كلمات كليدي : اسناد، خطاي بنيادي اسناد، اثر عامل – ناظر، سوگيري انگيزه كنترل، سوگيري خدمت به خود، تبيين شناختي، تبيين انگيزشي، روان شناسي اجتماعي
نویسنده : منيره دانايي
اینکه چه وقت فرد را باید سرزنش کرد و چه وقت از ارتکاب تخلف مبرا دانست، در زندگی روزمره اهمیت بسیار زیادی دارد. بسیاری از افراد و مسئولان مانند معلمان، وکلا، قضات، پلیس و حتی والدین درباره مسئولیت دیگران قضاوت و تصمیمگیری میکنند. اسناد[1] فرایندی عقلانی است که طی آن افراد تلاش میکنند علل رفتار دیگران را درک کنند. پژوهشهای انجام شده در زمینه اسناد نشان میدهد که قضاوتهای روزمره ما درباره مسئول دانستن افراد، معمولا بر اساس مشاهدات عینی و غیرعقلانی است. از نظر علمی مسئله مهم این است که وقتی کسی را مسئول کاری میدانیم منظور ما دقیقا چیست؟ آیا صرفا منظور این است که عمل توسط آن فرد انجام شده است یا عمدی بودن آن نیز مطرح است؟ آیا شدت پیامدهای عینی عمل هم به حساب میآید. ما تمایل داریم که شکستهای دیگران را به عواملی درونی آنها و موفقیتهای آنها را به عوامل بیرونی نسبت بدهیم. دانیل گیلبرت[2] و همکارانش معتقدند که مسئله در چگونگی اسناد دادن ما نهفته است. بیشتر روانشناسان اجتماعی فرض میکنند که ادراک کنندگان، شواهد موجود را مرور میکنند و تصمیم میگیرند که اسناد شخصی بدهند تا اسناد موقعیتی، اما گیلبرت بیان میکند که اسناد دادن یک فرایند دو مرحلهای است. نخست ما یک اسناد گرایشی سریع میدهیم، بعد آن استنباط را تصحیح یا تنظیم میکنیم تا تاثیرات موقعیت و شرایط را توجیه کنیم. مرحله اول خودکار و ساده است، اما توجه به شرایط و موقعیت نیازمند تفکر و کوشش از جانب ماست. بنابراین به دلیل پیچیدگی و دشواری این مرحله، کمتر به اسناد موقعیتی توجه میشود. خطای اساسی اسناد نیز به همین مطلب اشاره دارد.
خطای بنیادی اسناد[3]
اگر فردی را ببینید که در جلسه مهمی با یک ساعت تاخیر حاضر شود و به محض ورود یادداشتهایش به روی زمین پخش شود و عینکش از چشمش بیفتد و بشکند و... شما این حادثه را چگونه تفسیر میکنید؟ به احتمال زیاد شما به این نتیجه میرسید که این شخص فردی بیانضباط و دستوپاچلفتی است. این اسناد تا چه حد صحیح است؟ از طرفی ممکن است که چندین عامل از قبیل ترافیک، لیز بودن کف اتاق جلسه و صیقلی بودن کاغذها سبب به وجود آمدن این صحنه شده باشند. واقعیت این است که ما در قضاوتهای خود معمولا عوامل بیرونی را نادیده میگیریم و اهمیت چندانی برای آنها قائل نیستیم، در مقابل به علل درونی و گرایشی بیشتر توجه میکنیم. این امر نشاندهنده خطایی است که راس[4] آن را "خطای بنیادی اسناد" مینامد. حتی هنگامی که عوامل محیطی آشکاری وجود داشته باشد باز هم گرایش برای یافتن علت شخصیتی و درونی در قضاوتهای اسنادی به چشم میخورد. ظاهرا این سوگیری از این واقعیت سرچشمه میگیرد که ما هنگام مشاهده رفتار دیگران توجه خود را به اعمال معطوف میکنیم و موقعیت بروز رفتار را به صورتی کمرنگ در پسزمینه قرار میدهیم. در نتیجه به دلیل برجستگی خود رفتار، به تاثیر احتمالی علل موقعیتی توجه کمتری میکنیم. یک احتمال دیگر اینست که ما واقعا به عوامل موقعیتی توجه میکنیم، اما برای علل درونی اهمیت و بهای بیشتری قائل میشویم. خطای بنیادی اسناد عوارض مهمی دارد. به طور مثال افراد با وجود اطلاع یافتن از وجود عوامل موقعیتی تاثیرگذار همچون فرصتهای تحصیلی ناکافی، زندگی خانوادگی متلاشی، عضو خانواده معتاد بودن و... باز هم افراد این قبیل خانواده را نمیپذیرند و خود آنها را مسئول وضعیت ناگوارشان قلمداد میکنند.
اثر عامل – ناظر[5]
دومین مورد از منابع اساسی خطا در اسناد، اثر عامل – ناظر است. اگر شخصی را ببینیم که به زمین افتاده است، این اتفاق را به دستوپاچلفتی بودن او اسناد میدهیم(علل درونی)، اما اگر خود ما افتادیم، صاف بودن ته کفش یا لغزنده بودن زمین را علت حادثه میدانیم(علل موقعیتی).
این خطا در اسناد به اثر عامل یا ناظر معروف است. منظور این است که اسناد ما در تعیین علل درونی و بیرونی به عامل یا ناظر بودن ما بستگی دارد. چرا اثر عامل – ناظر ایجاد میشود؟ جونز و نیسبت، دو تبیین برای تفاوت اسنادهای عامل و ناظر ارائه کردهاند:
1- تفاوت اطلاعات، موجب تفاوت اسناد است. افراد در نقش عامل، اطلاعات قابل توجهی از عمل خود در موقعیتهای مختلف دارند و میدانند که رفتارشان چگونه در این موقعیتها متفاوت میشود، لذا عمل خود را به ویژگیهای موقعیت اسناد میدهند. از طرفی افراد در نقش ناظر، از سابقه رفتاری شخص عملکننده غالبا اطلاعی ندارند و مطابق همان الگوی خطای بنیادی اسناد، عمل دیگران را به عوامل درونی(صفات و گرایشها) اسناد میدهند.
2- تفاوت زاویه دید، باعث تفاوت در اسناد میگردد. ناظر مشاهدهگر طبیعتا روی عمل عامل متمرکز میشود و این برجستگی خاص باعث میشود که ناظر، رفتار عامل را بر گرایشهای او اسناد دهد. اما عامل به همان عمل خویش به صورت متمرکز نگاه نمیکند، بلکه توجهش به بیرون از خودش معطوف میگردد و به دنبال علل موقعیتی میرود؛ یعنی از دیدگاه عامل موقعیت برجسته میشود.
مطالعات دیگر روشن کرده است که تفاوت بین اسناد نسبت به خود و اسناد نسبت به دیگران موضوعی پیچیده و منعکسکننده دو نوع سوگیری است: نخست، سوگیری خدمت به خود، یعنی شخص با بزرگ کردن سهم خود در مورد رفتارهای مثبت، عزت نفس خود را افزایش میدهد. از طرفی هم سهم خود را در مورد رفتارهای منفی با سرزنش کردن دیگران یا انداختن گناه به گردن عوامل موقعیتی به حداقل میرساند و بدین وسیله عزت نفس خود را حفظ میکند. سوگیری دوم به نیاز احساس کنترل داشتن بر محیط مربوط میشود. سوگیری انگیزه کنترل در نحوه اسنادی که افراد در بعضی رویدادهای زندگی مثل تصادف، بیماری و فاجعههایی که عملا کنترل کمی بر آنها دارند میدهند، آشکار است. به عنوان مثال، بولمن[6] و ورتمن[7] از بیمارانی که به علت تصادف اتومبیل دچار آسیبهای نخاعی شده بودند، خواستند اعلام کنند که تا چه حد دیگران، عوامل محیطی یا شانس را مسئول این آسیبدیدگی خود میدانند. بیماران مذکور میتوانستند برای گریز از سرزنش خود، وضعیت مزبور را بیشتر به دیگران، شانس و سایر عوامل بیرونی دیگر نسبت بدهند، اما بیشتر آنها خودشان و شانس را دو عامل اصلی مسئول آن وضعیت معرفی میکردند. به نظر میآید که نیاز به احساس کنترل بر محیط به اندازهای قوی است که باعث میشود مردم به خاطر پیامدهای منفی به سرزنش خود بپردازند. از آنجا که این رفتار تقصیر خود آنها بوده، میتوانستند لااقل در آینده از وقوع آن پیشگیری کنند. این دو سوگیری تحت بعضی شرایط در جهت مخالف هم عمل میکنند.
رایت[8]، زوترا[9] و بریور[10] معتقدند که سوگیری در جهت عزت نفس حمایتگر و افزاینده، وقتی که رفتار یا بازده مهم است، یعنی یا قویا مثبت است یا قویا منفی، قویتر است.[11]
سوگیری خدمت به خود[12]
گرایش اسناد نتایج مثبت و موفقیتها به علل درونی، مانند میزان بالای استعداد و کوشش زیاد و اسناد نتایج منفی و ناکامیها به علل بیرونی در کارهای مربوط به خود، "سوگیری خدمت به خود" نامیده میشود و ظاهرا وقوع آن همگانی و آثار آن نیرومند است. مثالهای رایج اینگونه سوگیریها توضیحات سیاستمداران پس از موفقیت یا شکست در انتخابات و توضیحات ورزشکاران پس از پیروزی و کسب طلا یا شکست در مسابقه است. افراد موفق تمایل دارند تا به کار سخت و پیشرفت خود بها دهند، در حالی که افراد ناموفق همواره بر شرایط بیرونی مثل حریف، قضاوت داور و مشکلات جسمی تاکید میکنند. البته در این مورد تفاوتهای فرهنگی نیز دیده میشود. مثلا در فرهنگ ما اصولا نسبت دادن موفقیتها به خود مذموم شمرده میشود و به همین جهت در این زمینه، اسنادها بیشتر بیرونی است تا درونی. مثلا در یک تحقیق، دانشجویان موفق غالبا موفقیت خود را مرهون لطف خداوند، کمک استادان و امور بیرونی میدانستند و در وهله آخر به کوشش و تلاش خود اسناد داده بودند.[13]
در زمینه این که چرا این خطاها در اسناد ما رخ میدهد چندین نظر ارائه شده که اکثر آنها در دو دسته جای میگیرند: تبیینهای شناختی و انگیزشی. الگوی شناختی بیان میکند که، سوگیری خدمت به خود اساسا ناشی از گرایشهای معینی در نحوه پردازش اطلاعات است. ما نتایج مثبت را به علل درونی و نتایج منفی را به علل بیرونی اسناد میدهیم، زیرا انتظار داریم موفق شویم و این گرایش در ما هست که نتایج مورد انتظار را بیشتر به علل درونی اسناد دهیم تا علل بیرونی. در مقابل، تبیین انگیزشی معتقد است که این سوگیری ناشی از نیاز ما به حفظ و افزایش حرمت خود است. هر چند ممکن است هر دو عامل انگیزشی و شناختی در این خطای اسنادی نقش داشته باشند، به نظر میرسد که شواهد تحقیقی از تفسیر انگیزشی بیشتر حمایت میکنند. این سوگیریها به هر علتی که باشد، میتواند سبب بسیاری از اختلاف نظرهای میان افراد باشد. غالبا فردی که با دیگری کار مشترکی انجام میدهد، تصور میکند او عمده کار را انجام داده است نه همکارش. همچنین این سوگیری باعث میشود افراد تصور کنند موفقیتهایشان ناشی از علل درونی و شایستگی است، ولی موفقیتهای دیگران مربوط به علل بیرونی است. همچنین به دلیل همین سوگیری، بسیاری از افراد اعمال منفی خود را منطقی قلمداد میکنند و آنها را توجیهپذیر میدانند ولی اعمال مشابه آنها که توسط دیگران انجام میشود غیرمنطقی میدانند و مورد سرزنش قرار میدهند. با توجه به این اثرات سوء، سوگیری خدمت به خود یکی از خطاهای اسناد به شمار میرود که خطرهای جدی برای روابط میانفردی به همراه میآورد.[14]