نویسنده: حبیبالله عشقی
چکیده
نوشتار «بازشناسی یک پندار (خشونت در اسلام)» یکی از مهمترین علل گسترش سریع اسلام را خشونت بی حد و حصر در قالب مسلمانسازی میداند. در مقاله پیشرو تصویر صحیحی از مسلمانان، اسلام و ایمان ترسیم میکنیم و با هدایت آیات کریمه، منطق اسلام را در مسلمان سازی بیان، و روشن میکنیم که اسلام، با «ایمان اجباری» مخالف است و آن را بر خلاف آزادی و سعادت واقعی انسان میداند و بر خلاف ادعای صاحب مقاله که خشونت را از علل گسترش اسلام میداند، بر اساس گواهی تاریخ بیان خواهیم کرد که این مسلمانان بودند که به خاطر ایمان و اعتقادشان مورد ظلم و ستم مشرکان قرار گرفتند و در اتخاذ عقیده آزاد نبودند. همچنین به صورت اجمالی، عواملی را که زمینهی گسترش سریع اسلام را فراهم کرد میشمریم.
مقدمه
مقالهی «بازشناسی یک پندار (خشونت در اسلام)» یکی از مقالههای دینستیز است که خشونت را از مهمترین عوامل پیشرفت و گسترش اسلام میداند. نویسندهی آن کوشیده تا با مطالب نادرست و برداشتهای غلط، تصویری خشونتبار از جنگهای صدر اسلام نشان دهد تا بدین وسیله ذهن خواننده را از مسیر درست منحرف نماید و روحیهی بدبینی را در او برانگیزد.
قبل از آن که به نقادی مقاله مزبور پردازیم تذکر این نکته بجاست که نوشتار مورد نظر یک مقاله علمی نیست بلکه معجونی از احتمال تراشی بر اساس نقلهای نادرست تاریخی و برداشتهای نادرستتر است. نویسنده، ابوسفیان را عموی پیامبر خوانده و غزوه را به شبیخون معنا نموده و حمله به کاروان تجاری ابوسفیان را شب هنگام و پیروزمند معرفی میکند!. وی جنایت را بدون در نظر گرفتن بانیان آن در نظر میگیرد بی اینکه مشخص کند آیا ملاک قضاوت در جنایت ظاهر آن است یا نیت بانیان آن و حقمدار بودن ایشان. اینها نمونههایی است که خواننده آگاه را به تردید در توانایی و تعهد نویسنده مورد نظر میافکند.
مقاله خود را در دو بخش ارائه میدهیم که در بخش اول به معرفی اسلام و ایمان و دیدگاه اسلام در آن باب پرداخته، تبیین خواهیم نمود که این اسلام بود که موضع خشونت بیحد و حصر مشرکان مکه قرار داشت. بخش دوم را نیز به بررسی دیگر ادعاهای مقاله مذکور اختصاص دادهایم.
اکراه و اسلام
به اعتقاد نویسنده مورد نظر، یکی از مهمترین علل گسترش اسلام در جزیرةالعرب خشونت بی حد و حصر در قالب مسلمان سازی بوده است و حمایتهای عقلهای قدرتمدار پشتوانه این خشونتگستری بوده است.
منشأ اشتباه ایشان، نداشتن تصویری درست از اسلام، مسلمان و ایمان است. بنابراین اوّل به تعریف این واژگان میپردازیم و دیدگاه قرآن را در این باره جویا میشویم.
مفهومشناسی اسلام و مسلمان
واژه «اسلام» از مادهی «سلم» اشتقاق یافته و در معنای «تسلیم شدن» و «خالص نمودن عبادت و دین برای خدا» به کار رفته است.[1]از این حیث، قرآن حقیقت دین الهی را «اسلام» میداند[2] که در سایه تسلیم در برابر خداوند و ایمان آوردن به پیامبران عصر، تجلّی و نمود پیدا میکند. مسلمان کسی است که «اعتقادات»، «اخلاق» و «اعمال» خود را با اسلام منطبق کرده باشد. به همین جهت خداوند، حضرت ابراهیم را مسلمان معرفی میکند.[3]
مفهومشناسی ایمان
واژهی «ایمان» از ریشهی «أمن» گرفته شده که به معنی «آرامش»، «اطمینان قلب» و «نبود ترس» است.[4] بیشتر متکلّمین اسلامی در بیان معنای اصطلاحی ایمان بر این عقیدهاند که ایمان، تصدیق قلبی است همراه با اقرار زبانی، ولی بعضی دیگر تنها تصدیق قلبی را ایمان میدانند.[5]
از نظر قرآن، جایگاه ایمان، قلب[6] انسان است و خداوند ایمان را زینت قلب انسان میداند.[7]
آیا خشونت و اکراه میتواند از مقدّمات ایمان قرار بگیرد؟
قرآن در پاسخ میفرماید:
« در قبول دین، اکراهى نیست [زیرا] راه درست از راه انحرافى، روشن شده است.»[8]
در جملهی «لا اکراه فی الدین» اجبار در دینداری نفی شده است؛ چون دین عبارت است از یک سلسله معارف علمی، که معارفی عملی به دنبال دارد. اعتقاد و ایمان از امور قلبی است که اکراه و اجباری در آن راه ندارد زیرا کاربرد «اکراه» تنها در اعمال ظاهری است نه امور درون قلبی. «اعتقاد قلبی» برای خود، علل و اسباب دیگری از سنخ خود اعتقاد و ادراک دارد و محال است که مثلاً «جهل»، «علم» را نتیجه بدهد و یا مقدّمات غیر علمی، تصدیق علمی را به وجود آورد.
دین اسلام، «ایمان اجباری» را سعادت ندانسته، میفرماید:
«اگر پروردگار تو میخواست، تمام کسانی که روی زمین هستند، همگی [به اجبار] ایمان میآوردند.»[9]
دین اسلام، ایمان و کفر را امری اختیاری میداند[10] و به همین دلیل از تبدیل «ایمان» به «کفر» سخن میگوید[11] و وظیفهی همهی پیامبران را «ابلاغ» دین میداند نه «اکراه» و «تحمیل» عقاید،[12] و مردم را به تفکّر در آفاق و انفس فرا میخواند[13]تا از این طریق زمینهی ایمان برای آنان فراهم گردد. ارادهی خداوند در آفرینش انسان بر این بوده است که هیچ عقیدهای، حتّی از سوی پیامبران، بر او «تحمیل» نشود؛ چون اساسیترین حقوق آدمی «آزادی»، «انتخاب عقیده» و «تصمیمگیری» است[14] و قرآن به این ارادهی تکوینی خداوند چنین اشاره میکند:
«ما راه را بدو نشان دادیم خواه شاکر باشد [و پذیرا گردد] یا ناسپاس.»[15]
بنابراین خشونت هم از نظر عقلی نمیتواند مقدّمهی تحصیل ایمان قرار بگیرد و هم از نظر اسلام نمیتواند عاملی برای مسلمانسازی باشد.
خشونت علیه مسلمانان
علّت گسترش اسلام و پیشرفت سریع آن، بر خلاف ادّعای صاحب مقاله، خشونت یا حمایت عقلهای قدرتمدار نبوده است. عقلهای قدرتمدار آن روز، نه تنها برای گسترش اسلام کاری انجام ندادند، بلکه با گرسنه و تشنه نگه داشتن مسلمانان به آزار و اذیّت آنان پرداخته و آنها را تحت شکنجه قرار دادند. روی سینهی بلال حبشی، آن غلام سیاه، صخرهی بزرگی گذاشتند تا از ایمان و اعتقاد به خدا دست بردارد و در عوض «لات» و «عزی» را معبود خود قرار دهد.[16] بعضی دیگر نیز مانند سمیّه در زیر شکنجههای مشرکان مکّه به شهادت رسیدند. وقتی ابوجهل در مقابل ایمان راسخ سمیّه - آن بانوی بزرگ – خود را ناتوان دید، او را با نیزهای به شهادت رسانید.[17] ابوجهل وقتی میشنید مردی اسلام آورده، اگر آن مرد دارای ثروت و تجارت بود، ثروت او را نابود و تجارت او را کساد میکرد و اگر ضعیف بود، او را زیر مشت و لگد خود قرار میداد.[18] آری، عقلهای قدرتمدار و صاحبان ثروت با ایجاد رعب و وحشت در بین مردم، میخواستند از مسلمان شدن مردم جلوگیری کنند.
تاریخ گواهی میدهد که بر خلاف ادعای صاحب مقاله، بنیاد اسلام بر مبنای حمایتها و خواست اقشار فقیر و ضعیف جامعه بناگذاری شده است. ابوسفیان که از صاحبان قدرت و نفوذ است، در جواب سوال قیصر روم به این حقیقت اعتراف کرده و میگوید: پیروان پیامبر، ضعفا، مساکین و جوانان و زنان هستند و اشراف و بزرگان قوم از او حمایت نمیکنند.[19]
برخی از مهمترین عوامل گسترش اسلام
عوامل حقیقی گسترش اسلام را به طور اجمال میتوان چنین بیان کرد:
1- موقعیت جزیره العرب و تاثیر آن در گسترش اسلام
مناسبات ویژهای که در جزیرة العرب در بُعد اجتماعی و سیاسی میان مردم وجود داشت از جهاتی میتوانست ناخواسته محیط را برای توسعهی اسلام آماده سازد. این مطلب را میتوان در چند بند توضیح داد:[20]
الف) وضعیّت سیاسی جزیرة العرب
وضعیّت سیاسی جزیرة العرب، عبارت بود از زندگی قبایل مختلفی که تحت سلطه هیچ گونه حاکمیّت سیاسی واحدی نبودند، و هر قبیله برای خود حاکمیّت مستقل از سایر قبایل داشت. از اینرو قدرت آنان پراکنده و فاقد رهبری واحد بود[21] و این وضعیّت زمینه را برای پذیرش و گسترش اسلام آماده میکرد.
ب) فقدان سلطهی خارجی در جزیرة العرب
غیر از یمن، عراق و شام که تحت نفوذ حبشه یا یکی از دو قدرت بزرگ ایران و روم بودند، بخشهای اصلی جزیرةالعرب جزو مناطق آزاد به حساب میآمد.[22] فقدان سلطهی خارجی به منزلهی نبود مانع برای گسترش اسلام بود.
ج) خلاء حقوقی
در زندگی عرب جاهلی، هیچ قانون و ضابطهای که قادر به ایجاد محدودیّت در اعمال آنها باشد، وجود نداشت. بر اثر عدم وجود قانون، حرج و مرج سیاسی همه جا را فرا گرفته و هر آن، احتمال وقوع جنگی ویرانگر، که هر خانواده را به نیستی تهدید میکرد وجود داشت. در چنین محیط آشفتهای مردم آماده بودند تا قوانینی را پذیرا شوند؛ قوانینی که ضمن برخورداری از مبانی انسانی و منطقی، آسایش و آرامش را برای ایشان به ارمغان آورد[23] و اسلام این خلاء را پر کرد.
د) خلاء اخلاقی
وفور اصول غیر اخلاقی در جامعه عربستان آن روز بنیادهای آن جامعه را تحت تاثیر قرار داده، چهره زشتی از عربستان را به تصویر کشیده بود. از این رو چون توده اعراب با مکتب اسلام و اصول اخلاقی آن مواجه شدند، خود را نیازمند به آن یافتند.[24]
ه) مرکزیّت مکّه
تقدّس مکّه نزد اعراب، مرکزیّت مکّه برای تجارت، حرم بودن مکّه و موقعیّت جغرافیایی آن نسبت به جهان آن روز، از ویژگیهایی است که سبب شد تا مکّه هم از لحاظ خبری و هم عملی نقش مهمّی را در گسترش اسلام ایفاء کند.[25]
2- مدینه و تاثیر آن در گسترش اسلام
الف) فتح مدینه با قرآن
طلوع اقتدار اسلام در مدینه و با تلاوت قرآن بوده است. تأثیر همه جانبه قرآن در ساکنان مدینه تا به آنجا بود که رسول خدا(ص) فرمود:
«مدینه با قرآن گشوده شد.»[26]
ب) اختلافات قبیلهای مدینه
وضعیت بحرانی یثرب [مدینه] به لحاظ قبیلهای با ظهور اسلام و مطرح شدن آن در مدینه به پایان رسید.[27]
ج) وجود افکار توحیدی
وجود افکار توحیدی در مدینه که ادامه گرایش حنیف مکی است، زمینه مناسبی برای ترویج اسلام فراهم کرده بود.[28]
د) بنیان سست بتپرستی در مدینه
سست بودن بنیان بتپرستی [در مدینه]، عامل دیگری در عدم مقاومت مشرکان در برابر اسلام بود.[29]
ه) عدم اشرافیگری در مدینه
یکی از نکاتی که مانع از اسلام آوردن مکّه بود، وجود اشرافیّت مالی در آن شهر بود، که اسلام را مخالف با موجودیّت خود تلقی میکرد. ولی چنین اشرافیّتی با آن حجم در مدینه وجود نداشت.[30]
3- نقش قرآن در توسعهی اسلام
قرآن در دو شکل «محتوایی» و «شکلی» تأثیرگذار بوده است. پیامهای قرآنی در بعد محتوایی، مشرکان را در برابر دعوت به اسلام خلع سلاح کرد، و عامل صوری، یعنی نظم آهنگین قرآن، زیبایی و شور انگیزی، ادبیات قوی و شیوایی آن بر جذابیّت پیامهای قرآن میافزود.[31]
"سوید بن صامت" که او را شاعری زبردست میخواندند،در مقابل چارهجویی مشرکان از نفوذ قرآن، گفت: «محمّد نه ساحر است، نه شاعر و نه کاهن. به خدا قسم کلام او شیرینی خاصی دارد. ریشههای کلامش پر برکت و شاخههای آن پر میوه است، سخنی بالاتر از آن نیست.»[32]
ابوسفیان، ابوجهل و افرادی دیگر از مشرکان، به صورت پنهانی و شب هنگام در اطراف منزل پیامبر مخفی میشدند و تا صبح هنگام به تلاوت آن حضرت گوش میدادند و از زیبایی عبارت قرآن و تلاوت آورنده آن لذت میبردند اما در مقابل با تعصبی خاص بدون اینکه محتوای قرآن را پذیرا شوند دیگران را از شنیدن آن منع میکردند تا تحت تأثیر قرآن قرار نگیرند[33] و این همه تنها برخی از موارد تأثیر و نفوذ و گسترش قرآن کریم است که در اینجا اشاره کردیم.
4- سیره پیامبر اکرم(ص)
شخصیت رسول اکرم، خلق و خو و سیره و طرز رفتار وی، نوع مدیریت و رهبری رسول اکرم، عامل دیگر نفوذ و توسعه اسلام است.[34]
در اینجا تنها به بعد اخلاقی و نوع طرز معاشرت ایشان اشاره میکنیم که عامل مهم نفوذ و گسترش اسلام بوده است.
خداوند خطاب به پیامبر اکرم(ص) چنین میفرماید:
«به موجب رحمت الهی، تو نسبت به اطرافیان خویش، بسیار ملایم هستی و اگر اخلاق درشتی داشتی از اطراف تو پراکنده میشدند.»[35]
آری، خداوند اخلاق پیامبر را، یکی از عوامل مهم جذب مردم معرفی میکند، و همین خود، علت مهم توسعه و گسترش اسلام بود. هر کس که بر پیامبر وارد میشد مورد احترام ایشان قرار میگرفت، بسا پیامبر لباس خود را زیر او میگسترد و شخص تازه وارد را بر خود ترجیح میداد و با بردگان غذا میخورد.[36]
سیزده سال ترویج اسلام بدون شمشیر
نویسنده مقاله مورد نقد میگوید: «جنگهای اولیّه به نام اسلام – دین خدا – هنگامی آغاز گردید که بخش عمدهای از اعراب از وجود پدیدهای به این نام هیچگونه اطّلاعی نداشتند.»
خوب بود نویسنده منابع گفتار خود را نقل میکرد تا جویندگان حقیقت، خود با مراجعه به آنها واقعیت را در مییافتند. حق این است که پیامبر اکرم(ص) در طول سیزده سال بعثت خود در مکّه، به نشر و تبلیغ زبانی آیین خود پرداخت و مردم فراوانی از مکه و مدینه و طائف و دیگر مناطق عربستان را از اسلام مطلع نمود. از آن زمان که تبلیغ مسالمتآمیز پیامبر علنی شد ایشان و مسلمانان آماج آزارها و اذیّتهای مشرکین قرار گرفتند بدون اینکه مقاومتی از خود نشان دهند تا آنجا که عدهای از مسلمانان به امر پیامبر از شهر و دیار خود کوچ کردند.[37]
پیامبر در ایّام حج که مردم از قبیلههای مختلف برای زیارت خانه خدا، جمع میشدند، با گفتار خویش آنان را به سوی خدا و اسلام دعوت میکرد و اسلام را به آنان عرضه میفرمود.[38]
پیامبر(ص) در طول ده سال تبلیغ علنی در مکه،[39] موظّف بود هیچ عمل نظامی علیه مشرکین انجام ندهد و یاران او نیز میبایست چنین میکردند.[40] با این وصف، صاحب مقاله، چگونه میتواند اسلام را پدیدهای بنامد که اعراب از وجود آن بیخبر بودهاند؟ چگونه اسلام را متهم میکند که بدون اعلام آموزههای اسلام و بیاطلاعی اعراب از آن به جنگ با آنها پرداخته است؟
تاریخ گواه است که در حقیقت، اکراه و اجبار و خشونت از سوی مشرکین صورت میگرفت نه از سوی مسلمانان. مشرکان، تازه مسلمانان را سه سال به شِعب ابوطالب تبعید و محاصره کردند و فشار و سختگیری را به حدّی رساندند که نالهی جگر خراش فرزندان بنیهاشم به گوش سنگدلان مکّه میرسید ولی در دل آنها هیچ شعله عطوفتی بر نمیانگیخت.[41]
نتیجهگیری
مسلمانسازی به وسیلهی «خشونت» هیچ جایگاهی در اسلام ندارد و محال است که «خشونت» زمینهی ایمان قلبی قرار گیرد. اسلام نه تنها ایمان اجباری را سعادت نمیداند، بلکه آن را با اختیار و آزادی انسان که حق تکوینی اوست، مخالف میبیند. پیشرفت اسلام، نه تنها مدیون عقلهای قدرت مدار نبوده بلکه آنان همیشه مانع بزرگ در برابر پیشرفت اسلام بودهاند. بنابراین گسترش اسلام را باید در محتوای خود اسلام و همچنین در عوامل دیگر مانند قرآن و موقعیت فرهنگی- سیاسی مکه و مدینه و اخلاق عرب جاهلی و مانند آن جستجو نمود.
مطلب مرتبط :
نقدی بر مقالهی «خشونت در اسلام» (2) (اسلام دین ارشاد)
فهرست منابع
- قرآن کریم
- 1) آئینهوند، صادق ؛ [و دیگران]، تاریخ اسلام، قم، نشر معارف، 1381، چ1.
- 2) ابناثیر، عزالدین؛ تاریخ کامل، برگردان: دکتر محمدحسین روحانی، تهران، انتشارات اساطیر، 1384، چ 3.
- 3) ابنهشام؛ سیرةالنبویة لابنهشام، تحقیق: مصطفی اسقا و دیگران، قم، منشور مکتبة المصطفی، 1355.
- 4) تفتازانی، سعد الدین؛ شرح المقاصد، قم، منشورات شریف رضی، 1409، چ1.
- 5) جعفریان، رسول؛ تاریخ سیاسی اسلام (سیرهی رسول خدا)، قم، اتشارات دلیل ما، 1386، چ5.
- 6) راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالمعرفة، 1426، چ4.
- 7) سبحانی، جعفر؛ محاضرات فی الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، بقلم: حسن مکی عاملی، قم، المرکز العاملی للدراسات الاسلامیه، 1412،چ3.
- 8) طباطبایی، سید محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ2.
- 9) طباطبایی، سید محمدحسین؛ سننالنبی، تحقیق: حسین استاد ولی، تهران، انتشارات پیام آزادی، 1385، چ3.
- 10)طباطبایی، سید محمدحسین؛ فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، تحقیق: سید مهدی آیت الهی، قم، ب تا.
- 11)طبرسی؛ مکارم الاخلاق، تحقیق: سید ابراهیم میر باقری، بیجا، مؤسسهی انتشارات فراهانی، بیتا.
- 12)طبری؛ تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت - لبنان، دارالفکر، 1407، چ1.
- 13)الفراهیدی، ابی عبدالرحمن الخلیل بن احمد؛ کتاب العین، بیروت، 1426، چ2.
- 14)مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار، قم، انتشارات صدرا، 1381، چ5.
- 15)یعقوبی، احمد ابن ابی یعقوب بن واضح؛ تاریخ یعقوبی، تحقیق: محمد ابراهیم آیتی، بیجا ،مرکز نشر انتشارات علمی و فرهنگی، 1362، چ3.
پی نوشت:
-
[1] . المفردات فی غریب القرآن، ص 246، واژهی «سلم».
-
-
-
[4] . کتاب العین، ص 40، مادهی «أمن».
-
[5] . دانشنامهی کلام، ج 1، ص 583 و شرح المقاصد، ج 5، ص 176.
-
[6] . برای آشنایی با معنای قلب در قرآن ر.ک: سایت پژوهه، نقدی بر مقاله «
قلب جایگاه تفکّر»، علی اسدیان شمس
-
-
-
-
-
-
-
[13] . ذاریات: آیه 20 و 21.
-
[14] . آزادی در اسلام و غرب، ص 73.
-
-
[16] . سیرهی ابن هشام، ج1، ص 339 و 340.
-
-
[18] . سیرهی ابن هشام، ج1، ص 342.
-
[19] . محاضرات فی الالهیّات، ج 3، ص 120، نقل از تاریخ طبری، ج 2، ص 290 و 291.
-
[20] . تاریخ سیاسی اسلام (سیرهی رسول خدا)، ج 1، ص 309.
-
[21] . همان، ص 309 و 310.
-
[22] . تاریخ اسلام، ص 108.
-
[23] . تاریخ سیاسی اسلام (سیرهی رسول خدا)، ج 1، ص 317.
-
[24] . همان، ص 317 و 318.
-
[25] . همان، ص 318 و 319.
-
[26] . تاریخ سیاسی اسلام (سیرهی رسول)، ج 1، ص 395، به نقل از فتوح البلدان ص 21.
-
-
-
-
[30] . همان، ص 399 و 400.
-
[31] . تاریخ اسلام، ص 124 و 125.
-
[32] . سیرهی ابن هشام، ج 1، ص 288 و 289.
-
-
[34] . مجموعه آثار مطهری، ج 16، ص 173.
-
[35] . آل عمران: آیه 159.
-
[36] . سننالنبی، ص49، به نقل از ارشاد القلوب، ص 115.
-
[37] . تاریخ کامل، ج 2، ص 896.
-
[38] . تاریخ طبری، ج 2، ص 431.
-
[39] . دوره تبلیغی پیامبر در مکه 13 سال بوده است که سه سال آن به صورت مخفیانه و دور از چشم مشرکان و ده سال آن به صورت علنی انجام پذیرفت.
-
-
[41] . فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص 149.