كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، ثريا اسفندياري بختياري، ثريا پهلوي، ملكۀ ايران
نویسنده : منيره شريعت جو
ثریا اسفندیاری بختیاری (پهلوی)،[1] همسر دوم محمدرضا پهلوی، در اول تیرماه 1311شمسی در «بیمارستان میسیون انگلیسی» اصفهان به دنیا آمد.[2] پدرش خلیل، فرزند سردار اسعد از خانزادههای ایل بختیاری بود.[3] اوا، مادر ثریا، یک مسیحی پروتستان آلمانی و زاده مسکو بود. پدربزرگ وی به دعوت تزار، برای کار در کارخانه تفنگسازی به روسیه رفت؛ اما زمانی که اوا یازدهساله بود، در جریان انقلاب اکتبر اتحاد شوروی با خانواده به آلمان غربی بازگشت و در برلن ساکن شد.[4] خلیل بیست و دو ساله که در پاییز 1924م برای تحصیل به برلن رفته بود، با اوای شانزدهساله آشنا شد. اوا همزمان با تحصیل، در رستوران نیز کار میکرد.[5] آنها پس از پانزده ماه، طبق آیین اسلام با یکدیگر ازدواج کردند و دو سال بعد با پایانیافتن تحصیلات خلیل در رشته اقتصاد، عازم ایران شدند.[6]
کودکی و نوجوانی
ثریا در ششمین سال ازدواج آنها متولد شد. اوا به دلیل شیوع بیماری، ثریا را در هشتماهگی به آلمان برد. خلیل نیز ششماه بعد به آنان پیوست. کودکی ثریا تا پنجسالگی ـ که دوباره به ایران بازگشتند(1937م) ـ در آلمان سپری شد[7] و پس از بازگشت، در اصفهان ساکن شدند؛ خانهای که بیژن در آن زاده شد.[8] وی چهار سال از ثریا کوچکتر بود.
همزمان با رشد ثریا در میان کودکان فامیل و طبیعت صحرا،[9] پدر و مادرش توجه ویژهای به آموزش وی داشتند. اوا به علت بهداشتینبودن آموزشگاههای ایرانی و علاقهمندی به تربیت فرزندانش به سبک اروپایی[10] ثریا را به کلاسهای آلمانیهای مقیم ایران فرستاد؛ اما از ژوئن 1941م به علت اشغال ایران از سوی متفقین و تبعید آلمانیها، ثریا به منزل معلم خود رفته، ضمن ادامه تحصیل به طور خصوصی به فراگیری پیانو نیز پرداخت.[11]
از آنجا که از نظر پدر، تحصیلات فارسی نیز برای ثریا لازم بود، عصرها معلمی بدینمنظور به آموزش وی میپرداخت.[12] در 1944م پدر و مادر ثریا، او را به یک میسیون انگلیسی، ویژه دانشآموزان ایرانی (مدرسه بهشت آیین) فرستادند. ثریا موفق شد 7 پایه را با کمک معلم خصوصی، برای آموزش و جبران برخی عقبماندگیهای درسی، طی 5 سال، در پانزدهسالگی به اتمام برساند.[13]
همزمانی این ایام با پایانیافتن جنگ جهانی دوم، والدین ثریا را بر آن داشت که همگی در سال 1947م به «زوریخ سوئیس» بروند. ثریا طی دو سال پیوسته، برای تمامکردن تحصیلات دبیرستان و آموزش فرانسه، در آموزشگاههای این منطقه به تحصیل پرداخت. سپس نزد اقوام خویش در لندن رفت و به تحصیل زبان انگلیس اهتمام ورزید.[14]
ثریا و دربار پهلوی دوم
با گذشت دو سال از جدایی محمدرضا پهلوی از فوزیه، افراد گوناگونی به شاه برای همسری معرفی میشدند.[15] معرِّف ثریا، عمهفروغ وی، ندیمۀ مادر شاه بود. نظر محمدرضا با دیدن عکس ثریا جلب شد و تمایل خود را به ارسال عکسهای بیشتر و درنتیجه، فرستادن خواهرش شمس به اروپا برای آشنایی با ثریا و سرانجام دعوت از وی به ایران برای دیدار حضوری، ابراز کرد.[16] با موافقت طرفین و اعلام نامزدی شاه با ثریا، روز 6 دی به عنوان تاریخ عروسی معین شد. با ابتلای ثریا به حصبه – که برخی معتقدند، وی را مسموم کردند[17]ـ مراسم به 23 بهمن 1329 موکول شد.
محمدرضا سی و یک سال و ثریا هیجده ساله بود؛ اما برای کاستن تفاوت سنی، اعلام شد که ثریا هیجده سال دارد. زندگی آنها تنها هفت سال، ادامه داشت.[18] انتخاب ثریا به همسری شاه، گام مهمی در برقراری روابط دوستانه دربار با ایل بختیاری شد که روابط خوبی با انگلستان داشتند و در سرکوب رضاخان، روابطشان با دربار تیره شد؛[19] بهگونهایکه فروغ، بعداً به اتهام توطئه از سوی بختیاریها برای نفوذ به دربار، بیرون رانده شد.[20]
ایام نقاهت ثریا فرصت مناسبی برای آشنایی بیشتر وی با مسائل جاری کشور شد ـ که بیشتر، گرد مسئله نفت بود و سه قدرت شوروی، انگلیس و آمریکا بر سر آن رقابت داشتند.[21] ـ این مسائل عبارت بودند از: ترور نخستوزیر، رزم آرا،[22] ملیشدن صنعت نفت در 28 اسفند 1330، نخستوزیری مصدق، کاهش قدرت شاه و بهخطر افتادن منافع آمریکا و انگلیس، و در نتیجه، کودتا علیه دولت مصدق که در مرحلۀ نخست با شکست روبهرو شد و به فرار شاه و همسرش در 25 مرداد 1332 به عراق و سپس به ایتالیا انجامید و سرانجام، آنان با سقوط دولت مصدق در 28 مرداد به ایران بازگشتند.[23]
ثریا در خاطراتش به نقش خود در روحیهبخشی به شاه که در دوران ضعف قدرت، دچار ناراحتی شده بود، اشاره کرده[24] و خود را نخستین پیشنهاد دهندۀ کودتا علیه دولت مصدق به شاه میداند؛[25] اما بر اساس مدارک، نقش اصلی با سرویسهای جاسوسی انگلیس و آمریکا بود و دیگران، تنها نقش بازیگران صحنه را ایفا میکردند. شاه نیز تنها نقش امضاکننده عزل مصدق را داشت.[26]
پس از دو سال و نیم تنش، اکنون ثریا طعم واقعی ملکهبودن را میچشید. حضور روزانه بختیاریها در میهمانیهای دربار،[27] بازگرداندن عمهفروغ و دکتر ایادی – که به دلیل وهابیبودن و حساسیتهای موجود به وی، پیش از این از دربار رانده شده بود[28] و خبرچین شاه از ثریا نیز به شمار میآمد[29] – نشان از قدرت ثریا در دربار داشت. وی علاوهبر رسیدگی به امور شخصی ـ که شاه از وی بهعنوان فردی علاقهمند به زندگی، تزیین منزل و انجام خدمات اجتماعی یاد میکند[30] ـ در مقام ملکه، دارای مسئولیتهایی چون دیدار با سفرا، نظارت بر آسایشگاه سلزدگان و سازمان حمایت مادران، بازدید از بیمارستانها، پرورشگاهها و مراکز خیریه نیز بود.[31]
همچنین شاه پس از کودتا، سرپرستی «جمعیت شیر و خورشید» و سازمان امور اجتماعی شاهنشاهی را به او سپرد. وی به تأسیس یک مرکز خیریه با نام «بنیاد ثریا» اقدام کرد؛ از جمله امور فرهنگی این بنیاد، نشر و ترجمه آثار معروف جهان بود.[32] یکی از اقدامهای شاه پس از کودتا برای بالا بردن جایگاه بینالمللی خود، سفر به کشورهای شرقی، اروپایی و آمریکا بود که ثریا وی را همراهی میکرد. ثریا دربار را محیطی سرشار از رقابت و توطئه و زنسالار معرفی میکند. وی برای در امان ماندن از مشکلات خانوادگی، از همان ابتدا سعی میکرد، از جمع نامتناجس خانوادۀ شاه فاصله بگیرد که البته به سوء تفاهمهایی نیز منجر شد.[33]
هرچند شاه، ثریا را بسیار دوست داشت؛ اما منافع خویش را ترجیح داد[34] و با تشکیل یک شورای فرمایشی، ثریا را به دلیل ناتوانی در به دنیا آوردن ولیعهد و فشار مقامات دولتی ـ هرچند وجود ولیعهد را خطری بالقوه برای خود میدید[35]ـ در 24 بهمن 1336ش تا زمان اعلام نظر شورا به اروپا فرستاد. سرانجام، جدایی آنها به صورت رسمی در 23 اسفند اعلام شد.[36] شاه غیر از پرداخت مهریه که پانصد هزار تومان بود، یک میلیون تومان و نیز جواهرات به وی داد و مقرر کرد که ثریا ازدواج نکند و ماهانه چهارصد هزار دلار، معادل سیهزار تومان بهعنوان نفقه به وی داده شود.[37] همچنین لقب «والاحضرت» ـ که ویژۀ خانواده پهلوی بود ـ را به وی داد که دارای امتیازاتی چون پذیرش در اجتماعات و انجمنهای اروپایی و داشتن پاسپورت وابستۀ سیاسی بود[38] و پدرش خلیل نیز همچنان در سمت سفیر ایران در آلمان غربی باقی ماند.[39]
ثریا پس از جدایی در انجام امور شخصی، دچار مشکلات فراوانی شد.[40] او سالهای نخست را همراه پدر و مادرش در انزوا و افسردگی به سر برد؛ اما مطبوعات خارجی، پیوسته خبرهایی درست یا نادرست از زندگی خصوصی وی ـ اعم از خودکشی و داستانهای عشقی ـ منتشر کردند؛ هرچند پخش اخبار مربوط به ثریا در ایران ممنوع بود.[41] ثریا با شکایت علیه مطبوعات در 1961م و تعهد آنان به عدم درج چنین مطالبی، حضور خود را در صحنه اجتماع رقم میزد.[42]
او پس از ازدواج شاه با فرح، به نگارش خاطرات خود روی آورد. وی در قالب کتابهای «حالا خودم حرف میزنم»، «خاطرات ثریا»، «کاخ تنهایی» و نیز «شاهدخت ناکام»[43] از برخی وقایع و فسادهای موجود دربار، پرده برداشت[44] و نیز به بازی در فیلم «سه زن» روی آورد.[45] آشنایی ثریا با «فرانک-ایندووینا»، کارگردان ایتالیایی این فیلم، منجر به تصمیم آنان برای ازدواج شد که پیش از ازدواج، فرانک بر اثر سانحه هوایی فوت کرد و ثریا تا پایان عمر بهصورت مجرد زندگی خود را ادامه داد.[46] ثریا که تا آن زمان با لهجه بختیاری و زبانهای فارسی، آلمانی، فرانسه، اسپانیولی و انگلیسی آشنایی داشت، برای برقراری ارتباط با فرانک، زبان ایتالیایی را نیز آموخت.[47] از سوی دیگر. هرچند وی دیگر به ایران بازنگشت؛[48] اما بر اساس شواهد موجود، غیر از مدت زمانی که با فرانک آشنا شد، با نامه و تلفن تا واپسینروزهای زندگی شاه با وی ارتباط داشت؛[49] هرچند خودش، هرگونه ارتباط با شاه را رد میکند.[50] همچنین محمدرضا پهلوی در وصیت خود، مبلغ هنگفتی به وی بخشید. ثریا از وکیل وی خواسته بود که این مسئله برای جلوگیری از سلب آرامش و تهدید او محرمانه بماند.[51]
زندگی ایلیاتی، مسلمانبودن نیاکان پدری، فرهنگ اروپایی و مسیحیِ پروتستانبودن مادر، گونهای دوگانگی فرهنگی ـ مذهبی در شخصیت ثریا به وجود آورده بود.[52] وی در کودکی، همراه مادر با تعالیم مسیحیت رشد یافت؛[53] به عنوان مسلمان با شاه ازدواج کرد[54] و در سالهای پایانی عمر، صلیب طلایی به گردن آویخت[55] و در ویلای خود در «ماربلا» کلیسای کوچکی ساخت.[56]
سرانجام، ثریا بر اثر ایست قلبی در شصت و نهمین سال زندگی خود در 3 آبان 1380 در آپارتمانش در فرانسه درگذشت.[57] او در مقبرهای خانوادگی در مونیخ آلمان، در کنار پدر و مادرش به خاک سپرده شد.[58] «بیژن» تنها بازمانده این خانواده نیز یک هفته بعد بر اثر سکته به سایر افراد خانواده پیوست.[59]
ثریا وصیت کرده بود تمامی اموال، حتی آلبوم وی را به حراج بگذارند و پولش را به صلیب سرخ فرانسه، کودکان عقبمانده فرانسه و سگهای ولگرد پاریس بدهند.[60] یکی از بستگان ثریا معتقد است، وی سال 1995 وصیتنامه خود را تغییر داده و بخشی از ثروت هنگفت خویش را به بختیاریها اختصاص داده بود.[61] در هر صورت، وارثان او برای تصاحب ارثیهاش، دادخواستی به دادگاه فرانسه ارائه دادهاند که در حال بررسی است.[62] از نکات مورد توجه پس از مرگ ثریا، ادعای شخصی به نام «فیروزه اعتمادی» با چهل سال سن بود که به علت همانندی چهره، خود را دختر ثریا میدانست؛ اما بر اساس شواهد و آزمایشهای موجود، ادعای وی رد شد.[63]