18 آبان 1390, 0:0
برداشت مدرنيستي از امربه معروف و نهي از منكر
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی
2. امر به معروف و نهی از منکر، تساهل و تسامح و خشونت
از همان روزهای اول انقلاب، یکی از مسائلی که امام خمینی(ره) بر آن تأکید میفرمودند و دیگر انقلابیان نیز به آن دل خوش کرده بودند، این بود که با برقراری حکومت اسلامی، فریضه متروک امر به معروف و نهی از منکر احیا خواهد شد. یکی از خواسته های انقلابیان در آن زمان این بود که وزارت امر به معروف و نهی از منکر تشکیل شود. اما پس از سالیانی، کار به آنجا رسیده است که امر به معروف و نهی از منکر، خود تبدیل به یکی از منکرات گردیده است؛ به طوری که اگر به کسی تذکر داده شود که از معصیت بپرهیزد، جواب میدهد که شما حق محدودکردن آزادی افراد و دخالت در امور آنان را ندارید، بلکه این کار شما فضولی کردن در کار دیگران است که در دوران مدرنیته و پست مدرن، دیگر معنا ندارد. براساس این دیدگاه، این دوران، دیگر دوران توحش و احکام خشونت آمیز نیست و تاریخ مصرف احکامی همچون جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، اجرای حدود الهی، بریدن دست سارق، تازیانه زدن و این قبیل امور گذشته است و این احکام برای زمانی مناسب بود که همه مردم وحشی و نیمه وحشی بودند و لازمه برخورد با آنان، چنین احکامی بود؛ اما هم اکنون اصلاقبیح است که اسمی از این احکام برده شود!اگر کسی به صاحبان این دیدگاه بگوید که دراسلام، احکام جزایی این چنینی وجود دارد، ایشان را متهم میسازند که با این سخنان اسلام را بد نام میکنید و جلوی مسلمان شدن دیگران را میگیرید!
طرف داران فرهنگ تساهل و تسامح، اسلامی را میخواهند که در آن کسی به کس دیگر کاری نداشته باشد، و امر به معروف و نهی منکری هم درکارنباشد. حتی اگر در منابع دینی تصریح شده باشد که این فریضه، از بزرگ ترین فرایض است که اقامه دیگر فرایض هم به آن وابسته است، آنان میگویند این حرف ها برای دوران مدرنیته نیست؛ بلکه اگر امروزه کسی میخواهد اسلام را ترویج کند، باید از آزادی سخن بگوید تا همه مردم او را تحسین کنند و از او و اسلام طرف داری نمایند.
از این منظر، امر به معروف و نهی از منکر، فضولی درکار دیگران، و نوعی بی ادبی است و طبیعی است که مردم وقتی چنین بی ادبی ها را ببینند، ممکن است بی ادبان را هم بکشند. وقتی یک آمر یا ناهی درکشور کشته میشود، اینان مقصر اصلی را خود او میدانند؛ چون از نگاه آنان خشونت به خرج داده است. پس، از نظر قائلان به این دیدگاه آن کشتن آمر به معروف یا ناهی از منکر، خشونت نیست، بلکه یک مقاومت طبیعی در برابر خشونت دیگران است.
در منابع دینی، با صراحت اشاره شده است که همیشه جای رافت و عاطفه نیست، بلکه گاهی باید در برابر برخی با خشونت عمل کرد. بنابرصریح آیه الزانیه و الزانی فاجلدوا کل واحد منهما مائه جلده ولاتاخذکم بهما رافه دین الله؛ 1«هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید و نباید رافت دربرابر آن دو شما را از اجرای حکم الهی مانع شود.» افراد در اجرای احکام الهی نباید تحت تاثیر عاطفه و رافت قرارگیرند و حکم الهی را به تعطیلی کشانند. حکم این آیه، ابدی است و مختص زمان صدراسلام نیست؛ اما صاحبان تفکر تساهل و تسامح، معتقدند تاریخ مصرف آیه گذشته است! پس اگر تاریخ مصرف هر یک از آیات، به تدریج، بگذرد، دیگر چه اسلامی باقی میماند که بخواهیم از آن دفاع کنیم؟! درآن صورت، دیگر انقلاب اسلامی ضرورتی نداشت و احیای احکام اسلام و اجرای آنها در جامعه بی معنا بود.
نخستین وظیفهای که در این زمینه بردوش ماست، این است که بکوشیم خود ما دچار چنین اشتباهات و شبهاتی درمبانی فکری و اعتقادی مان نشویم و روزی نرسد که تردید کنیم آیا سخنان این مدرنیست ها و پست مدرنیست ها صحیح باشد. لازمه چنین امری این است که دین را همان گونه که هست بشناسیم و دچار این آفت نیز نشویم که در مقابل غوغاسالارها، ضعف نفس پیدا کنیم و خود را ببازیم و دیگر جرئت نکنیم از ترس ازدست دادن موقعیت ومحبوبیت خود، در مقابل موج فساد سخن بگوییم. بنابراین پس از شناخت صحیح اسلام، موظفیم آن را با تمام لوازمش ترویج کنیم و بدیهی است که انجام این وظیفه، هزینه خواهد داشت؛ ممکن است افرادی به سبب انجام این رسالت، ناچار باشند، دشنام بشنوند؛ شخصیتشان، یا حتی خودشان ترور گردند؛ ولی به هرحال، وظیفه ای است سنگین که باید عملی گردد؛ والالعن خداوند و لعنت کنندگان شامل حال کسانی خواهد شد که این وظیفه را به انجام نرساندند: ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدی من بعد ما بیناه للناس فی الکتاب اولئک یلعنهم الله ویلعنهم اللاعنون؛ 2 «کسانی که ادله روشن و وسیله هدایتی را که نازل کرده ایم، بعد از آنکه درکتاب برای مردم بیان کردیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت میکند، و همهد لعن کنندگان نیز آنها را لعن میکنند.»
البته شاید هیچ دورانی از تاریخ بشر را نتوان یافت که انجام وظیفه فوق همچون امروز مشکل بوده باشد؛ زمانی ممکن است انسان در مقابل شخص کافر، وظیفه مشخصی داشته باشد که به آن عمل میکند و مشکل چندانی ایجاد نمی شود، ولو اینکه دراین راه جان خود را نیز از دست بدهد. اما مشکل اساسی درجایی است که اگر انسان به وظیفه خود عمل کند، دوستان و هم کیشانش، فتوا به قتل او میدهند؛ دراینجا دوستان، خود را ابتدا ملامت، ومتهم به تندروی میکنند. افزون براین، زمانی که دشمنان او را ترور شخصیت میکنند، آنان سکوت اختیار میکنند. در مرحله بعد که زمینه مناسب فراهم گردید،او را ترور فیزیکی میکنند.
سرانجام، دوستان هم میگویند که ما به او نصیحت کردیم اما او گوش نکرد و به این زور افتاد. بدیهی است که تحمل فشار این نوع برخورد از قسم اول بسیار سخت تر است.
نکته دیگر آنکه، برخی تصور میکنند لازمه امر به معروف، همواره رافت مهربانی و مدارا، و لازمه نهی از منکر خشونت است، در صورتی که چنین نیست؛ نه همیشه معنای امر به معروف نرم و مهربانی است و نه همیشه لازمه نهی از منکر خشونت است. در نهی از منکر، مرحله اول، سخن گفتن با زبان نرم و مودبانه است و هیچ نهی از منکری نیست که از آغاز با خشونت همراه باشد. اصولاً خشونت، آخرین دارویی است که ممکن است در مواردی تجویز شود؛ مثل جراحی که آخرین راه حلی است که پزشک تجویز میکند. هیچ عاقلی و هیچ دینی نمی گوید که از همان آغاز باید با خشونت رفتار کرد. اما آنچه که باید بر آن تاکید شود، این است که دشمنان ما درصددند که از طریق ترویج فرهنگ تساهل و تسامح، غیرت وحساسیت را از مردم ما بگیرند و بهانه آنان نیز این است که حساسیت داشتن به مسائل اخلاقی خشونت است.
از این روی باید مراقب بود و در این زمینه تسلیم این ترفند دشمن نشد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان