انقلاب اگر در مسیر عدالت پیش نرود به نتیجه نمیرسد
شهید مطهری در پیشبینی احتمالات آینده انقلاب اسلامی، دور شدن از این هدف کلیدی را یکی از خطراتی میدانند که پیش روی حکومت اسلامی خواهد بود و ممکن است به تنهایی باعث شود آینده انقلاب دستخوش تغییرات نامطلوب شود: «من تأکید میکنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید».
سلمان محسنی
اگر شهید مطهری را تئوریسین انقلاب اسلامی میدانند، دلیل آن طراحی مدلی است که برای آینده انقلاب اسلامی ایران داشت و با ترسیم ایدئولوژی ناب اسلامی و گزارشهای تطبیقی چارچوب مکتب تشیع با سایر مکاتب رایج غربی و شرقی؛ هندسهای را ترسیم میکند که کاملاً با فضای روز و بایستههای اسلامی از یک سو و با مطالبات مردم در اعتراضات منتهی به انقلاب از سوی دیگر همراستا بود.
در اندیشه اسلاممحور شهید مطهری، آینده انقلاب با چهار کلیدواژه اصلی محقق میشود که از نظر ایشان ابعاد و انتظارات اصلی از یک حکومت اسلامی است. این اصول بعداً در چارچوب قانون اساسی کشور نیز مورد تأکید قرار میگیرند. این ارکان عبارتند از: عدالت اجتماعی؛ استقلال و آزادی معنوی.
پشتوانه تحقق آینده انقلاب اسلامی در نگاه شهید مطهری، تجربه مهمی است که اولاً ایران از حوادث و ناکامیهای دوران پس از اسلام داشته و ثانیاً تجربیاتی است که کشورهای اسلامی در جریان نهضتهای خود خصوصاً طی صد ساله اخیر داشتهاند. شهید مطهری با بررسی آسیبها و چالشهای پیش روی انقلاب اسلامی ایران با کمک این پشتوانهها، در واقع بهگونهای درصدد است مدلی از آیندهپژوهیانقلاب اسلامی ارائه کند که در نهایت با تصویرسازی یک مدل ایدهآل، بایستههای تحقق آن نیز مورد تأکید واقع شده است. بخشی از مطالعات ایشان در این زمینه را میتوان در کتاب «آینده انقلاب اسلامی» مشاهده کرد.
اسلام؛ محور اساسی و هدف اصلی نهضت
شهید مطهری انقلاب مردم ایران را از نظر ماهیت متفاوت با همه انقلابهای بزرگ در سدههای اخیر میداند. روح و هویت اسلامی که مردم ایران را اعتراضات خود و تجمعات منتهی به انقلاب اسلامی به نمایش گذاشتند بر همین مسئله صحه میگذارد. خواست مردم و ابتنای انقلاب اسلام ناب بوده است و در آینده حکومت برخاسته از این انقلاب نیز هر چارچوب و مکتبی غیر از اسلام باشد، در واقع رسمیت بخشیدن به غیرتی جز خواست مردم و قیامی است که امام خمینی آن را به پیروزی رساند؛ لذا ایشان کوشش در جهت حفظ هویت اصیل انقلاب و استمرار اسلامی بودن آن را وظیفه همه مردم میداند.
ایشان البته این مسئله را منوط به آن میداند که قرائتی درست و قابل اتکا از اسلامیت ارائه شود که با خوانشهای انحرافی یا افراطی که سبب بدبختی جامعه مسلمین در طول سالهای پس از اسلام شده است، مطابق نباشد. ایشان با اشاره به فراتر بودن اسلام از مناسک و ظواهر صرف و لزوم نگاه به دین به عنوان یک حرکت تعالیبخش همهجانبه و انسانساز مینویسد: «از نظر ما این انقلاب، اسلامی بوده است، اما منظور از اسلامی بودن باید روشن شود. بعضیها فکر میکنند مقصود از اسلام، تنها همان معنویتی است که در ادیان بهطور کلی و از جمله در اسلام وجود دارد. گروه دیگر میپندارند اسلامی بودن به معنای رایج مناسک مذهبی و آزاد بودن انجام عبادات و آداب شرعی است. اما با وجود این تعبیرات، لااقل بر ما روشن است که اسلام، معنویتمحض، آن چنان که غربیها درباره مذهب میاندیشند، نیست.»
شهید مطهری همچنین با مقایسه انقلاب اسلامی با وضعیت صدر اسلام، معتقد است تنها قرائت صدر اسلام است که میتواند در برپایی یک حکومت مطلوب یاریگری کند. شاید بتوان رگه شباهتی در این دیدگاه با نوع نگاه دکتر شریعتی یافت که با تقسیمبندی انواع تشیع، معتقد به لزوم احیای تشیع علوی و اسلام ابوذر است. شهید مطهری مینویسد: «انقلاب صدر اسلام، در همان حال که انقلابی مذهبی و اسلامی بود، در همان حال انقلابی سیاسی، معنوی، اقتصادی و مادی نیز بود. یعنی حریت، آزادی، عدالت، نبودن تبعیضهای اجتماعی و شکافهای طبقاتی در متن تعلیمات اسلامی است... راز موفقیت نهضت ما هم به همینها بوده است.»
در نهایت ایشان آینده انقلاب با محوریت اسلام را به یک شرط پیروز و تحققیافته میدانند: «انقلاب ما آنوقت پیروز خواهد شد که ما مکتب و ایدئولوژی خودمان را که همان اسلام خالص و بدون شائبه است به دنیا معرفی کنیم. مکتبمان را بدون خجلت و شرمندگی آنچنان که واقعاً هست به جهانیان عرضه کنیم. اما اگر قرار است به اسم اسلام یک مکتب التقاطی درست شود و بگوییم این است اسلام، ممکن است مردم در ابتدا این امر را بپذیرند، ولی این امر برای همیشه مکتوم نمیماند.»
شهید مطهری نتیجه ترویج افکار بدلی به جای اسلام حقیقی را گریزان شدن مردم نسبت به اسلام میدانند: «افرادی اهل فکر و تحقیق، حقیقت را میفهمند و مشخص میشود که مال اسلام نیست. نتیجه این میشود که همین اشخاصی که با شوق به اسلام رو آورده بودند و همان افکار التقاطی را به نام اسلام پذیرفته بودند بعد از معلوم شدن حقیقت، با شدت و سرعت از اسلام گریزان میشوند. انقلاب ما اگر میخواهد پیروزمندانه راه خودش را ادامه دهد، باید خود را از همه این پیرایهها پاک کند و در راه احیای ارزشهای راستین اسلام، قرآن و اهل بیت حرکت کند.»
چهار اصل اسلام، پیشانی انقلاب اسلامی
همانطور که بیان شد پس از آن که شهید مطهری اسلام را به عنوان افق و هدف انقلاب ایران برمیشمرد، به چهار رکن اساسی عدالت اجتماعی، استقلال، آزادی و معنویت اشاره میکند که در واقع اسلام انقلابی را از مدلهای بدلی و انحرافی آن متمایز میسازد.
اصل عدالت اجتماعی
در نگاه شهید مطهری «عدالت» نخستین شرط اساسی و نشانه اسلامیت حکومت است. عبارت ایشان در خصوص پیوند اسلامیت انقلاب با مفهوم عدالت چنین است: «با وجود ماهیت اسلامی انقلاب، یعنی جامع تمام مفاهیم و ارزشها و هدفها در قالب و شکل اسلامی، در این صورت این انقلاب به شرطی در آینده محفوظ خواهد ماند و به شرطی تداوم پیدا خواهد کرد که قطعاً و حتماً مسیر عدالتخواهی را برای همیشه ادامه بدهد. یعنی دولتهای آینده واقعاً و عملاً در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پر کردن شکافهای طبقاتی اقدام کنند، تبعیضها را واقعاً از میان بردارند و برای برقراری یک جامعه توحیدی به مفهوم اسلامی آن، نه با مفهومی که دیگران گفتهاند، تلاش کنند. در دولت اسلامی نباید به هیچ وجه ظلم و اجحافی به کسی بشود حتی اگر این فرد یک مجرم واجبالقتل باشد.»
همین عبارت آخر و مقایسه آن با رفتاری که با نام اسلام در قرن و اعصاری از تاریخ در ممالک مختلف صورت میگرفته است، خود نشاندهنده وجه تمایز اسلام انقلابی و سایر مفاهیم مشابه است.
ایشان در پیشبینی احتمالات آینده انقلاب اسلامی، دور شدن از این هدف کلیدی را یکی از خطراتی میدانند که پیش روی حکومت اسلامی خواهد بود و ممکن است به تنهایی باعث شود آینده انقلاب دستخوش تغییرات نامطلوب شود: «من تأکید میکنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد.»
استقلال همهجانبه، شعار انقلاب
یکی از نخستین شعارهای انقلاب اسلامی که از میان هیاهوی اعتراضات مردم در جریان انقلاب شنیده میشد فریاد استقلالخواهی بود. این محور کلیدی خصوصاً با توجه به اینکه در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی و توسط رژیم سابق بارها مورد هتک قرار گرفته بود و عزت جامعه اسلامی را لگدمال کرده بود، بیش از هر زمان مورد تأکید بود. شهید مطهری نیز همین اصل را به عنوان یکی از محورهای اساسی در جهتگیری اسلامی انقلاب شناسایی و معرفی میکند. ایشان البته استقلال را صرفاً با معنای سیاسی کلمه تفسیر نکرده و برای آن شئون و ابعاد زیادی قائلند. ایشان شعار و فریاد استقلالخواهی مردم را اینگونه تفسیر میکنند: «مردم در شعار استقلال، میخواهند از نظر سیاسی خودشان برای خودشان تصمیم بگیرند، از نظر علمی خودشان برای خودشان طرحریزی کنند، خودشان برای اقتصاد خودشان نظر بدهند و بالاتر از همه اینها میخواهند استقلال فرهنگی، فکری و مکتبی خود را به دست آورند و خودشان برای خودشان فکر کنند و فرهنگ بسازند. در دنیای امروز، علوم و فنون در کشورهای مختلف بهطور مشابه مورد استفاده قرار میگیرد و هیچ ملتی نمیتواند ادعا کند که علم خاصی متعلق به اوست. اما علوم با مکتبها و ایدئولوژیها و راه و رسمهای زندگی تفاوت دارند. اینجاست که ملتها حسابشان را جدا میکنند. هر ملتی که از خود مکتبی مستقل و استقلال فکری و رأی داشته باشد و زیر بار مکتبهای بیگانه نرود، حق حیات دارد و هر ملتی که مکتب نداشته باشد و بخواهد مکتبش را از بیگانه بگیرد ناچار تن به بردگی بیگانه خواهد داد.»
استاد شهید تأکید ویژهای بر استقلال مکتبی و فکری و بریدگی از هر تفکر غیرانقلابی دارند و به وضوح اعتقاد خود مبنی بر شکست جریان انقلاب در صورت عدم توانایی ارائه و ابراز استقلال مکتبی ابراز میکنند: «من بر روی مسئله استقلال، و بالاخص استقلال مکتبی زیاد تکیه دارم. ما اگر مکتب مستقل خودمان را ارائه نکنیم، حتی با اینکه رژیم را ساقط کردهایم و حتی با این فرض که استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی را بهدست آوریم، اگر به استقلال فرهنگی دست نیابیم، شکست خواهیم خورد و نخواهیم توانست انقلاب را به ثمر برسانیم.»
آزادی؛ خواست بنیادین اسلام
از نگاه شهید مطهری حفظ آزادی از ارکان کلیدی برای حفظ و تداوم انقلاب اسلامی است. نکته جالب در نگرش آیتالله مطهری تعریف مفهوم آزادی در سایه مفهوم عدالت است. به عبارتی از نگاه ایشان تفکر عدالتخواهانه است که لزوم توجه به مفهوم آزادی را در انقلاب اسلامی ایجاب میکند. به تعبیر ایشان: «آنجا که ماهیت این انقلاب ماهیتی عدالتخواهانه بوده است، وظیفه حتمی همگی ما این است که به آزادیها به معنای واقعی کلمه احترام بگذاریم، زیرا اگر بنا باشد حکومت جمهوری اسلامی، زمینه اختناق را بهوجود بیاورد، قطعاً شکست خواهد خورد.»
ایشان در تعریف آزادی مورد نظر اسلام، با تفاوت قائل شدن میان آزادی و هرج و مرج، اسلام را دین آزادی بر مبنای اصول میداند: اسلام دین آزادی است، دینی که مروج آزادی برای همه افراد جامعه است. در سوره دهر آیه ۳، میخوانیم: «اِنّا هَدَیناهُ السَّبیل اِمّا شاکِراً و اِمّا کَفُوراً...» و یا در سوره کهف آیه ۲۹، آمده: «فَمَن شاء فَالیؤمِن و مَن شاءَ فالیکفَر...» اسلام میگوید دینداری اگر از روی اجبار باشد دیگر دیندارینیست. میتوان مردم را مجبور کرد که چیزی نگویند و کاری نکنند، اما نمیتوان مردم را مجبور کرد که اینگونه یا آنگونه فکر کنند.»
همانطور که مشاهده میشود، از میان اقسام آزادی ایشان بیش از هر چیز به آزادی فکر و اندیشه تأکید دارند و معتقدند آینده انقلاب اسلامی در صورتی میتواند به نتیجه غایی خود برسد که آزادی مدنظر اسلام در بیان و ابراز عقیده در کشور لحاظ گردد: «هر کس باید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنین صورتی است که انقلاب اسلامی ما، راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد؛ که در جامعه ما، محیط آزاد برخورد آرا و عقاید به وجود بیاید بهطوری که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرفهایشان را مطرح کنند و ما هم در مقابل، آرا و نظریات خودمان را مطرح کنیم، تنها در چنین زمینه سالمی خواهد بود که اسلام هر چه بیشتر رشد میکند.»
معنویت
اصطلاحی که ایشان برای آزادی در راستای اسلام و با تأکید بر عنصر روانی آزادی ابراز میکنند، آزادی معنوی است. ایشان معنویت را رکنی میدانند که مفهوم آزادی را از یک عمل حیوانی (بیقیدی) به تعریفی انسانی و تعالیبخش میرساند. اگر این معنویت از آزادی و مجموعاً از انقلاب گرفته شود؛ در واقع خسران و محرومیت را میتوان برای آینده انقلاب پیشبینی کرد: «اگر عنصر معنویت را فراموش کنیم، انقلاب خودمان را از یک عامل پیشبرنده محروم کردهایم.»
روزنامه جوان
تاریخ انتشار: 09 مرداد ماه 1397