اقتصاد
مقاومتي اقتصاد نظام ولايي بر اساس آموزه هاي وحياني قرآني است. در برابر اين مدل
از اقتصاد، راهبرد اقتصادي مد نظر گروهي، اقتصاد مذاکراتي مبتني بر دلبستگي و
وابستگي به بيرون از جامعه اسلامي و جغرافياي اجتماعي، سياسي و اقتصادي آن است.
نويسنده در اين مطلب تفاوت هاي اقتصاد مذاکراتي را با اقتصاد مقاومتي بر اساس
آموزه هاي قرآني تبيين کرده است.
اقتصاد مقاومتی، راهبرد اقتصاد اسلامی قرآنی
خداوند
به عنوان آفريدگار، مالک هستي است و به عنوان پروردگار بر آن است تا هر چيزي را به
کمال بايسته و شايسته اش برساند. اين گونه است که در مقام پروردگاري بر اساس حکمت
و هدفي که در مخلوق و خلق است نه هدف و غايت در خالق، عمل مي کند؛ زيرا اگر خالق
داراي غايت باشد به معناي نقصي در خالق خواهد بود و حرکت او به سمت غايت براي کسب
آن امر کمالي است که در او فعليت ندارد؛ چنين تصور و توهمي باطل است؛ پس بايد گفت
که غايت در مخلوق و خلق است و خداوند بر آن است تا در قالب پروردگاري و ربوبيت، آن
غايت را براي خلق و مخلوق ايجاد کند.
در اين ميان انسان ها و جنيان به سبب ويژگي
خاص دارا بودن اراده و اختيار و حق انتخاب و آزادي عمل، قدرت دارند که دو راه
متفاوت را بپيمايند که ميان کفر و شکر است. (بلد، آيه 10، انسان، آيه 3) انسان يا
جن اگر راه شکر را از طريق برنامه عبادتي صراط مستقيم الهي بپيمايد (ذاريات، آيه
56) مي تواند خدايي شود (بقره، آيه 138) که البته انسان به سبب ويژگي جعل خلافت
الهي از سوي خداوند(بقره، آيه 30) قابليت اين را دارد که رباني شود و در مقام مظهر
و ربوبيت الهي قرار گيرد.(آل عمران، آيه 79)
نظامي که خداوند به عنوان هدايت(بقره، آيه
38) براي انسان تعريف کرده همان نظام اسلامي است که از آدم(ع) تا خاتم(ص) در قالب
شرايع و مناهج گوناگون بيان شده است.(آل عمران، آيه 19، شوري، آيه 13) بنابراين،
اسلام تنها راهي است که انسان میتواند در چارچوب آن خود را به کمال غايي خويش
برساند.
در
اين نظام همه ابعاد زندگي مادي و معنوي، جسمي و نفساني، دنيوي و اخروي انسان مورد
اهتمام بوده و همه چيز مورد نياز غايت يابي انسان و دست يابي به کمال تبيين شده
است.(نحل، آيه 89)
درحوزه
عمل اقتصادي خداوند خواهان اقتصاد مقاومتي است به طوري که اقتصاد فرد مسلمان و
جامعه اسلامي بر پايه خود استوار بوده و به جز خداوند به کس يا جايي تکيه نداشته
باشد البته از نظر اسلام خود اقتصاد نقش اساسي و مهمي در زندگي بشر و جامعه انساني
ايفا مي کند؛ چرا که قرآن، اقتصاد را همانند ستون ميانه خيمه مي داند که موجب قوام
جامعه و ايستادگي آن به عنوان يک هويت اجتماعي مستقل مي شود. خداوند مي فرمايد: و
لاتوتوالسفهاء اموالکم التي جعل ا... لکم قياما وارزقوهم فيها واکسوهم و قولوا لهم
قولامعروفا؛ و اموال خود را - که خداوند آن را وسيله قوام زندگي شما قرار داده -
به سفيهان مدهيد، ولي از عوايد آن به ايشان بخورانيد و آنان را پوشاک دهيد و با آنان
سخني پسنديده بگوييد. (نساء، آيه 5)
اقتصادي مي تواند قوام بخش و مقاوم باشد و به
عنوان ستون اصلي خيمه نظام اجتماعي اسلام عمل کند که خود از توانايي و استقامت
ذاتي و دروني برخوردار باشد. از همين رو، در آيات ديگر قرآن به تبيين اموري مي
پردازد که اين استقامت را تحقق مي بخشد. البته در آيه فوق يکي از مهمترين اصول
اقتصاد مقاوم و مقاومتي و قوام بخش بيان شده است؛ زيرا خداوند به صراحت در آين آيه
مي فرمايد که اموال را در اختيار سفيهان و بي خردان سبک مغز نگذاريد تا آن را تباه
کنند؛ چرا که اموال که قوام جامعه و خانوار به آن بسته است، ملک طلق افراد نيست تا
بگويند مال ماست و هر طوري که بخواهيم عمل مي کنيم بلکه مسئوليت خردمندان جامعه
است که اين مال را در اختيار گرفته و در حد نياز و در چارچوب شيوه معروف و عرف
پسنديده هر جامعه عمل کنند و آنان را خوراک دهند و بپوشانند و وسايل آرامش و آسايش
سفيهان را با اين اموال فراهم آورند. (نگاه کنيد، تفسير الميزان و تفسير نمونه،
ذيل آيه)
جامعه اسلامي بايد به گونه اي به اقتصاد بها
دهد که نيازي به جوامع ديگر نداشته باشد. مفسران تفسير نمونه مي نويسند: اگر شما
مي خواهيد به افراد يتيم که هنوز رشد کافي نيافته اند کمک کنيد شايد تحت تاثير
عواطف حساب نشده، اموالي به دست آنها بسپاريد و آنها را به کارهايي بگماريد که از
آنها ساخته نيست، بلکه به جاي اين کار غير عاقلانه بهتر اين است که غذا و لباس و
مسکن آنها را تامين کنيد تا بالغ و رشيد شوند.
در واقع اين يک درس بزرگ اجتماعي است که قرآن
به ما مي دهد که افراد «قاصر و ناتوان» را به خاطر کمک به شخص آنها به کارهايي که
قدرت انجام آن را ندارند نگماريد زيرا اگر اين کار منفعت جزئي براي آنها داشته
باشد ممکن است زيان هاي کلي براي اجتماع به بار آورد. بلکه بايد از طريق کمک هاي
بلاعوض و کارهاي سبک و کوچک، آنها را اداره کرد.
قرآن در آيه مذکور تعبير جالبي درباره اموال
و ثروت ها کرده و مي گويد: «اين سرمايه ها را که قوام زندگاني و اجتماع شما به آن
است و بدون آن نمي توانيد کمر راست کنيد به دست سفيهان و اسرافکاران نسپاريد. التي
جعل ا... لکم قياما.
از اين تعبير به خوبي اهميتي که اسلام براي
مسائل مالي و اقتصادي قائل است روشن مي شود، و به عکس آنچه در انجيل کنوني (انجيل
متي باب 19 آيه 23) مي خوانيم که «شخص پولدار هرگز وارد ملکوت آسمان ها نمي شود»
اسلام مي گويد متلي که فقير باشد هرگز نمي تواند کمر راست کند و عجب اين است که
آنها با آن تعليمات غلط به کجا رسيده اند و ما با اين تعليمات عالي در چه مرحله اي
سير مي کنيم، در حقيقت آنها از آن خرافات فاصله گرفته اند و به جايي رسيده اند و
ما هم از اين تعليمات عالي دور مانديم و چنين سرگردان شديم (ر..ک؛ تفسير نمونه،
ذيل آيه)
اقتصاد مذاکراتی، اقتصاد وابستگی
اقتصاد
مذاکراتي اقتصادي است که به بيرون از مرزهاي جغرافيايي اسلام و جامعه اسلامي توجه
دارد و مي کوشد تا با ديپلماسي و حفظ ارتباط و دوستي با بيگانگان و بلکه دشمنان
قسم خورده اسلام، نيازهاي اقتصادي جامعه اسلامي را تامين کند.
بر اساس آموزه هاي قرآني اين گونه اقتصادها
به سبب آنکه جامعه اسلامي را از حالت پيشرفت و رشد و بالندگي باز مي دارد و زمينه
ارتباط و حتي سلطه دشمنان بر جامعه اسلامي را فراهم مي آورد، راهبرد و سياستي غلط
و نادرست شمرده مي شود.
با نگاهي به ويژگي هاي اقتصاد مذاکراتي و
ارتباطي مي توان دريافت که چرا چنين اقتصادي با روحيه جامعه اسلامي و نظام اقتصادي
قرآن در تضاد و تناقض آشکار است و کساني که به چنين اقتصادي روي آورده اند گرفتار
شرک فعلي و بلکه ارتباط نامشروع و خلاف شريعت هستند و مي بايست بازخواست شوند؛
زيرا موجب تضعيف اقتصاد مقاومتي جامعه اسلامي و عامل وابستگي و سلطه بيگانگان و
حتي دشمنان بر جامعه اسلامي مي شوند.
برخی ويژگیهای اقتصاد مذاکراتی و ارتباطی با
بيگانگان
در
آموزه هاي قرآني همان گونه که ويژگي هاي اقتصاد مقاومتي بيان مي شود، انواع ديگر
اقتصادها آسيب شناسي و نقد و حتي تحريم مي شود به طوري که گرايش جامعه اسلامي به
چنين روش ها و مدل هاي اقتصادي حرام و گناه شمرده مي شود. از جمله شاخصه هاي
اقتصاد ارتباطي و مذاکراتي که آسيب هاي چنين اقتصادي هم مي باشد، مي توان به موارد
زير اشاره کرد:
1. شرک فعلی: شرکت داراي اقسامي چون شرک در
عبادت، شرک در الوهيت و شرک در ربوبيت و مانند آن است. شرک فعلي ناظر به دخالت
دادن استقلالي ابزارها و وسائل در زندگي است. به اين معنا که مثلاگفته شود اول خدا
بعدا شما. يا اينکه گفته شود اين پزشک يا فلان دارو بود که ما را درمان کرد و شفا
داد در حالي که مي دانيم شافي تنها خداوند است و اگر مشيت و اراده الهي به شفا و
درمان شخصي از راه دارو و يا عمل جراحي پزشکي تعلق نگيرد هرگز آن وسايل و ابزارها
نمي توانند موجب درمان شوند. پس آن کسي که درمانگر و شافي است خداوند است نه اين
وسائل و ابزارها. اعتقاد به درمان استقلالي دارو و پزشک از مصاديق شرک فعلي است.
خداوند در آيات بسياري به مسئله توحيد افعالي و نفي تاثير استقلالي غير خداوند از
جمله علت ها و ابزارها و وسايل اشاره کرده است.(بقره، آيات 102 و 255؛ آل عمران،
آيات 79 و 135؛ نساء آيه 78؛ مائده، آيه 76) پس اينکه چيزي ضرر و زيان (مجادله،
آيه 10)، يا نفع و سودي برساند و مثلابذر کاشته انساني برويد و گياه شود(واقعه،
آيات 63 و 64) و يا ابري بارور شود و باراني ببارد و از اين باران گياهي
برويد(واقعه، آيات 68 و 72) يا مصيبت و منفعتي به انساني برسد(تغابن، آيه 11؛ زمر،
آيات 38 تا 43) همه و همه در صورتي است که مشيت و اراده و تقدير الهي در آن باشد
وگرنه چيزي مستقلاتاثيري در جهان نخواهد گذاشت بلکه هر چيزي زماني تاثيرگذار مثبت
يا منفي خواهد بود که از سوي خداوند در تاثيرگذاري ماذون باشد.
کساني که اقتصاد جامعه اسلامي را به مذاکرات
پيوند زده اند و نگاهي مستقل به تاثير آن در جامعه اسلامي دارند؛ در حقيقت گرفتار
شرک فعلي هستند، زيرا گمان مي کنند که اگر جامعه اسلامي از بيرون تامين نشود سقوط
خواهد کرد و اين مذاکرات و ارتباطات با بيگانگان است که مي تواند درهاي توسعه را
به سوي جامعه اسلامي بگشايد و مشکلات اقتصادي را برطرف سازد. کساني که خداوند و
قدرت الهي را در زندگي ناديده مي گيرند و تکيه گاه خود را مذاکرات و ارتباطات با
ديگران قرار مي دهند، گرفتار معيشت سخت خواهند شد و آسايش از زندگي آنان رخت خواهد
بست.(طه، آيه 124؛ سباء، آيات 15 تا 17). مفسران تفسير فرهنگ قرآن براساس آيات
قرآني بر اين نکته تاکيد دارند که «مشيت الهي، منشا توسعه و تنگاهاي اقتصادي» است؛
و از آنجايي که «امتحان انسان ها از سوي خداوند با ايجاد تنگناهاي اقتصادي» انجام
مي گيرد، پس به طور طبيعي جامعه اسلامي و موحد مي بايست به مشيت الهي توجه يابد و
اگر خواهان معيشت بهتر است از خداوند مدد بخواهد نه از دشمنان خداوند. (فرهنگ
قرآن، هاشمي رفسنجاني و ديگران ج 4، ذيل واژه اقتصاد)
2. نابودی اقتصاد داخلی: اقتصاد مذاکراتي و ارتباطي
توجه خود را به بهره گيري از اقتصاد ديگران و وابستگي به آن منوط کرده است.
دولتمرداني که چنين رويه اي را در جامعه اسلامي در پيش گرفته اند، افزون بر شرک
فعلي گرفتار انواع فسادهاي اعتقادي و رفتاري خواهند شد؛ زيرا اين اعتقاد پايه است
که ديگر اعتقادات و باورها و سپس نگرش ها و رويکردها و سياست گذاري ها و برنامه
ريزي ها را سازمان مي دهد. چنين افراد ناصالح کاري مي کنند که اقتصاد مقاومتي از
جامعه اسلامي رخت بر ببندد و کشاورزي آسيب ببيند و يا حتي نابود شود. خداوند مي
فرمايد اين افراد چون به زندگي پرزرق و برق چشم دوخته اند و زندگي را زندگي دنيوي
دانسته و تمام تلاش آنان آسايش و آرامش دنيوي است، دنبال راحت طلبي بوده و زمينه
نابودي کشاورزي را فراهم مي آورند و حتي نسل ها را نيز نابود مي کنند؛ زيرا براي
کسب آرامش و آسايش بيشتر خواهان کنترل مواليد و نسل بوده و فززند کمتر را به عنوان
يک شعار اصلي و وظيفه و تکليف دولتي وملي براي خود تعريف مي کنند. اين گونه است که
شرايط نابودي دروني جامعه اسلامي را از طريق نابودي اقتصاد بويژه کشاورزي و توليد
نسل فراهم مي آورند. خداوند مي فرمايد: و من الناس من يعجبک قوله في الحياهًْ الدنيا
و يشهد ا... علي ما في قلبه و هو الد الخصام و اذا تولي سعي في الارض ليفسد فيها و
يهلک الحرث و النسل وا... لايحب الفساد؛ و از مردم، کساني هستند که گفتارشان، در
زندگي دنيا مايه اعجاب تو مي شود( در ظاهر اظهار محبت شديد مي کنند) و خدا را بر
آنچه در دل دارند گواه مي گيرند. اين در حالي است که آنان سرسخت ترين دشمنانند.
(نشانه آن، اين است که) هنگامي که روي برمي گردانند در راه فساد در زمين مي کوشند
و زراعت ها و نسل. (دام يا نژاد) را نابود مي سازند و خدا فساد را دوست ندارد).
(بقره، آيات 204 و 205)
3. فساد و افساد در زمين: بر اساس همين آيات،
اقتصاد مذاکراتي و ارتباطي با بيگانگان و دشمنان با رويکردتامين زندگي دنيا به هر
قيمتي، از مصاديق اقتصاد فاسد و فاسدکننده است و از نظر دروني اقتصادي بيمار و از
نظر رفتاري اقتصادي ويرانگر است؛ زيرا موجبات نابودي کشاورزي و نسل ها مي شود.
دولتمرداني که چنين رويکردي دارند همان طوري که گفته شد نه تنها ناصالح براي حکومت
بلکه افرادي فاسد هستند که حکم آن در جايش بيان شده است؛ زيرا چنين افرادي تنها به
خود ضربه نمي زنند بلکه نظام اسلامي و امنيت و اقتصاد جامعه اسلامي را در معرض
تهديد قرار مي دهند.
4. وابستگی: اقتصاد مذاکراتي موجب وابستگي
جامعه اسلامي به بيگانگان مي شود. هر عاملي که جامعه را وابسته و از نظر هويتي
مخدوش سازد، بايد کنار گذاشته شود و طرز تفکر و رهبران چنين تفکري بايد از جامعه
اسلامي طرد و برکنار شوند. خداوند به مومنان و جامعه اسلامي هشدار مي دهد که نبايد
از قطع ارتباط با بيگانگان و دشمنان و يا تحريم هاي آنان بهراسند؛ زيرا بر اساس
سنت الهي هر کسي به خداوند روي آورد و از شرک فعلي رهايي بايد و به او توکل کرده و
امورش را به خداوند تفويض نمايد، از فضل خاص الهي بهره مند خواهد شد. خداوند مي
فرمايد: يا ايها الذين آمنوا انما المشرکون نجس فلايقربوا المسجد الحرام بعد عامهم
هذا و ان خفتم عيله فسوف يغنيکم الله من فضله ان شاء ان الله عليم حکيم؛ اي کساني
که ايمان آورده ايد، حقيقت اين است که مشرکان ناپاکند، پس نبايد از سال آينده به
مسجد الحرام نزديک شوند، و اگر در اين قطع رابطه از فقر بيمناکيد، پس به زودي خدا،
اگر بخواهد، شما را با فضل خويش بي نياز مي گرداند، که خدا داناي حکيم است.(توبه،
آيه 28) مفسران تفسير فرهنگ قرآن مي نويسند: «نگراني برخي مسلمانان صدر اسلام از
اختلال نظام اقتصادي خود پس از قطع رابطه با مشرکان» از نظر قرآن بي مورد است؛
بلکه «قطع وابستگي اقتصادي به بيگانگان، مورد تشويق خداوند» است و بايد اين رويه
در پيش گرفته شود. حل مشکلات اقتصادي جامعه اسلامي بر اساس آيات قرآن از جمله آيه
28 سوره توبه در گرو مذاکرات و ارتباطات با بيگانگان و خواهش و تمنا براي رفع
تحريم ها نيست، بلکه راهکار اساسي، توکل به خداوندي است که وعده نصرت از فضل خويش
داده است: «وعده خداوند به جبران تنگناها و مشکلات اقتصادي مسلمانان در صورت قطع
رابطه با مشرکان» (فرهنگ قرآن، ج 4، ذيل واژه اقتصاد).
5. سلطه پذيری: بر اساس آموزه هاي قرآني،
وابستگي اقتصادي، سلطه بيگانگان را به دنبال خواهد داشت. براساس ديدگاه تفسير
فرهنگ قرآن، با اشاره به آيه 28 سوره توبه «نيازمندي هاي اقتصادي، عامل وابستگي به
بيگانگان» است. پس لازم است که بر اساس اين رهنمود قرآني به جاي تکيه بر اقتصاد مذاکراتي
بر اقتصاد مقاومتي پاي فشرد و کمتر به بيرون مرزها و حل و فصل اقتصاد و مشکلات آن
از طريق مذاکرات چشم دوخت.
6. فقدان اصل بازدارندگی: نظام اسلامي مي
بايست اصل بازدارندگي را به عنوان يک اصل راهبردي در همه امور در نظر بگيرد و خود
را قوي و داراي استقامت و اقتدار قرار دهد که دشمن به علت ترس از واکنش سنگين و
سخت جامعه اسلامي امکان هيچ گونه تهديد نظامي و سياسي و امنيتي و اقتصادي را
نداشته باشد. خداوند بر اصل بازدارندگي در قالب عبارت «ارهاب= ترساندن» تاکيد
دارد. جامعه اسلامي مي بايست چنان خود را آماده کند که از هر جهت از نظر امکانات و
نفرات در سطحي قرار گيرد که دشمن ترس داشته باشد و هيچ گونه اقدامي نکند. خداوند
مي فرمايد: واعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدو الله و
عدوکم و آخرين من دونهم لاتعلمونهم الله يعلمهم و ما تنفقوا من شيء في سبيل الله
يوف اليکم و انتم لاتظلمون؛ و هر چه در توان داريد از نيرو و اسب هاي آماده بسيج
کنيد، تا با اين تدارکات، دشمن خدا و دشمن خودتان و دشمنان ديگري را جز ايشان - که
شما نمي شناسيدشان و خدا آنان را مي شناسد - بترسانيد. و هر چيزي در راه خدا خرج
کنيد پاداشش به خود شما بازگردانيده مي شود و بر شما ستم نخواهد رفت.(انفال، آيه
60)
اين
در حالي است که اقتصاد مذاکراتي و ارتباطي با بيگانگان و حتي دشمنان موجب مي شود
تا نه تنها اقتصاد از قوام و مقاومتي برخوردار نباشد که موجب ترس دشمنان شود، بلکه
به سبب اينکه کشاورزي و نسل جامعه اسلامي را نابود مي کند و يا شرايط نابودي و
وابستگي آن را فراهم مي آورد، فاقد قدرت بازدارندگي باشد. در حقيقت اقتصاد
مذاکراتي برخلاف اصل اساسي نظام اسلامي يعني اصل بازدارندگي عمل مي کند و ترس را
به جاي دشمن در دل جامعه اسلامي مي افکند و واکنش منفي را موجب مي شود به طوري که
سرمايه گذاران و نخبگان جامعه اسلامي به جاي کار و تلاش به انتظار مذاکرات و نتايج
آن مي نشينند و دست از عمل مي شويند.
7. ارتباطات ممنوع: اقتصاد مذاکراتي و
ارتباطي موجب مي شود تا شرايط براي جاسوسي و ارتباطات ممنوع باز شود و جامعه
اسلامي فاقد امنيت شود. اين در حالي است که خداوند به صراحت از هرگونه دوستي و
ارتباطي که نوعي ولايت براي بيگانگان و به ويژه دشمنان جامعه اسلامي فراهم آورد
منع کرده است.(نساء، آيه 144؛ ممتحنه، آيه 1) خداوند به جامعه اسلامي هشدار مي دهد
که نبايد يهوديان و مسيحيان را اولياء و دوست و سرپرست خود بگيرد(مائده، آيه 51)،
در حالي که اقتصاد مذاکراتي و ارتباطي تا ولايت يابي دشمنان بر جامعه اسلامي پيش
مي رود و اجازه مي دهد تا آنان سرزده و هر موقع به هر جايي سرک کشيده و به بهانه
بازرسي و حقوق بشر و مانند آن، جامعه اسلامي را بکاوند و از اسرار و مسائل آن آگاه
شوند و براي خودشان جاسوس بگيرند و به تجسس از جامعه اسلامي و امکانات آن
بپردازند.
8. ما میخواهيم به جای ما میتوانيم: اقتصاد
مذاکراتي و ارتباطي به جاي اصل «ما میتوانيم» به اصل «ما میخواهيم» به هر قيمتي
روي مي آورد. جامعه اسلامي مي بايست بر اصل کار و تلاش و اقتصاد مقاومتي اهتمام
داشته باشد و از منابع انساني و مالي خود براي پيشرفت و رشد و شکوفايي اقتصادي سود
برد که ستون خيمه اسلام است. در حالي که اقتصاد مذاکراتي اين اصل اساسي را ناديده
مي گيرد و جامعه را چشم انتظار کالاو خدمات خارجي کرده و به تنبلي سپس تساهل و
مانند آن سوق مي دهد. البته برخي گمان مي کنند که رشد اقتصادي شخص يا جامعه دليلي
بر حقانيت آنان است. از همين رو رويه و مدل اقتصاد اسلامي را ناکارآمد و نادرست
جلوه مي دهند.
9. ابراز ضعف اقتصادی جامعه: اقتصاد مذاکراتي
به نوعي بر اصل تحريم گرايي تاکيد مي کند و خواسته و ناخواسته به دشمن ابلاغ مي
کند که تحريم مي تواند سلطه او را تضمين و اهدافش را برآورده سازد؛ زيرا اقتصاد
مذاکراتي و ارتباطي بر اين نکته تکيه مي کند که جامعه اسلامي فاقد اقتصاد مقاوم و
ناتوان در برآوردن نيازهاي ابتدايي جامعه اسلامي است. پس دشمن مي تواند با استفاده
از اين حربه بر جامعه اسلامي سلطه يابد. در حقيقت پيام اقتصاد مذاکراتي، ضعف و ناتواني
اقتصادي جامعه اسلامي است. اين رويه منافقان در تاريخ بوده است و کساني که مسئوليت
مديريت جامعه اسلامي را به عهده گرفته اند مي بايست از اين رويه خواسته و ناخواسته
پيام رساني به دشمن دست بردارند. تفسير فرهنگ قرآن بر اساس آيه 7 سوره منافقون بر
اين اعتقاد است که منافقان، دشمنان داخلي جامعه اسلامي هستند که به دشمن اين پيام
را مي دهند که با تحريم مي توانند جامعه اسلامي را به زير سلطه خويش بکشانند.
تحريم اقتصادي، حربه اي براي مبارزه با مخالفان بوده است که از سوي منافقان اجرا
مي شد تا حکومت نبوي(ص) را ساقط کنند.(فرهنگ قرآن، همان)در حقيقت منافقان به
دشمنان بيروني چون مشرکان مکه پيام مي دادند که با حربه تحريم مي توانند جامعه
اسلامي مدينه را از پاي درآورند. آنان به نام مسلمان و جامعه اسلامي در جامعه
مدينه حضور داشتند و حتي رهبري بخشي از جامعه را نيز به عهده داشتند، ولي در واقع
در خدمت مشرکان و دشمنان جامعه اسلامي بودند.
آنچه بيان شد بخشي از تفاوت هاي اقتصاد
مقاومتي با اقتصاد مذاکراتي و ارتباطي است.
روزنامه كيهان، شماره 21061 به تاريخ
29/2/94، صفحه 8 (معارف)