دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ایجاد وحدت بین مسلمانان توسط سید جمال الدین اسد آبادی(حسینی)

No image
ایجاد وحدت بین مسلمانان توسط سید جمال الدین اسد آبادی(حسینی)

سید در هند و افغان

وى در 16 سالگى به همراهى یکى از علماى مورد وثوق، از راه آبى (بوشهر - بمبئى) وارد شهر بمبئى شد ولى از آن جایى که بمبئى بیشتر یک بندر تجارى بود تا یک شهر علمى، نتوانست به روح پر خروش سید آرامش لازم دهد، از این رو پس از مدتى به طرف ایالات مرکزى هند حرکت کرد و خود را به مرزهاى شرقى هند (کلکته) رسانید. وى در مدت دو سال اقامت در آنجا و ضمن ملاقات با عالمان و روشنفکران و مشاهده زندگى مردم بخوبى دریافت که هندوستان یکسره در اختیار دولت انگلیس است و کشور بریتانیا گرچه به اندازه یک ایالت هندوستان نیست و جمعیتش در مقایسه با جمعیت هندوستان ناچیز به شمار مى رود توانسته است به آسانى این کشور پهناور را زیر سلطه در آورد و تمامى منابع ملى و محصولات با ارزش و حتى جان و مال و ناموس آنها را به غارت ببرد.

از این زمان بود که فعالیتهاى سیاسى و اصلاحى سید جمال الدین آغاز شد. او در ضمن شناسایى استعدادهاى دشمنِ استعمارگر و بررسى جنبه هاى قوت و رمز موفقیتشان، به تجزیه و تحلیل علل و منشأ ضعف و انحطاط مسلمین برآمد و در پى یافتن راه حلهاى اساسى، شب و روز تلاش کرد. در این موقع افغانستان بتازگى از ایران جدا شده و به پشتیبانى انگلیسیها بر ضد حکومت ایران شوریده و به حکومت نیمه مستقلى رسیده بود. بنابراین سید تصمیم گرفت به افغانستان برود و مردم آن کشور را بیدار کند و آنان را از حیله بریتانیا آگاه سازد.

او در سال 3 - 1272 ق (1234 ش) به قصد مکه و زیارت خانه خدا از هندوستان خارج شد. سپس تا اواخر 1275 ق. از مکه مسیر مدینه، اردن، دمشق، حمص، حلب، موصل، بغداد و نجف را طى کرد و اوضاع تمامى شهرهاى مهم اسلامى را بررسى نمود و در نهایت خود را به وطن اصلى (اسد آباد همدان) رساند. امّا با اوضاع نابسامانى که در تهران با آنها روبرو شد نتوانست در ایران توقف کند و از همین رو از راه خراسان عازم «هرات و کابل» گردید. سید بعد از ورود به افغانستان، حدود پنج یا شش سال در آن کشور اقامت کرد و فعالیتهاى اصلاحى چشمگیرى را به انجام رساند و رهبران سیاسى و مردم افغانستان را از نقشه هاى پشت پرده استعمار پیر، انگلیس آگاه ساخت که نمونه اى از آنها چنین است.

1. تألیف و نشر کتاب «تتمه البیان فى تاریخ الافغان»

2. انتشار روزنامه «شمس النهار»

3. اصلاح امورى از قبیل تشکیل کابینه وزراء، تنظیم سپاه، ایجاد مکتبهاى لشکرى و کشورى براى جوانان، توجه دادن مردم به زبان ملى، تأسیس بیمارستان، مرکز دامپزشکى، پستخانه و کارونسراها.

با گسترش دامنه فعالیتهاى فرهنگى - سیاسى سید، چون دشمن خود را در آستانه نابودى دید با دسیسه هاى وسیع عرصه را بر وى تنگ کرد. از این رو سید به ناچار عازم هندوستان شد ولى به محض ورود دانست که دشمن پیشدستى کرده و در کمین او نشسته است. با این حال او شجاعانه وارد میدان نبرد شد و با سخنرانیهاى آتشین به روشنگرى مردم هندوستان پرداخت و این چنین آنان را بر ضد استعمار پیر تشویق کرد :

«هرگاه شما صدها میلیون پشه شوید و زمزمه در گوش بریتانیا نمایید. . . و هرگاه شما صدها میلیون از هند با هم باشید یا خداوند شما را مسخ کرده و لاک پشت شوید و در جزیره بریتانیا فرو رَوید، آزاد مردانى در هند خواهید شد.»([10])

دولت انگلیس بیش از این نتوانست تماشاگر این صحنه ها باشد و در حالى که خود در ابتداى ورود سید جمال الدین، مدت اقامت او را دو ماه تعیین کرده بود، هنوز یک ماه نشده دستور اخراج وى از هند را صادر کرد. این بود که سید تصمیم گرفت هندوستان را به سوى کشور مصر ترک گوید.

حضور در مصر

او در سال 1285 ق. از راه دریا وارد مصر شد و در مدرسه جامع الازهر با علماى بزرگ آن کشور ملاقات کرد و در اقامتگاه خود براى جوانان عرب کرسى درس برپا نمود و با سخنرانیهاى پرشور آنان را مجذوب خویش ساخت. ولى این سفر چهل روز دوام نیاورد زیرا حکم اخراج وى از سوى «خدیو مصر» صادر شد و سید به ناچار روانه اسلامبول شد. وقتى ترکان عثمانى خبر آمدن سید را شنیدند بسیار خوشحال شدند و دو شخصیت علمى و سیاسى امپراتور عثمانى «عالى پاشا» صدر اعظم و «فؤاد پاشا» به پیشواز سید شتافتند و او را در دربار مورد تکریم و مشاور خویش قرار دادند. ولى چندى نگذشت که در اثر کج اندیشى و ترسِ درباریان و حسادت «شیخ الاسلام»، سلطان عثمانى دستور داد تا سید مدتى را به خارج از اسلامبول سفر کند. از این رو، وى در سال 1287 ق. به بهانه سفر سیاحتى و مشاهده آثار باستانى بار دیگر وارد کشور مصر شد. در این سفر، پس از دیدارى که میان سید و ریاض پاشا (رئیس دولت مصر) انجام پذیرفت، ریاض پاشا سخت شیفته کمالات روحى و معنوى سیّد شد و از او خواست تا در مصر اقامت گزیند. سید جمال الدین از این فرصت طلایى استفاده جست و نخست در منزل جلسه درس و بحث براى جوانان دانشگاهى و طلاب پرشور تشکیل داد و سپس آن را به دانشگاه الازهر انتقال داد و شاگردان بسیارى را مشتاق خویش ساخت. او علاوه بر اساتید و دانشمندان بزرگ مصر با روشنفکران و مردم ارتباط بر قرار مى کرد. حتى در قهوه خانه هاى مصر حاضر مى شد و افکار و اندیشه هاى خود را براى مردم بیان مى داشت، به طورى که در طول چند سال اقامت در آن کشور توانست تحولات بزرگى را از نظر فرهنگى، سیاسى و اجتماعى در اذهان مردم ایجاد کند. او با نوشتن مقالات گوناگون در روزنامه هاى کثیر الانتشار مانند، مصر والتجاره (که با پیشنهاد وى از سوى ادیب اسحق راه اندازى شده بودند)، ادبیات مصر را از ریشه دگرگون ساخت و ضمن رشد و آگاهى دادن به مردم، توطئه هاى پشت پرده دشمنان را برایشان معرفى کرد تا اینکه ریاض پاشا این دو روزنامه را توقیف کرد ولى سید همچنان به راه خود ادامه داد و مبارزه سختى را بر ضد دولتهاى خارجى و استبداد داخلى آغاز کرد و در نهایت شب 17 رمضان 1296 هـ توقیف و به «سوئز» فرستاده شد تا وى را از آنجا به کشور ایران گسیل کنند.([11])

دارایى سید در مصر، منحصر به یک کتابخانه بود که هنگام توقیفش، کتابهاى آن را «رچرس» مستشار انگلیس مالیه مصر، به تصرف خود درآورد ولى بعدها ناگزیر شد آنها را در چند صندوق نهاده به دنبال صاحبش به بندر بوشهر بفرستد.([12])

طلوع دیگر در هند

سرانجام سید با شاگردش «ابو تراب عارف افندى» یکسره با کشتى وارد جدّه شد. مدتى در آنجا ماند. سپس به مکه عزیمت کرد و با شخصیتهاى مهم اسلامى تماس بر قرار ساخت. آنگاه به سوى کشور هند روانه گشت([13])و این بار علاوه بر مبارزه با استعمار غرب در هند، جبهه دیگرى نیز بر ضد افکار روشنفکرى در آن کشور بنا نهاد و با اندیشه هاى تجدد خواهى «سید احمد خان هندى» که طرفدار همکارى و سازش با انگلیسها بود، به ستیز جانانه برخاست و رهبرى هر دو جبهه را بخوبى اداره نمود.([14])

سید جمال الدین در پى این اقدام به «حیدر آباد دکن» تبعید شد و شرکت در مجامع عمومى از وى سلب گردید. ولى او از پاى ننشست و کتاب معروف خود را در رد طبیعیون و افکار متجددانه آنان تألیف کرد. او این کتاب را به زبان فارسى نوشت و سپس به زبان اردو و نیز به وسیله شیخ محمد عبدو و عارف ابو تراب به عربى ترجمه شد.([15]) علاوه یک جمعیت سرّى به نام «عُروة» را در حیدر آباد تشکیل داد.([16]) و جوانان شجاع و بزرگى را در آن تربیت نمود که بعدها شخصیّت هایى چون : محمد اقبال، شوکت على ومحمد على جناح از شاگردان و تربیت یافتگان این جمعیت به شمار مى آمدند. امّا همه این تلاشها در نهایت سبب شد تا سید براى چندمین بار از هند اخراج گردد.([17])

ستیز در قلب اروپا

او در سال 1300 ق. از هند خارج شد. نخست قصد کشور آمریکا را داشت ولى از این سفر منصرف گشت و در ماه جمادى الآخر یا رجب همین سال وارد لندن شد. مدتى به فعالیت و شرکت در محافل علمى مشغول بود که یکباره پایتخت انگلستان را به سوى کشور فرانسه ترک گفت و در شهر پاریس براى خود مسکن گزید.([18]) در این حال او مرد جهانى شده بود. زیرا وى به تنهایى قدرتمندترین کشورهاى موجود را به هراس و نگرانى وا داشته بود. مجامع سیاسى و علمى اروپا از تلاشهاى همه جانبه وى در مشرق زمین براى زدودن جهل و نادانى، مقالات و سخنرانیها ارائه داده بودند. بنابراین همگان مایل بودند این مرد افسانه اى را از نزدیک ببینند. مردم فرانسه و سایر مردان دانشمند و آزادیخواه که از کشورهاى دیگر در آنجا به سر مى بردند بسان پروانه به دور شمع وجودش گرد آمدند.

از مهمترین فعالیتهاى سید در قلب اروپا، مى توان به شرح زیر نام برد :

1. راه اندازى مجله معروف «عروة الوثقى» که با مقاله هاى پرشور و مستدل آن، دست پلید استعمار انگلیس را براى مردم، سیاستمداران روشنفکران غافل باز نمود و دشمنان جهان اسلام را بشدت به محاکمه کشید و سرانجام دولت فرانسه به فشار و اصرار انگلیس حکم به تعطیل این مجله داد.([19])

2. دیدار وى با «ارنست رنان» حکیم و مورخ مشهور فرانسوى. در این ملاقات بحثهاى فلسفى درباره «علم و اسلام و حقیقت قرآن» انجام پذیرفت که رنان به درستى فرهنگ اسلامى آگاه شد و از بسیارى از عقاید خود درباره اسلام و قرآن که بر خلاف تمدن و عمران مى دانست دست برداشت.([20])

3. گفتگوهاى سید با رجال انگلیس که در صدد بودند تا با هیأت تحریریه روزنامه «عروة الوثقى» تفاهم پیدا کنند و او نیز نماینده اش (شیخ محمد عبده) را در این خصوص به لندن فرستاد.([21]) و همچنین دیدارهاى وى با «چرچیل»، «سردروندولف» و «لرد سالیسبرى» در مورد حل مسأله سودان. در این دیدار رهبران سیاسى انگلستان پس از تعریف و تمجید از وى، پادشاهى کشور سودان را به سید پیشنهاد کردند. او بر آشفت و گفت :

«این تکلیف بسى شگفت انگیز است و این کارها دلیل نادانى در امور سیاسى شماست. حضرت لرد اجازه دهید که از شما سؤالى نمایم. آیا سودان را مالک شده اید که مى خواهید مرا پادشاه آن کنید؟! مصر از آن مصریان و سودان هم جزء جدا نشدنى آن است.»([22])

بازگشت به وطن

پس از سه ماه، مذاکرات سران انگلیس با سید جمال الدین به شکست انجامید. وى با هدف ایجاد مرکز خلافت اسلامى در جزیرة العرب از پاریس به سوى قطیف رهسپار گشت. در این ایام سید توسط اعتمادالسلطنه و حاج سیاح محلاتى از طرف ناصرالدین شاه به تهران دعوت شده بود. تلگرافها پى در پى رسید و محافل براى حضورش در تهران آماده گردید.([23]) از این رو سید، از سفر به جزیرة العرب منصرف و به قصد تهران عازم شیراز شد و در روز 23 ربیع الاول 1304 ق وارد پایتخت شد و در منزل حاج امین الضرب براى خود مسکن گزید،([24])ولى دیرى نپایید که مورد ترس و وحشت و کینه شاه و اطرافیان قرار گرفت. شاه به طور محرمانه از حاجى امین الضرب خواست تا عذر مهمان خود را بخواهد! از طرفى سید نیز که بنا به درخواست سیاستمدار و روزنامه نگار روسى (کاتکوف) به مسکو دعوت شده بود، در نهم شعبان 1304 ق به آن کشور هجرت کرد. وى در آنجا دو سال اقامت گزید و با رجال سیاسى، نظامى و مذهبى روسیه دیدار و مذاکره نمود. یک روز تزار روسیه از وى خواست تا «شیخ الاسلامىِ» مسلمانان آن کشور را به عهده گیرد ولى سید در جواب گفت : من خود را مدافع منافع تمام مسلمانان جهان مى دانم. علاوه سید از تیرگى میان دولت روس و انگلیس استفاده مناسب کرد و افشاگریهاى وسیعى را بر ضد دولت بریتانیا در نشریات روسیه انجام داد که تا آن روز نظیر نداشت.

در این هنگام ناصرالدین شاه که براى شرکت در جشن جمهوریت پاریس عازم اروپا بود راهش از طریقِ روسیه افتاد. وى در این کشور پهناور، سید را چون یاقوت درخشان یافت. سپس در اروپا نیز به هرجا قدم گذاشت، آثار و شهرت سید را در آنجا به روشنى مشاهده کرد. لذا از کار قبلى خود پشیمان شد و در دیدارى که با سید در مونیخ داشت سعى کرد گذشته ها را جبران سازد. و او را براى آمدن به ایران و اصلاح وضع سیاسى و اقتصادى کشور تشویق نماید.

سید این تقاضا را به خاطر دفاع از وطن و مصلحت مردم پذیرفت. نخست در محرم 1307 ق. وارد مذاکره با رجال سیاسى روسیه شد و آنها را راضى کرد تا از امتیازاتى که در آن زمان مى خواستند از ایران بگیرند، دست بردارند. سپس در هفتم ربیع الثانى همان سال به ایران بازگشت تا کار اصلاحات را به طور جدى آغاز کند.

ولى در اثر توطئه هاى پشت پرده استعمار پیر (انگلستان)، زمینه بدبینى درباریان و شاه فراهم شد. هنوز شش ماه از حضور سید درتهران نگذشته بود که ناگهان نامه شاه در منزلِ حاجى امین الضرب به دست وى رسید. وقتى سید جمال الدین از حکم اخراج خود آگاه گردید به عنوان اعتراض به شهر رى (حرم حضرت عبدالعظیم حسنى) عزیمت کرد و در آنجا اعلان تحصن نمود و با سخنرانیهاى پر شور، حرم را به دژى استوار مبدّل ساخت. چندى بعد فشار سفارت بریتانیا فزونى یافت و ناصر الدین شاه حکم توقیف و اخراج وى را صادر کرد. وقتى دستخط شاه به دست «مختارخان» حاکم شهر رى رسید، بى درنگ بیست نفر فرّاش فرستاد و سید را از بَست حرم حضرت عبدالعظیم بیرون آورده، در 28 جمادى الاولى 1308 ق. روانه غرب کشور کرد.

غروب آفتاب

وى در نیمه اول شعبان همان سال وارد بصره شد. از آنجا نامه اى بسیار مهم و سرنوشت ساز به آیت الله میرزاى شیرازى نوشت. آنگاه از عراق به سوى لندن حرکت کرد و در آنجا با شدت بیشترى اوضاع ناهنجار دربار ایران را در روزنامه هاى اروپایى افشا نمود و خطر استبداد داخلى و استعمار خارجى را بر ملل مشرق زمین توضیح داد. همچنین نامه هایى به سران قبایل و علماى برجسته عالم اسلام، از جمله نامه اى به علماى بزرگ ایران تحت عنوان «حَمَلة القرآن» ارسال داشت و از خیانتها و بى لیاقتى ناصرالدین شاه در اداره کشور پرده برداشت. او با ایجاد نشریه اى موسوم به «ضیاء الخافقین»، که اولین شماره آن در ماه رجب 1309 ق انتشار یافت، به فعالیتهاى افشاگرانه خود شعاع بیشترى بخشید تا اینکه دولت بریتانیا احساس خطر کرد و مانع از ادامه انتشار آن شد و خود سیّد را نیز بشدت در تنگنا قرار داد.([25])

در این هنگام نامه «سلطان عبدالحمید» توسط «رستم پاشا» سفیر عثمانى در لندن مبنى بر دعوت سید جمال الدین به «آستانه» به منظور اصلاحات سیاسى در کشور و حکومت عثمانى به دست وى رسید. از طرفى هم چون سید از مدتها پیش به فکر ایجاد تقویت «جبهه متحد اسلامى» در مقابل استعمار غرب بریتانیا بود، به این دعوت پاسخ مساعد داد. او با آرمانى بزرگ در سال 1310 ق وارد مرکز خلافت اسلامى شد تا با تأسیس جبهه واحد اسلامى، عزت و شوکت از دست رفته مسلمانان جهان را به آنان بازگرداند. حدود چهار سال براى تحقیق این هدف مقدس سرمایه گذارى کرد و نامه هاى بسیارى به شخصیت هاى سیاسى، مذهبى و فرهنگى جهان اسلام نوشت و آنها نیز استقبال خوبى از این حرکت انقلابى به عمل آوردند.

از این سوى، سلطان عبدالحمید هم به خیال اینکه فردا خلیفه مقتدر عالم اسلام خواهد شد با سید جمال الدین همکارى مى کرد. ولى هنگامى که احساس کرد تخت و تاج وى نیز باید فداى این آرمان بزرگ بشود به بهانه هاى گوناگون مخالفت و کارشکنیها را شروع کرد. او راه چاره را در آن دید که باید کار سید را یکسره کند و با یک ترفند شیطانى (مسمومیت) آن دانشمند سلحشور را به شهادت برساند. سرانجام این نقشه شوم در مورد سید جمال الدین عملى گردید و او در سال 1314 ق به دیدار محبوب خویش شتافت.

پیکر پاک سید با شور و احترام مردم در قبرستان «شیخ لرمزارى» در شهر بندرى استانبول به خاک سپرده شد.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS