كلمات كليدي : عهد، عهد قديم، عهد جديد، عيسي، پولس، عهد با نوح، عهد با ابراهيم، شريعت
نویسنده : محمد ضياء توحيدي
عهد در مفهوم عام آن به معنی شرط و قراری است که میان دو شخص بسته میشود اما در معنای خاص آن که مفهومی الهیاتی است به معنی شرطی است که میان انسان و خداوند برقرار میشود.
البته این عهد ممکن است به صورت یکطرفه باشد به این معنی که خداوند، با انسانها عهدی ببندد و خود را ملزم به آن فرماید. گاهی نیز این عهد به صورت دو طرفه میباشد به این معنی که خداوند معاهدهای را به انسانها اعلام فرماید و به انسانها وعده میفرماید که در صورت تعهد و پایبندی به فرمان الهی، خداوند نیز به عهد خویش وفادار خواهد بود.
عهدهای خداوند با انسان
با مراجعه به کتاب مقدس، میتوان به نمونههای متعددی از عهد خدا با انسان دست یافت؛ عهدهایی که گاه به صورت قراری یک طرفه از سوی خداوند به انسان اعلام گردیده و گاه نیز صورت معاهده و عهد دو طرفه را پیدا کرده است:
دو عهد خداوند با حضرت نوح
اولین عهد خداوند در کتاب مقدس، با جناب نوح بسته میشود؛ عهدی که به روشنی یکسویه است و خداوند در قبال آن، چیزی را از انسانها طلب نمیفرماید.
طبق گزارش کتاب مقدس، پس از آنکه خداوند تصمیم میگیرد تا تمامی انسانها را هلاک سازد، به نوح میفرماید: «زیرا اینک من طوفان آب را بر زمین میآورم تاهر جسدی را که روح حیات در آن باشد، از زیرآسمان هلاک گردانم و هرچه بر زمین است خواهد مرد لکن عهد خود را با تو استوارمی سازم، و به کشتی در خواهی آمد، تو وپسرانت و زوجه ات و ازواج پسرانت با تو».[1]
پس از هلاک تمامی موجودات روی زمین (به استثنای افراد و حیواناتی که در کشتی نوح بودند) خداوند خطاب به نوح، دومین عهد خویش را چنین بیان میدارد: «اینک من عهد خود را با شما و بعد از شما با ذریت شما استوار سازم، و با همهی جانورانی که با شما باشند، از پرندگان و بهایم و همه حیوانات زمین با شما، با هرچه از کشتی بیرون آمد، حتی جمیع حیوانات زمین عهد خود را با شما استوار میگردانم که بار دیگر هر ذی جسد از آب طوفان هلاک نشود، و طوفان بعداز این نباشد تا زمین را خراب کند».[2]
بنابر این در عهد اول، خداوند نجات نوح و همراهانش را اعلام میفرماید و در عهد دوم، امانی به تمامی انسانها عطا میفرماید که از این پس از قهر الهی و مجازات به وسیلهی طوفان در امان خواهند بود.
عهد خداوند با حضرت ابراهیم
عهد خداوند با ابراهیم را میتوان از مصادیق عهد یکسویه خداوند برشمرد. در کتاب مقدس آمده است که خداوند با حضرت ابراهیم عهد بست و فرمود: « این زمین را از نهر مصر تا به نهر عظیم یعنی نهر فرات به نسل تو بخشیدهام».[3] در این جا اگرچه از کلمه "عهد" استفاده شده اما روشن است که این عهد به معنی وعده است و نه معاهده که مفهومی دو طرفه دارد.
البته خداوند در جایی دیگر نیز با ابراهیم عهد میبندد و در ازای این عهد، به ابراهیم دستوری نیز میدهد. در این مورد نیز اگرچه ظاهر امر آن است که این یک عهد دو طرفه است اما باز با تأمل در این بخش نیز میتوان دریافت که این عهد نیز یک عهد دوطرفه نیست به این معنی که تعهد خداوند به انجام این وعده در گروی محقق شدن فرمان خداوند نیست و سرپیچی از دستور خداوند، تنها مستلزم مجازات است و نه عدم وفای به عهدش.
در سفر پیدایش 17: 1 – 14 آمده است: «و چون ابرام نود و نه ساله بود یَهُوَه بر ابرام ظاهر شده گفت: من هستم خدای قادر مطلق. پیش روی من بخرام و کامل شو. و عهد خویش را در میان خود و تو خواهم بست و تو را بسیار بسیار کثیر خواهم گردانید. آنگاه ابرام به روی درافتاد و خدا به وی خطاب کرده گفت: اما من اینک عهد من با توست و تو پدر امتهای بسیار خواهی بود. و نام تو بعد از این ابرام خوانده نشود بلکه نام تو ابراهیم خواهد بود زیرا که تو را پدر امتهای بسیار گردانیدم. و تو را بسیار بارور نمایم و امتها از تو پدید آورم و پادشاهان از تو به وجود آیند. و عهد خویش را در میان خود و تو و ذُریت بعد از تو استوار گردانم که نسلاً بعد نسل عهد جاودانی باشد تا تو را و بعد از تو ذریت تو را خدا باشم. و زمین غربت تو یعنی تمام زمین کنعان را به تو و بعد از تو به ذریت تو به ملکیت ابدی دهم و خدای ایشان خواهم بود.
پس خدا به ابراهیم گفت: و اما تو عهد مرا نگاه دار تو و بعد از تو ذریت تو در نسلهای ایشان. این است عهد من که نگاه خواهید داشت در میان من و شما و ذریت تو بعد از تو هر ذکوری از شما مختون شود و گوشت قَلفة خود را مختون سازید تا نشان آن عهدی باشد که در میان من و شماست. هر پسر هشت روزه از شما مختون شود. هر ذکوری در نسلهای شما خواه خانه زاد خواه زر خرید از اولاد هر اجنبی که از ذریت تو نباشد. هر خانه زاد تو و هر زرخرید تو البته مختون شود تا عهد من در گوشت شما عهد جاودانی باشد. و اما هر ذکور نامختون که گوشت قَلَفة او ختنه نشود آن کس از قوم خود منقطع شود زیرا که عهد مرا شکسته است».
عهد قدیم و عهد جدید
در میان تمامی عهدهایی که در کتاب مقدس، میان خدا و انسان بسته شده است، دو عهد از اهمیت و جایگاه الهیاتی خاصی برخوردارند.
عهد اول (عهد قدیم)
نخستین عهد خداوند، تنها با قوم اسرائیل بسته شد که بر اساس آن، خداوند از این قوم پیمان گرفت تا به دستورات و احکام الهی گردن نهند و در مقابل، خداوند نیز همواره یار و یاور این قوم باشد و آنان را به سرمنزل سعادت و خوشبختی، رهنمون گردد:
«واکنون اگر آواز مرا فی الحقیقه بشنوید، و عهد مرا نگاه دارید، همانا خزانه خاص من از جمیع قومها خواهید بود. زیرا که تمامی جهان، از آن من است. و شما برای من مملکت کهنه و امت مقدس خواهید بود».[4]
خداوند با قوم بنیاسرائیل عهدی دو سویه بست که بر اساس آن، بنیاسرائیل میبایست به فرامین الهی گردن نهاده و از آنها پیروی کنند تا به عنوان قوم برگزیدهی خداوند مورد توجه خاص او قرار گیرند:
«ای اسرائیل، فرایض و احکامیرا که من امروز به گوش شما میگویم بشنوید، تا آنها را یاد گرفته، متوجه باشید که آنها را به جا آورید. یهوه خدای ما با ما در حوریب عهد بست».[5]
بر این اساس، التزام عهد خداوند به عهد خویش با بنیاسرائیل مشروط به انجام شریعت توسط آنان بود. پولس در رسالهی خویش به مردم غلاطیه چنین مینگارد: «قبل از آمدن ایمان، زیر شریعت نگاه داشته بودیم و برای آن ایمانی که میبایست مکشوف شود، بسته شده بودیم».[6]
عهد دوم (عهد جدید)
به اعتقاد مسیحیان، خداوند دومین عهد خویش را با فدایی شدن حضرت مسیح در راه گناهان بشریت با انسانها منعقد کرده است. از نگاه آنان، انسان سقوط کرده در وضعیتی اسفبار قرار دارد و از نجات خویش عاجز است و تنها خداوند است که میتواند او را از این وضعیت نجات بخشد.[7] بر این اساس، حضرت عیسی پیمانی جدید را از سوی خداوند برای انسانها به ارمغان آورده است که بر پایهی آن، نجات انسانها از راه ایمان به حضرت مسیح و قربانی شدن او بعنوان کفارهی گناهان انسانهاست.
کلام قدیس آگوستین در این باره
قدیس آوگوستین در تبیین این نظریه اظهار میدارد که مرگ مسیح بر صلیب، همانند قربانی سوختنی است که در عهد عتیق رواج داشت. از نگاه وی، مرگ مسیح به عنوان یک قربانی کامل، میان انسانها و خداوند، میانجیگری کرد و توانست، ارتباط مجدد خدا و انسان را برقرار سازد.[8]
به هر حال، مسیحیان با استناد به فقراتی از کتاب مقدس بر این باورند که با فرا رسیدن دوران عهد دوم خداوند، شریعت از گردن انسانها برداشته شده است و در حقیقت، شریعت نقش واسطهای موقت را ایفا کرده است تا زمان عهد دوم خداوند فرا برسد. پولس در این باره مینویسد:
«قبل از آمدن ایمان، زیر شریعت نگاه داشته بودیم و برای آن ایمانی که میبایست مکشوف شود، بسته شده بودیم، پس شریعت لالای ما شد تا به مسیح برساند تا از ایمان عادل شمرده شویم، لیکن چون ایمان آمد، دیگر زیر دست لالا نیستیم».[9]
وی در نامهی خویش به مردم روم مینویسد: «لکن الحال بدون شریعت،عدالت خدا ظاهر شده است».[10]
و در جای دیگر چنین اظهار میدارد: «خدا پسر خود را فرستاد که از زن زاییده شد و زیر شریعت متولد، تا آنانی را که زیر شریعت باشند فدیه کند...».[11]
اشاره به دوران عهد جدید در کتابهای عهد عتیق
در همین راستا، مسیحیان به بخشهایی از عهد عتیق استناد کردند و اظهار داشتند که خداوند، پیشتر از فرا رسیدن چنین عهدی خبر داده بوده است:
«یَهُوَه میگوید: اینک ایامی میآید که با خاندان اسرائیل و خاندان یهودا عهد تازهای خواهم بست. نه مثل آن عهدی که با پدران ایشان بستم در روزی که ایشان را دستگیری نمودم تا از زمین مصر بیرون آورم زیرا که ایشان عهد مرا شکستند با آنکه یَهُوَه میگوید من شوهر ایشان بودم اما یَهُوَه میگوید: اینست عهدی که بعد از این ایام با خاندان اسرائیل خواهم بست. شریعت خود را در باطن ایشان خواهم نهاد و آنرا بر دل ایشان خواهم نوشت و من خدای ایشان خواهم بود و ایشان قوم من خواهند بود».[12]
از نگاه مسیحیان، ارمیا اشاره به عهد جدید خداوند میکند که بر اساس آن شریعت ظاهری موسی از میان رفته و جایگاه شریعت در قلب آدمی خواهد بود.[13]
همچنین در برخی از منابع، عبارت «به واسطهی خون عهد تو»[14] از کتاب زکریا را نیز اشارهای به عهد جدید که با مصلوب شدن مسیح صورت میپذیرد مرتبط دانستهاند.[15]
تأکید بر فرارسیدن عهد جدید از سوی جناب مسیح
از نگاه مسیحیان، حضرت مسیح نیز به روشنی این عهد را متذکر ساخته است. بر اساس گزارش انجیلها، آن حضرت در آخرین شام زندگی خویش، شاگردانش را از عهد جدید خداوند خبردار میسازد:
«و چون ایشان غذا میخوردند، عیسی نان راگرفته، برکت داد و پاره کرده، به شاگردان داد وگفت: بگیرید و بخورید، این است بدن من وپیاله را گرفته، شکر نمود و بدیشان داده، گفت: همه شما از این بنوشید، زیرا که این است خون من در عهد جدید که در راه بسیاری بجهت آمرزش گناهان ریخته میشود».[16]
ارتباط میان عهد قدیم و عهد جدید از نگاه مسیحیان
تبیین چگونگی ارتباط میان عهد قدیم و عهد جدید، از جایگاه خاصی برخوردار است. به طور کلی مسیحیان بر این باورند که عهد قدیم به عنوان مقدمهای برای تحقق عهد اصلی خداوند یعنی عهد جدید بوده است.
از نگاه مسیحیان، عهد عتیق، ریشه، تنه و برگهای درختی است که میوه و ثمرهی آن، عهد جدید است. آگوستین اظهار میداشت: از عهد قدیم تا عهد جدید در حقیقت تماما سفری است به سوی مسیح.[17]
دیدگاه پولس در مورد فداشدن حضرت مسیح و نفی شریعت
مسیحیان در مواجهه با این سؤال که آیا فدا شدن حضرت مسیح به معنی منتفی شدن شریعت است، به روشنی اظهار میدارند که عهد دوم (که با فداشدن مسیح آغاز شده) متضمن برداشتهشدن شریعت بوده است چنانکه پولس در رسالات خویش مینویسد:
«قبل از آمدن ایمان، زیر شریعت نگاه داشته بودیم و برای آن ایمانی که میبایست مکشوف شود، بسته شده بودیم، پس شریعت لالای ما شد تا به مسیح برساند تا از ایمان عادل شمرده شویم، لیکن چون ایمان آمد، دیگر زیر دست لالا نیستیم».[18]
بنابر این از نگاه پولس، شریعت تنها راه حلی موقت برای انسانها بوده است و با فرا رسیدن عهد دوم، نیازی به پایبندی به عهد نخستین خداوند و انجام دستورات شریعت نیست.
ناسازگاری دیدگاه پولس با جملات حضرت مسیح
البته این دیدگاه پولس با ظاهر برخی از جملات حضرت مسیح ناسازگار است چرا که آن حضرت خطاب به شاگردان خویش میفرماید:
«کاتبان و فریسیان بر کرسی موسی نشسته اند. پس آنچه به شما گویند، نگاه دارید و بجا آورید ».[19]
همچنین در جایی دیگر با تأکید فراوان، هرگونه اهمال و سستی در انجام دادن دستورات شریعت با به شدت محکوم میفرماید و هرگز این تأکید خویش را محدود به زمانی خاص نیز نمیفرماید:
«گمان مبرید که آمدهام تا تورات یا صحف انبیاء را باطل سازم، نیامدهام تا باطل نمایم بلکه تا تمام کنم زیرا هر آینه به شما میگویم تا آسمان و زمین زایل نشود، همزه یا نقطهای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود. پس هر که یکی از این احکام کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود اما هر که به عمل آورد و تعلیم نماید، او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد».[20]