كليد واژه: دعا، عبادت، سيره عبادي، محبّت، اجابت، معصومين.
در این نوشتار، پس از مقدمه ای کوتاه در مورد «دعا» و جایگاه آن در سیره عبادی معصومین و سابقه بحث و متون نگارش یافته در این زمینه، اشاره ای به آیات و روایات وارد شده در اهمیت دعا می شود. پس از تعریف دعا در لغت و اصطلاح، در مورد حقیقت آن که همان عبودیت خدا می باشد، بحث می گردد و این که روح و شاکله دعا و مناجات، محبت و شوق الهی است. بررسی سیره عبادی معصومین در اینکه خدا را چگونه می خواندند و از خدا چه چیز طلب می کردند، بحثی است که به اختصار مورد بررسی قرار گرفته است.
آدمي جهت تقرب به خدا، بدست آوردن آرامش، تحصيل مكارم اخلاق، دوري از معاصي و رذائل، زدودن كدورات رواني و وسوسه هاي شيطاني، تقويت اراده و نيروي تعقل و قضاي حوائج مادي و معنوي، نياز به دعا و نيايش به درگاه پروردگار متعال دارد؛ لذا بخش وسيعي از تعليمات أنبياء، پيامبر خاتم و ائمه معصومين را دعا و نيايش تشكيل مي دهد.
دعاهايي كه از پيشوايان دين و امامان معصوم رسيده و در دست است، يكي از نفائس منابع علوم و معارف و اخلاق اسلامي به شمار مي روند؛ براي اينكه آن بزرگواران با شناختي كه از خدا و مبادي عاليه و همچنين از انسان و نيازمندي هايش داشته اند، از مكنونات دل آدمي در مقام دعا تعبير كرده و از حقايق اعتقادي و اخلاقي پرده برداشته اند و با تعليم اين دعاها و تشويق ايشان به خواندن اين ادعيه خواسته اند تا آنان كه لياقت فراگيري معارف الهي را دارند، بدين وسيله با حقايق آشنا شوند و به غرض غايي از خلقت كه همان عبوديّت و معرفت اوست، نايل آيند.
اگر به بررسي سابقه بحث بپردازيم، بايد بگوييم که از زمان خلقت اولين مخلوقات الهي، دعا نيز بوده است؛ چون حقيقت دعا اظهار فقر و تضرع و استغاثه و نجوا به درگاه بي نياز مطلق مي باشد كه در آيات قرآن مي توان مناجات پيامبران الهي را با معبود خويش مشاهده كرد؛ نظير استغاثه حضرت آدم و حوا هنگام هبوط كه می فرماید: « قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرين»[1]و يا مناجات انبیای الهی با خدا که در قرآن می توان این خلوتهای عاشقانه را یافت وچراغ راه نمود.[2] خاتم و سرآمد أنبيا، حضرت نبي اكرم از همان اغاز زندگي كه در اطراف مكه به شباني مي پرداخت، با عزلت و گوشه نشيني به مناجات و دعا با خداي خويش مشغول بود و سیره ایشان در دوران رسالت شاهد اين است كه دعا با خلقت انسان همراه بوده و در سيره عبادي ائمه معصومين نيز اين انس و ارتباط با حضرت حق نمايان است؛ بويژه علماي اسلام اهتمام زيادي به جمع اوري ادعيه وارد شده از حضرات معصومين داشته اند؛ چنانكه شخصيتي مثل ابن طاووس با تأليف هفت اثر دعائي جايگاه ويژه اي را در نگارش متون اسلامي به خود اختصاص داده است.
دعاهاي وارد شده از ائمه در كتب ادعيه به صورتهاي مختلفي دسته بندي و نگارش گرديده است. جمعي ادعيه منقول از يك امام را در مجموعه اي خاص به رشته تأليف درآورده اند؛ همانند «صحیفه سجادیه»، «صحیفه علویه» و صحف دیگری که در این زمینه تالیف شده است.[3] جمعي نيز تمام ادعيه را بدون در نظر گرفتن يك امام خاص جمع اوري كرده اند كه بيشتر مربوط به اعمال روز و ماه مي شود؛ مثل كتاب گران قدر «مصباح المتهجّد» تأليف «شيخ طوسي»، «اقبال الاعمال» تأليف «سيّد ابن طاوس» و «بلدالامين» تأليف «كفعمي» كه در اين باب نوشته شده است.
برخي هم در مورد اداب دعا نوشته اند؛ مثل «ابن فهد حلّي» که كتاب ارزشمند «عدّة الدّاعي و نجاح السّاعي» را در مورد فضيلت و آداب دعا نوشته اند. همچنين كتاب هاي مهم دعايي مانند «مفتاح الفلاح» از «شيخ بهايي» و «زاد المعاد» از «علّامه محمّدباقر مجلسي» و «مفاتيح الجنان» از «شیخ عباس قمی» شهرت خاصي يافته اند.
در بحث دعا، آيات و روايات فراواني مشاهده مي شود در این كه رمز اعتبار و ارزش يافتن انسان، ميزان توجه پروردگار به وي و توفيق تشرّف به ساحت قدس او تنها به وسيله دعا مي باشد؛ نظير آيه« قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ ».[4] اين آيه كه آخرين آيه سوره فرقان است، در حقيقت نتيجه اي است براي بحث هايي كه در زمينه اوصاف «عبادالرّحمن» در آيات گذشته آمده است؛ روي سخن را به پيامبر كرده مي گويد: «بگو پروردگار من براي شما ارج و وزني قائل نيست، اگر دعاي شما نباشد». همچنین در آيه ي «وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرين»،[5] شخص معرض از دعا، مستكبر از عبادت محسوب مي شود و محكوم به ذلّت عذاب جهنّم مي باشد و در ذيل اين آيه امام باقر عليه السّلام مي فرمايد: « وَ مَا أَحَدٌ أَبْغَضَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِمَّنْ يَسْتَكْبِرُ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ لَا يَسْأَلُ مَا عِنْدَهُ».[6]
در ميان روايات نيز تعابيري چون «أحبّ الاعمال» يا «افضل الاعمال» بيانگر اهمّيت دعا مي باشد؛ چنانكه امير مؤمنان عليه السّلام مي فرمايد: «أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَرْضِ الدُّعَاء [7]». روايتي از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه از آن حضرت در مورد فضیلت دعا سؤال كردند؛ حضرت فرمودند: «قَالَ الْبَاقِرُ ع لِبُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ وَ قَدْ سَأَلَهُ كَثْرَةُ الْقِرَاءَةِ أَفْضَلُ أَمْ كَثْرَةُ الدُّعَاءِ فَقَالَ كَثْرَةُ الدُّعَاءِ أَفْضَلُ ثُمَّ قَرَأَ قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُم».[8]
تعبيرات مهمي چون «سلاح المؤمن»، «سپر مؤمن»،[9] «عمودالدين»، «نورالسموات و الارض»[10] و «مفاتيح النجاح»[11] يا بيان آثاري چون «افزايش روزي»،[12] «جلب رحمت الهي»، «دفع بلا»[13] و «شفاء دردها»[14] در مورد دعا در روايات معصومين، بيانگر اين نكته مي تواند باشد كه دعا در سيره عبادي ائمه معصومين عليهم السلام جايگاه ويژه اي دارد. علاوه بر روايات فراوان، سيره عملي ائمه (ع) نیز تعليم دعا و استفاده از آن براي رفع گرفتاري ها و سفارش اصحاب به بهره گيري از دعا بوده و پيروان خود را در ساعات مختلف شبانه روز به آن فراخوانده اند.
حضرت امام خميني در اهميت دعا مي فرمايد: «ادعيه ائمه هدي، همان مسائلي را كه كتاب[15] دارد، دعاهاي آنها هم دارد، با يك زبان ديگر. قرآن يك زبان دارد، يك نحو صحبت مي كند و همه مطالب را دارد، منتها بسياريش رمز است كه ما نمي توانيم بفهميم و ادعيه ائمه عليهم السلام يك وضع ديگري دارد. به تعبير شيخ عارف و استاد ما، "ادعيه كتاب صاعد است و قرآن كتاب نازل" و ادعيه ائمه همان قرآن است که رو به بالا مي رود. هركس بخواهد بفهمد که مقامات ائمه چيست، بايد رجوع كند به آثار آنها، آثار آنها ادعيه آنهاست».[16]
دعا از ريشه «دعو»، در لغت به معاني استغاثه،[17] ميل و رغبت به سوي خدا،[18] طلب و سؤال،[19] درخواست حاجت از خدا براي خود يا ديگري[20] و نيايش[21] آمده است و در قرآن نيز به معاني خواندن،[22] پرسش كردن،[23] فريادرسي خواستن،[24] تشويق و ترغيب،[25] كمك خواستن[26] و تسميه و نسبت دادن[27] به كار رفته است. دعا در اصطلاح به معناي «توجه دادن نظر مدعو به سوي داعي» است كه غالباً با لفظ يا اشاره صورت مي گيرد.
در اين تعريف، دعا داراي چهار ركن مي باشد: رکن اول «مدعو» است. مدعو، خداي بي نياز و توانا است كه بايد صاحب توجه و نظر باشد كه اگر بخواهد، بتواند نظر خود را متوجه داعي بكند و نيز بايد صاحب قدرت و تمكني باشد كه از اجابت دعا ناتوان و عاجز نگردد و اما خواندن كسي كه درك و شعور نداشته يا قدرت برآوردن حاجت را ندارد، دعاي حقيقي نيست، هرچند صورت دعا را داشته باشد.
دومين ركن، «داعي» است. كسي كه خدا را مي خواند، همان عبد فقير و نيازمندي است كه خود را مقابل غني مطلق در مقام عجز و ناتواني مي بيند؛ «يَأَيهَُّا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلىَ اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنىِ ُّ الْحَمِيد».[28] ائمه هدي داعيان واقعي هستند كه به ما ياد داده اند چگونه خدا را بخوانيم و از او چه بخواهيم. آنها در سيره عباديشان به ما ياد داده اند كه عبد در مقابل خدا تنها ملكي كه دارد، دعا است. امير مومنان در دعای کمیل، خود را در مقابل خدا اين گونه معرفی مي کند: «اغْفِرْ لِمَنْ لا يَمْلِكُ[29] إِلا الدُّعَاء» كه البته اگر لطف و عنايت الهي نمی بود، حتي توانايي اين دعا هم در ما نبود.
- اين طلب در ما هم از ايجاد توسترستن از بيداد يا رب داد توست
سومين ركن، «دعا و طلب» مي باشد. در مورد حقيقت دعا كه همان اقبال و در نتيجه عبوديت خدا مي باشد، بحث خواهد شد.
چهارمين ركن، «المدعو له» می باشد؛ یعنی همان حاجاتي كه بنده از خدا طلب مي كند. البته جناب «علامه طباطبايي» رحمه الله در كتاب شريف «الميزان» مدعوله يا حاجت را جزء معناي دعا نمي دانند؛ ايشان مي فرمايند: «حاجت جزء معنا نيست؛ بلكه غايت و متمم معنا مي باشد»؛ چنانكه انبياء و اولياي الهي خدا را در دعايشان مي خوانند، بدون آنكه حاجتي از او بخواهند.
- آن گدا گويد «خدا» از بهر نانمتقي گويد «خدا» از عين جان[30]
حاجت انسان هرقدر زياد يا بزرگ باشد، از قدرت لايتناهي الهي بيرون نيست و هر چه هست، در ملك و ملكوت خداوندِ قادر مي باشد؛ «أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»[31] و از ملك او چيزي كم نمي شود؛ چنانكه در دعاي افتتاح وارد شده: «لا تزيده كثرة العطاء الا جودا وكرماً»
همچنین حاجت اگرچه كوچك باشد، باید از خدا درخواست کرد. در روايات، امر به طلب حاجاتي مثل بند كفش، علف چهارپا و نمك طعام شده؛ يعني حاجاتش چه كوچك و چه بزرگ باشد، بايد هميشه دستش به سوي خدا دراز گردد و قلبش در هر حال به ذكر خدا مشغول باشد.
دعا اقبال و توجه به سوي خدا و استمداد و مددخواهي از رحمت بي كران اوست كه در هر آفريده اي طبعاً وجود دارد، خواه انسان و خواه موجودات ديگر. اساساً هر آفريده اي خود را پديد آمده و مقهور و نيازمند به پروردگارش در اين جهان مي بيند و در ناتواني ها و درماندگي هايش به گونه طبعي از همان مبدأي كه رشته هستي اش بدان پيوسته است، مدد مي طلبد. ولي در ميان موجودات، آدمي به لحاظ فطرت خداخواهي اش و غايت خلقتش كه تقرّب و نائل شدن به درگاه ربوبي است، ارتباط خاصي با دعا پيدا مي كند.
به سبب طلب و دعا است كه انسان متوجه چراغ فطرت خويش شده، در مسير غايت آفرينش، يعني رسيدن و نزديكي به خالق خويش قرار مي گيرد؛ «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهَْا».[32] امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «إِنَّ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْزِلَةً لَا تُنَالُ إِلَّا بِمَسْأَلَة».[33]
دعا پيوستن موجودي كوچك و ناتوان به وجودي بي نهايت بزرگ و تواناست. آدمي به هنگام دعا كه همچون گدايي بي نوا دست نياز به درگاه كريم بي نياز دراز مي كند، به حقيقت وجودي خويش نزديك مي شود. انساني كه خود را تهي دست، بينوا، رانده، بي پناه، حقير و فقير ديد، اكنون حقيقت هستي او كه پرتوي از هستي مطلق خداوند است، هويدا مي گردد و با احساس وابستگي و پيوند با حق و نيازمندي به او، حال و شوري وصف ناشدني پیدا می کند. مولاي عارفان در نجواي خويش با خدا همواره كمال اين حال را طلب مي كند؛ «إلهي هب لي كمال الانقطاع إليك».[34]
اين خواندن چنان با عظمت است كه هيچ عبادتي برتر از ان نيست. هنگامي كه بنده مولاي خويش را در مقام جواد، قادر، عليم و حكيم مشاهده مي كند و از طرفي خويش را عاجز، فقير و جاهل مي يابد، به او پناه مي برد و از او كمك مي طلبد. در چنين شرايط و وضعيتي است كه عبد در حال معرفت حقيقي خدا را شهود مي كند و فقط او را مي خواند؛ خداوند نيز خواستة او را اجابت مي كند. بنابراين دعاي حقيقي، چون از سر معرفت راستين است، يكي از مهمترين مجاري تفضلات ربوبي مي باشد.
- هر كه را دل پاك شد از اعتلالان دعايش مي رود تا ذو الجلال[35]
براي نزديكي وتقرب به خدا، تنها طريق و راهنما اهل بيت عليهم السلام مي باشند. امير مؤمنان در اين زمينه مي فرمايند: «أسعد الناس من عرف فضلنا و تقرب إلى الله بنا و أخلص حبنا و عمل بما إليه ندبنا و انتهى عما عنه نهينا فذاك منا و هو في دار المقامة معنا»؛ «خوشبخت ترين مردم كسي است كه برتري ما را شناخت و به وسيله ما به خدا تقرب جست و محبت ما را خالص نمود و به اموري كه ما بر آن مي خوانيم، عمل كرد و از آنچه ما باز مي داريم، دست برداشت. چنين كسي از ماست و در بهشت ابدي با ما خواهد بود».[36]
انسانها به قدر ديد باطني و حقيقت ايمانشان حضرت حق را به ذات و اسماء و صفات مي خوانند؛ اما آنان كه ديده دلشان به تمام معنا گشوده نيست، موظفند پروردگار را به گونه اي كه ائمه و اوصيا تعليم مي فرمايند، بخوانند و با اظهار اين كلمات از واقع امر اخبار دهند.
در روايات وارد شده از ائمه طاهرين، دعا و عبادت به يك معني به كار رفته؛ «عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ ادْعُ وَ لَا تَقُلْ قَدْ فُرِغَ مِنَ الْأَمْرِ فَإِنَّ الدُّعَاءَ هُوَ الْعِبَادَة»؛[37] بلكه در برخي روايات، تعبير «افضل العبادات» نيز در مورد دعا وارد شده است. سيدالساجدين در وداع ماه مبارك رمضان به درگاه الهي عرض می كند: «وَ قُلْتَ اُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِين فَسَمَّيْتَ دُعَاءَكَ عِبَادَةً وَ تَرْكَهُ اسْتِكْبَاراً وَ تَوَعَّدْتَ عَلَى تَرْكِهِ دُخُولَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ »؛[38] «فرمودي مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم. آنان كه از عبادت من تكبر ورزند، به زودي خوار و ذليل وارد جهنم مي شوند. پس نيايش و دعا را عبادت و ترك آن را استكبار ناميدي و بر ترك دعا به دخول دوزخ با ذلت خواري تهديد فرمودي».
بر اساس اين آموزه وحياني، حقيقت دعا چيزي جز عبادت نيست و بالاتر اين كه طبق فرموده نبي مكرم اسلام، دعا مغز همه عبادات است؛ «وَ قَالَ النَّبِيُّ ص الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَةِ وَ لَا يُهْلَكُ مَعَ الدُّعَاءِ أَحَدٌ».[39]
حقيقت عبادت اين است كه انسان خود را بنده و مملوك خدا بداند و براي خود مالكيتي قايل نباشد؛ بلكه خود و دارايي خود را از آن خدا بداند و به طور كامل تسليم اراده حق باشد. اين مقام تسليم را در كلام نوراني امامان برحق مي توان مشاهده كرد؛ از امام حسين عليه السلام روايت شده: «انا اهل بيت نسال الله عزوجل فيعطينا، فاذا اراد ما نكره فيما يحب رضينا»؛[40] «ما خانداني هستيم كه از خدا مي خواهيم و او به ما عطا مي فرمايد؛ پس اگر براي ما چيزي بخواهد كه خوش نداريم، ولي او دوست دارد، ما به آن خوشنود و راضي خواهيم بود».
اهل بيت عليهم السلام به سبب معرفت و شناخت كامل از حضرت ربّ العزة كه پاية معرفت هيچ اهل معرفتي به پاية معرفت آنان نمي رسد، عاشقانه و عارفانه در فلك تسليم نسبت به خداي مهربان قرار دارند و در همة شئون زندگي مادي و معنوي جز به عبادت و بندگي خدا قدم بر نمي دارند. عبادت ايشان عبادتي بي طمع به بهشت و بي ترس از دوزخ و بر اساس شناخت حق و عشق به او و اداي وظيفه و تكليف است؛ «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَيِّدُ الْمُوَحِّدِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ: مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَا طَمَعاً فِي جَنَّتِكَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك». با اين همه عبادت خود را نسبت به شايستگي مولويت حق، اندك و خود را تا آخرين لحظة عمر با همة وجود، مديون خدا می دانستند و ادعاي هيچ طلبي از حضرت حق نداشتند؛ در مناجات اميرالمؤمنين عليه السلام در مسجد كوفه، اين رابطة عبوديت و ربوبيّت مشهود مي باشد؛ «مَوْلَايَ يَا مَوْلَايَ أَنْتَ الْمَوْلَى وَ أَنَا الْعَبْدُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْعَبْدَ إِلَّا الْمَوْلَى مَوْلَايَ يَا مَوْلَايَ أَنْتَ الْمَالِكُ وَ أَنَا الْمَمْلُوكُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَمْلُوكَ إِلَّا الْمَالِكُ مَوْلَايَ يَا مَوْلَايَ أَنْتَ الْعَزِيزُ وَ أَنَا الذَّلِيلُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الذَّلِيلَ إِلَّا الْعَزِيزُ مَوْلَايَ يَا مَوْلَايَ أَنْتَ الْخَالِقُ وَ أَنَا الْمَخْلُوقُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَخْلُوقَ إِلَّا الْخَالِقُ».
ايشان در مقام دعا جايگاه عبد و معبود را با خدا ترسيم كرده اند؛ تا جايي كه حتي خويش را لايق پذيرش درگاه احديت نمي داند؛ «مِنْ غَيْرِ اسْتِحْقَاقٍ لاِسْتِمَاعِكَ مِنِّي وَ لاَ اسْتِيجَابٍ لِعَفْوِكَ عَنِّي»[41] و تنها راه نجات را در حيرت و تنهايي خويش، فقط در يك جا مي بيند؛ «مِنْ أَيْنَ لِيَ الْخَيْرُ وَ لَا يُوجَدُ إِلَّا مِنْ عِنْدِكَ وَ مِنْ أَيْنَ لِيَ النَّجَاةُ وَ لَا تُسْتَطَاعُ إِلَّا بِك»[42] و در همين حالت حيرت و تنهايي است كه از خدا مي خواهد تا او را به حضور بپذيرد؛ «اللَّهُمَّ فَارْحَمْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ».[43]
دوست داشتن، انسان را به سوي همساني با محبوب مي كشاند. اين حب كه در ژرفاي وجود آدمي جاي دارد، سبب مي شود كه محب به صورت محبوب در آيد و در اين مرحله، محب جز محبوب كس ديگري را نمي بيند. از منظر اسلام، خداوند كامل محض و محض كمال، جميل مطلق و مطلق جمال و داراي بالاترين و برترين وصف هاست؛ او مبدأ عشق، نخستين عاشق و ملهم عشق است و انسان كمال جو و جمال خواه محو جمال حضرت حق است كه جلوة كامل صفات مي باشد.
- در حسن رخ خوبان پيدا همه او ديدمدر چشم نكو رويان زيبا همه او ديدم
- در ديده هر عاشق او بود همه لايقور نه ز نظر وامق عذرا همه او ديدم
- ديدم همه پيش و پس جز دوست نديدم كساو بود همه او بس تنها همه او ديدم
اين عشق كه از آن به «عشق اكبر» ياد مي شود، اتمّ و اشدّ آن در انسان هاي كامل، يعني اهل بيت عليهم السلام ظهور دارد؛ چنانكه حضرت زين العابدين عليه السلام در مورد كسي كه شيريني اين محبّت را چشيده، چنين مي فرمايد: «وَ مَا أَطْيَبَ طَعْمَ حُبِّكَ وَ مَا أَعْذَبَ شِرْبَ قُرْبِك».[44]
- اي ياد تو مونس دل عاشقجز ياد تو نيست در دل عاشق
- اسماء و صفات ذات نيكويتنقل است و نبات محفل عاشق [45]
اين حلاوت و لذّتي است كه در قلوب اولياي الهي مستقر شده و لذّتي نيست كه يك زماني عارض شود و بعد، از بين برود؛ چنانكه اميرالعارفين در اظهار اشتياقش به معبود خويش چنين عرضه مي دارد: «إِلَهِي وَ عِزَّتِكَ وَ جَلَالِكَ لَقَدْ أَحْبَبْتُكَ مَحَبَّةً اسْتَقَرَّتْ حَلَاوَتُهَا فِي قَلْبِي».[46] مناجات اهل بيت با خداي خويش عين همنشني و حضور در محضر خداوند محبوب است و اهل دعا از طولاني شدن اين مصاحبت هيچ گاه ملول و خسته نمي گردند. امام سجاد عليه السلام فرمود: «فَوَ عِزَّتِكَ يَا سَيِّدِي لَوِ انْتَهَرْتَنِي مَا بَرِحْتُ مِنْ بَابِكَ وَ لَا كَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِكَ لِمَا انْتَهَى إِلَي».[47] اگر لذّت اين گفتگو را بر كام ايشان نچشانده بود، طولاني بودن اين گفتگو ملال آور بود. اين لذّت انس و طعم محبّت الهي است كه اگر كسي بداند چيست، ديگر هيچ چيز بر او اثري ندارد. امام سجاد عليه السلام می فرماید: «إِلَهِي مَنْ ذَا الَّذِي ذَاقَ حَلَاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرَامَ مِنْكَ بَدَلًا وَ مَنْ ذَا الَّذِي آنس [أَنِسَ ] بِقُرْبِكَ فَابْتَغَى عَنْكَ حِوَلا».[48]
- ما را سر سوداي كس ديگر نيستدر عشق تو پرواي كس ديگر نيست
- جز تو دگري جاي نگيرد در دلدل جاي تو شد جاي كس ديگر نيست
وقتي قافله سالار عاشقان، حضرت امام حسين عليه السلام با يك جمله نهايت لذّت مناجات را بيان مي كند، مي توان فهميد كه اين لذّت را فقط در انس و دعا مي توان يافت؛ «مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَك».[49] همچنین از استغفاري كه سيّدالساجدين در دعاي خود از هر لذّتي كه غير لذّت الهي است و از هر مشغله اي كه غير ذكر الهي است، می نماید، مي توان جريان و سريان محبّت و انس را در تمام حالات اهل بيت، به ويژه در مناجات با خدا مشاهده كرد؛ «وَ أَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيْرِ ذِكْرِكَ وَ مِنْ كُلِّ رَاحَةٍ بِغَيْرِ أُنْسِكَ وَ مِنْ كُلِّ سُرُورٍ بِغَيْرِ قُرْبِكَ وَ مِنْ كُلِّ شُغُلٍ بِغَيْرِ طَاعَتِك».[50]
اين محبّت، همان محبّتي است كه امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «سَيِّدِي أَنَا مِنْ حُبِّكَ جَائِعٌ لَا أَشْبَعُ أَنَا مِنْ حُبِّكَ ظَمْآنُ لَا أَرْوَى وَا شَوْقَاهْ إِلَى مَنْ يَرَانِي وَ لَا أَرَاهُ يَا حَبِيبَ مَنْ تَحَبَّبَ إِلَيْهِ يَا قُرَّةَ عَيْنِ مَنْ لَاذَ بِه».[51]
وقتي عبد در مقام عبوديّت، در مقابل ربّ العالمين به دعا مشغول مي شود، در مقام حضور است و براي اين حضور آدابي است كه عبد بايد آنها را رعايت كند؛ چنانكه داعين واقعي خدا، يعني اهل بيت عليهم السلام در مقام دعا و حضور، با آداب خاصي خدا را مي خواندند و بقيّه عباد الله را به رعايت اين آداب امر كرده اند؛ نظير روايتي از امام جعفر صادق عليه السلام در باب اهميّت آداب دعا كه مي فرمايند: «احْفَظْ آدَابَ الدُّعَاءِ وَ انْظُرْ مَنْ تَدْعُو وَ كَيْفَ تَدْعُو وَ لِمَا ذَا تَدْعُو ... وَ اعْرِفْ طُرُقَ نَجَاتِكَ وَ هَلَاكِكَ كَيْلَا تَدْعُوَ اللَّهَ بِشَيْ ءٍ مِنْهُ هَلَاكُكَ وَ أَنْتَ تَظُنُّ فِيهِ نَجَاتَكَ... وَ تَفَكَّرْ مَا ذَا تَسْأَلُ وَ كَمْ تَسْأَلُ فَإِنْ لَمْ تَأْتِ بِشَرْطِ الدُّعَاءِ فَلَا تَنْتَظِرِ الْإِجَابَةَ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى فَلَعَلَّكَ تَدْعُوهُ بِشَيْ ءٍ قَدْ عَلِمَ مِنْ سِرِّكَ خِلَافَ ذَلِكَ قَالَ بَعْضُ الصَّحَابَةِ لِبَعْضِهِمْ أَنْتُمْ تَنْتَظِرُونَ الْمَطَرَ بِالدُّعَاءِ وَ أَنَا أَنْتَظِرُ الْحَجَرَ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَوْ لَمْ يَكُنِ اللَّهُ أَمَرَنَا بِالدُّعَاءِ لَكُنَّا إِذاً أَخْلَصْنَا الدُّعَاءَ تَفَضَّلْ عَلَيْنَا بِالْإِجَابَةِ فَكَيْفَ وَ قَدْ ضَمِنَ ذَلِكَ لِمَنْ أَتَى بِشَرَائِطِ الدُّعَاءِ».[52]
به خاطر اهميت آداب و شروط اجابت دعا، اشاره كوتاهي به مهمترين موارد آن مي كنيم.
از مهمترين شروط اجابت دعا و آداب حضور، معرفت داشتن به كسي است كه او را مي خواني. اسلام همانگونه كه اصل معرفت را امري مهم مي شمرد، معرفت به خداي متعال را نخستين درجه از معرفت ها مي داند؛ اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد: «معرفة الله سبحانه أعلى المعارف».[53] در اين شناخت است كه آدمي ايمان به اجابت دعايش دارد؛ چون مي داند که خدا سميع است و ندايش را مي شنود وكسي است كه قدرت برآورده كردن خواسته بنده اش را دارد. رسول مكرم درباره معرفت خدا در دعا می فرمایند: «وَ لَوْ عَرَفْتُمُ اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ لَزَالَتِ الْجِبَالُ بِدُعَائِكُمْ».[54] «قد روي عن مولانا الصادق ص أنه قيل له ما بالنا ندعو الله جل جلاله فلا يستجاب لنا فقال لأنكم تدعون من لا تعرفون».[55]
در مناجات اهل بيت عليهم السلام، اين شناخت و معرفت در اوج خود مي درخشد و در دعاهاي خويش با حمد، تمجيد و ستايش خدا و ذكر اسماء و صفات جماليه و جلاليه خدا، اين معرفت را به ديگران چشانده اند.
بر اساس تعاليم اهل بیت علیهم السلام و آموزه هاي ديني، از آداب دعا آن است که دعا کننده بداند آدمي از جانب خداوند رخصت يافته تا او را بخواند، نام پاکش را بر زبان جاري کند، راز خويش را با او در ميان گذارد و نيازهايش را از او بطلبد. امام علي بن حسين(ع) مي فرمايد: «اَلْحَمْدُ للَّهِ الّذي اُنْادِيهِ کُلَّما شِئتُ لِحاجتي وَ اَخْلُوا بِهِ حَيْثُ شِئْتُ لِسِرّي بِغَيْرِ شَفِيعٍ فَيَقْضِي لي حاجتي»؛[56] «سپاس و ستايش، خدايي راست که هر گاه بخواهم، براي نياز خود او را بخوانم و بي سفارش کسي، هر جا که بخواهم، براي راز خويش با او خلوت گزينم؛ پس [پاسخم گويد و] نيازم را برآوَرَد».
به تکرار در قرآن کريم و سخنان بزرگان دين، بدين رخصت و اذن و فراخواني خداوند اشاره شده است.
- هم ز اوّل تو دهي ميل دعاتو دهي آخِر دعاها را جزا [57]
اين دعا هم بخشش و تعليم توست گرنه، در گلخن گلستان از چه رُست؟[58]
اميرمؤمنان علي(ع) در سفارش به فرزندش امام حسن(ع) مي فرمايد: «وَاعْلَمْ اَنَّ الّذي بِيَدِهِ خَزائنُ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ قَد اَذِنَ لَکَ فيِ الدّعاء وَ تَکَفَّلَ لَکَ بِالإجابَةِ. وَ اَمَرَکَ اَنْ تَسْألَهُ لَيُعْطِيَکَ وَ تَسْتَرحِمَهُ لِيَرْحَمَکَ»؛[59] «و بدان! کسي که گنجينه هاي آسمان و زمين در دست اوست، تو را در دعا رخصت داده و پذيرفتن دعايت را بر عهده نهاده و تو را فرموده که از او بخواهي تا به تو بدهد و از او بطلبي تا تو را بيامرزد».
«أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوء».[60] در حالت اضطرار است كه انسان از غير خدا نا اميد مي شود و تنها ملجا و پناهگاهش خدا مي شود. در اين حالت است كه همه ذرات وجودش لبريز از طلب و خواهش مي گردد. امام سجاد عليه السلام در دعا از خدا اين حالت را در همه حال مسئلت مي كند؛ «وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ يَدْعُوكَ مُخْلِصاً فِي الرَّخَاءِ دُعَاءَ الْمُخْلِصِينَ الْمُضْطَرِّينَ لَكَ فِي الدُّعَاءِ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ».[61] «أَحْمَدُ بْنُ فَهْدٍ فِي عُدَّةِ الدَّاعِي قَالَ وَ رُوِيَ أَنَّ اللَّهَ أَوْحَى إِلَى عِيسَى ع ادْعُنِي دُعَاءَ الْحَزِينِ الْغَرِيقِ الَّذِي لَيْسَ لَهُ مُغِيثٌ يَا عِيسَى سَلْنِي وَ لَا تَسْأَلْ غَيْرِي فَيَحْسُنَ مِنْكَ الدُّعَاءُ وَ مِنِّي الْإِجَابَةُ الْحَدِيثَ».[62]
- هر کجا دردي، دوا آنجا رودهر کجا فقري، نوا آنجا رود
- هر کجا مشکل، جواب آنجا رودهر کجا کِشتي ست، آب آنجا رود
- آب کم جو، تشنگي آور به دستتا بجوشد آب از بالا و پست[63]
درد داشتن، دردمندانه به سوي خدا رفتن و از او دوا طلبيدن و ادب حضور او را نگاه داشتن، مهم ترين عامل جلب رحمت و در نهايت، اجابتِ خواسته هاست. مشکل آنجاست که دردي نباشد. آنجا که زبان و دل از يکديگر بيگانه اند، آدمي آنچه را مي طلبد، تنها سهم زبان اوست. در مقام نيازخواهي از خداوند، درد داشتن و اين درد را احساس کردن و خدا را دردمندانه خواندن و از او درمان طلبيدن همان و اجابت و شفاي درد نيز همان.
- دلا بسوز که سوزِ تو کارها بکندنياز نيمْ شبي دفعِ صد بلا بکند
- طبيب عشق، مسيحا دم است و مشفق، ليکچو درد در تو نبيند که را دوا بکند؟
- تو با خداي خود انداز کار و دل خوش دارکه رحم اگر نکند مدّعي، خدا بکند[64]
معنا و جوهر دعا يعني اقبال و توجه به سوي معبود يكتا و ارتكاب گناه يعني اعراض از خدا و دوري از رحمت الهي كه اين دو نقيض هم مي باشد. عبد وقتي خدا را مي خواند، زماني لياقت تشرف به ساحت قدس الهي را خواهد داشت و دعايش مستجاب خواهد شد كه با گناه موجب دوري خود از اين ساحت نشود. «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ الْعَبْدَ يَسْأَلُ اللَّهَ الْحَاجَةَ فَيَكُونُ مِنْ شَأْنِهِ قَضَاؤُهَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ أَوْ إِلَى وَقْتٍ بَطِي ءٍ فَيُذْنِبُ الْعَبْدُ ذَنْباً فَيَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِلْمَلَكِ لَا تَقْضِ حَاجَتَهُ وَ احْرِمْهُ إِيَّاهَا فَإِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسَخَطِي وَ اسْتَوْجَبَ الْحِرْمَانَ مِنِّي».[65]
در دعاي نوراني كميل، امير مؤمنان در استغفار به خدا به اين نكته توجه داده اند كه گناه موجب حبس دعا مي شود و تؤبه و استغفار و اقبال به خدا است كه اين مانع را برطرف مي كند؛ «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ».[66]
«فَمَا اسْتَكانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما يَتَضَرَّعُونَ».[67] قلبي كه نرم باشد و خدا را با تضرّع و خاشعانه بخواند، حجاب بين او و خدا از بين مي رود و به حضرت حق نزديك مي شود و موجب جلب رحمت الهي خواهد شد؛ رسول الله فرمودند: «اغْتَنِمُوا الدُّعَاءَ عِنْدَ الرِّقَّةِ فَإِنَّهَا رَحْمَةٌ».[68]
در اين حالت است كه قلب خالص گرديده و اگر دستي به سوي خدا دراز شود، خالي بر نخواهد گشت؛ به همين خاطر است كه اهل بيت عليهم السلام سفارش به دعا در لحظات شكستن و نرمي دل كرده اند؛ زيرا آن قلب مورد توجه خداست. محمدبن مسلم مي گويد: از حضرت امام باقر عليه السلام در مورد آيه شريفه «فَمَا اسْتَكانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما يَتَضَرَّعُونَ» سؤال كردم؛ ايشان فرمودند: «الِاسْتِكَانَةُ هُوَ الْخُضُوعُ وَ التَّضَرُّعُ هُوَ رَفْعُ الْيَدَيْنِ وَ التَّضَرُّعُ بِهِمَا».[69]
در روايات، اين حالت، يعني بلند كردن دست به سوي خدا، از علامات عبوديت شمرده شده؛ چنانكه در احتجاج طبرسي آمده که علت بلند كردن دست به آسمان از حضرت امام رضا عليه السلام سؤال شد؛ ايشان فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ اسْتَعْبَدَ خَلْقَهُ بِضُرُوبٍ مِنَ الْعِبَادَةِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ اسْتَعْبَدَ خَلْقَهُ عِنْدَ الدُّعَاءِوَ الطَّلَبِ وَ التَّضَرُّعِ بِبَسْطِ الْأَيْدِي وَ رَفْعِهَا إِلَى السَّمَاءِ لِحَالِ الِاسْتِكَانَةِ وَ عَلَامَةِ الْعُبُودِيَّةِ وَ التَّذَلُّلِ لَه».[70]
از اهمّ شروط دعا، توجه و حضور قلب در دعا مي باشد؛ چون حقيقت دعا يعني اقبال و توجه به خدا و دلي كه مشغول به غير خدا باشد، جوابي نخواهد شنيد. «عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ عَمْرٍو قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَسْتَجِيبُ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ سَاهٍ فَإِذَا دَعَوْتَ فَأَقْبِلْ بِقَلْبِكَ ثُمَّ اسْتَيْقِنْ بِالْإِجَابَةِ».[71]
فقيه عارف بالله، «شيخ جواد ملكي تبريزي» در كتاب شريف «المراقبات» مي فرمايد: «بدان كه به خير دعا و اجابتش نائل نمي شوي، مگر اينكه قلب و روحت متصف به صفات دعا باشد و اتصاف به صفات دعا عبارت است از اينكه دعا از روح و قلبت برخيزد».[72]
مداومة بر دعا، چه در سختي و چه در آساني، از تاكيدات ائمه در رواياتشان مي باشد؛ رسول اكرم مي فرمايند: «تَعَرَّفْ إِلَى اللَّهِ فِي الرَّخَاءِ يَعْرِفْكَ فِي الشِّدَّةِ فَإِذَا سَأَلْتَ فَاسْأَلِ اللَّهَ وَ إِذَا اسْتَعَنْتَ فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ».[73]
بنده اگر در هر لحظه با دعا مانوس باشد و زبانش مداوم به ذكر الهي مشغول باشد، نتيجه آن، انس و تقرب به درگاه ربوبي مي باشد و دعايش مستجاب خواهد بود؛ زيرا دعايي نافذ است كه «اكثر اقبالا» به خدا باشد. «هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ تَقَدَّمَ فِي الدُّعَاءِ اسْتُجِيبَ لَهُ إِذَا نَزَلَ بِهِ الْبَلَاءُ وَ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ صَوْتٌ مَعْرُوفٌ وَ لَمْ يُحْجَبْ عَنِ السَّمَاءِ وَ مَنْ لَمْ يَتَقَدَّمْ فِي الدُّعَاءِ لَمْ يُسْتَجَبْ لَهُ إِذَا نَزَلَ بِهِ الْبَلَاءُ وَ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ إِنَّ ذَا الصَّوْتَ لَا نَعْرِفُهُ».[74]
سيره عبادي ائمه بيانگر اين نكته است كه ايشان مدام به دعا و مناجات مي پرداختند، چه در سختي ها و چه در آساني ها و از خدا طلب انس بيشتر می کردند؛ «إِلَهِي وَ أَلْهِمْنِي وَلَهاً بِذِكْرِكَ إِلَى ذِكْرِكَ وَ همني [اجْعَلْ هِمَّتِي ] إِلَى رَوْحِ نَجَاحِ أَسْمَائِك».[75]
حسن ظن به خدا از شعب معرفت به خداست. هرچه شناخت انسان به خدا بيشتر باشد، حسن ظنش به اجابت هم بیشتر خواهد بود. «عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ بِي إِنْ خَيْراً فَخَيْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّا».[76]
بنده به مقدار حسن ظنش به خدا، اعطا مي بيند و به مقدار يقين به رحمت الهي، از كرم و رحمت واسعه خدا بهره مند خواهد شد؛ به همين خاطر است كه نبيّ مكرم اسلام ما را به اميد و يقين به اجابت امر كرده و فرموده: «ادْعُوا اللَّهَ وَ أَنْتُمْ مُوقِنُونَ بِالْإِجَابَة».[77] امام صادق عليه السلام در اين زمينه مي فرمايند: «إِذَا دَعَوْتَ فَأَقْبِلْ بِقَلْبِكَ وَ ظُنَّ حَاجَتَكَ بِالْبَابِ».[78]
- هر كه را دل پاك شد از اعتلالآن دعايش مي رود تا ذوالجلال[79]
حال اگر كسي يقين به اجابت نداشت، قنوط و ياس او را از رحمت الهي دور خواهد كرد. «أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا يَزَالُ الْمُؤْمِنُ بِخَيْرٍ وَ رَجَاءٍ رَحْمَةً مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا لَمْ يَسْتَعْجِلْ فَيَقْنَطَ وَ يَتْرُكَ الدُّعَاءَ قُلْتُ لَهُ كَيْفَ يَسْتَعْجِلُ قَالَ يَقُولُ قَدْ دَعَوْتُ مُنْذُ كَذَا وَ كَذَا وَ مَا أَرَى الْإِجَابَةَ».[80]
دعايي در درگاه ربوبي مقبول است كه شرائط اجابت را داشته باشد. يكي از شرايط قبولي دعا اين است كه داعي علاوه بر دعا در پي عمل نيز باشد. حضرت رسول اكرم در وصايايي كه به اباذر دارند، مي فرمايند: «يَا أَبَا ذَرٍّ يَكْفِي مِنَ الدُّعَاءِ مَعَ الْبِرِّ مَا يَكْفِي الطَّعَامَ مِنَ الْمِلْحِ يَا أَبَا ذَرٍّ مَثَلُ الَّذِي يَدْعُو بِغَيْرِ عَمَلٍ كَمَثَلِ الَّذِي يَرْمِي بِغَيْرِ وَتَر».[81]
طبق سيره عبادي ائمه، دعا بايد همراه حركت و عمل باشد. ايشان اگرچه روزي را از خدا مي خواستند، ولي خودشان صاحب نخلستانها و چاهها و باغهايي بودند و كار مي كردند.شخصی از امام صادق عليه السلام عرض می کند: «رَجُلٌ قَالَ لَأَقْعُدَنَّ فِي بَيْتِي وَ لَأُصَلِّيَنَّ وَ لَأَصُومَنَّ وَ لَأَعْبُدَنَّ رَبِّي فَأَمَّا رِزْقِي فَسَيَأْتِينِي»؛ حضرت در پاسخ شخص مي فرمايند: «هَذَا أَحَدُ الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ لَا يُسْتَجَابُ لَهُمْ».[82]
همانطور که دعا بدون عمل مقبول نيست، عمل هم بايد با دعا همراه باشد؛ آن وقت است كه اعطاء و رحمت الهي همراه آن عمل خواهد بود. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَدْخُلُ الْجَنَّةَ رَجُلَانِ كَانَا يَعْمَلَانِ عَمَلًا وَاحِداً فَيَرَى أَحَدُهُمَا صَاحِبَهُ فَوْقَهُ فَيَقُولُ يَا رَبِّ بِمَا أَعْطَيْتَهُ وَ كَانَ عَمَلُنَا وَاحِداً فَيَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى سَأَلَنِي وَ لَمْ تَسْأَلْنِي ثُمَّ قَالَ سَلُوا اللَّهَ وَ أَجْزِلُوا فَإِنَّهُ لَا يَتَعَاظَمُهُ شَيْ ءٌ».[83]
الحاح و اصرار در دعا يعني اينكه تمامي وجود بنده حكايت از عبوديت او دارد و تمامي ذرات وجود او خواهش و تمنّا مي شود. خدا دوست دارد الحاح و اصرار بنده اش را بشنود و اين عبد، محبوب درگاه ربوبي خواهد بود. «أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَلْ حَاجَتَكَ وَ أَلِحَّ فِي الطَّلَبِ فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ إِلْحَاحَ الْمُلِحِّينَ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ».[84]
علامه طباطبايي رابطه عبد و معبود را در يك جمله اين چنين بيان مي كند: «ما محتاج او و او مشتاق ما».
باب اجابت زماني به روي انسان گشوده مي شود كه زياد کوبیده شود. «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع الدُّعَاءُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ وَ مَتَى تُكْثِرْ قَرْعَ الْبَابِ يُفْتَحْ لَكَ».[85]
اين اصرار در دعا نه تنها موجب اجابت دعا مي شود، بلكه موجب گشايش ابواب رحمت و مغفرت خدا نيز مي شود. امير مؤمنان در وصيت به فرزندش، امام حسن مجتبي به اين نكته اشاره مي فرمايند؛ ِ«فَأَلْحِحْ فِي الْمَسْأَلَةِ يَفْتَحْ لَكَ بَابَ الرَّحْمَةِ بِمَا أَذِنَ لَكَ فِيهِ مِنْ مَسْأَلَتِهِ فَمَتَى شِئْتَ اسْتَفْتَحْتَ بِالدُّعَاءِ أَبْوَابَ خَزَائِنِهِ فَأَلْحِح».[86]
- دست از طلب ندارم تا كام من بر آيد يا تن رسد به جانان يا جان زتن بر آيد [87]
نفسِ توفيق بر دعا کردن و سخن گفتن با خداوند و همنشيني و انس با او در هر زمان و هر مکان، امري نيکو و دلرباست و براي هر کسي، هر گاه که بخواهد، ممکن است و هيچ کس نبايد بپندارد که کارش در بن بست گير کرده و مطرود درگاه الهي است.
- تو مگو ما را بدان شه بار نيستبا کريمان کارها دشوار نيست[88]
ليکن در پاره اي از زمانها و مکانها، زمينه اجابت دعا فراهم تر است؛ مانند مکانهاي مقدّس و مبارک، چون مسجدالحرام، مسجدالنبي و شهادت گاههاي امامان معصوم(ع)، بويژه در حرم مطهّر سيّد شهيدان، زمينه اجابت بيشتر فراهم است.
همچنين در زمانهاي خجسته، چون شبهاي جمعه، شبها و روزهاي ماه مبارک رمضان، شبهاي قدر، ماههاي رجب و شعبان، شب و روز عرفه، عيد فطر و عید قربان، استجابت دعا بيشتر است. همچنين است در سحرگاهان و لحظه هاي آخر شب؛ چنانکه خداوند در توصيف بندگانِ پرهيزگارش در قرآن، آمرزش خواهي در سحرگاهان را از اوصاف برجسته آنان برشمرده است؛ «وَالْمُسْتَغْفِرينَ بِالْاَسْحارِ».[89]
- هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از يُمن دعايِ شب و وِرد سحري بود
«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص خَيْرُ وَقْتٍ دَعَوْتُمُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ الْأَسْحَارُ وَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ فِي قَوْلِ يَعْقُوبَ ع سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي وَ قَالَ أَخَّرَهُمْ إِلَى السَّحَرِ».[90]
- از سحرگاهان مشو غافل که با پیک صبامی توان با جمله ای ملک سلیمان را خرید
امام صادق(ع) فرمود: «اِغْتَنِمُوا الدُّعاءَ عِنْدَ خَمْسَةِ مَواطِنَ: عِنْدِّ قَرائَةِ الْقُرآنِ، وَ عِنْدَ الْاَذانِ، وَ عِنْدَ نُزوُلِ الْغَيْثِ، وَ عِنْدَ اِلْتِقاءِ الصَّفَّينِ لِلشَّهادَةِ، وَ عِنْدَ دَعْوَةِ الْمَظْلُومِ، فَاِنَّها لَيْسَ لَها حِجابٌ دُونَ الْعَرْشِ»؛[91] «در پنج هنگام دعا کردن را غنيمت شماريد: هنگامي که قرآن مي خوانند، هنگامي که اذان مي گويند، هنگامي که باران مي بارد، هنگامي که مجاهدانِ براي نيل به شهادت در راه خدا مي جنگند و هنگامي که ستمديده اي نفرين مي کند؛ زيرا آهِ مظلوم حجابها را مي درد و به عرش خدا مي رسد».
پاره اي از آداب و شرايط که رعایت آنها در تکميل دعا و نيکو کردنِ آن نقش اساسي دارد، عبارت اند از: پاک بودن بدن، جامه و مکانِ دعا، به کار بردنِ بوي خوش، صدقه به نيازمندان، رو به سوي قبله بودن، بر خلاف شريعتِ خداوند، چيزي را نخواستن، درون را با روزه از آلودگي ها پاک کردن، توبه را تجديد و تازه کردن، براي دعا جايِ خلوت گُزيدن، دعا را همگاني کردن، نياز را بر زبان آوردن، خشوع و نرمی دل، بسيار گريستن، به گناه خويش اقرار کردن، برادران ديني را بر خويش مقدم داشتن، دو دست را به هنگام دعا بالا بردن، از اسم اعظم (نام بزرگِ) خداوند مدد جُستن، خدا را مدح کردن و به پاکي و بزرگي ستودن، آغاز و پايانِ دعا را درود بر محمّد(ص) و دودمان او قرار دادن و ذکر «ماشاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ» را بر زبان راندن؛ چرا که امام صادق(ع) فرمود: «هيچ کس نيست که دعايش را با سخنِ "ماشاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ" پايان بَرد، مگر آنکه نيازش برآورده شود».[92]
همچنين دستها را پس از دعا بايد بر سر و سينه کشيد؛ چرا که در حديث آمده است: پيامبر خدا به هنگام نيايش به درگاه خداوند، دستهايش را در پيشگاه خدا به سان درمانده اي که خوراک مي طلبد، بالا مي برد.
آدميان کمتر مي دانند از خداوند چه بخواهند و به لحاظ اينکه آگاهي محدودي از نيازهاي خويش دارند، آنچه را که مي طلبند، يا اندک و ناچيز است و يا اينکه صلاحشان در آن نيست و اساساً نمي دانند چه بخواهند و چگونه بخواهند. چشمشان بيشتر به منظره هاي حقير و چشم پُرکن است و فرصتِ نگريستنهاي دل انگيز را از دست مي دهند.
اينکه در حدّ فاصل آياتِ مربوط به احکام روزه (بقره، آيه 187 - 183)، پيامبر گرامي را مخاطب ساخته و فرموده است: «اِذا سَئلَکَ عِبادي عَنّي...»، اشاره به همين حقيقت است که آن بزرگوار، واسطه و مربّي در آموختنِ شيوه دعا و خواندن خداوند است. اينکه آدمي بداند از خداوند چه بايد بخواهد و چگونه و با چه زباني نيازش را با او در ميان بگذارد، هنري است که کار هر کس نيست. اهل بیت علیهم السلام، وارث و باب علوم رسول اکرم در سیره عبادی خود، این امر مهم را متذکر می شدند؛ براي همين امام علي بن ابي طالب(ع) در نيايش خود از خداوند مي طلبيد که آنچه را که به صلاح اوست، بر زبانش جاري سازد؛ «اَللَّهُمَّ اِنْ فَهِهْتُ عَنْ مَسْئَلَتي، اَوْ عَمِهْتُ عَنْ طَلِبَتي، فَدُلَّني عَلي مَصالِحي، وَ خُذ بِقَلْبي اِلي مَراشِدي، فَلَيسَ ذلِکَ بِنُکْرٍ مِنْ هِداياتِکَ، وَلابِبِدْعٍ مِنْ کِفاياتِکَ، اَللَّهُمَّ احْمِلْني عَلي عَفْوِکَ، وَلا تَحْمِلْني عَلي عَدْلِکَ»؛[93] «بار خدايا! اگر زبانم از سؤال ناتوان است يا ندانم چه سان روي سؤال به درگاه تو آورم، مرا به آنچه صلاحم در آن است، راه نماي و دلم را به سوي هر چه خير من است، متوجّه فرما که چنين رهنمودها و کارسازي ها از تو شگفت نمي نمايد. بار خدايا! با من به بخشايش خود معامله کن، نه به عدالتت».
بعد از حمد و ستایش خدا، صلوات بر محمد و آل محمد عليهم السلام، بيش از تمام دعاها در متون دعائی تکرار شده؛ به گونه اي که در اکثر موارد، در صدر و ذيل و متن ادعیه بارها اين دعاي مستجاب و والاقدر بيان مي شود و ديگر حاجات و نيازهاي انسان در جوار آن درخواست مي گردد؛ به طوری که در کتاب شریف صحيفه سجاديه، صد و هشتاد بار ذکر «اللهم صل علي محمد و آل محمد» به کار رفته است.
«وَ قَالَ ع إِذَا كَانَتْ لَكَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ حَاجَةٌ فَابْدَأْ بِمَسْأَلَةِ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِهِ ص ثُمَّ سَلْ حَاجَتَكَ فَإِنَّ اللَّهَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُسْأَلَ حَاجَتَيْنِ فَيَقْضِيَ إِحْدَاهُمَا وَ يَمْنَعَ الْأُخْرَى».[94]
«کامل ترين برکت ها»، «سودمندترين رحمت ها»، «درودي فزاينده که فزاينده تر از آن نباشد»، «درودي که از رضوان الهي در گذرد و پيوستگي آن به بقاي الهي پيوند خورد»، «درودي که مانند کلمات الهي پايان نپذيرد»، «درودي که چندين برابر شود و همراه با گردش روزگار مضاعف گردد»، «درودي هم وزن عرش و مادون آن، به اندازه ي آسمان ها و مافوق آنها، به شمار زمين ها و آنچه زير آنها و آنچه ميان آنهاست، می باشد»، «درودي که خدا را پسنديده آيد» و... در دعای امام سجاد بر پیامبر و آلش فرستاده شده است.[95]
بعد از حمد و ثنای خدا و صلوات بر رسول اکرم، بیشترین دعا مربوط به عامه مومنان می باشد. در این دعاها ارتباط فرد با امام و فرد با جامعه خویش مشخص می شود و در روایات تاکیدات رسایی در مورد این نوع دعا می باشد؛ تا جایی که به تعداد افراد دعا شده حسنه ای داده می شود. «أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص :مَا مِنْ مُؤْمِنٍ دَعَا لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ إِلَّا رَدَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ مِثْلَ الَّذِي دَعَا لَهُمْ بِهِ مِنْ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ مَضَى مِنْ أَوَّلِ الدَّهْرِ أَوْ هُوَ آتٍ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِنَّ الْعَبْدَ لَيُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَيُسْحَبُ فَيَقُولُ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ يَا رَبُّ هَذَا الَّذِي كَانَ يَدْعُو لَنَا فَشَفِّعْنَا فِيهِ فَيُشَفِّعُهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ فَيَنْجُو».[96]
در نصوص دعایی، دعا برای عموم مومنان با تعابیر مختلفی آمده؛ مثل دعای «اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ اللَّهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ اللَّهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَرِيبٍ اللَّهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِيرٍ اللَّهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ اللَّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيض».[97]
«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ دُعَاءُ الْمَرْءِ لِأَخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ يُدِرُّ الرِّزْقَ وَ يَدْفَعُ الْمَكْرُوهَ».[98]
یکی از تاکیدات کلام وحی، توصیه به «برّالوالدین»، یعنی نیکی به پدر و مادر می باشد که یکی از مصادیق نیکی در روایات، دعا برای ایشان شمرده شده است. «أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ أَبِي ع يَقُولُ خَمْسُ دَعَوَاتٍ لَا يُحْجَبْنَ عَنِ الرَّبِّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى دَعْوَةُ الْإِمَامِ الْمُقْسِطِ وَ دَعْوَةُ الْمَظْلُومِ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَأَنْتَقِمَنَّ لَكَ وَ لَوْ بَعْدَ حِينٍ وَ دَعْوَةُ الْوَلَدِ الصَّالِحِ لِوَالِدَيْهِ وَ دَعْوَةُ الْوَالِدِ الصَّالِحِ لِوَلَدِهِ وَ دَعْوَةُ الْمُؤْمِنِ لِأَخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ فَيَقُولُ وَ لَكَ مِثْلُهُ».[99]
آدمی به لحاظ آفرینش وفقر ذاتی اش، در تمام شوون زندگی محتاج به پروردگار خویش می باشد و در ادعیه ی وارد شده، حاجات دنیوی و اخروی، هر دو مطرح شده است؛ «وَ اكْفِنِي مَا أَهَمَّنِي مِنْ أَمْرِ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي».[100]
در این نوع خواستن، بین حاجات کوچک و بزرگ فرقی نمی باشد و حتی نمک غذایش را نیز بنابر روایات، باید از خدا بخواهد. «عَنْ سَيْفٍ التَّمَّارِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ عَلَيْكُمْ بِالدُّعَاءِ فَإِنَّكُمْ لَا تَتَقَرَّبُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَا تَتْرُكُوا صَغِيرَةً لِصِغَرِهَا أَنْ تَدْعُوا بِهَا إِنَّ صَاحِبَ الصِّغَارِ هُوَ صَاحِبُ الْكِبَار».[101]
البته خواستهای کوچک نباید ما را از نعمتهای بزرگ الهی باز دارد.
...
در سیره عبادی معصومین علیهم السلام، دعا فقط صحنه خواندن خدا نیست؛ بلکه عرصه شناختن او نیز هست و قبل از آنکه ابزار زندگی باشد، ابراز بندگی است. دعا تنها صحبت نیست؛ بلکه گفت و شنود است و در این گفت و شنود، انس حاصل می شود. ائمه در دعای شان، هم از احتیاج عبد و هم از اشیاق او، هم از انس و هم از خوف، هم از محبت و هم از معرفت، هم از توبه و هم از کرم و اجابت، هم از حاجات معیشتی و هم از مطلوبات آسمانی، هم از تسلیم و هم از تعلیم حقایق و معارف الهی سخن می گویند.
رسول حسن زاده
[1] . اعراف 23
[2] . حضرت نوح كه عرضه مي دارد «ربّ اغفرلي و لوالديّ و لمن دخل بيتي مؤمناً و للمؤمنين و المؤمنات و لا تزد الظّامين الّا تبارا»[نوح 28] و يا مناجات و دعاهاي حضرت ابراهيم[ابراهيم 27] و حضرت موسي[طاها25] و حضرت عيسي[مائده114] و حضرت زكريا[مريم 3تا6] و حضرت يونس[انبيا87]
[3] . صحيفة علويه از شيخ عبدالله ابن صالح سماهيجي كه مجموعة 150دعا از امير مؤمنان عليه السّلام را جمع كرده و يا كتابهايي چون صحيفة حسنية از ميرزا محمّدحسين مرعشي شهرستاني يا صحيفة محمّديّه از شيخ ابراهيم ابن محسن كاشاني كه شامل ادعية نبويّه است و يا مثل صحيفة مهدويّه از حاج شيخ فضل ابن عباس نوري و صحائف ديگري كه از علماي بزرگ انها را جمع اوري كرده اند.
[4] . فرقان77
[5] . غافر60
[6] . الكافي ج : 2 ص : 466
[7] . الكافي ج : 2 ص : 468
[8] . وسائل الشيعة ج : 7 ص : 31
[9] . قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع الدُّعَاءُ تُرْسُ الْمُؤْمِن الكافي ج : 2 ص : 469
[10] . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ :الدُّعَاءُ سِلَاحُ الْمُؤْمِنِ وَ عَمُودُ الدِّينِ وَ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ الكافي ج 2 ص 468
[11] . قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع الدُّعَاءُ مَفَاتِيحُ النَّجَاحِ وَ مَقَالِيدُ الْفَلَاح الكافي ج : 2 ص : 468
[12] . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ دُعَاءُ الْمَرْءِ لِأَخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ يُدِرُّ الرِّزْقَ وَ يَدْفَعُ الْمَكْرُوه ٍالكافي ج : 2 ص : 507
[13] . عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ الدُّعَاءُ يَدْفَعُ الْبَلَاءَ النَّازِلَ وَ مَا لَمْ يَنْزِلْ الكافي ج : 2 ص : 469
[14] . عَنْ عَلَاءِ بْنِ كَامِلٍ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَلَيْكَ بِالدُّعَاءِ فَإِنَّهُ شِفَاءٌ مِنْ كُلِّ دَاءٍ الكافي ج : 2 ص : 470
[15] قرآن كريم
[16] . صحيفه نور ج 20 410
[17] . جمال الدین محمدبن مکرم ، لسان العرب ج14 ص 257 وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين البقرة : 23
[18] . همان
[19] . همان
[20] . راغب مفردات
[21] . جوهری صحاح اللغه
[22] . هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ ال عمران 38
[23] . قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَينِ ّ لَّنَا مَا هِى بقره 68
[24] . قُلْ أَ رَءَيْتَكُمْ إِنْ أَتَئكُمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَ غَيرَْ اللَّهِ تَدْعُونَ إِن كُنتُمْ صَادِقِين انعام 40
[25] . وَ اللَّهُ يَدْعُواْ إِلىَ دَارِ السَّلَم یونس 25
[26] . فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَ ادْعُواْ شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِين بقره23
[27] . لَّا تجَْعَلُواْ دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُم بَعْضًا نور63
[28] . فاطر15
[29] . مفاتیح الجنان دعای کمیل
[30] . دفتر دوم مثنوي بيت500
[31] . سوره بقره آیه 7
[32] . روم 30
[33] . الكافي ج : 2 ص : 466
[34] . إقبال الأعمال ص : 687
[35] . مثنوي ، دفتر 3بيت 2305
[36] . غررالحكم ص : 115
[37] . الكافي ج : 2 ص : 467
[38] . صحیفه سجادیه دعای وداع ماه مبارک
[39] . بحارالأنوار ج : 90 ص : 300
[40] . مقتل الحسين خوارزمي 147
[41] . مفاتیح الجنان دعای ابوحمزه
[42] . همان
[43] . بحارالأنوار ج : 87 ص : 78
[44] . مناجات خمسه عشر مناجات دوم مناجات العارفین
[45] . استاد حسن زادة آملي ديوان اشعار ص87
[46] . بحارالأنوار ج : 91 ص : 107
[47] . بحارالأنوار ج : 95 ص : 85
[48] . بحارالأنوار ج : 91 ص : 148
[49] . بحارالأنوار ج : 95 ص : 226
[50] . بحارالأنوار ج : 91 ص : 151
[51] . بحارالأنوار ج : 94 ص : 338
[52] . بحارالانوار، ج 90، ص 322
[53] . غررالحكم ص : 81
[54] . مستدرك الوسائل ج : 17 ص : 301
[55] . فلاح السائل ص : 107
[56] . بحارالأنوار ج : 95 ص : 82 إقبال الأعمال ص : 67 مصباح المتهجد ص : 583
[57] . مثنوی دفتر چهارم بیت3500
[58] . مثنوی دفتر دوم بیت 2449
[59] . نهج البلاغه نامه 31
[60] . نمل61
[61] الصحيفةالسجادية(ع) ص : 108 دعاي22
[62] . وسائل الشيعة ج : 7 ص : 143
[63]. مثنوی دفتر سوم
[64]. حافظ
[65] . الكافي ج : 2 ص : 271
[66] . دعای کمیل
[67] . المؤمنون 76
[68] . بحارالأنوار ج : 90 ص : 314
[69] . الكافي ج : 2 ص : 480
[70] . وسائل الشيعة ج : 7 ص : 48
[71] . الكافي ج : 2 ص : 474
[72] المراقبات
[73] . وسائل الشيعة ج : 7 ص : 44
[74] . الكافي ج : 2 ص : 473
[75] . بحارالأنوار ج : 91 ص : 98
[76] . الكافي ج : 2 ص : 72
[77] . وسائل الشيعة ج : 7 ص : 53
[78] . الكافي ج : 2 ص : 474
[79] . مثنوي دفتر3/ 2305
[80] . الكافي ج : 2 ص : 490
[81] . وسائل الشيعة ج : 7 ص : 84
[82] . الكافي ج : 5 ص : 77
[83] . وسائل الشيعة ج : 7 ص : 25
[84] . وسائل الشيعة ج : 7 ص : 60
[85] . الكافي ج : 2 ص : 468
[86] . بحارالأنوار ج : 74 ص : 224
[87] . حافظ
[88] . مثنوی دفتر یک 221
[89] . ال عمران 17
[90] . الكافي ج : 2 ص : 477
[91] . سفینةالبحارج2 ص182
[92] وسائل الشيعة ج : 7 ص : 91
[93] . خطبه218
[94] . حکمت 361
[95] . صحیفه سجادیه دعای 47
[96] . الكافي ج : 2 ص : 508
[97] مفاتیح الجنان
[98] . الكافي ج : 2 ص : 507
[99] . الكافي ج : 2 ص : 509
[100] . بحارالأنوار ج : 87 ص : 207
[101] . وسائل الشيعة ج : 7 ص : 32