بدترینهای زندگی از نظر امام صادق(ع)
روزنامه کیهان
تاریخ انتشار: 17 تیر ماه 1397
انسان در زندگی همواره در عسر و حرج و سختی و بلا و مصیبت گرفتار است؛ اما برخی از امور در زندگی است که میتوان گفت بدترینهای زندگی است به طوری که کم آن نیز بسیار است و انسان آرزو میکند که خود و دیگران هرگز به آن مبتلا نشوند. نویسنده در این مطلب نگرش امام صادق(ع) را به بدترینهایی که کم آن هم زیاد است،اشاره کرده است.
طبیعت سخت زندگی دنیوی
انسان به طور طبیعی باید در یک مرحله از زندگی خود، زندگی دنیوی را نیز تجربه کند؛ بلکه از یک نظر مهمترین بخش از زندگی انسان در همین دنیا اتفاق میافتد؛ چرا که آخرت سازهای از همین زندگی دنیوی است که هر کسی برای خودش میسازد؛ هر چند که خداوند از فضل خویش بر آن میافزاید و بر کم و کیفیت آن اضافه میکند؛ ولی پایه آن را خود انسان یا با حسن فعلی و حسن فاعلی خویش میسازد که همان نیت نیک و کار نیک است؛ و یا با نیت بد و کار بد آن را میسازد که نتیجه اولی بهشت و نتیجه دومی دوزخ است. از این رو خداوند در آیات قرآن پس از اینکه میفرماید ما پاداش را وفق عمل میدهیم(نباء، آیه 29) و یا میفرماید همانچه را کردید میبینید(نمل، آیه 90؛ صافات، آیه 39؛ جاثیه، آیه 28؛ طور، آیه 16؛ تحریم، آیه 7) میفرماید البته در بخش پاداش بهشتیها نه مجازات دوزخیها خداوند چیزیهایی را از فضل خود میافزاید که به هیچ ذهنی خطور نمیکند.(ق، آیه 35؛ سجده، آیه 17و نیز بحارالانوار، ج 8، ص 548؛ بحارالانوار، ج 8، ص 92، باب 23؛ کنزالاعمال، ج 15، ص 778، حدیث 43069)
پیامبر(ص) نیز درباره اینکه بهشت و دوزخ سازه خود انسان است، میفرماید: الجنه قیعان و ان غراسها لااله الاالله؛ بهشت زمین بایر است و نهالهایی که در آن کاشته میشود لا اله الا الله است» (بحارالانوار، ج3، ص90)
در حدیثی دیگر نیز آمده است: «انالجنه قیعان، و ان غراسها سبحانالله، و الحمدلله، و لااله الاالله، و الله اکبر، و لاحول و لا قوه الا بالله؛ بهشت فعلاً صحرایی خالی است بیکشت و زراعت که اذکار سبحانالله و الحمدلله و لااله الاالله و الله اکبر و لاحول و لاقوه الا بالله درختهایی هستند که در آنجا کاشته میشوند.»(نگاه کنید: منهج الصادقین، ج 1، ص 337)
در روایاتی از پیامبر(ص) نقل شده که دنیا مزرعه آخرت است. بنابراین، هر کسی اینجا میکارد در آخرت درو میکند. پس انسان باید هشیار و بیدار باشد که چه میکارد و همواره آمادهباشد که مرگ در خانهاش در کمین و فرصت عمر کوتاه است.
این زندگی کوتاه آدمی در دنیا است که همه آینده او را برای ابدیت میسازد. از این رو به یک معنا انسان در زندگی دنیوی در احاطه دوزخ است و باید از دوزخی بگذرد که هیچ کس از آن نمیتواند بدون اعمال خداپسندانه بگذرد.(مریم، آیه 71) از همین رو خداوند در آیات 4 و 5 سوره تین و همچنین آیات سوره عصر بیان میکند که اصولاً انسان در زندگی دنیوی در پستترین حالت خویش و در مقام خسران و زیان قرار دارد، مگر آنکه بتواند خود را از این دوزخ با نیت خوب و اعمال صالح برهاند.
پس طبیعت زندگی انسانی در دنیا همراه با رنج و بلا و مصیبت و مانند آنها است و خداوند در آیه 4 سوره بلد میفرماید که انسان را در رنج آفریده ایم و در آیه 2 سوره عنکبوت میفرماید که ما انسان را در دنیا بارها به فتنه به معنی امتحان میگیریم و او را هرگز رها نمیکنیم. فتنه کوره آتشی است که برای جدا کردن آهن یا دیگر فلزات از سنگ به کار میرود. آتش باید آن اندازه داغ و سوزان باشد که بتواند سنگ را آب کرده و فلزات را از سنگ جدا نموده و سره را از ناسره جدا کند.
پس انسان در زندگی دنیوی خودش را باید در فتنه و کوره ذوب فلزات ببیند و گرمایی در این حد را تحمل کند تا ناخالصیها از وی جدا شده و خالص برای خداوند شود تا بتواند در بهشت درآید و گرنه باید ادامه زندگی خود را در آخرت در کوره فروزان دوزخ بگذراند.
خداوند در آیات بسیاری از اینکه انسان باید در زندگی دنیوی خود انواع ابتلائات و آزمونها را در قالب نعمت و نقمت بگذراند، سخن به میان آورده است. از جمله این آیات میتوان به آیه 14 سوره آل عمراناشاره کرد که در آن از اموری یاد میکند که برای آدمی زینت داده شده ولی همین زینتها و آرایهها ابزار آزمونی الهی است. خداوند در آیات 20 و 22 و 23 سوره حدید نیز تبیین میکند که این ابزارها در طول زندگی انسان اتفاق میافتد و خداوند برای هر دوره از زندگی از یک ابزار به خصوص به شکل ویژه برای آزمونهای بشر استفاده میکند. دیگر اینکه هر مصیبتی که انسان در خود یا محیط زندگی خود با آن مواجه میشود در سرنوشت هر انسانی از قبل نوشته شده و باید اتفاق بیفتد. پس هیچ کس نباید گمان کند تنها خودش گرفتار است و یا بلا و ابتلاء و مصیبت تنهاگریبانگیر او میشود، بلکه همگان به شکلی گرفتار مشیت و حکمت و مصلحت الهی میشوند تا سیه رو شود هر که در او غش باشد.
البلاء للولاء
اصولاً انسان نباید گمان کند که فقدان بلا و ابتلاء و مصیبت به معنای اکرام الهی است؛ زیرا اگر خداوند کسی را دوست داشته باشد او را به انواع بلایا گرفتار میکند تا خودش را بسازد و از فرصت بلا و ابتلاء برای رشد و افزایش وجودی خود بهره برد و صفات الهی را در خود بروز و ظهور داده و فعلیت بخشد. بنابراین همان طوری که خداوند در آیات 15 و 16 سوره فجر بیان کرده مال و ثروت هرگز به معنای اکرام الهی نسبت به کسی نیست؛ چنانکه گرفتاری به فقر به معنای اهانت الهی نیست.
بنابراین، انسانها هر چه مقربتر به درگاه الهی هستند باید آمادگی امتحانات سختتر را داشته باشند. اگر برای آغاز اسلام آوری یک سری امتحانات و بلایای ساده است تا ایمان در افراد رسوخ کند، اما پس از آن هر چه شخص در ایمان خویش قویتر میشود بیشتر از گذشته گرفتار ابتلائات و مصیبتها خواهد شد؛ چنانکه حضرت ابراهیم(ع) گرفتار انواع و اقسام بلایا و ابتلائات شد تا مقام امامت را نصیب خود کرد.(بقره، آیه 124)
در روایت است: «البلاء للولاء، بلا برای دوستان است». علی(ع) فرموده است: بلا به شیعیان ما از سرعت آمدن سیل به دره سریعتر میرسد. (بحار الانوار، ج 67، ص 239).
اصولاً اهل ولاء و محبت الهی و يـاران خـدا در اقليت هستند و بخش اعظم مردم به دنبال دیگران میروند و یا کارهای خلاف دین انجام میدهند. بنابراین، گمان نباید داشت که بیشتر مردم به بلاء علاقهای داشته باشند و آن را آزمون الهی بدانند، بلکه بسیاری از مردم دچار کمترین بلایا بوده و نسبت به آن نیز آزرده خاطر هستند و به جای صبر جمیل، غرولند میکنند. امـام صـادق (ع) در این باره فرمـوده است: اِنَّ أَولِياءَ اللّهُ لَم يَزالُوا مُستَضعَفينَ قَليلينَ مُنـذُ خـَلَقَ اللّهُ آدَمَ؛ اولياء خدا، از زمانى كه خداوند آدم را آفريد، همواره در ضعف و اقليت بودهاند. (بحار الأنوار، ج 68، ص 154)
بنابراین، اگر مؤمن ببیند که روزی و روزگاری دچار بلا و ابتلا نیست در امر دین خود تردید کند و بداند که در مسئله دینداریاش خلل و نقصانی راه یافته است که گرفتار مصیبتی نیست و دنیا به کام اوست. امـام صـادق بر اساس این نظریه و نگرش قرآنی فرمـوده است: اِذا صَلُحَ اَمْرُ دُنْياكَ فَاتَّهِمْ دينَكَ؛ هر گاه كار دنيايت به سامان شد، دينت را متهـم سـاز (در دین خود شک کن) و مواظب باش دينت آسيب نديده باشد. (تحف العقول، 377)
البته برخی از بلایا و مصیبتها كفّـاره گنـاهان مـؤمن در دنیا است و باید از این زاویه نیز بدان نگریست و برای رهایی از آن نیز استغفار کرد. امـام صـادق (ع) فرمـوده است: اِنَّ العَبْدَ إذا كَثُرَتْ ذُنُوبُهُ وَ لَمْ يكُنْ عِندَهُ مايُكَفِّرُها إبتـَلاهُ اللّهُ تَعالى بِالحُزْنِ فَيُكَفِّرُ عَنهُ ذُنُوبَهُ؛ چون گناه بنده (مؤمنى) فراوان شود و عمل صالحى نداشته باشد كه جبران آن گناهان كند، خـداوند او را به غـم و انـدوه گرفتار مى سازد تا گناهانش را پاك كند.(امالى مفيد، مجلس سوم، ح 7، ص 36)
همچنین باید توجه داشت که بسیاری از مشکلات حتی مرگهای زودرس آدمی به سبب گناهان است. امـام صـادق(ع) میفرماید: يَعيشُ الناسُ بِاِحسانِهِم أَكثَرَمِمّا يَعيشُونَ بِأَعْمارِهِمْ وَ يَمُوتُونَ بِذُنُوبِهِم أَكثَرَ مِمّا يَمُوتُونَبِآجالِهِم؛ مردم بيش از آنكه با عمر خود زندگى كنند، بـااحسـان و نيـكوكارى خـويش مى زينـد، وبيش از آنكه به سبب فرارسيدن اجل خود بميرند، براثر گنـاهان خـود مى مـيرند. (بحارالأنوار، ج 5، ص 140، ح7)
انسان مؤمن زمانی از خسران و زیان در امان خواهد ماند که هم خودش درست باشد و هم کاری کند تا دیگران به درستی و راستی درآیند. (سوره عصر) بنابراین مهمترین مسئولیت یک مؤمن آن است که مسئولیتهای اجتماعی خود را در ابعاد مختلف بشناسد و بدان عمل کند و مسئولیتگریز نباشد بلکه مسئولیتپذیر باشد تا این گونه از خسران رها شده و آخرت خویش را بسازد.
امـام صـادق (ع) در این باره فرمـوده است: مَنْ تَوَلّى أمْراً مِن اُمُورِالنّاسِ فَعَدَلَ وَ فَتَحَ بابَهُ وَ رَفَعَ شَرَّهُ وَ نَظَرَ فى اُمُورِ النّاسِ كانَ حَقّاً عَلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ أَن يُؤَمِّنَ رَوْعَتَهُ يَومَ القِيامَةِ وَ يُدْخِلَهُ الجَنَّةً؛ هركس زمام امرى از امور مردم را به دست گيرد و عدالت پيشه كند و درِ خانه خود را به روى مردم بگشايد و شر نرساند و به امور مردم رسيدگى كند، برخداى عزّوجل است كه در روز قيامت او را از ترس وهراس ايمن گرداند و به بهشتش برد. (ميزان الحكمه، ح 2773، ص 7122 به نقل از بحار، ج 75، ص 340)
البته مؤمن پیش از اینکه مسئولیت اجتماعی عمومی و فراگیر داشته باشد بر اساس آیات قرآن باید در اجتماع کوچک خانواده این مسئولیت را به خوبی انجام داده و بر اساس امر به معروف در خانواده آنان را به سوی حق سوق دهد تا خود را نیز نجات داده باشد؛ زیرا اگر خانواده صالح نباشد و اصلاح نشود، خود او نیز به وسیله زن و فرزندی که مایه آزمون است گرفتار دشمنی میشود که هستی او را بر باد داده و او را دوزخی میکند، چنانکه زبیر به دستفرزندش عبدالله و خیلیها در تاریخ به دست فرزندان خود دوزخی شده و از اسلام زاویه گرفتند و از خداوند و هدف اصلی اسلام دور شدند و علیه آن موضعگیری کردند. در روایت است: امام صادق(ع) در پاسخ به ابوبصير از آيه «خود و خانواده خود را از آتش... نگه داريد»، پرسيد چگونه خانواده را بايد از آتش نگه داشت؟ فرمود: آنها رابه انجام آنچه خدا فرمان داده است فرمان دهى و از آنچه خدا منعشان فرموده است، منع كنى. اگر از تو اطاعت كردند آنان را از آتش حفظ كردهاى و اگر نافرمانیات كردند تو وظيفهات را انجام داده اى. (ميزان الحكمه، ص 3704، ح 12710، به نقل از تحف العقول، ص 237)
کمهای زیاد در زندگی انسان
با آنکه انسان در زندگی با رنج و درد آفریده شده و همواره باید انتظار بد و خوب روزگار و تغییر آن را داشته باشد، ولی برخی از حالات برای انسان خیلی سختتر از حالات دیگر است و انسان دوست دارد اگر رنج و مصیبت و دردی است کمتر با این حالات مواجه شود.
امـام صـادق (ع) درباره حالات سخت در زندگی انسان فرمـوده است: اَرْبَعَةً اَشْيـاءٍ اَلْقَليـلُ مِنْها كَثيرٌ: الَنّارُ وَالْعَداوَةً وَالْفَقْرُ وَالْمَرَضُ؛ چهار چيز است كه اندك آن هم بسيار است: آتـش، دشـمنى، فـقر و بيـمارى. (بحارالانوار، ج 75، ص 205)
1. آتش: از جمله کمهای زندگی انسان که زیاد است، آتش است. به این معنا که انسان گرفتار آتش شود و بدنش به آن مبتلا گردد. سوختگی آتش کم آن هم زیاد است. البته حدیث با توجه به سه مورد دیگر ناظر به زندگی دنیوی است، ولی میتواند آتش اخروی را نیز شامل باشد که کم آتش دوزخ نیز خیلی زیاد است. همچنین باید توجه داشت که این آتش میتواند آتش معنوی نیز باشد که شامل آتش حسادت و کینه و مانند آنها میشود که در درون آدمی شعله میکشد و از آنجا که اصولاً آخرت تنها روز بروز و ظهور است نه عمل و ایجاد، میتوان گفت که انسان در همین زندگی دنیوی وقتی دچار گناهی از جمله حسادت باشد در حال گر گرفتن و شعلهور شدن است.
2. دشمنی و عداوت: از دیگر چیزهای کم دنیا که زیاد است، دشمنی و عداوتی است که انسان به آن گرفتار میشود. اگر شخصی گرفتار دشمنی شود زندگی بر او سخت خواهد شد؛ زیرا اگر دشمنی حتی به ظاهر از نظر کیفیت کم باشد ولی خیلی زیاد است و آرامش و آسایش را از آدمی میگیرد. حالا اگر گرفتار دشمنیهای افراد گوناگون باشد و یا کینه و دشمنیاش شتری باشد که دیگر هیچ؛ زندگی بدتر از زهر مار است و هر روز شخص میمیرد و زنده میشود و آسایش و آرامش از زندگیاش رخت بر میبندد.
البته باید توجه داشت که بر اساس همان اصل اساسی که بلایا برای دوستان الهی است، دوستان خداوند با دشمنان بسیاری مواجه خواهند بود؛ زیرا اکثریت مردم به شکلی با خداوند و دین آن مخالفت میورزند و دوست واقعی خداوند نیستند؛ از این رو، دشمن خدا و دوستان او هستند. این گونه است که دوستان خداوند نیز دشمنان بسیاری دارند که خداوند دوستان خویش را از شر آنان در امان نگه دارد. به هر حال امـام صـادق(ع) به دوستان خدا هشدار میدهد و میفرماید: اِنَّ اللّهَ جَعَلَ وَلِيَّهُ فِى الدُّنيا غَرَضاً لِعَدُوِّهِ؛ خــداوند در دنيا دوست خود را، آماج دشمن خويش قرار داده است. (بحارالانوار، ج 68، ص 221)
3. فقر و نداری: این نیز یکی از سختترین حالات زندگی بشر است که کم آن هم زیاد است. البته انسانها از نظر هویتی و ساختاری از فقر وجود برخوردارند ولی این فقر وجودی فخر و افتخار آدمی است؛ زیرا فقر او به خداوند غنی حمید است(فاطر، آیه 15)، اما آنچه مراد امام صادق(ع) است همین فقر ظاهری است که آدمی در زندگی دنیوی به آن گرفتار میشود و توانایی خرید غذا و اسباب و اثاثیه آسایش را ندارد و آرامش نیز به این وسیله از زندگیاش رخت برمیبندد. چنین فقری هرگز فخر و افتخار کسی نیست و انسان از کم آن نیز در رنج است. این فقر اگر امکان آن بود باید گردن زده میشد و از زندگی آدمی رخت برمیبست ولی چه کنیم که بیعدالتی و ظلم عمومی و جهانی بشر نسبت به همگان از جمله همنوع اجازه نمیدهد تا با همه امکانات و ثروت و غنای زمین، این فقر از جامعه انسانی رخت بربندد. انسان باید در زندگیاش کاری کند تا فقر را از زندگی خود دور کند. این کار را میتوان با انفاق و صدقات انجام داد؛ زیرا خداوند با صدقات هر چند اندک روزی و برکت را زیاد میکند و از فقر آدمی میکاهد. پس اگر ثروتی در اختیار است آن را انفاق کند تا بر برکت آن افزوده شود و هم از آثار دیگر آن بهره مند شود؛ چنانکه در روایت است: هنگامى كه مردى نزد امام صادق عليه السلام از ثروتمندان بدگويى كرد، امام صادق(ع) فرمود: ساكت باش! ثروتمند اگر هميشه صله رحم و نسبت به برادرانش نيكى كند، خداوند دوبرابر به او پاداش خواهد داد، زيرا خداوند مى گويد: «هرگز اموال واولادتان چيزى نيست كه شما را به درگاه ما نزديك سازد، مگر آنكه با ايمان و عمل صالح، كسى مقرّب شود وآنانند كه پاداش اعمال صالحشان دوچندان است و در غرفههاى بهشت ايمن و آسوده خاطرند.»(سوره سبأ، آيه 37؛ علل الشرايع، 604 ـ 73)
همچنین امام صادق(ع) میفرماید: مَنْ طَلَبَ ثَلاثَةً بِغَيْرِحَقٍّ حَرُمَ ثَلاثَةً بِحَقٍّ: مَنْ طَلَبَ الدُّنيا بِغَيْرِحَقٍّ حَرُمَ الاخِرَةً بِحَقٍّ؛ وَمَنْ طَلَبَ الرِّئآسَةً بِغَيْرِحَقٍّ حَرُمَ الطّاعَهَ لَهُ بِحَقٍّ؛ وَ مَنْ طَلَبَ المال بِغَيْرِحَقٍّ حَرُمَ بَقاؤُهُ لَهُ بِحَقٍّ؛ هر كه سه چيز را بناحقّ بخواهد، از سه چيز ديگر بحقّ محروم مىشود: هر كه دنيا را به بناحق بخواهد از آخرت حقيقتاً محروم مىشود؛ و هر كه بناحقّ رياست طلبى كند از اطاعت زيردستان بحقّ محروم مىگردد؛ و هر كه بناحقّ مالى را بخواهد، از ماندگار بودن آن مال بحقّ محروم مى شود. (تحف العقول، ص 335)
اگر فقر یکی از آزمونهای سخت الهی است که خواه و ناخواه مؤمن دچار آن میشود، باید توجه داشت که در هنگام فقر به اظهـار آن نپردازد؛ زیرا کار را بر خود نیز سختتر خواهد کرد؛ چنانکه در روایت است: مفضل بن قيس مشكل مالى خود را براى امام صادق شرح داد. حضرت فرمود: اى كنيز، آن هميان را بياور. پس فرمود: اين چهارصد دينار است كه ابوجعفر (منصور دوانيقى) به من پيشكش كرده است، بردار و با آن به زندگى خود گشايشى بده. مفضل مىگويد عرض كردم: فدايت شوم به خدا مقصودم اين نبود بلكه دوست داشتم تا به درگاه خداوند برايم دعا كنيد. مفضل مى گويد: حضرت فرمود: اين كار را خواهم كرد. اما مبادا مشكلات و گرفتارى هاى خود را به مردم بگويى كه نزد آنها بى مقدار مى شوى. (ميزان الحكمه، ح 8098، ص 233، به نقل از كافى، ج 4، ص 21، ح 7)
4. بیماری: شکی نیست که انسان سلامتی را دوست میدارد و کمترین درد و رنج بدنی و روانی او را میآزارد و تاب تحمل او را میگیرد. بیماری حتی اگر کم و اندک مانند درد دندان باشد باز عظیم و سخت و رنج آور است و انسان را اذیت میکند. هرچند اقتضای زندگی دنیوی بیماری و مرض است. اما برخی از مرضها مانند بیماریهای روحی و روانی سختتر از دیگر انواع آن است که دیگر واقعاً کم آن زیاد است و خداوند هیچ بنده مسلمانی، بلکه هیچ بنی بشری را مبتلا نگرداند.
انسانهایی که از نظر روحی و روانی بیمار باشند تن آنان نیز رنجور و بیمار میشود ولی اگر از نظر روحی و روانی قوی باشند تن رنجور آنان از بیماری رها شده و قوت مییابد. امام صادق(ع) فرمود: کسانی که اهل ولایت باشند به سبب ایمان قوی هرگز در برابر فشار آزمونهای الهی ضعیف نمیشوند و تن بیمار و رنجور آنان نیز به طبع روح و روان قوی، قوت مییابد: ما ضَعُفَ بَدَنٌ عَمّا قَوِيَتْ عَلَيْهِ النِّيَّةً؛ در جایی كه نيت و اراده آدمى قوى باشد، بـدن دچـار ضعـف و ناتـوانى نمىشود.(وسائل الشيعه، ج 1، باب استحباب نيةً الخير).