4 آبان 1390, 0:0
بررسي تطبيقي مكاتب اخلاق فضيلت مدار و وظيفه گرا
سینا اشراقی
مکتب اخلاق فضیلت مدار: این مکتب دیدگاه و هدف اصلی خود را بر پایه رشد و پرورش فضایل اخلاقی در وجود آدمی قرار داده است. در واقع همین فضایل هستند که درهای سعادت و خوشبختی را برای انسان باز میکنند. تنها راه رسیدن به سعادت و نیکبختی جامعه، عمل کردن افراد آن به الگوهای اخلاقی و پرورش فضایل در باطن خود میباشد و فضیلت عاملی است که خیر و خوبیها را برای انسان به ارمغان میآورد.
این مکتب اخلاقی، یکی از قدیمی ترین مکتبهایاخلاقی است که از حکمای یونان آغاز میشود و در زمان ارسطو به اوج خود میرسد. ارسطو از دیدگاه غایت شناسانه خویش به مباحث اخلاق پرداخته است و در توصیف بالاترین درجه خیر برای انسان ها به نیکبختی اشاره میکند. ارسطو در باب نیکبختی معتقد است نیکبختی چیزی است که به خودی خود مطلوب است و مطلوبیتش به خاطر چیز دیگر نیست. ارسطو راه رسیدن به سعادت را فضیلت میداند و در بحث فضیلت نیز شروط و موازینی را در نظر میگیرد که با طی این مراحل و داشتن شرایط لازم میتوان به فضیلت نایل گشت و هر کسی نمیتواند به خودی خود به منشا این خیر عمومی دست یابد، بلکه شرایط و موازینی منحصر به خود را داراست.
اخلاق ناظر به فضیلت در ابتدا به وظیفه و احکام مربوط به آن توجه نمی کند بلکه به فضیلت هر عمل از منظر معنای نهایی و غایی آن مینگرد. چرا که به اعتقاد وی «هر چیزی رو به سوی سرنوشت منحصر به فرد خود دارد.» همان طور که وجود هر چیزی در عالم دارای غایتی نهایی است، «آدمیان نیز زمانی دلشاد و سعادتمند هستند که نقش خود را که به غایت آنها منجر میشود به خوبی ایفا کنند.» بنابراین احکام ناظر به فضیلت به نحو بارزی با فاعل و انگیزه انجام عمل مربوط میشود. انسان باید هدف و انگیزه اعمال فضیلت مدار را در درون خود پرورش دهد و همین انگیزه، زمینههایلازم را برای انجام افعال و امور خیر فراهم خواهد ساخت.
پس در فضیلت گرایی منش اخلاقی، انگیزه ها و ملکات فاضله اساسی ترین محور سنجش اخلاقی هستند. طبق این مبنا فضیلت انسان ها بر اساس معیارهای والامورد سنجش و ارزیابی قرار میگیرد. از این منظر اخلاق فضیلت به تعالی انسانها که در رفتار و اعمال آن ها تجلی یافته است، میاندیشد که این رفتار و اعمال از انگیزههایمتعالی سرچشمه گرفته است.
مکتب وظیفه گرایی: این مکتب که با نام کانت پیوند خورده است، برای سنجش اعمال اخلاقی به مفهوم تکلیف و وظیفه متوسل میشود و درستی اعمال انسان را برگرفته از نوعی الزام تلقی میکند، الزامی که در خود افعال وجود دارد و به صورت مفاهیم اخلاقی نهفته است. در این تفکر خوبی و بدی افعال به خود افعال تعلق میگیرد نه مانند مکتب فضیلت مدار بر غایات افعال، به این ترتیب در این دیدگاه فعل خوب ذاتاً خوب است و این خوبی از نتایج حاصل نمیشود. این مکتب با سرلوحه قرار دادن شعار «عدالت باید اجرا شود حتی اگر آسمان به زمین بیاید» به هر گونه توجه به غایات و نتیجه اعمال انسانی خط بطلان میکشد. به همین دلیل کانت معتقد است که اخلاق به سعادت ربطی ندارد و خواستگاه اعمال اخلاقی را در نوعی حس وظیفه شناسی میداند. کانت عقل عملی را در خدمت اراده نیک انسان ها میداند و اراده نیک را انگیزه اعمال اخلاقی معرفی میکند و عمومی بودن را یکی از اجزای ذاتی این اخلاق میداند. هر چند عمل کردن به اصول اخلاقی در جامعه برای همه انسان ها لازم است و یکی از اصول و شرایط اجتماعی زیستن محسوب میشود، ولی نمیتوان انسانها را به انجام امور خیر مجبور کرد. برخلاف نظری که در این مکتب بیان گشته است، در سرشت انسانها علاقه و گرایش به مسائل اخلاقی و امور خیر وجود دارد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان