3 فروردین 1394, 1:12
شیطان,فرشتگان,عالم شهادت, عالم ملکوت
علت سرپیچی شیطان در برابر خدا
جهات معنوی تهدید شیطان
ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام
قبلا خدمتتان عرض كرديم كه در سورة مباركة كهف مي فرمايد:« اعوذ بالله من الشيطان الرجيم و إذ قلنا للملائكه اسجدوا لآدم فسجدوا الّا ابليس كان من الجن»[1]؛ خدمت شما گفتيم كان من الجن كاي نتيجه است مي خواهد بگويد در نتيجة جن بودنش از امر خدا خارج شد توجه كرديد. حالا غير از اشاره به جنسيت او كه توضيح داديم كه شيطان ابليس كه در اين خطبه ي حضرت آمده است از جن است ، اينجا چيز ديگر هم مي خواهد بگويد خدا يعني چون جن بود سجده نكرد. يعني ملائكه چون معصوم هستند، چون ملك نبود يك مرتبه سر پيچي كرد. مي خواهد بگويد اگر ملك بود سر پيچي نمي كرد. فسجد الملائكه كلهم[2] همه شان سجده كردند چون ملائكه معصوم هستند در حق ملائكه مي فرمايد عباد مكرمون لا يسبقونه بالقول و هم بأمره يعملون[3] اينها بندگان عزيز شده ي خدا هستند، هر چه خدا بگويد عمل مي كنند. خب اينها همه افتادند به سجده ،اين يكي چرا چون فرشته نبود. همين طور كه ما انسانها معصيت مي كنيم از يك حالي به يك حالي مي رويم. مي خواهد بگويد چون ملك نبود جن بود اين حال سرپيچي به او عارض شد و سر پيچي كرد. خلاصه اين تصميم را مي خواستم برايتان بگويم آقا ببينيد بعضي ها مثلا در صحبت مي شود مي گويد كه آقا شيطان قوي است. مي گويم آقا ضد قرآن حرف نزن قرآن مي گويد:« انَّ كيد الشيطان كان ضيعفا»[4]؛ چرا ضد قرآن صحبت مي كني، تو قوي كردي، حالا قوي شده است اگر ما عاجز بشويم خب شيطان قوي مي شود. توجه فرموديد حيلة شيطان ضعيف است. اما اين را بدانيد كه ما قوي مي كنيم. حالا شيطان خودش هم ما را خيلي تهديد كرده است يكي از تهديدهاي شيطان را عرض مي كنم خدمتتان و تفسير آن را از قول مولايمان حضرت باقر (ع) برايتان بگويم و بزرگان هم كه يك چيزهايي به ذهنشان رسيده است عرض مي كنم.
شيطان يك تهديدي كرده است گفته است من از چهار سمت به اين بشر حمله مي كنم عنايت بفرماييد من آن حديث را برايتان مي گويم «ثم الآتينّهم من بين ايديهم و من خلفهم و عن ايمانهم و ان شمائلهم فلا تجد اكثرهم شاكرين»[5]؛ به خدا گفت اين بشرها را مي بيني، حالا كه اينطور شد من را بيرون كردي من مي روم سراغ اينها از پيش رو از رو به رو و از پشت سر و از چپ و از راست و تو بيشتر اين مردم را ديگر مي بيني كه بندگان شاكر نيستند. خب يعني چه ببينيد اين پيش رو پشت سر چپ و راست اينها جهات غير حسي است، حسي نيست شما مثلا يك وقت مي گوييد كه فلان كس را گرفتاريها از هر طرف احاطه كرده است طلبكارها از هر طرف احاطه اش كردند اين جهات حسي كه نيست كه مثلا بگويد طلبكار دست راستش ايستاده است مثلا سرماخوردگي دست چپش ايستاده است اينطور كه نيست . اين جهات را آقا مي گويند جهات معنوي غير حسي. مي گويد كه از پيش رو، از پشت سر، از راست، از چپ به اينها حمله مي كنند. يعني چه يك بياني دارد مولايمان حضرت باقر (ع) خيلي زيبا مي فرمايد كه كاري مي كنم نسبت به آخرت بي تفاوت باشند. عجب چرا مي گويد پيش رو براي اينكه عاقبت آخرت آينده است. مستقبل كجا است مستقبل پيش روي ما است. توجه كرديد نكته دقيق است كاري مي كنم نسبت به آخرت بي تفاوت باشند عرض كنم حضورتان كه آخرت را در نظرشان يك چيزي سستي مي دهم مثلا مي بينيد كه غيبت مي كند آقا گناه دارد فلان حالا مي گويد بله ديگر من جلوي رويش هم مي گويم آخر اين كه حرفي نشد كه يا فلان كار حرام را مي كند برايش مهم نيست. يعني آخرت در نظرشان يك چيز سستي است. يكي از بزرگان علما كه شاید اسمش را شنيده باشيد مرحوم كفعمي است. ايشان يك تشبيهي كرده است در كتاب «محاسبة النفس»؛ كتاب محاسبة النفس از کتب بسيار نفيس است. مرحوم كفعمي مي فرمايد: كه اگر تو لباست را در بياوري پيش يك بچه ي چهار ساله بگذاري بروي وضو بگيري، وقتي آمدي خيلي بي خيال اين لباس را مي پوشي يك دست را كرده در آستين يك دست ديگر را هم داري مي كني بچه ي چهار ساله گفت بابا تو كه رفتي وضو بگيري يك عقرب رفت در آستينت مي گويد آنچنان آن لباس را ترك مي كند، در صورتي كه ممكن است اين بچه دروغ بگويد ، یا ممكن است اين بچه اصلا عقرب به عمرش نديده ،يك مگس آنجا رد شده خيال كرده است عقرب است . با همة اين احتمالات چه كار مي كني وحشت زده اين لباس را ترك مي كني. آن وقت كفعمي مي فرمايد: يك صد و بيست و چهار هزار پيغمبر و دوازده امام روي تو هنوز اندازة اين بچة چهار ساله اثر نكرده است. دروغ نگو ،غيبت نكن، كاهل نماز نباش. خب اينها چه هستند؟ آن عقرب چه هست؟ اينها هر كدام يك گرفتاري مي شود براي آدم. توجه فرموديد! خب پس چه شد حضرت باقر (ع) فرمود كه حمله از پيش رو يعني آخرت را برايتان يك چيزي نا چيزي قلمداد مي كنند. حالا كو حالا ان شاء الله كه پير شدم توبه مي كنم. نمي دانم مي خواهم بروم كعبه توبه مي كنم. بعضي از اين خانمها اصلا چادر سرشان نمي كنند مي گويد چندين بار شنيدم كه به آنها گفته شده است چادر، مي گويند دلم مي خواهد ولي حالا مي خواهم بروم مكه آنجا چادر سرم بكنم. كار شيطان است، آخرت را در نظرشان سست مي كند معنايش همين است اين تفسير حمله از پيش رو اين تماشايي است اين حديث را خوب گوش بدهيد. بعد مي فرمايد و اما حمله از پشت سر كاري مي كنم كه حلال و حرام را به هم بدوزند. خمس و زكات ندهند، حقوق واجبه را حذف بكنند، بگذارند براي اولادشان ،چون اولاد از پشت سر مي آيند توجه كرديد. خب اين هم حمله از پشت سر، حضرت در نهج البلاغه مي فرمايد: كه براي وارث خودتان را نكشيد. يعني نه اينكه براي بچه ها كاري نكنيم يك وقت نرويد فردا بگوييم كه فلاني گفت براي بچه ها كاري نكنيم، نه اگر توانستيد بكنيد اما نه اينكه خودتان را بكشيد. حضرت مي فرمايد اگر وارث متقي باشد، خدا متقيان را وعده داده است« و من يتّق الله یجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لا يحتسب»[6]؛ خدا گفته است من اينها را از جاييكه گمانشان نمي رود بيدارشان مي كنم. اگر متقي باشند خدا اداره شان مي كند توجه فرموديد. خيلي ها در اين دنيا بودند كه بابا یشان از دنيا رفته ولی الآن در جامعه آدمهاي آبرومندي هستند. محترم هستند. مگر آينده ي اين فرزند در دست من و تو هست، آخر اين خانه صاحب دارد. حضرت مي فرمايد: كه حمله از پشت سر كه حلال را به حرام مي دوزد از هر كاري مي كند مي گذارد براي ورثه اش، اما حمله از راست چه هست راست انسان كجا است؟ راست انسان طرف يمن انسان است. مي فرمايد يعني دينشان را فاسد مي كند. حالا از عمل كه لنگ است دينشان را فاسد مي كند. يواش يواش خدا نكرده شبهه مي آيد در دلش آقا ولش كن حالا اصلا براي چه نماز بخوانيم؟ كار به آنجا مي رسد« ثم كان عاقبة الذين اساعوا سعا ان كذّبوا بآيات الله»[7]؛ پناه بر خدا مي بريم عاقبت بعضي از گناهكاران كفر است. اصلا اين هم از راست و اما چپ چه هست؟ چپ طرف شهوات و لذت طلبي انسان است. مي فرمايد از چپ مي آيد عقولشان را مغلوب لذات و شهوات مي كند. عنايت فرموديد اين تفسير حضرت باقرالعلوم (ع) است. دقت فرموديد اين آخرت را سست كردن يك كار ريشه اي است. خب وقتي حلال حرام شد ديگر نمازها باطل مي شود، دعاها مستجاب نمي شود، دلها را ظلمت مي گيرد توجه فرموديد. خب حواستان جمع باشد اين عالم با همة اين عجائبي كه دارد چقدر عجيب است همين عالم اين خورشيدي كه بالا سرمان در مي آيد يك ميليون و سيصد هزار مرتبه از زمين بزرگتر است. هيچ فكر كردي تا حالا از اينجا مي روي مشهد چقدر بيابان و كوه و دشت مي بيني؟ تازه از اينجا تا مشهد چه هست جزئي از ايران است، ايران جزئي از آسيا است، آسيا جزئي از كرة زمين است. همه را جمع كن خورشيد يك ميليون و سيصد هزار مرتبه از اين زمين بزرگتر است. قبلا يادتان هست كه گفتند كه يك سياره اي مي خواهد بيايد از كنار زمين عبور كند برود بعضي از دانشمندان احضاريه يك پيش بيني ناقص كرده بودند گفته بودند، احتمالاً بخورد به كره ي زمين بنده گفتم بر حسب روايات همچين چيزي محال است. يك عده هم ترسيده بودند، ولي منتها ديگر ظاهر نمي كردند. خلاصه مي خواهم اينطور بگويم آن آمد و رفت طرف خورشيد و در اين بالا چه مي گذرد ما نمي دانيم. اما مي دانيم اينها با تمام عجائبش عالم ملكوت است، اينها با تمام عجائبش عالم حس است، عالم شهادت است. آنوقت عالم حس و عالم ملكوت بسيار تماشايي تر از اينها است. برادر من، خواهر من هدف شيطان اين است كه تو را از عالم غيب و عالم ملكوت باز بدارد. خدا مي داند يعني آنهايي كه گوشة چشمي به اين ملكوت باز شده است اصلا دنيا چشمشان افتاده است، دنيا چه هست اين ما هستيم كه اسير دنيا هستيم.
«السلام عليك يا ابا عبدالله»؛ می گویند یک عالم سني با عالم شيعه بحثشان شد در نزديكي هاي شهر نوراني كربلا در كشور عراق. عالم سني برگشت به عالم شيعه گفت كه زيارت امام حسين براي چه مي رويد شما عالم شيعه گفت فضيلت دارد . آن منكر شد و بالاخره اينقدر بحث كردند كه بحث به درازا كشيد. پاسي از شب گذشت خسته شدند گفت برادر عالم شيعه گفت تو برو خانه اتان بخواب من هم خانمان بخوابم. بعد از نماز صبح دنبال بحث را پي بگيريم رفتند خوابيدند بعد از نماز صبح عالم شيعه رفت در زد كه بر حسب وعده بروند بحث را ادامه بدهند عهد و عيال عالم سني آمدند پشت در گفت من فلاني هستم با هم قرار داشتيم گفت پدر ما نيست پس كجا است قرار داشتيم با هم گفت پدر ما رفته است كربلا . گفت من هم مي روم آنجا بلا فاصله پشت سر او روانه شد رفت ديد عالم شيعه نشسته پاي ضريح ابي عبدالله مي گويد آقا من نفهميدم اشتباه كردم بياييد از سر تقصير من بگذريد آقايي كنيد دست زدم به شانه اش برگشت به من نگاه كرد گفتم چه هست قضيه ؟ گفت آقا اين حرفها درست است حالا شايد قريب به اين مضامين اين بحث ها درست است دلايل درست است اما خدا خواست راه من را ميانبر كند ديشب من عوض شدم بله احترق الي الله فرمودند به عدد انفاسن خلائق راهها به سوي خدا به عدد نفسهاي آفريده ها است گفت من ديشب كه از تو جدا شدم خوابيدم شب جمعه بود ديدم حوضكي كه «» بين زمين و آسمان مي رود دو بانوي مجلله در آن كجاوه نشستند كاغذهاي كوچك كوچكي از آنجا به زمين سرازير مي شود پرسيدم آن اين دو تا خانم كه هستند گفتند يكي خديجه ي كبري است يكي فاطمه ي زهرا (س) گفتم كجا مي روند.گفت شب جمعه است مي روند زيارت حسين يا ابا عبدالله اين حسين كيست كه عالم همه ديوانة اوست اين چه شمعي است كه جانها همه پروانة اوست اين كاغذهاي كوچكي از كجاوه مي ريخت مي گويد رفتم برداشتم نگاه كردم ديدم نوشته است اين امان نامه اي است از طرف فاطمه زهرا هر كس شب جمعه زيارت ابي عبدالله برود مادر بزرگوارش امان نامه از آتش جهنم مي نويسد.« السلام عليك يا ابا عبدالله السلام عليك يا ابا عبدالله السلام عليك يابن رسول الله السلام عليك يابن اميرالمؤمنين وبن سيد الوصيين السلام عليك يابن فاطمه الزهرا سيدة نساء العالمين و رحمة الله و بركاته».
[1]. کهف ، آیه 50
[2]. حجر ، آیه 30
[3]. انبیاء ، آیات 26 و 27
[4]. نساء ، آیه 76
[5]. اعراف ، آیه 17
[6]. طلاق ، آیات 2 و 3
[7]. روم ، آیه 10
منبع:پژوهه تبلیغ
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان