24 آبان 1393, 14:6
كلمات كليدي : ايرج، اسكندري، حزب توده، ماركسيسم، روزنامه رهبر، مجله دنيا
نویسنده : سيد مرتضي مير تبار
ایرج اسکندری در 21 شهریور 1287 در تهران متولد شد.[1] پدرش یحیی میرزا اسکندری از شاهزادگان مشروطهخواه عصر قاجاریه بود.[2] اسکندری تحصیلات مقدماتی خود را در تهران شروع کرد و از مدرسهی علوم سیاسی دانشنامه گرفت. بعد از اتمام دوره ابتدایی و متوسطه در سال 1304 برای ادامه تحصیل به فرانسه و شهر گرونیل رفت و در رشتهی حقوق مدرک لیسانس گرفت. در آنجا با یک دانشجوی بلغاری به نام کیسیوف آشنا شد. کیسیوف دانش و اطلاعات زیادی دربارهی مارکسیسم داشت و باعث شد که اسکندری نیز به مارکسیسم و عقائد کمونیستی علاقهمند شود.[3] اسکندری توسط عموی خود سلیمان اسکندری با تعدادی از دانشجویان ایرانی دانشگاه برلین آلمان شرقی؛ از جمله تقی ارانی و مرتضی علوی ارتباط یافت. اسکندری نامهای به مرتضی علوی نوشت و او متعاقب جواب نامه به منظور ملاقات ایرج اسکندری راهی پاریس شد. اسکندری از این گروه به عنوان «کمونیستهای برلین» نام برده است.[4] همکاری اسکندری با این فرقه 2 سال طول کشید. در آن زمان از طرف کمونیستهای ایران مقیم آلمان روزنامه «پیکار» و مجله «ستارهی سرخ» منتشر میشد و آنها روزنامه را برای ایرج میفرستادند تا بین ایرانیان مقیم فرانسه پخش کند. او در این مدت تعدادی از دانشجویان ایرانی که در فرانسه مشغول تحصیل بودند را به طرف این گروه جذب کرد تا جایی که ادارهی سرپرستی، ارتباط داشتن دانشجویان ایرانی را با او منع کرد.
هنگامی که تیمورتاش وزیر دربار شاه به اروپا سفر کرد، کمونیستهای مقیم آلمان اعلامیهای برعلیه او تنظیم کرده، اسکندری را موظف به انتشار آن اعلامیه نمودند. سفارت ایران با جستجوی بسیار عامل اصلی انتشار این اعلامیه؛ یعنی ایرج اسکندری را شناسائی کرده و به دستور تیمورتاش کمک هزینهی تحصیلی او قطع شد و اسکندری به سبب مشکلات مالی نتوانست دورهی دکتری را به پایان برساند و در سال 1310 به ایران بازگشت و از آنجا که به علت همان اعلامیه تحت نظر بود تا یک هفته از خانه خارج نشد تا اینکه پروندهاش به بوسیلهی شوهر عمهاش فضلالله بهرامی که رئیس تأمینات بود، از بین رفت. اسکندری پس از مدتی کارش را در دادگستری شروع کرد و در سال 1311 به معاونت دادگستری تهران با کفالت رتبهی 9 منصوب شد.[5] پس از چندی اسکندری با تقی ارانی روابط دوستانهای را آغاز کرد و با هم به انتشار مجلهی «دنیا» پرداختند.[6] اسکندری مجمع «فارغالتحصیلان فرانسه» و «انجمن حقوقدانان» را تأسیس کرد. در اردیبهشت 1316، اسکندری به اتهام داخل شدن در فرقهی کمونیستی به همراه چند نفر دستگیر شد.[7] در 24 آبان 1317 در دادگاه محاکمه شد و بر اساس رأی دادگاه ایرج اسکندری به سبب عضویت در فرقهی اشتراکی در ایران به 5 سال حبس محکوم شد؛[8] ولی اتهام او مبنی بر تبلیغ مرام اشتراکی در دادگاه ثابت نشد.[9] البته در طول مدت حبس به هیچ وجه شکنجه نشد، چرا که عمویش عیسی اسکندری سرهنگ شهربانی بود و ملاحظه او را میکردند.[10] در 28 شهریور سال 1320 پس از استعفای رضاشاه به دلیل عفو عمومی آزاد شد[11] و به کارهای خود علیه دولت ادامه داد.
وی پس از آزادی از زندان به فعالیتهای کمونیستی خود ادامه داد و پس از مدتی با کسب اجازه از دولت شوروی حزب توده را در ایران بنیان نهاد و خودش جزو کمیتهی مرکزی گردید.[12] عدهای از اعضا به ترکیب مؤسسان حزب توده اعتراض کردند؛ چون تمام اعضا کمونیست نبودند و به نظر معترضان این قضیه موجب دور شدن از هدف اصلی که تأسیس حزب کمونیست بود، میشد. برای حل این مشکل در کنار حزب یک مرکز مخفی کمونیستی ایجاد شد تا تمام امور را اداره کند و اسکندری عضو آن بود.
ایرج اسکندری به همراه مصطفی فاتح که از مدیران شرکت نفت ایران و انگلیس بود، روزنامهی مردم را چاپ کرد که هیئت تحریریهی 5 نفره به ریاست اسکندری روزنامه را اداره میکرد.[13] پس از مدتی اسکندری روزنامهی دیگری به نام «رهبر» را به چاپ رسانید که خودش صاحب امتیاز و سردبیر بود.[14] سال 1322[15] در انتخابات مجلس چهاردهم، اسکندری با 5200 رأی از حوزهی انتخابی ساری روانهی مجلس شد.[16] حزب توده در مجلس فراکسیونی 8 نفره تشکیل داد؛ ولی به نظر عدهای نتوانستند کارنامهی مورد قبولی دریافت کنند؛ اما به نظر اسکندری عملکرد فراکسیون بسیار مثبت بود.[17]
ایرج اسکندری سرپرستی هیئتی از شورای متحدهی مرکزی کارگران را که تحت نظارت حزب توده بود، در همایش بینالمللی کار در پاریس بر عهده داشت.[18] در مرداد 1325 اسکندری در کابینهی قوام، به وزارت بازرگانی و پیشه و هنر منضوب شد.[19] به نظر اسکندری این سمت پیروزی بزرگی بود تا حزب توده بتواند بسیاری از شعارهای خود را به مرحلهی عمل برساند.[20] عمر حضور اعضای توده در دولت قوام 2 ماه و نیم بیشتر نبود و پس از شکست پیشهوری در آذربایجان دیگر نیازی به آنها در کابینه نبود؛ لذا اسکندری نیز برکنار شد. پس از این جریان دولت برخلاف چند ماه قبل، به حزب توده فشار آورده اسکندری را متهم کرد که قصد داشته است با کمک شوروی، جمهوری جدیدی به نام جمهوری طبرستان را تأسیس کند.[21] سرانجام اسکندری با کمک شوروی مخفیانه از ایران خارج شد و به باکو رفت و از آنجا به پاریس مراجعت کرد.[22] در سال 1948م در فرانسه به تحصیل پرداخت و در آنجا دکترای خود را در رشتهی اقتصاد سیاسی گرفت.[23] با وجود تمام انتقادها از رهبران پیشین حزب توده در دومین کنگرهی حزب، ایرج اسکندری، به عضویت کمیتهی مرکزی حزب توده برگزیده شد.
در 15 بهمن 1327 در دانشگاه تهران به جان محمدرضا شاه سوءقصد شد و در پی آن سران و رهبران حزب توده دستگیر شدند. چندی بعد عدهای از رهبران حزب توده از جمله ایرج اسکندری که در خارج از ایران بودند از طرف دادستانی نظامی تهران احضار شدند.[24] سرانجام ایرج اسکندری و سه نفر دیگر در حالی که در ایران نبودند، محکوم به مرگ شدند. پس از چندی اسکندری از فرانسه به پراگ و از آنجا به شوروی رفت. در سال 1340 در پلنوم نهم قرار بر این بود که ایرج به ریاست حزب توده برسد؛ اما باز هم رادمنش به دبیر کلی رسید.[25] در آذر 1348 رضا رادمنش از دبیرکلی حزب توده برکنار شد و بنا بر پیشنهاد غلام یحیی دانشیان، ایرج اسکندری به مدت 7 سال دبیر حزب توده شد.[26] در پلنوم چهاردهم حزب وی به همراه عبدالصمد کام بخش به عنوان دبیران کمیته مرکزی انتخاب شدند.[27] در 23 دی 1357 اسکندری از دبیر اولی حزب برکنار شد و نورالدین کیانوری جای او را گرفت.[28] بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، اسکندری به ایران آمد و در مصاحبهای جنجالی با مجلهی «تهران مصور» از بعضی مواضع حزب توده انتقاد کرد.[29] حزب توده سخنان اسکندری را رد کرد و در نهایت تحت فشار حزب توده سخنانش را پس گرفت و از ایران خارج شد.[30] بعد از مدتی دچار بیماری سرطان شد و مابقی عمرش را با این بیماری به سر برد و سرانجام در شهریور سال 1364ش به سبب همین بیماری در کشور آلمان شرقی بدرود حیات گفت.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان