استثناء از عموم کائنات است؛ اما اینکه الفاظ به صورت نکره بیان شده، در سیاق نفی است و محرمات را در این موارد مذکور منحصر نمی‌کند؛ بلکه تحریم این موارد بر حسب زمان نزول است؛ لذا در سوره‌های بعدی[22] که برخی در مدینه نازل شده‌اند، الفاظ به صورت معرفه آورده شده و این محرمات را تفصیل داده است.[23]

"میته" حیوانی است که بدون ذبح شرعی بمیرد و "دم مسفوح" خون حیوانی است که از رگها با فشار به بیرون ریخته می‌شود؛ اما خونی که عادتاً در داخل گوشت می‌ماند، مسفوح نیست[24] و شرعاً حلال است که حرمت خون مسفوح بر حلیت آن دلالت دارد.[25]

"فَإِنَّهُ رِجْسٌ" جمله‌ی معترضه است و "رجس" که در آیه به معنای خباثت و قذارت است، البته برخی به معنای عذاب گرفته‌اند،[26] برگشت آن به موارد مذکورِ در آیه دو حالت دارد: 1. ضمیر فقط به "لحم خنزیر" برگردد؛ چون در قرآن تصریح به نجاست آن شده است.[27] در این صورت رجس بودن، مذمت زائدی بر تحریم شدن گوشت خوک هست که عرب به خوردن آن گرفتار بودند.[28] 2. ضمیر به هر سه مورد (میته، دم مسفوح و لحم خنزیر) برگردد؛[29] در این صورت رجس بودن این موارد علاوه بر اینکه علتی بر تحریم اینهاست، علتی بر دفع مفسده‌ای است که از خوردن آنها حاصل می‌شود؛ یعنی دفع مفسده‌ی بدنی که مضرات و بیماریهای زیادی از خوردن این موارد، وارد بدن انسان می‌شود.[30]

قرآن در سوره‌ی مائده مصادیق دیگری از موارد رجس را مطرح کرده و خطاب به مؤمنان می‌فرماید:

«یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِنَّمَا الخَْمْرُ وَ الْمَیْسرُِ وَ الْأَنصَابُ وَ الْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»[31]

«اى کسانى که ایمان آورده‌اید! شراب و قمار و بتها و ازلام [نوعى بخت‌آزمایى‌]، پلید و از عمل شیطان است، از آنها دورى کنید تا رستگار شوید!»

"خمر" هر نوع شرابی است که مست کننده باشد و ظاهرا اختصاص به شراب انگور ندارد[32] و مراد از خمر، شُرب آن است با اینکه برخی قائل به این است که کلام دلالت بر تحریم سایر تصرفات و استعمالات شراب نیز دارد؛ حتی برخی رجس را به نجس بودن شراب نیز تفسیر کرده است،[33] "میسر" تمام اقسام قمار را شامل می‌شود، "انصاب" بتهایی هستند که مردم برای عبادت نصب کرده‌اند و "ازلام" تیرهایی هستند که جهت قمار در سهام گوشت از آنها استفاده می‌کردند.[34]

"رِجس" که به هر چیز پلیدى گویند در اینجا به معناى وصف پلیدى است، مانند نجاست و قذارت؛ یعنى حالت و وصفى که طبع انسان از هر چیزى که داراى آن حالت و وصف باشد، از روى نفرت دورى مى‌کند که پلید بودن موارد مذکور در آیه از همین باب است؛ چون هیچ خاصیت و اثرى که در سعادت انسان دخیل باشد در آن چیز وجود ندارد.[35]

تحریم خمر بر دو وجه است: نخست به خاطر رجس بودن که در شرع مقدس بر چیز تنفرآور و نجس اطلاق می‌شود و لازمه‌ی آن وجوب اجتناب است و دوم امر به اجتناب شده که امر مقتضی ایجاب بوده و دال بر تحریم خمر است.[36]

پلیدی و شیطانى بودن شراب و سایر مذکورات در آیه به دلیل مرتکب نمودن انسان به اعمال زشتِ شیطانی است که دلها را وسوسه کرده و گمراه می‌کند؛ به همین جهت در آیه‌ی 125 انعام گمراهى را رجس خوانده و آن‌گاه در آیه‌ی بعدى[37] این معنا را که پلید بودن این موارد ناشى از عمل شیطانی است، با دعوت و اراده‌ی شیطان دانسته و بیان نموده است.[38]

2. رجس بودن منافقان

قرآن کریم در مقام معرفى منافقان از این بُعد که رذیله‌ی خودپرستى و نفاق سیرتشان و محرومیت از خیر و نیک‌بختى که هدف و مسیر آنهاست، به مؤمنان امر می‌کند که از آنها اعراض کنند:[39]

«...فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ»[40]

«...از آنها اعراض کنید (و روى بگردانید) چرا که پلیدند!»

زیرا منافق تا نفاقش ظاهر نشده، احکام ظاهرى اسلام بر او بار می‌شود؛ اما پس از ظهور نفاق باید آنها را دور انداخت و به خود راه نداد. خداوند علت اعراض را پلید بودن آنها بیان می‌کند؛ چون منافقان در باطن که کافر و نجس هستند، بر حسب ظاهر نیز نجس، خبیث و پلید می‌شوند؛ لذا اعراض و اجتناب از آنها واجب است.[41]

در آیه‌ی دیگر با عبارت دیگری به ازدیاد پلیدی منافقان اشاره کرده و می‌فرماید:

«وَ أَمَّا الَّذینَ فی‌ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ»[42]

«و امّا آنها که در دلهایشان بیمارى است، پلیدى بر پلیدیشان افزوده!»

مقابله‌اى که در میان دو جمله‌ی "الَّذِینَ آمَنُوا" و "الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ" برقرار است، این معنا را افاده مى‌کند که آیه‌ی شریفه درباره‌ی کسانى سخن می‌گوید که در دلهایشان ایمان صحیحى وجود ندارد؛ بلکه قلب آنها گرفتار شک و انکار است که خود منجر به کفر مى‌شود؛ لذا در ادامه‌ی آیه مى‌فرماید: منافقان درحالی‌که کافر هستند می‌میرند. بنابراین مرضی که در دل آنهاست، همان شک و نفاق بوده که در ادامه بر افزودن رجس بر رجس آنها اشاره نموده است. به عبارتی رجس به معناى ضلالت است به این معنا که ضلالتى جدید بر ضلالت قدیم آنها افزوده مى‌شود.[43]

3. رجس بودن بت‌ها

از جمله مواردی که رجس در آن به کار رفته، آیه‌ی مربوط به مناسک حج است. در این آیه خدای متعال بعد از بیان حلیت چهارپایان در ارتباط با سنت‌های جاهلی در مراسم حج می‌فرماید:[44]

«فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ»[45]

«از پلیدیهاى بت‌ها اجتناب کنید!»

اوثان جمع وثن است به معنای بُتی که پرستش می‌شود.[46] توصیف بُت به پلیدی، رجس معنوی است؛ چون اعتقاد نفوس به الوهیت بت‌ها به منزله‌ی تعلق خباثت به جسدهاست که اطلاق پلیدی بر آن رساترین تشبیه است. اما اینکه "اوثان" را با "مِن" آورده (من الاوثان)، جهت بیان مجمل و مبهم بودن رجس است که در اینجا بعض انواع آن رجس مد نظر هست، نه اینکه عین اوثان رجس باشد.[47] البته مراد این نیست که برخی بت‌ها رجس نیستند؛ بلکه به این معناست: رجس و پلیدی که از آن باید اجتناب شود، همان بت‌ها هستند؛[48] پس دلیل اجتناب از اوثان رجس بودن آن است و رجس از عمل شیطانی بوده که باید از آن اجتناب شود؛ چنان‌که در آیه‌ی 90 سوره‌ی مائده به آن اشاره شد.[49]

مصادیق دیگر در معنای رجس

از جمله مصادیقی که برای رجس بیان شده و در قرآن کریم به آنها اشاره شده است، معنای عذاب، کفر، ضلالت، رسوایی و امثال اینهاست که در ذیل به این معانی و مصادیق می‌پردازیم:

حضرت هود(ع) قوم خود را به یگانه‌پرستی و توحید دعوت می‌کرد و از بت‌پرستی نهی می‌نمود؛ هنگامی که با تکذیب قوم مواجه شد، آنان را از نزول عذاب الهی ترساند؛ اما قوم هود از پیروی از آئین پدران خود دست برنداشته و به گمراهی خود ادامه دادند و در برابر تهدید پیامبرشان، با روی‌گردانی و تکذیب ایشان، خواستار عذاب الهی شدند. پیامبر خدا در برابر این خواسته خطاب به قوم خود فرمود:[50]

«قالَ قَدْ وَقَعَ عَلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ»[51]

«گفت: پلیدى و غضب پروردگارتان، شما را فرا گرفته است!»

نظر غالب مفسران بر این است که رجس در این آیه به معنای عذاب است.[52] عذاب قوم هود، همان باد سوزانى بود که تار و مارشان کرد.[53] البته برخی دیگر پلیدی قوم هود را، کفر آنها می‌دانند و آن کفر همان امر عذاب بود که در آینده‌ی نزدیک واقع شد و به آنها رو آورد.[54]

همچنین قرآن کریم در بیان کیفر افراد بی‌ایمان و گمراه، تصریح می‌کند که خداوند می‌خواهد اینها را گمراه سازد و سینه‌ی آنان را آن‌چنان تنگ و سخت می‌کند که گویا می‌خواهند از آسمان بالا روند. آیه‌ی شریفه در ادامه‌ی این بیان و در تشبیه این اضلال می‌فرماید:[55]

«کَذلِکَ یَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذینَ لایُؤْمِنُونَ»[56]

«این‌گونه خداوند پلیدى را بر افرادى که ایمان نمى‌آورند، قرار مى‌دهد!»

غالب مفسران باز "رجس" را در اینجا به عذاب و عقاب الهی معنا کرده‌اند و می‌گویند: خداوند این‌گونه عذاب و بدبختى را دامن‌گیر مردم بى‌ایمان مى‌کند.[57]

بر اساس این استدلال و تشبیه، مراد از گمراهی، اجبار بر کفر نیست؛ بلکه این اضلال کیفر این کفر است؛ زیرا می‌فرماید: خداوند پلیدى را بر دل کسانى مى‌نهد که ایمان ندارند. پس منظور از تشبیه این است: همان‌طوری‌که خداوند آنها را تنگدل مى‌کند، پلیدى و عذاب را نیز بر آنها مى‌افکند که خود مستحق آن هستند. [58]

برخی دیگر از مفسران رجس را در اینجا به ضلالت معنا کرده‌اند و این استدلال را قاعده‌ی کلی در مسأله‌ی اضلال بر افرادی می‌دانند که از ایمان امتناع می‌ورزند؛ لذا ضلالت که همان ایمان نیاوردن آنهاست و در این آیه "رجس" خوانده شده، نصیب کسانى مى‌شود که فاقد حالت تسلیم بودن در برابر خدا و رام بودن در برابر حقند. همچنین تعبیر دیگری که از این جمله فهمیده می‌شود این است که قذارت و پلیدی به حدی بر این نوع افراد احاطه دارد که میان آنان و دیگران حائل شده و دیگران از نزدیکی به اینها نفرت دارند.[59]

در جای دیگر خداوند رجس را که همان عذاب باشد، برای کسانی که تفکر نمی‌کنند، قرار داده تا عقل خود را کار انداخته و بیندیشند:[60]

«وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذینَ لایَعْقِلُونَ»[61]

«و پلیدى (کفر و گناه) را بر کسانى قرار مى‌دهد که نمى‌اندیشند.»

رجس در این آیه، رجس عذاب است که نتیجه‌ی پلیدی کفرشان بود؛ چون این نوع انسانها به عمد عقل خود را کار نمی‌اندازند، پاداش عملشان جز رجس چیز دیگری نخواهد بود که از جمله‌ی آن، ارسال شیاطین به سوی آنها و مهر زدن بر دلهایشان بود.[62]

پس در حقیقت رجس در اینجا همان خذلان و رسوایی آنهاست، درحالی‌که اصرار بر کفر دارند. خذلان که رجس نامیده شده، همان عذاب است به دلیل اینکه عذاب سبب رسوایی کفار می‌شد.[63] یعنى نخست افرادى از تعقل، تفکر و اندیشه سرباز مى‌زنند، سرانجام به این مجازات گرفتار شده و پلیدى بر آنها چیره گشته و آوردن ایمان از آنها سلب مى‌گردد؛ رجسی که مقدمات آن را خودشان فراهم کرده‌اند.[64]

مقاله

نویسنده اباذر بشيرزاده
جایگاه در درختواره تفسیر قرآن
جایگاه در درختواره علوم قرآن و حدیث - قرآن پژوهی - اخلاق
جایگاه در درختواره علوم قرآن و حدیث - قرآن پژوهی - اخلاق
جایگاه در درختواره علوم قرآن و حدیث - قرآن‌پژوهی - اخلاق

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

پناهنده Refugee

پناهنده Refugee

اصطلاح «پناهنده»، «پناهندگان» و «پناهندگی» از جمله اصطلاحاتی است که در نظام حقوق بشر بسیار متداول بوده و به کرات مورد استفاده قرار گرفته است.
الزام آور Binding

الزام آور Binding

اصطلاح «الزام‌آور» از جمله اصطلاحاتی است که در نظام حقوق بشر در ترکیب‌‌‌‌های مختلفی از جمله «معاهده الزام‌آور»
اعلامیه استقلال Declaration of Independence

اعلامیه استقلال Declaration of Independence

از جمله مهمترین تحولات مربوط به دوران اواخر عصر روشنگری، وقوع حوادث سیاسی و انقلاب‌های حقوق بشری و جنبش‌های آزادی خواهانه‌ای است که دست آوردهای حقوق و آزادی‌های فردی مهمی از آنها ناشی شده است.
No image

پروتکل Protocol

واژه «پروتکل» از جمله واژگانی است که در نام‌گذاری برخی از مهمترین اسناد حقوق بشری متعلق به نظام‌های بین المللی و منطقه‌ای حقوق بشری نیز به  کار گرفته شده است.
پروتکل اختیاری مربوط به میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی

پروتکل اختیاری مربوط به میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی

بی‌تردید میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی (1966)

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS