كلمات كليدي : اصنام، اوثان، انصاب، بت، الهه
نویسنده : فاطمه كرم پور
«اصنام» جمع «صنم» و در لغت به معنای مجسمه و تندیس است که اصل آن، از واژه عبری یا آرامی «صلم» گرفته شده است. صلم و «صلمن» از واژهایی هستند که در متون مسند بهمعنای تندیس آمدهاند.[1]
صنم در اصطلاح، به الهههای جاهلی گفته میشود که از چوب یا زر و سیم ساخته میشود و صورتی انسانی دارد.[2] اصنام برای نزدیکی به خدایان، در معابد به آنها تقدیم میشد، این الههها وظیفۀ اجابت دعا و برآوردن آرزوها و شفای بیماران را بر عهده داشتند و به عنوان نذر به الهههای معبد تقدیم میشدند.
«اوثان» جمع «وثن»، بتهایی از جنس سنگ بودهاند که رمز و سمبل خدا بودهاند و برایشان قربانیهایی تقدیم میشده است.
«انصاب» نیز به سنگهای غبارآلودهای میگفتند که در جایی نصب میکردند و در اطرافشان میچرخیدند و به اینگونه، «دوار» میگفتند و نزد آنها قربانی میکردند.[3] در ابتدا بر روی سنگها قربانی میشده است(مذبح) که به مرور زمان، مقدس شده، جانشین خدایان شدند. قرآن کریم، انصاب را «رجس»، و قربانی بر آنها را «عمل شیطانی» معرفی میکند.[4]
نخستین پرستندگان بتها را در میان اعراب، فرزندان اسماعیل(ع) دانستهاند. زمانیکه تنگی زندگی، ایشان را به کوچ اجباری از مکه وادار ساخت، هر خانواده، سنگی را از حرم برای حرمت به آن با خود برد و در هر منزلی مانند کعبه به دور آن میچرخید. این عمل در نسلهای بعد، جای خود را به پرستش سنگهای حرم داد.[5] نیز گفتهاند که «عمرو بن ربیعۀ لحی» بعد از مسافرت به «بلقاء شام» با خود بتانی را آورده، مردم را به پرستش آنها وادار ساخت. علاقه به بت و پرستش آن، چنان در خمیره عرب سرشته شد که تا سیصد و شصت بت با اشکال و اندازههای مختلف در کعبه نگهداری میکردند؛ اما تعدادی از این بتها احترام و اهمیت بیشتری داشتند که به برخی از آنها اشاره میشود:
منات
قدیمیترین بت عرب که در کنار دریا از ناحیه «مشلّل» در «قدید» میان مکه و مدینه نصب شده بود و تمامی اعراب، آن را بزرگ میشمردند و به نام آن قربانی میکردند. در این میان، اوس و خزرج، نزد این بت، حجشان را پایان میدادند و سرشان را میتراشیدند.[6]
منات، یکی از سه زن خدای است که در قرآن از آن یاد شده است.[7] در معنای این بتِ مؤنث آوردهاند که از ریشه «منی» به معنای «ریختن» است. وجه تسمیه منات را بدان خونی دانستهاند که بعد از قربانی بر این بت ریخته میشده است. البته ایندلیل، منطقی بهنظر نمیرسد؛ زیرا به این معناست که این بت تا مدتها بدون نام پرستش میشده و سپس نامی پیدا میکرده است.[8] دیگران نیز منات را از کلمه "منا " و "منیه" و به معنای «مرگ و تقدیر» گرفتهاند[9] که آن را با یکی از خدایان بابلی به نام «مامناتو» یکی میدانستهاند. منات، نزد عربها نماد مرگ است؛ ولی بابلیان، آن را نماد تقدیر میدانستند. در تصور عرب، «قضا و قدر» مذکر است، نه مؤنث و ایشان، نزد این بت از تیرهای قرعه(ازلام) استفاده نمیکردند.[10] سرانجام، منات، بعد از فتح مکه به دست حضرت علی(ع) نابود شد.
دومین بت معروف عرب «لات» نامیده میشد. این بت، سنگ سفیدرنگی بود که تنی چند از یهود، نزد آن «سویق» (سبوس) میکوبیدند.[11] درباره پدید آمدن این بت، اسطورههایی در میان مردان قدیم رواج داشته است. آنان لات را منسوب به مردی از ثقیف میدانستهاند که روی این صخره، نان میپخته و به حاجیان میفروخته است. بعد از مرگ او «عمرو بن ربیعه» به مردم گفته بود که مرد ثقیفی به داخل صخره فرو رفته است و مردم را به پرستش آن بت واداشته بود.[12] لات، بت ویژۀ مردم ثقیف بود و آنان برای آن، خانه ساخته بودند و آن خانه را از کعبه برتر میدانستند.[13]
این الهۀ مؤنث، نزد بابلیان و قبایل عرب، خدای خورشید بود و آن را «الهه فصل تابستان» میدانستند.[14] پرستش لات، هر چند به صورت یک صخره و بدون شکل بود، به سبب اعتقاد به روحی که درون آن وجود داشت، در چارچوب «مذهب فیتیشم» قرار خواهد گرفت.
بعد از فراگیر شدن اسلام، بزرگان ثقیف و متولیان معبد لات، همراه گروهی(وفد) به مدینه آمدند. این هیئت سیاسی، برای تسلیم شهر طائف، شرطهایی داشتند که یکی از آنها را حفظ بت لات اعلام کردند؛ اما پیامبر(ص) با آنها مخالفت ورزید؛ حتی آنها خواستار این شدند که فقط تا سه سال دیگر، بت را نگهدارند و در پایان، تسلیم رأی پیامبر اکرم(ص) شوند. با این حال، خود، حاضر به شکستن بت نشدند و حضرت محمٌد(ص) به مغیرة بن شعبه و ابوسفیان دستور داد تا آن بتکده را ویران سازند.[15]
«عزی» سومین بت عرب است که پس از لات و منات ساخته شده و بت اختصاصی قریش بوده و به تدریج در قبیلههای دیگر نیز پرستش شده است. عزی را با «عشتار» دختر خدای «سین» در اسطورههای بابلی برابر دانستهاند. «عشتار» در افسانههای بابلی، تموز، سمبل فصل زمستان بود، سپس نماد فراوانی، دوستی و زیبایی شد و بعدها بهصورت دختر خدا در آمد و سرانجام نزد یونانیان به «زهره» تبدیل شد. عزی نیز مظهر زمستان بود، این بت در «وادی نخله» به صورت سه درخت شور گز درآمد و الهۀ سرسبزی شناخته شد. عزی نزد عرب جاهلی با ازدواج و زناشویی پیوند داشت؛ چنانکه «عشتار» الهه محبت و عشق جسمانی بود.[16] این الهه، بعد از فتح مکه از سوی «خالد بن ولید» از میان رفت. عزی، قربانگاهی به نام «غبغب العزی» نیز داشته است.
هبل
هبل، بت قریش و بزرگترین بت کعبه بود. آن را به صورت انسان تراشیده بودند. جنس آن از عقیق سرخ بود، دست راستش شکسته شده بود و دستی از طلا برایش ساخته بودند و آن را «هبل خزیمه» میگفتند. «خزیمهبنمدرکه» کسی بود که این بت را در کعبه نصب کرد. از لام معروف قریش، یعنی تیرهایی که بر آن، فعلهای امر و نهی نوشته شده بود، در برابر این بت قرار داشت و پاکی نژاد نوزادان، نکاح، تجارت، سفر، جنگ و نزاع را از او اجازه میگرفتند.[17] برخی نیز بر این اعتقادند که او با «بعل» عبریان یکی میدانند و آن را خدای نعمت، فروانی و زراعت میشناسند.[18]
إساف و نائله
زن و مردی یمنی هستند که در کعبه مسخ شدند و مردم آنها را برای عبرت دیگران، جلوی کعبه نصب کردند. «اساف» بهصورت مرد و «نائله» را زنی دانستهاند که در سعی صفا و مروه، آنها را استلام میکردند.[19]
ذویالشری
بت بنیحارث از قبیله ازد بود که به صورت «داوزارس» در کتیبههای پترا و بصری آمده است و معادل «دیونوس» یونانیان است.[20] در مرکز نبطیها (قرن دوم وسوم ق.م.) در «سلع» ـ بنابر نقل تورات ـ قرار داشت که در زبان یونانی بدان «بطرا» میگفتند. شاید«بطرا» ترجمه یونانی «سلع» باشد که کلمه عبری یا سریانی است. بطرا معبد بسیار بزرگی برای بت "ذی الشری" است که خدای سرسبزی و شراب بوده است.[21]
ذو الخلصة
ذو الخلصة، بت خثعم و بجیله بود. این بت، صخره سفیدی بود که شکل تاجی بر سر آن تراشیده بودند. این بت در یمن بود و بتخانۀ آن را «کعبه یمانی» میگفتند.
«و قالوا لا تذرنّ ءالهتکم و لاتذرن ودّا ولا سواعا و لایغوث و لایعوق و نسرا.»[22]
«و گفتند: از معبودان خود دست برندارید، مخصوصاً ودّ، سواع، یغوث، یعوق و نسر را رها نکنید.»
این بتها را ابتدا قوم حضرت نوح(ع) میپرستیدند و پس از ایشان، اعراب به پرستش آنها پرداختند. اینان بتهایی بودند که بعد از طوفان نوح در زیر گل ولای، مدفون شده بودند، تا زمانی که دوباره سر برآوردند.
ودّ
«ود» یکی از نامهای ماه در متون عربستان جنوبی، ثمودی و لحیانی بوده است. این بت در «دومة الجندل» مقام داشته است و عربهای جنوبی در یمن، الهههای خویش را «ثالوث مقدس» ـ که همان ماه، خورشید و زهره بودند ـ میپرستیدند. ودّ، الهه بزرگ بود که شوهر محسوب میشد و این بت، هنگام ظهور اسلام، نزد «بنی عامر» بود که پردهدار آن بودند.
«یعوق» نزد «قبیله بنیکهلان» در یمن و به شکل «اسب» و یغوث به شکل شیر بوده است. پژوهشگران، این بت را مصری دانستهاند و بت شیرمانندی را به نام «تغنوت» شناسایی کردهاند.
«نسر» نیز به معنای کرکس از بتان بنیارم بوده است که در زبان عبری به صورت «نشر» و در تلمود، «نثرا» آمده است.
«سواع» نیز نزد بنیهذیل در «رهاط ینبع» بوده است.[23] «سواع» به معنای الهه مرگ و شرور بوده و در مقابل «یعوق» قرار داشته که به معنای محافظ از مرگ و شر بوده است.
«یغوث» به معنای چیزی است به آن استغاثه و از او کمک خواسته میشود.[24] اینجا ذکر این نکته ضروری مینماید که اعراب، فقط حیوانهای زنده را میپرستیدند و وجود این بتها بهشکل حیوان، نشانۀ ورود از فرهنگ و سرزمینهای دیگر است.[25]
فلس، رفاعه و اقصر
بتی از قبیله «طی» در میان «کوه اجا» بود و «رفاعه» بتی سرخرنگ، مایل به سیاه بوده است.[26]
از دیگر بتهای عرب، میتوان به بت «سعد» در ساحل جده، «اقیصر» بت لخم، عائم، بعیم، باجر، عمیانس، ذوالکعین، اشهل، اوال و ... اشاره کرد.