اسلام، خشونت فرهنگي
حاجی حسن پور
برکسی پوشیده نیست که از دیر زمان، برخی فرهنگها با یکدیگر در تعارض و تضاد بوده و هر کدام خود را برتر از دیگری میپنداشتهاند و به نوعی همدیگر را طرد میکردهاند (نظریه تضاد فرهنگی). پس از ظهور فرهنگ انسان ساز و متعالی اسلام در سرزمین حجاز در عصر جاهلیت، میتوان این تعارض را بخوبی مشاهده نمود به این که تا زمانی که فرهنگ اسلامی بر آن سرزمین غالب نگشت میان اسلام و جریانهای کفر، شرک و نفاق، جنگها و درگیریهای بسیاری پدید آمد بطوری که مشرکین و کفار مکه و مدینه حاضر بودند در راه عقاید باطل خویش، جان و مال خود را هدر داده و نگذارند اسلام رشد نماید و از انسانهای جامانده از فرهنگ و تمدن دستگیری کند ولی با کمکهای الهی این چنین نشد و پیامبر و یاران ایشان توانستند براین جریانات، فائق آمده و پس از مبارزات فراوان، مکه را درسال هشتم هجری از لوث وجود آنان پاک نمایند و اسلام را در آن جا پیاده سازند. در حقیقت اسلام به دنبال توجه دادن انسانها به فطرت انسانی و در تلاش برای بیرون کشاندن آنها از منجلابهای مختلف فردی و اجتماعی بوده است. به عبارتی، تنها اسلام در پی سعادت بخشی به انسانها برآمده و دراین راه هزینههای مختلفی نیز پرداخت کرده است که سه سال محاصره اقتصادی مسلمین در شعب ابیطالب را میتوان یک نمونه از آن دانست.
حال و پس از بیان مقدمه، سوال این است که آیا در اسلام خشونت فرهنگی (cultural Violence) وجود دارد؟ به عبارت دیگر آیا در اسلام چیزی به نام این که باید در مسائل فرهنگی خشن بود و ملاحظه کسی را نکرد و باید با همه در افتاده و همه فرهنگها را طرد نمود؛ میتوان جست وجو کرد؟ پاسخ این پرسش منفی است یعنی به طور قطع باید گفت فرهنگ اسلام از تمام مظاهر خشونت (در پذیرش و گسترش اسلام) به دور میباشد چرا که براساس آموزههای اسلامی و به گواهی تاریخ، مسلمانان هیچ گاه برای تبلیغ دین و فرهنگ خود به خشونت متوسل نگشته بلکه این دشمنان اسلام بودند که برای حفظ و گسترش فرهنگ خویش، همواره در تلاش برای نابودی اسلام برآمده و همه ایام به طراحی و برنامه ریزی علیه آن اشتغال داشتهاند که نمونه آن را میتوان برافروختن جنگهای مختلفی از قبیل بدر، احد، احزاب، تبوک و... دانست که در صدر اسلام از سوی کفار و مشرکین بر مسلمانان تحمیل گشت که هیچ گاه مسلمانان آغازگر آن نبودند بلکه فقط از خود دفاع میکردهاند.
بر این اساس، فرهنگ اسلامی از اعمال هر نوع خشونت علیه دیگر فرهنگها، بیزار است و همواره در تلاش برای تعامل سازنده میان آنان میباشد. البته این به دان معنا نیست که اسلام در مقابل فرهنگهای مخرب، سکوت کرده و هیچ برنامه ای ندارد. به عبارت دیگر، فرهنگ اسلامی به جهت رویکرد غارتگرانهای که بر برخی از فرهنگها حاکم است به گونهای که همه فرهنگها را به خود فراخوانده و آنان را از داشتههای خویش تهی مینمایند (همانگونه که خداوند نیز بدان توجه داده است.)
«لن ترضی عنک الیهود و لاالنصاری حتی تتبع ملتهم» (بقره 120)
برای جلوگیری از ورود ویرانگرانه دیگر فرهنگها به درون جامعه مسلمانان، به امت اسلامی سفارشهایی نموده است که از آن جمله میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
1- شدت عمل با کفار و منافقین
خداوند در قرآن، از پیامبر و جامعه اسلامی به عنوان کسانی که با کفار با شدت تمام برخورد کرده و دست رد به سینه آنان میزنند یاد و در همین حال آنان را با یکدیگر مهربان میداند و میفرماید
«محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم» (فتح/29)
محمد پیامبر خدا، و کسانی که با او هستند بر کافران سختگیرند و با یکدیگر مهربان.
از این رو اگر سختگیری و به تعبیری خشونتی هم در دین وجود دارد نسبت به بدخواهان آن میباشد که امری ضروری مینماید چرا که براساس عقل و منطق نمیتوان با همه افراد و فرهنگهایی که در حال جنگ با مسلمانان هستند دوستانه برخورد کرد و با آنان به هر قیمتی رابطه برقرار نمود.
پیامبر(ص) به عنوان کسی که الگوی جامعه اسلامی است و هماره باید مسلمین از او تبعیت کنند، خداوند خطاب به ایشان دستور مبارزه و برخورد با منافقین داده است:
«یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم» (توبه/73)
ای پیامبر، با کافران و منافقان بجنگ و با آنان به شدت رفتار کن.
تحقیقاً این سخن به دان معنا است که اگر مسلمین بخواهند از شر منافقین معاند و توطئه گر در امان بمانند باید در برخورد با آنان از قوه قهریه خود استفاده کرده و نگذارند فرهنگشان را تباه ساخته و به تعبیری آن را غارت کنند.
2- دوری از جریان شرک
یکی از جریانات خطرناکی که در طول تاریخ اسلام در برابر فرهنگ و آموزههای ناب اسلامی ایستاده و علیه آن قیام کرده جریان شرک بوده است به گونهای که هیچ گاه این جریان انحرافی تاب دیدن فرهنگ پیشرو و سعادت بخش اسلام را نداشته و در راه رشد و گسترش آن سنگ اندازی کرده است. خداوند برای دور ماندن جامعه اسلامی از آثار مخرب این جریان، به رسول خود دستور میدهد تا از آنان دوری کند. این خود نوعی رفتار خشونت آمیز تلقی میگردد:
«اتبع ما اوحی الیک من ربک... و اعرض عن المشرکین» (انعام/ 106)
از هرچه از جانب پروردگارت برتو وحی شده است پیروی کن... و از مشرکان روی برتاب.
بی تردید باید گفت هر چند ظاهر برخی از آیات فوق، در این معنی است که باید با کفار، مشرکین و منافقین جنگ نظامی و به تعبیری جنگ سخت افزاری نمود تا دیگر یارای مقابله با مسلمانان را نداشته باشند ولی با توجه به این که مصادیق و اشکال جنگ، مرتبا درحال دگرگونی است لذا میتوان این آیات را در مصادیق مختلف جنگها جاری دانست. مثلا در دنیای امروز که یکی از مصادیق جنگ، همان جنگ نرم و به عبارتی جنگ فرهنگی است (که به مراتب از جنگهای سخت، شکننده تر و مخرب تر میباشد) میتوان آن را نوعی جنگ و مبارزه مسلمین علیه دنیای کفر و شرک دانست و از این آیات نحوه برخورد جوامع اسلامی با آنان را استفاده نمود به این که ما در این میدان مبارزه نباید در مقابل این جریانات از داشتههای فرهنگی خویش کوتاه آمده و با آنان طرح دوستی بریزیم چرا که این امر در نهایت به نابودی فرهنگ اسلامی خواهد انجامید و هیچ نتیجه مثبتی به ارمغان نخواهد آورد.