دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

پرتوی از سيره و سيمای فاطمه زهرا (س)

No image
پرتوی از سيره و سيمای فاطمه زهرا (س)

حضرت فاطمه‌ زهرا (س)، دختر گرامي‌ پيامبر اكرم (ص) و خديجه كبرى، چهارمين دختر پيامبراسلام (ص) است. حضرت زهرا (عليها السلام) بعد از ازدواج با اميرالمومنين على (عليه السلام)، به عنوان بانويى نمونه بر تارك قرون و اعصار درخشيد.

دختر پيامبر همچنان كه در زندگى زناشويى نمونه بود، در اطاعت پروردگار نيز نمونه بود. هنگامي‌ كه از كارهاى خانه فراغت مي‌يافت به عبادت مي‌پرداخت، به نماز، دعا، تضرّع به درگاه خدا و دعا براى ديگران. امام صادق (عليه‌السلام) از اجداد خويش از حسن بن على (عليه‌السلام) روايت كرده است كه: مادرم شب‌هاى جمعه را تا بامداد در محراب عبادت مي‌ايستاد و چون دست به دعا برمي‌داشت مردان و زنان باايمان را دعا مي‌كرد، امّا درباره خود چيزى نمي‌گفت.

روزى بدو گفتم: مادر! چرا براى خود نيز مانند ديگران دعاى خير نمي‌كنى؟ گفت: فرزندم! همسايه مقدّم است. تسبيح هايى كه به نام تسبيحات فاطمه (عليهاالسلام) شهرت يافته و در كتابهاى معتبر شيعه و سنّى و ديگر اسناد، روايت شده نزد همه معروف است. فاطمه (عليهاالسلام) تا وقتى كه رسول خدا از دنيا نرفته بود، سختى‌ها و تلخى‌های زندگى را با ديدن سيماى تابناك پيامبر اكرم (ص) بر خود هموار مي‌نمود، ملاقات پدر تمام رنجها را از خاطرش مي‌زدود و به او آرامش و قدرت مي‌بخشيد. امّا مرگ پدر، مظلوم شدن شوهر، از دست رفتن حقّ، و بالاتر از همه دگرگونيهايى كه پس از رسول خدا (ص) به فاصله اى اندك ـ در سنّت مسلمانى پديد آمد، روح و سپس جسم دختر پيغمبر را سخت آزرده ساخت. چنان كه تاريخ نشان مي‌دهد، او پيش از مرگ پدرش بيمارى جسمي‌ نداشته است. داستان آنان را كه به در خانه او آمدند و مي‌خواستند خانه را با هر كس كه درون آن است آتش زنند شنيده‌ايد. خود اين پيشامد، به تنهايى براى آزردن او بس است، چه رسد كه رويدادهاى ديگر هم بدان افزوده شود. دختر پيغمبر، نالان در بستر افتاد. زنان مهاجر و انصار نزد او گرد آمدند. آن بانوى دو جهان، خطبه اى بليغ در جمع آن زنان بيان فرمود كه با نقل بخشى كوتاه از آن، گوشه اى از دردِ دين و سوز و گداز مكتبى زهرا (عليها السلام) و شِكْوه او از مردم فرصت طلب و غاصبان ولايت را درمي‌يابيد. از درد سخن گفتن و از درد شنيدن با مردم بی درد ندانى كه چه دردى است!?به خدا سوگند، اگر پاى در ميان مي‌نهادند، و على را بر كارى كه پيغمبر به عهده او نهاد، مي‌گذاردند، آسان آسان ايشان را به راه راست مي‌بُرد، و حقّ هر يك را بدو مي‌سپرد... شگفتا! روزگار چه بوالعجب‌ها در پس پرده دارد و چه بازيچه‌ها يكى پس از ديگرى برون مي‌آرد. راستى مردان شما چرا چنين كردند؟ و چه عذرى آوردند؟ دوست نمايانى غدّار، در حقّ دوستان ستمكار و سرانجام به كيفر ستمكارى خويش گرفتار. سر را گذاشته و به دُم چسبيدند! پى عامي‌ رفتند و از عالم نپرسيدند! نفرين بر مردمي‌ نادان كه تبهكارند و تبهكارى خود را نيكوكارى مي‌پندارند!?سرانجام، دختر پيغمبر، دنيا را به دنيا طلبان گذاشت و به لقاى پروردگارش شتافت. فاطمه را شبانه دفن كردند و على (عليه السلام) او را به خاك سپرد و رخصت نداد تا ابوبكر بر جنازه او حاضر شود، و او اينگونه مظلوم و شهيد از دنيا رفت.

در تاريخ شهادت آن بانوى بزرگ نيز محدّثان اقوال گوناگونى دارند كه مشهورتر از همه، سيزده جمادى‌الاولى سال يازده هجرى و ديگرى سوم جمادى الثّانى همان سال است.

دانش اندوزى فاطمه (س)

فاطمه (عليها السلام) از همان آغاز، دانش را از سرچشمه وحى فرا گرفت. آنچه را از اسرار و دانش‌ها، پدر براى او باز مي‌گفت، على (عليه السلام) مي‌نوشت و فاطمه آنها را گرد مي‌آورد كه كتابى به نام مصحف فاطمه شد.

آموزش ديگران

فاطمه زهرا (عليها السلام) با بيان احكام و معارف اسلام، زنان را به وظايفشان آشنا مي‌ساخت. فضّه خدمتگزار فاطمه (عليها السلام)، كه از شاگردان و پرورش يافتگان مكتب اوست در مدّت بيست سال جز با آيات قرآن سخنى نگفت و هر گاه قصد بيان مطلبى را داشت با آيه اى متناسب از قرآن، منظور خويش را بيان مي‌كرد. فاطمه (عليها السلام) نه تنها از فراگرفتن دانش خسته نمي‌شد، بلكه در ياد دادن مسائل دين به ديگران از حوصله و پشتكار فراوانى برخوردار بود. روزى زنى نزد او آمد و گفت: مادرى پير دارم كه درباره نماز خود اشتباهى كرده و مرا فرستاده تا از شما مساله اى بپرسم. زهرا (عليها السلام) سوال او را پاسخ فرمود. زن براى بار دوم و سوم آمد و مساله پرسيد و پاسخ شنيد، اين كار تا ده بار تكرار شد و هر بار آن بانوى بزرگوار، سوال وى را پاسخ فرمود. زن از رفت و آمدهاى پى در پى شرمگين شد و گفت: ديگر شما را به زحمت نمي‌اندازم. فاطمه (عليها السلام) فرمود: باز هم بيا و سوالهايت را بپرس، تو هر قدر سوال كنى من ناراحت نمي‌شوم، زيرا از پدرم رسول خدا (ص) شنيدم كه فرمود: روز قيامت علماى پيرو ما محشور مي‌شوند و به آنها به اندازه دانششان خلعت هاى گرانبها عطا مي‌شود و اندازه پاداش به نسبت ميزان تلاشى است كه براى ارشاد و هدايت بندگان خدا نموده‌اند.

عبادت فاطمه (س)

حضرت زهرا (عليها السلام) بخشى از شب را به عبادت مشغول مي‌شد. آن قدر نمازهاى شب او طولانى مي‌شد و روى پاهايش مي‌ايستاد كه پايش ورم مي‌كرد. حسن بصرى متوفّاى 110 هجرى گويد: هيچ كس در ميان امّت از نظر زهد و عبادت و پارسايى از فاطمه (عليهاالسلام) والاتر نبود.

نقش فاطمه (س) در نبردهاى صدر اسلام

در طول 10 سال حضور پيامبر (ص) در مدينه 27 يا 28 غزوه و 35 تا 90 سريّه در تاريخ ذكر شده است. غزوه كه جمع آن غزوات است به جنگ هايى گفته مي‌شود كه شخص پيامبر (ص)، فرماندهى مستقيم آن را به عهده داشت و پا به پاى سربازان اسلام در معركه جنگ حاضر و ناظرِ نبردها و مانورهاى نظامي‌ بود. سريّه كه جمع آن سرايا است به جنگ هايى گفته مي‌شود كه رسول خدا(ص) بى آنكه خود در آن شركت كند، گروهى را به فرماندهى شخصى به جبهه‌ها و مرزهاى كشور اسلامي‌، براى نبرد يا دفاع احتمالى، اعزام مي‌كرد. گاهى برخى از اين ماموريت هاى رزمي‌ به خاطر فاصله زياد جبهه‌ها از مدينه، حدود دو يا سه ماه به طول مي‌انجاميد. به تحقيق مي‌توان گفت على (عليه السلام) در طول زندگى مشتركش با حضرت زهرا (عليها السلام) بيشتر اوقاتش را در ميدانهاى جهاد يا ماموريّت هاى تبليغى گذراند و در غياب او همسر وفادارش فاطمه (عليها السلام) وظيفه اداره خانه و تربيت فرزندان را به عهده داشت و اين كار را به نحوى شايسته انجام مي‌داد تا همسر رزمنده اش با خاطرى آسوده، وظيفه مقدّس جهاد را به انجام برساند. در اين مدّت، فاطمه (عليها السلام) به يارى خانواده هاى رزمندگان و شهيدان مي‌شتافت و با آنها اظهار همدردى مي‌كرد و گاهى هم، ضمن تشويق زنان امدادگر و آشنا ساختن آنان به وظايف خطيرشان، به مداواى جراحت محارم خويش مي‌پرداخت. در جنگ اُحد، فاطمه (عليها السلام) همراه زنان به اُحد (در شش كيلومترى مدينه) رفت. در اين نبرد، رسول خدا (ص) به‌شدت زخمي‌ شد و على (عليه السلام) نيز جراحاتى برداشت. فاطمه (عليها السلام) خون را از چهره پيامبر (ص) مي‌شست و على (ص) با سپر خود آب مي‌ريخت. هنگامي‌ كه فاطمه (عليها السلام) مشاهده كرد كه خون بند نمي‌آيد، قطعه حصيرى را سوزانيد و خاكستر آن را بر زخم پاشيد تا خون بند آمد. آن روز پيامبر و على، شمشيرهاى خود را به فاطمه دادند تا آنها را بشويد. در نبرد احد، حمزه سيّدالشهدا، عموى پيامبر (ص) به شهادت رسيد. پس از نبرد، صفيّه خواهر حمزه به اتّفاق فاطمه (عليها السلام) كنار پيكر مثله شده قرار گرفت و شروع به گريستن كرد، فاطمه (عليها السلام) نيز مي‌گريست و پيامبر هم با او گريه مي‌كرد و خطاب به حمزه مي‌فرمود: هيچ مصيبتى مثل مصيبت تو به من نرسيده است. آن گاه خطاب به صفيّه و فاطمه فرمود: مژده باد كه هم‌اكنون جبرئيل به من خبر داد كه در آسمانهاى هفتگانه، حمزه شير خدا و شير رسول خداست. پس از نبرد اُحد، فاطمه زهرا (عليها السلام) تا زنده بود، هر دو سه روز يك بار به زيارت شهداى احد مي‌رفت. در نبرد خندق، فاطمه زهرا (عليها السلام) نانى را براى رسول خدا (ص) برد، پيامبر پرسيد: اين چيست؟ فاطمه (عليها السلام) پاسخ داد: نان پختم، دلم آرام نگرفت تا اينكه برايتان آوردم. پيامبر فرمود: اين نخستين غذايى است كه پس از سه روز در دهان مي‌گذارم. در نبرد موته، جعفربن ابيطالب به شهادت رسيد و پيامبر (ص) به خانه وى رفت و همسر و فرزندانش را دلدارى داد و از آنجا به خانه فاطمه (عليها السلام) رفت. فاطمه مي‌گريست. پيامبر (ص) فرمود: بر مثل جعفر بايد گريه‌كنندگان بگريند. سپس رسول خدا (صلى‌الله عليه وآله وسلم) فرمود: براى خانواده جعفر غذايى تهيّه كنيد، زيرا امروز آنها خود را فراموش كرده‌اند. فاطمه زهرا (عليها السلام) در فتح مكّه نيز حضور داشت.

امّ هانى، خواهر على (عليه السلام) گويد: در روز فتح مكّه دو نفر از خويشان مشرك شوهرم را پناه دادم و هنوز آنها در خانه‌ام بودند كه ناگهان برادرم على (عليه السلام)، در حالى كه سواره و زرهپوش بود، پيدا شد و به طرف آن دو تن شمشير كشيد. ميان او و ايشان ايستادم و گفتم: اگر بخواهى آن دو را بكشى، بايد مرا هم پيش از آنها بكشى! على (عليه السلام) بيرون رفت، در حالى كه چيزى نمانده بود آنها را بكشد. من خود را به خيمه رسول خدا (ص) در بطحا رساندم و آن حضرت را پيدا نكردم، ولى فاطمه را ديدم و ماجرا را برايش گفتم. ديدم فاطمه از همسر خود قاطعتر است. او با تعجّب گفت: تو هم بايد مشركان را پناه دهى؟ در اين هنگام رسول خدا (ص) رسيد و از حضرتش براى آن دو امان طلبيدم. پيامبر به آنان امان داد، سپس به فاطمه فرمود كه براى او آب فراهم كند تا شست‌وشو نمايد. هنگامي‌ كه هند، همسر ابوسفيان، و ديگر زنان مشركين براى اعلام پذيرش اسلام و بيعت به حضور پيامبر خدا (ص) رسيدند، فاطمه (عليها السلام)، همسر پيامبر (ص) و گروهى از زنان عبدالمطّلب حضور داشتند. در ماه رمضان سال دهم هجرى، على (عليه السلام) از سوى پيامبر (ص) براى يك ماموريّت مهّم رزمي‌، تبليغى و به فرماندهى سيصد سواره نظام به يمن، كه در قلمرو حاكميّت پيامبر بود، اعزام شد. ماموريّت با موفقيّت كامل انجام گرفت و عدّه زيادى نيز به اسلام گرويدند.

على (عليه السلام) طىّ نامه اى گزارش كار خود را از يمن براى پيامبر (ص) فرستاد. پيامبر در پاسخ على (عليه السلام) امر فرمود كه براى انجام مراسم حجّ، به موقع خود را به مكّه رساند، و پيك با اين پيام به سوى على (عليه السلام) بازگشت. پيامبر در ماه ذيقعده آن سال به مردم مدينه و قبايل مجاور اعلام كرد كه قصد دارد حجّ را به جاى آورد و بدين‌ترتيب، عدّه زيادى براى سفر حجّ مهيّا شدند. آن حضرت در روز 25 ذيقعده سال دهم هجرى قمرى از مدينه حركت نمود و در ذوالحليفه احرام بست. همه همسران پيامبر نيز در اين سفر همراه شدند، آنها به هودج‌ها سوار بودند، فاطمه (عليها السلام) نيز با آنان بود و در اين سفر عبادى، مناسك حجّ را به دستور پيامبر (ص) انجام مي‌داد.

على (عليه السلام) پس از گذشت سه ماه از ماموريت، در ايّام حجّ به مكّه رسيد و در آنجا همسرش فاطمه زهرا (عليها السلام) را ديد. پس از مراسم با شكوه حجّةالوداع، رسول خدا (ص)، هنگام بازگشت به مدينه در غديرخم، در يك اجتماع صدهزار نفرى، على (عليه السلام) را به فرمان خداوند به امامت و جانشينى خود منصوب نمود. با توجّه به حضور فاطمه زهرا (عليها السلام) در حجّةالوداع با اطمينان مي‌توان گفت كه آن حضرت در مراسم با شكوه غديرخم حضور داشته است.

زهرا (س) و آخرين لحظات زندگانى پيامبر(ص)

بيمارى رسول خدا در روزهاى آخر عمرش شدّت يافت. فاطمه (عليها السلام) در كنار بستر پيامبر، چهره نورانى و ملكوتى پدر را مي‌نگريست كه از شدّت تب عرق مي‌ريخت. فاطمه در حالى كه به پدر نگاه مي‌كرد به گريه افتاد، پيامبر نتوانست ناآرامي‌ دخترش را تحمّل كند، در گوش او سخنى گفت كه فاطمه آرام شد و لبخند زد. لبخند زهرا (عليهاالسلام) در آن حال شگفت آور بود. از او سوال كردند كه رسول خدا (ص) چه رازى را به او فرمود؟ پاسخ داد: تا پدرم زنده است رازش را فاش نمي‌كنم. پس از رحلت پيامبراكرم (ص) راز آشكار شد. فاطمه گفت: پدرم به من فرمود: تو نخستين كس از اهل بيت من هستى كه به من ملحق مي‌شوى، و از اين رو شاد شدم.

مقاله

جمع آوری و تدوین رسول غفارپور

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

خنده بر ریشه‌های فرهنگ: نگاهی به کمدی‌های تلویزیونی

خنده، شوخ‌طبعی و طنز پردازی، از نظرگاه فلسفی، مقوله هایی هم گستره و دامنه هایی نزدیک به یکدیگر دارند. اگرچه تلاش فلاسفه و نظریه پردازان برای بیان و ارائه تعاریفی مرزبندی شده؛ به سرانجامی در خور رهنمون نشده است؛ اما ...
No image

نقد سریال‌های نوروزی؛ آنچه فراموش کرده‌ایم

آیا استراتژی مقابله با شبکه‌های ماهواره‌ای، لاجرم به افزایش تعداد شبکه‌های داخلی و تکثّر برنامه‌های همزمان می‌انجامد؟ آن هم در شرایطی ‌که در تأمین برنامه‌های مناسب و کیفی برای همان شبکه‌های قدیمی نیز با چالش‌های جدّی روبه‌رو هستیم. و آیا جذب مخاطب داخلی به سمت تولیدات رسانه ملّی به معنای استفاده از فاکتورهای جذّابیت برنامه‌های رقیب است؟
No image

«طنز» در مصاحبه با استاد منصور براهیمی

منصور براهيمي متولد سال 1335 در خاش و ليسانس ادبيات دراماتيك و نمايشنامه‌نويسي است. او علاوه بر كار در مقطع ابتدايي در زمينه تئاتر كودك و تدريس در دانشكده سينما تئاتر، از سال 1362عضو موسس گروه سينما تئاتر آيين (س.آيين) است كه از سال 1368 هر ساله نمايشي را بر صحنه برده است.
No image

ماجرای طنز و کمدی

طنز، هنری است که انسان در تلاش برای دگرگون ساختن جهان به‌دست می‌آورد و همیشه به‌شکل کنش و واکنش و در نتیجه نگاه وی به محیط و واقعیت (به‌طور خاص)نمود پیدا می‌کند.طنز راستین که از حوادث واقعی زندگی نشأت گرفته و مبتنی‌بر واقعیت‌های زندگی بوده..
No image

این همه خنده برای چیست؟

ارسطو در مقایسه تراژدی و کمدی به نگرش متفاوت این دو به انسان اشاره می‌کند و می‌گوید «این یکی (کمدی) مردم را فروتر از آنچه هستند نشان می‌دهد و آن یکی (تراژدی) برتر و بالاتر بنابراین می‌توان چنین نتیجه گرفت که در کمدی تماشاگران همواره در موقعیتی فراتر از برتر از اشخاص نمایش قرار می‌گیرند و بالعکس...

پر بازدیدترین ها

چرا شرلوک هولمز هنوز محبوب است؟ | به بهانه بازپخش سریال شرلوک هلمز

چرا شرلوک هولمز هنوز محبوب است؟ | به بهانه بازپخش سریال شرلوک هلمز

سموم و مواد مخدر را به خوبی می شناسد. دانسته هایش در زمین شناسی کاربردی است؛ در یک چشم بر هم زدن خاکهای مختلف را از هم تشخیص می دهد. به علم شیمی علاقه ای وافر دارد و حتا یک آزمایشگاه کوچک در خانه اش به راه انداخته است...
No image

ماجرای طنز و کمدی

طنز، هنری است که انسان در تلاش برای دگرگون ساختن جهان به‌دست می‌آورد و همیشه به‌شکل کنش و واکنش و در نتیجه نگاه وی به محیط و واقعیت (به‌طور خاص)نمود پیدا می‌کند.طنز راستین که از حوادث واقعی زندگی نشأت گرفته و مبتنی‌بر واقعیت‌های زندگی بوده..
طنز و کمدی؛ خاستگاه، ویژگی ها و کارکردها

طنز و کمدی؛ خاستگاه، ویژگی ها و کارکردها

این نوشتار در تلاش است تا با بررسی آراء و نظرات نظریه پردازان طنز و کمدی، ویژگی ها و کارکردهای طنز و کمدی را بازشناسد و با برشمردن ویژگی ها و مشخصه های طنزپرداز، تصویری روشن از طنز مطلوب ارائه دهد...
«آب‌پریا» پرسه‌ای در مرزهای مه آلود | نگاهی به سریال آب پریا

«آب‌پریا» پرسه‌ای در مرزهای مه آلود | نگاهی به سریال آب پریا

نوروز امسال با آب‌پریا و برخی برنامه‌های معدود؛ بعضی‌ها از جمله نگارنده را با تلویزیون آشتی موقت کردند. هر چه نباشد دست کم نام مرضیه برومند برای بچه‌های دهه ۶۰ به بعد آشنا و البته حامل پیام‌های نوستالژیک است...
رهایی از نگاه خیره

رهایی از نگاه خیره

هیچکاک فیلم‌ساز زندگی است و از همین رو، آثارش را برای مخاطبین گرفتار در حیات روزمره و البته برخوردار از عقل سلیم ساخته است. این همه او را در متن واقعیتی به نام «زندگی انسان» قرار می‌دهد.
Powered by TayaCMS