نویسنده: علیاصغر نصیری
چکیده
این نوشتار به نقد مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» میپردازد. نویسنده مقاله مذکور ویژگیهایی همچون سنتگرایی، ستیز با خرد و اندیشه انتقادی، داشتن کیش مرگ و سرشت تمامیت خواه، نفی مدرنیسم، بسته شدن باب استدلال، جمعگرایی صرف و ترویج تبعیض جنسیتی و دینی را به دین مبین اسلام نسبت میدهد و نتیجه میگیرد که اسلام نیز همانند اورفاشیسم است. در پاسخ به این ادّعا بیان میکنیم که چنین نسبتی به دین اسلام نادرست و ناشی از عدم شناخت کافی از مجموعه دین و برداشت گزینشی از متون دینی است.
مقدمه
دینستیزی و بهطور خاص، اسلامستیزی سابقهای به درازای تاریخ دارد. از همان ابتدای ظهور اسلام در جزیره العرب، افراد و گروههایی به مبارزه و مخالفت با آن پرداختند. هم اکنون نیز که بیش از چهارده قرن از دعوت اسلام میگذرد چنین مبارزات و مخالفتهایی ادامه دارد. شاید یکی از عمدهترین دلیل ستیزهجویی آنها جنبه آگاهیرسانی و بیدارطلبی دین اسلام باشد؛ زیرا موجب بیداری مردم و سپس تلاش آنها برای رهایی و آزادی از زنجیرهای اسارت و بردگی میشود و منافع نامشروع سلطهگران و استثمارگران بشریت را به خطر میاندازد. یکی از راههای دینستیزان برای مبارزه با اسلام، برداشتهای گزینشی از منابع و متون دینی است؛ در حالیکه دین و آموزههای آن مجموعهای به هم پیوسته است و به همین دلیل فهم دقیق آن نیاز به نگاهی مجموعهای به متون و منابع دینی دارد. یکی از مقالاتی که با نگاه گزینشی به نقد دین اسلام پرداخته است، مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» است که نتایجی غلط و غیر واقعبینانه از آموزههای اسلامی ارائه کرده است و اسلام را دارای کیش سنّت، کیش مرگ، تمامیتخواه، مرّوج تبعیض جنسیتی و دینی و قرآن را مبهم و گنگ معرفی نموده است. در این نوشتار محورهای اصلی مذکور در این مقاله، بهطور مختصر و مفید مورد نقد و ارزیابی قرار خواهد گرفت.
در نوشتار حاضر که بخش اول از مقاله ما را تشکیل میدهد به شبهات نویسنده در باب قرآن، سنت و عقلانیت اسلامی پاسخ داده خواهد شد.
قرآن و سنتگرایی
نویسندهی مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» در یکی از محورهای مقالهاش «کیش سنّت» را مطرح میکند به این معنی که «حقیقت قبلاً یک بار برای همیشه اظهار شده است و ما فقط میتوانیم به تعبیر پیام مبهم آن ادامه دهیم». وی کیش سنت را بهعنوان یکی از ویژگیهای اورفاشیسم ذکر میکند. سپس قرآن کریم را کلامی مبهم و گنگ معرفی میکند که نیاز به سنّت و سیرهی رسول اللّه(ص) دارد تا به آن جان بخشد و مؤثرش سازد و نتیجهای که در نهایت از این مقدمات میگیرد این است که اسلام نیز همانند اورفاشیسم دارای کیش سنّت و سنّتمحور است؛ زیرا پیام اسلام نیز متوقف است بر سنّت رسول اللّه(ص) که به اعتقاد نویسنده نمایانگر دیدگاهها و رویههای جاری در قدیمیترین جامعه اسلامی است.
در پاسخ به این شبهه، به چند نکته اشاره میکنیم:
اولاً: متن قرآن گنگ و مبهم نیست بلکه در مجموع، صریح و روشن است و هر کس که کمترین آشنایی با زبان و ادبیات عرب داشته باشد نیز این مطلب را تأیید میکند. بهعنوان مثال آیه «قل هو الله احد»[1] و یا آیه «اطیعوا الله»[2] چه ابهامی دارد؟ معنای این آیات بهروشنی قابل درک است. بسیاری از آیات قرآن نیز این چنین هستند و مفهومی چنان روشن دارند که جای هیچگونه انکار و توجیه و سوء استفاده در آنها نیست.[3] امّا اندک آیاتی[4] نیز وجود دارد که معانی آن در بدو نظر پیچیده است و در آغاز، احتمالات متعدد در آن میرود که طبق اصول زبانشناختی باید این آیات را با توجه به آیات روشن قرآن، تبیین نمود.[5] به عبارت دیگر، آیات متشابه قرآن به قرینه آیات محکم قرآن دارای مفهومی روشن هستند؛ بهعنوان مثال، مفهوم آیاتی از قبیل «انّ الله علی العرش استوی»[6] و یا آیه «ید الله فوق ایدیهم»[7] به قرینه آیاتی مانند: «لاتدرکه الابصار و هو یدرک الابصار»[8] و «لیس کمثله شیء»[9] فهمیده میشود.[10]
بنابراین ادّعای اینکه متن قرآن گنگ و مبهم است ادعایی نادرست است.
ثانیاً: همانطور که بیان شد معنای کلمات و آیات قرآن برای قاری آشنا به اسلوب زبان عربی قابل درک است امّا برخی از آیات دارای مفاهیمی فراتر از ترجمه کلمات است و برای دریافت این مفاهیم لازم است ضمن توجه به آیات دیگر، به سنّت و احادیث پیامبر و جانشینان معصوم ایشان - که قرآن ناطق و آگاه به لایههای زیرین عبارات قرآن هستند - مراجعه شود. باید توجه داشت که تفسیر آیات قرآن غیر از ظهور معانی کلمات قرآن است؛ این درست به آن میماند که در پارهای از کتب درسی شرح بعضی از مسائل به عهدهی معلم و استاد گذارده میشود تا شاگردان، رابطه خود را با استاد قطع نکنند و بر اثر این نیاز در همه چیز از افکار او الهام گیرند. از اینرو پیامبر(ص) فرمود: «همانا من دو شیء گرانبها را در میان شما باقی میگذارم: قرآن و اهل بیتم. آن دو، هیچگاه از یکدیگر جدا نمیشوند تا زمانی که در حوض کوثر بر من وارد شوند.»[11]
ثالثاً: قرآن و به تبع آن احادیث و سنّت پیامبر(ص) مشتمل بر معارفی جاودان در باب خداشناسی، کیهانشناسی، انسانشناسی، راهشناسی، راهنماشناسی و مجموعه گستردهای از احکام، اخلاق و... است که همه زمانها را پوشش میدهد و هدایت بشریت بهسوی سعادت را در هر مقطع تاریخی تأمین میکند. همچنین وقایع تاریخی بیان شده در قرآن بیانگر نوعی سنّت تغییرناپذیر تاریخی یا حکم و قانونی است که دارای کلیّت و شمول است بنابراین تبعیت از قرآن و سنّت رسول خدا(ص) بهمعنای تبعیّت از احکام و قوانینی است که خداوند، جهان را بر اساس آن قوانین بنا نهاده است. از طرف دیگر، دین اسلام برای نیازهای ثابت، قوانین ثابت و برای نیازهای دگرگون شونده قوانین متغیّر وضع کرده است. همچنین فرآیند اجتهاد در مذهب تشیع بهعنوان عاملی پایا و پویا در ادوار مختلف تاریخ و در برخورد با مسائل هر عصر، راه استنباط و اکتشاف عالمانه معارف دینی را گشوده و حضور مستمرّ و پاسخگوی دین را میسر ساخته است. بنابراین با توجه به این نکات، «سنّت محور» نامیدن دین اسلام اگر بهمعنای کهنهگی و عصری بودن و غیر قابل استفاده بودن برای عصر جدید باشد، اتهامی ناروا و بس ناآگاهانه است؛ امّا اگر سنّت محور بودن دین اسلام را به معنای پایبندی به اصول و قواعد کلّی منطبق بر فطرت ثابت بشری که در قرآن و سنّت پیامبر(ص) بیان شده، همراه با بهروز شدن بهوسیله اجتهاد زنده و پویا و استفاده از علوم و پیشرفتهای جدید بدانیم، امری صحیح و عقلائی است. جای بسی تعجب است که چطور نویسنده مزبور به نفی و تقبیح سنّت قلم میزند در حالیکه امروزه بسیاری از اندیشمندان به این نتیجه رسیدهاند که سنّت عاملی مثبت برای پیشرفت و توسعه است.[12]
در پایان جالب است توجه نویسنده را به سخنی از "جرج برنارد شاو" درباره زنده و پاینده بودن دین اسلام جلب نماییم. وی در مقدمه کتاب «محمد فرستاده الله»[13] مینویسد: «من همیشه نسبت به دین محمد(ص)، بهواسطه خاصیّت زنده بودن شگفت آورش، نهایت احترام را داشتهام. به نظر من، اسلام تنها مذهبی است که استعداد توافق و تسلّط بر حالات گوناگون و صور متغیّر زندگی و مواجهه با قرون مختلف را دارد. من چنین پیشبینی میکنم و از هم اکنون هم آثار آن پدیدار شده است که ایمان محمّد(ص) مورد قبول اروپای فردا خواهد بود.»[14]
عقلانیّت اسلامی
نویسنده در محور دیگری از مقالهاش با متصلب دانستن شریعت اسلام بیان میکند که باب استدلال در اسلام بسته شده است و تقلید محض از آموزههای مکاتب و مراجع دینی در آن رواج دارد. به همین دلیل اسلام با خرد و اندیشه انتقادی در ستیز است. در نهایت وی نتیجه میگیرد که اسلام نیز همانند اورفاشیسم، خردستیز است و خرد و اندیشه انتقادی را نفی میکند.
در پاسخ به این شبهه گفته میشود که از دیدگاه اسلام، ایمان دینی، مبتنی بر عقل است و عقل و دین دو موهبت الهی هستند که خداوند به بشر ارزانی داشته است. آدمی با عقل و دین میتواند به سعادت جاودانه برسد. عقل، دین را و دین، عقل را تأیید میکند. در قرآن نمونههای متعددی یافت میشود که بر تعقل تأکید شده است:
«ما قرآن را به زبان عربی نازل کردیم، شاید تعقل کنید.»[15]
«بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالى هستند که اندیشه نمىکنند.»[16]
روایات اسلامی نیز اهمیت فراوانی به عقل و تعقل میدهند تا آنجا که عقل را حجّت باطنی و راهنمای مؤمن معرفی کردهاند.[17]
از این آیات و روایات بهخوبی برمیآید که اسلام اهمیّت فراوانی به عقلانیّت داده است. گزینش دین و پیروی از آن نیز از دیدگاه اسلام بهوسیله عقل صورت میگیرد. با عقل و استدلال عقلانی است که آدمی پیروی از دین را سعادتبخش میداند. همچنین عنصر اجتهاد (که عقل نیز یکی از منابع آن به شمار میآید)، روشی استدلالی است که بهوسیله آن عالمان میتوانند رأی اسلام را در همه زمانها درباره هر موضوعی از منابع دین بهدست آورند. همچنین تقلیدی که در باب احکام دینی از آن بحث میشود، پذیرش بدون دلیل نیست؛ بلکه با توجه به اینکه بهدست آوردن حکم خداوند از منابع شرعی، امری تخصصی و نیازمند به معلومات لازم است، پیروی مقلّد از مجتهد در احکام، از باب رجوع غیرمتخصص به متخصص و کارشناس است و این یکی از اصول عقلایی بشر است.[18] بنابراین فرایند استدلال و عقلانیت، هم در اصل پذیرش اسلام و هم در استنباط احکام الهی و هم در تقلید شخص مقلّد، به وضوح مشاهده میشود. پروفسور لگنهاوزن در این باره میگوید: «چیزی که در اسلام بیش از همه، برای من جاذبه داشت این بود که چقدر این دین از پرسشهای انسان استقبال میکند و همواره دعوت به تحقیقات بیشتر در تعالیم دین میکند.»[19]
باید توجه داشت که اگر انتقاد به قصد اخلال در نظم عمومی و تردید و فتنهانگیزی باشد، جرم شمرده میشود و مجرم نیز میبایست محاکمه شود. پس مجازاتهایی نظیر مجازات دنیوی مرتد توسط حکومت اسلامی بیش از آنکه مخالف عقلانیت باشد مطابق با آن است؛ زیرا زمانی که مرتد با تبلیغ ارتداد خود، در اذهان عمومی تردید و شبهه پدید آورد و روحیه ایمانی جامعه را تضعیف کند مستحق مجازات است؛ اما زمانی که ارتداد بدون تبلیغ باشد کسی حق تحقیق و تفحص و تفتیش عقاید او را ندارد.[20] اما در مورد مجازات اخروی مرتد باید توجه داشت که اگر ارتداد او از روی تحقیق و تفحص کافی بوده است در این صورت در پیشگاه خداوند معذور خواهد بود.[21]
با توجه به آنچه گذشت روشن میشود انتقادی که سازنده و صادقانه باشد، امری معقول و مورد تأیید دین مبین اسلام است و باب استدلال و عقلانیت و انتقاد به هیچ وجه در شریعت اسلام بسته نیست. امّا از نویسنده این مقاله باید پرسید که چرا کشورهای متبوعش که ادعای پیروی از مدرنیسم و پذیرش دیدگاههای انتقادی را دارند، حاضر نیستند تحقیق علمی درباره هولوکاست و واقعه یازده سپتامبر را تحمّل کنند!؟.
نتیجهگیری
قرآن کریم کلامی روشن و خالی از ابهام است که سنّت پیامبر(ص) نیز به تفسیر و شرح و بیان جزئیات و شرایط احکام در برخی از آیات آن پرداخته است. دین اسلام دینی است که علاوه بر حفظ اصول و ارزشهای اسلامی و انسانی، تضادی با پیشرفتهای هر عصر نداشته است. استدلال، عقلانیت و پذیرش انتقاد، امری تفکیک ناپذیر از اسلام است. بهطور کلی میتوان گفت که نویسنده مقاله مورد نظر اگر نگاهی جامع به متون دینی خصوصاً قرآن، داشت هرگز به چنین نتایجی نمیرسید و شبهات وی ناشی از شناختی ناقص و گزینشی از متون دینی است.
فهرست منابع
- قرآن کریم
- 1) خسرو شاهی، سید هادی؛ اسلام دین آینده جهان، قم، نسل جوان، 1351.
- 2) شریعتی، روحالله؛ قواعد فقه سیاسی، قم، نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1387.
- 3) طباطبایی، سید محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
- 4) کلینی، محمد؛ اصول کافی، بیروت، دار صعب، 1401ق.
- 5) لگنهاوزن، محمد؛ «با پرسش زندهام»، پرسمان (ماهنامه)، پیش شماره اول، خرداد 1380.
- 6) معرفت، محمدهادی؛ التمهید فی علوم القرآن، قم، انتشارات مهر، 1356.
- 7) مکارم شیرازی، ناصر [و دیگران]؛ تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ سی و دوم، 1374.
- 8) موسوی اردبیلی، سید عبدالکریم؛ فقه الحدود و التعزیرات، قم، نشر دانشگاه مفید، چاپ اول، 1382.
- 9) www.pajoohe.com