دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

چگونه خود را از گمراهی نگه داریم؟

انسان به طور طبیعی گرایش به کمال و امور کمالی دارد و لذا عشق به زیبایی‌ها و بیزاری از کاستی‌ها و زشتی‌ها در وجود انسان نهادینه شده است.
چگونه خود را از گمراهی نگه داریم؟
چگونه خود را از گمراهی نگه داریم؟
نویسنده: سلمان محبی

انسان به طور طبیعی گرایش به کمال و امور کمالی دارد و لذا عشق به زیبایی‌ها و بیزاری از کاستی‌ها و زشتی‌ها در وجود انسان نهادینه شده است. انسان سالم نمی‌تواند به زشتی‌ها و کاستی‌ها گرایش داشته باشد و به سوی آن برود. بنابراین گرایش به آن ریشه در تغییر طبیعت و یا اشتباه در تطبیق دارد.

این واگرایی از گرایش طبیعی، همان ضلالت و گمراهی است، چرا که ضلالت به معنای عدول از راه مستقیم و مسیر کمالی هدایت و گرایش به ضد آن به طور عمدی و یا سهوی است و این واگرایی از کمال چه کم یا زیاد باشد، ضلالت تحقق می‌یابد.

هر انسانی حتی دیوانگان حاضر نیستند متهم به گمراهی شوند و آنان را دیوانه، بی خرد، گمراه و بدخواه بنامند؛ چرا که احساس می‌کنند که در این واژگان، تنقیص نهفته است. قرآن گزارش می‌کند که مفسدان نیز خود را جزو مصلحان می‌دانند و بر این باور پافشاری دارند. این بدان معنا خواهد بود که گرایش به کمال و کمالیات به عنوان یک ارزش طبیعی مورد توجه و اهتمام همه انسان‌هاست.

اما پرسش این مطلب آن است که چرا واگرایی از کمال در انسان پدید می‌آید و او به زشتی‌ها و کاستی‌ها گرایش می‌یابد و انسان چگونه می‌تواند خود را از خطر گمراهی و ضلالتی چنین نگه دارد؟ نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه‌های قرآنی کوشیده است تا به این پرسش اساسی پاسخ مناسب دهد.

گمراهی، واگرایی از کمال

هدایت در آموزه‌های قرآنی به راهی راست گفته می‌شود که انسان را به سوی کمال و کمالیات می‌برد و بستری برای فعلیت یابی آنها فراهم می‌آورد. این مسیر هدایتی که از آن به دین، صراط مستقیم و مانند آن تعبیر می‌شود، از نظر قرآن همان مسیر عبودیتی است که آدمی برای آن آفریده شده است. (ذاریات، آیه 56) چرا که عبودیت، کوتاه‌ترین راه برای فعلیت یابی، حقایق اسمایی است که در ذات انسان سرشته شده است. با فعلیت یابی این اسماء الهی، انسان، خدایی (متاله) می‌شود و همه کمالات در وی تحقق می‌یابد و با تحقق این کمالات است که لایق خلافت و مظهریت ربوبی می‌شود و بر همه ماسوی الله ربوبیت و پروردگاری می‌کند.

بنابراین، هدایت در آموزه‌های قرآنی، چیزی جز عبودیت تحصیلی نیست، چرا که همه موجودات به عنوان آفریده‌های الهی عبد تکوینی خداوند هستند؛ (مریم، آیه 93) اما آنچه به کمالات وجودی آدمی فعلیت می‌بخشد و از قوه بیرون می‌برد، همان عبودیت تحصیلی است که با سعی انسان در مسیر هدایتی به دست می‌آید؛ چرا که سعی انسان زمینه لقاءالله را فراهم می‌آورد و آدمی را در مرتبه قرب الهی چنان نزدیک می‌سازد که متاله و خدایی شده و قابلیت خلافت و جانشینی او را به عنوان مظهر ربوبیت به دست می‌آورد. (نجم، آیه 39 و انشقاق، آیه 6)

هرگونه واگرایی خرد و کلان و کم و بیش از این راه هدایتی به معنای ضلالت و گمراهی است که نتیجه‌ای جز از دست رفتن سرمایه وجودی انسان و خسران آشکار برای او ندارد (بقره، آیات 26 و 27 و اعراف، آیات 148 و 149) چرا که چنین مسیری، در بردارنده غلبه و چیرگی پلیدی و زشتی بر انسان (انعام، آیه 125) پیروی از متشابهات و شبهات (آل عمران، آیه 7) سرگردانی و تحیر (اعراف، آیه 186)، نومیدی (حجر، آیه 56)، عدم تاثیر برهان و حجت (مومنون، آیات 103 و 106) به سبب چیرگی شهوات بر عقل و خرد و فطرت سالم، افتادن در گناهان و رفتارهای ناهنجار (کهف، آیه 55) و درنهایت تکذیب آیات خدا (مومنون، آیات105و 106) و تردید و تشکیک در هدفمندی هستی و فلسفه آفرینش و وجود قیامت و برپایی آن (شوری، آیه18) و در یک کلمه انکار حرکت کمالی در هستی است. این بدان معنا خواهد بود که انسان در این زمان، هیچ گرایش به کمال نخواهدداشت و اصولاً کمال جویی را در حرکت هستی، نادرست می‌داند.

بنابراین گمراهی از مسیر حرکت کمالی و کمالیات، آدمی را گام به گام به سوی خسران و زیان ابدی می‌برد و موجب می‌شود تا او اندک اندک، از خوبی‌ها، زیبایی‌ها، نیکی‌ها و کمالیات به سوی بدی‌ها، زشتی‌ها، بدکاری‌ها و نواقص کشیده شود. این همان واگرایی است که در گمراهی و ضلالت موج می‌زند و خداوند بارها و بارها انسان‌ها را نسبت به این خطر آگاه ساخته و هشدار داده است.

خداوند در آیات بسیاری از جمله 8 و 16 و 17 و 26 سوره بقره و 8 سوره آل عمران و نیز 88 و 143 سوره نساء و مانند آن، منشا و خاستگاه گمراهی بشر و دوری از مسیر هدایت به سوی ضلالت را عملکرد خود انسان‌ها معرفی می‌کند که در یک فرآیندی خداوند ایشان را به حال خود وامی گذارد و آنان را حیران و سرگردان می‌سازد. این درحالی است که انسان‌ها ملاک تشخیص هدایت از ضلالت را در ذات خویش دارند (یونس، آیه32) و با یک میزان سنج درونی به سادگی می‌توانند کمال را از ضدکمال بازشناسند و به کمال گرایش یافته و از ضد کمالی واگرایی داشته باشند. اما پیروی از هواهای نفسانی و وسوسه‌های شیطانی موجب می‌شود تا اندک اندک چنان از مسیر هدایت دور شوندکه دیگر به حال خود واگذار شده و در سرگردانی و حیرت دست و پا زنند. (جاثیه، 23 و آیات دیگر)

اصولاً فطرت سالم و عقل و قلب سلیم آدمی به گونه‌ای است که به کمالات گرایش و از نواقص واگرایی دارد؛ اما انسانها خود به گونه‌ای عمل می‌کنند که فطرت سالم، بیمار شده و عقل و قلب سلیم از کار تشخیص باز می‌ایستد. بنابراین کسی که خود زمینه اضطرار خویش را به اختیار فراهم آورده نمی‌تواند دیگری را سرزنش کند که وی را در اضطرار گمراهی و سرگردانی و حیرت قرار داده است، چراکه به اختیار خویش خود را در چنین اضطرار قرار داده است. این شخص همانند کسی است که خود به لبه پرتگاه رفته و اجازه داده تا پرتگاه او را به سوی خویش بکشد. خداوند به صراحت در آیه115 سوره توبه می‌فرماید که گمراه ساختن اهل هدایت پیش از بیان راه‌های تقواپیشگی، دور از شان خداوندی است. این بدان معناست که خود انسان با همه نشانه‌های الهی برای حرکت در مسیر هدایتی، کاری می‌کند تا زمینه گمراهی در وی پدید آید. بنابراین به جای سرزنش دیگران باید خودرا ملامت کند که کوشیده است خودفریبی کند و مکر نماید. (رعد، آیه33)

موانع بازدارنده از گمراهی

انسان در شرایطی زندگی می‌کند که دوزخ بر همگان به یک معنایی احاطه دارد، به این معنا که دنیا به سبب شرایط خاص خود همانند دوزخی است که بر زندگی بشر احاطه دارد. از این رو گفته اند همگی از صراطی که برروی دوزخ ساخته شده است می‌گذرند؛ چراکه مسیر حرکت به سوی کمالات از صراط مستقیمی می‌گذرد که در درون دوزخ دنیا ساخته شده است. اگر انسان به دنیا بنگرد می‌بیند که شرایط به گونه‌ای است که دوزخ، او را احاطه کرده است. از چهار سوی انسان، شهوات و وسوسه‌های ابلیسی به انسان هجوم می‌آورد. تنها از بالاو پایین انسان است که هجوم شیطان و وسوسه‌های آن وجود ندارد؛ چرا که در سمت آسمان خدای یگانه‌ای است که پناهگاه انسان است و در سمت پایین او سجده گاهی است که به سجده، شیطان را فراری می‌دهد.

در انسان زمینی، هفت دری است که می‌تواند به سوی دوزخ و بهشت باز شود. گوش و زبان و چشم و مانند آن، هم می‌تواند عامل دست یابی بشر به کمالات باشد هم عامل مهم برای رفتن به نواقص دوزخی شود. از این رو گفته‌اند که دوزخ را هفت در است. البته انسان می‌تواند این درها را به سوی کمالات باز کند و به بهشت درآید. چنان که برای بهشت یک در اختصاصی دیگر است که آن قلب است؛ چرا که قلب آدمی، جایگاه الله است و در آن تنها خداوند قرار می‌گیرد. پس اگر در قلب را بگشاید جز خداوند نمی‌بیند و اگر بسته شود هیچ کسی در آن وارد نشود؛ چرا که این خانه، خانه خداست و ابلیس را نیز بدان راهی نیست. البته قلب، بیمار می‌شود و می‌میرد و یا سنگ می‌گردد و سخت می‌شود ولی هرگز خانه دشمن خدا نمی‌شود؛ چرا که قلب همان خانه عقل است و عقل مظهر خداوندی است و کسی را اجازه نمی‌دهد تا در آن در آید.

بنابراین، تا زمانی که انسان را عقل و قلبی است، فطرت سالم و سلیمی وجود دارد که می‌توان امیدوار شد که به راه هدایت درآید و اگر این قلب سنگ شد و سخت گشت، دیگر امیدی نیست تا درهای هفت گانه دیگر به سوی بهشت باز شود، چرا که گوش و چشم و دیگر راه‌ها و درها براساس قلب و عقل است که می‌توانند حق را از باطل بازشناسند و راه را از چاه تشخیص دهند. با مرگ قلب و عقل و یا سخت شدن آن برای درها و راه‌های دیگر، امکانی نیست تا حق را بشناسند و به سمت و سوی آن حرکت کنند.

این بدان معناست که انسان باید همواره بکوشد تا اگر راه‌ها و درهایی دیگر چون چشم و گوش آلوده شد، اجازه ندهد تا زنگارهای آن چنان عقل و قلب را فرا گیرد که سنگ و سخت گردد و کاملا راه قلب بسته شود که دیگر همه راه‌های بهشت بر او بسته خواهد شد.

نقش ایمان و تقوا در جلوگیری از گمراهی

از آن جایی که راه هدایت در ذات انسان باز است و فطرت و عقل و قلب آدمی به سوی کمال گرایش دارد، لذا باید به گونه‌ای عمل کند که این راه، همچنان باز باشد و اجازه ندهد تا وسوسه‌های شیطانی اندک اندک راه را بر او ببندد و راه ضلالت را بر او بگشاید. از این رو خداوند در آیات 20 و 21 سوره سبا، ایمان را مهمترین مانع پیروی انسان از شیطان و بازدارنده از گمراهی معرفی می‌کند، چرا که ایمان، عامل استواری روح کمال طلب انسان و عامل ثبات قدم در دنیا و آخرت و مصونیت یابی از وسوسه‌های ابلیسی و گمراهی است. (ابراهیم، آیه 27)

ایمان موجب می‌شود تا آدمی نسبت به حقیقت هستی شناختی کامل یابد و بر پایه حکمت و فلسفه آفرینش زندگی خود را سامان دهد و مراقب کارها و رفتارهای خویش باشد. (مائده، آیه 105)

تقوا نیز عامل توجه آدمی به خداوند و مصونیت وی از وسوسه‌های گمراه کننده شیاطین می‌شود. (اعراف، آیات 201 و 202) به این معنا که تقوا، هم موجب می‌شود تا آدمی همچنان در مسیر کمالات خواهی فطرت و عقل باشد و از نقص و پلیدی گریزان گردد و هم اجازه ندهد تا ابلیس با وسوسه‌های خویش او را به سمت واگرایی از کمالات سوق دهد.

البته در مسئله حرکت در مسیر الهی و دوری از گمراهی، هرگز نباید از رحمت الهی (نساء، آیه 113) و فضل خداوندی (همان) غافل بود. به سخن دیگر، انسان می‌بایست به این نکته باور داشته باشد که همواره تحت ربوبیت الهی است و این خداوند است که در حقیقت بقای حرکت در مسیر فطرت و عقل را تضمین می‌کند و او را از وسوسه‌ها و دسیسه‌های ابلیس و زیاده خواهی‌های نفس نگه می‌دارد. چنین توجهی به معنای باور به ربوبیت الهی و ضامن اصلی ایجادی و بقایی حرکت در مسیر توحید و هدایت است.

در این میان انسان باید تلاش‌هایی داشته باشد تا عنایت و فضل الهی به او دوچندان شود. بنابراین افزون بر ایمان فطری و عنایت الهی می‌بایست به اموری تمسک جوید که تقوای ذاتی و فطری انسان را تقویت کرده و عنایت خداوندی را افزایش دهد. این جاست که ذکر خداوند (اعراف، آیات 201 و 202)، پایبندی به آموزه‌های الهی که در قالب صراط مستقیم دین (حمد، آیات 6 و 7) و تعالیم وحیانی قرآن (مائده، آیات 104 و 105 و نیز یونس، آیه 108) ارایه شده، موجب می‌شود تا این فطرت، همچنان باقی بماند و سلامت عقل و قلب به او در تشخیص حق از باطل یاری رساند و گام‌های درستی در مسیر کمالی شدن خود بردارد.

در این میان افزایش روحیه تسلیم و حق پذیری (روم، آیه 53) و اخلاص در عبودیت و خالص شدن برای او، موجب می‌شود تا بیش از پیش ملتزم به معارف الهی (اعراف، آیه 175 و طه، آیات 120 و 123)، اطاعت از آموزه‌های پیامبران (طه، آیات 83 و 85) باشد و گام در راه پذیرش ولایت مطلق خداوند بردارد (اعراف، آیه 30) و خداوند نیز به سبب همین اطاعت و ولایت پذیری، راه عبودیت را بیش از پیش به روی وی بگشاید و احکام الهی را روشن تر از گذشته به او بنمایاند (نساء، آیه 176) و هدایت او را خود به دست گیرد.

به سخن دیگر، هر چه انسان در مسیر تقوای عقلانی و فطری گام بردارد، درهای معرفت بیشتری به سوی وی گشوده می‌شود؛ چرا که داشتن تقوای عقلانی و فطری نخستین شرط برای هدایت پذیری است (بقره، آیات نخست) و پس از آنکه این تقوای فطری به تقوای کامل یعنی عمل به آموزه‌های وحیانی کلی تبدیل شد، دریچه معرفت به سوی وی گشوده می‌شود و هر چه بیشتر به این احکام و آموزه‌های وحیانی عمل کند، درهای تازه برای او باز می‌شود. این گونه است که در مسیر عبودیت مطلق قرار می‌گیرد و به عنوان عبدالله، از هرگونه وسوسه‌ها در امان و عصمت قرار می‌گیرد. (حجر، آیات 39 تا 42 و نیز اسراء، آیات 61 تا 65)

اگر بزرگان کامل و واصل در عرصه عبودیت ربوبی همواره سخن از عمل به علم می‌کنند، از این روست که عمل به هر علمی، دریچه ای به سوی معرفت بزرگ تر باز می‌کند. بنابراین نتیجه علم اجمالی با عمل، علم تفصیلی خواهد بود که عمل به علم تفصیلی موجب می‌شود تا علم کامل‌تری به دست آید.

به سخن دیگر، عمل به علم الیقین، موجب می‌شود تا عین الیقین حاصل آید و با عمل به عین الیقین، انسان به حق الیقین برسد که برتر از آن، دانشی و معرفتی نیست، چنان که عمل به حق الیقین همان عبودیت مطلقی است که باطن و گوهر آن ربوبیت آدمی بر ماسوی الله است.

زمانی که انسان به مقام عبودیت مطلق ربوبی رسید، چون خداوند اخلاص او را خالص می‌گرداند از مقام مخلصین (به کسر لام) یعنی اخلاص دارندگان به مقام مخلصین (به فتح لام) یعنی خالص شدگان می‌رسد که دیگر هیچ وسوسه درونی و بیرونی بر آن کارساز نیست. (ص، آیات 82 و 83 و آیات پیش گفته)

بنابراین، خداوند در مرحله نخست با عنایت و فضل آغازین خود که همان رحمت رحمانی است، در فطرت و عقل بشر، تقوای عقلانی و فطری را گذاشته است که قدرت تشخیص ابتدایی را فراهم می‌آورد. اگر انسان به همین تشخیص ابتدایی عمل کند، به معرفت هدایتی الهی از طریق آموزه‌های وحیانی دست می‌یابد و چون به این معرفت هدایتی و آموزه‌های وحیانی عمل کند و در کار خویش اخلاص داشته باشد، به فضل و عنایت رحیمی الهی می‌رسد و خداوند او را خالص می‌گرداند که در این صورت دیگر در دژی وارد می‌شود که هیچ چیزی او را آسیب نمی رساند. اینجاست که گمراهی دیگر برای خالص شده الهی معنا و مفهومی ندارد، چرا که در مقام عصمت الهی قرار دارد و عاصم او خداوند است که برتر از او نگه دارنده و حافظی نیست.

مقاله

نویسنده سلمان محبی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

چگونه خود را از گمراهی نگه داریم؟

چگونه خود را از گمراهی نگه داریم؟

انسان به طور طبیعی گرایش به کمال و امور کمالی دارد و لذا عشق به زیبایی‌ها و بیزاری از کاستی‌ها و زشتی‌ها در وجود انسان نهادینه شده است.
علم آموزی و تأمین رزق و روزی (پرسش و پاسخ؟)

علم آموزی و تأمین رزق و روزی (پرسش و پاسخ؟)

پرسش: بر اساس آموزه‌های وحیانی چگونه علم آموزی موجبات از بین رفتن فقر و تنگدستی را فراهم آورده و مستوجب تضمین رزق و روزی انسان می‌گردد؟ لطفاً به نحو اجمال پاسخ دهید.
بخل و آثار زیانبار آن

بخل و آثار زیانبار آن

برخی از رفتارهای اجتماعی بیانگر بینش و نگرش افراد است.
انسان از خاک تا افلاک

انسان از خاک تا افلاک

انسان موجودی مرکب است ولی آنچه هویت انسانی را معنا می‌بخشد، بخش معنوی و روحانی اوست که جایگاه خلافت الهی را به همین سبب کسب کرده است؛ زیرا خداوند پس از آنکه در کالبد خاکی انسان روح خویش را دمید و همه صفات خویش را در انسان با تعلیم اسمایی به ودیعت گذاشت، آنگاه بود که فرمان سجده را صادر کرد و از همه ما سوی الله خواست تا بر انسان سجده کنند.
بی احترامی به بهانه رفاقت!

بی احترامی به بهانه رفاقت!

با توجه به اینکه انسان موجودی اجتماعی است و برای ارائه حیات خویش نیاز به ارتباطات در جامعه دارد.

پر بازدیدترین ها

رابطه علم و عمل

رابطه علم و عمل

علم و دانش بشری زمانی برای جامعه و مردم سودمند و مفید است که با عمل و اجرا همراه گردد یعنی عالم به علم و دانسته‌های خود عمل کرده و آن را با اشتیاق به دیگران نیز بیاموزد.
الخیر فی ماوقع

الخیر فی ماوقع

برای خیلی‌ها این پرسش مطرح می‌شود که چرا ما هر گاه با مصیبت و گرفتاری مواجه می‌شویم، و نخستین تحلیل و توصیف ما از آن این است که در آن خیری بوده است؟
No image

اشعار ناقوسیه

مال حرام و آثار حرامخواری

مال حرام و آثار حرامخواری

مال حرام به سبب آنکه تاثیر شگرف منفی در زندگی بشر دارد، یکی از مباحث مهم در فقه زندگی است.
Powered by TayaCMS